انهار
انهار
مطالب خواندنی

عيوب زوجين

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال541 - اينجانب با دخترى ازدواج نمودم كه داراى عيوبى است به شرح زير 1 - كرى گوش 2 - مفهوم نبودن حرفهايش يعنى صحيح صحبت نمىكند 3 - كوتاه بودن انگشتان شست دو پا 4 - مو داشتن نوك پستان و بدون هيچ محتوى در پستان كه پستانها شبيه به دو كيسه خالى است و دو عيب ديگر نيز، بلا فاصله اعتراض نمودم ولى تاكنون نتيجه‌اى نگرفتم در ذيل همين سؤال مرقوم فرمائيد چه حقوقى به نامبرده تعلق مىگيرد در صورتى كه كوچكترين اشاره‌اى در مورد عيوب بالا نشده وبمن در ابتداء ازدواج چيزى نگفتند تقريبا كلاهى سرم گذاشتند

جواب: عيوبى كه موجب فسخ عقد است در توضيح المسائل مرقوم است و اما عيوبى كه در سؤال ذكر شده در صورتى موجب اختيار فسخ عقد است كه در عقد شرط عدم عيب خاص يا مطلق عيب بشود يا زوجه به وصف سلامت از عيب، قبل از عقد در مقام گفتگو معرفى و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد در اين صورتها مرد مىتواند عقد را فسخ نمايد و در غير اين صور مىتواند او را طلاق بدهد و در صورت طلاق اگر نزديكى نشده باشد زن بيش از نصف مهر طلبكار نيست

سؤال542 - دخترى با مردى ازدواج كرده و چند ماه در منزل شوهرش مانده بعد معلوم شد كه مرد عنين بوده و به دختر نگفته و در مدت چند ماه كه دختر در خانه اين مرد بوده نتوانسته است دختر را تصرف كند در اين صورت دختر مىتواند عقد را به هم بزند و يا احتياج به طلاق دارد و در صورتى كه عقد را فسخ كرد نسبت به مهريه‌اش چه وظيفه‌اى دارد نصف مهر را بايد بگيرد و يا تمام آن را

جواب: در فرض سؤال اگر عنن شوهر طورى است كه نه قادر بر وطى آن دختر و نه قادر بر وطى غير او است و بعد از علم به عنن راضى به صبر و بقاء با آن شوهر نبوده جايز است مراجعه به حاكم شرع نمايد و بعد از آن كه يك سال حاكم براى شوهر وقت تعيين نمود اگر در اين يك سال عيب مرتفع نشد و قدرت بر وطى هيچ زن را پيدا نكرد آن دختر حق دارد عقد را فسخ كند و نصف مهر را از شوهر بگيرد

سؤال543 - زنى شوهر كرده و بعد از عقد و دخول معلوم شده كه زوج مرض برص داشته است آيا زن مىتواند عقد را فسخ نمايد يا نه

جواب: مرض برص در مرد از عيوبى نيست كه مجوز فسخ عقد براى زن باشد و لكن احوط و اولى آنست كه اگر زن بخواهد فسخ كند مرد او را طلاق بدهد

سؤال 544 - در موضوع تزويج، مدلس كه زوج پس از پرداخت مهريه به او رجوع مىكند و معادل مهريه را مىگيرد كيست

جواب: هر كس تزويج به او استناد داده مىشود كه ولى شرعى يا عرفى باشد مانند پدر زوجه و جد او مادر و برادر بزرگ و عمو و دائى وى يعنى كسانى كه اجازه ازدواج بستگى به رأى آنها دارد و متصدى تزويج مىشوند و در عرف و عادت در اين باره به آنها مراجعه مىشود و نظير اينها است على الظاهر بعض اجانب كه بين او و زوجه شدت ارتباط و علاقه هست بطورى كه اجازه ازدواج بدون موافقت و رأى او صادر نمىشود و زوجه در امور مهمه به او رجوع مىكند و در امور مربوطه به خودش به او اعتماد و ركون دارد بلكه بعيد نيست ملحق بشود به كسانى كه ذكر شد شخصى كه بين طرفين مراوده مىكند و اسباب انس و الفت طرفين به يكديگر را فراهم مىسازد بطورى كه گول زدن به او نسبت داده شود.

سؤال545 - شخصى ازدواج نموده و تا 25 روز كه اين زن و شوهر با هم بوده‌اند نتوانسته‌اند عمل زناشوئى را انجام بدهند و بعد از بيست و پنج روز معلوم شده زن معيوب است او را به طهران اعزام نموده‌اند و در تهران دكتر معاينه نموده و اظهار داشته اين مريض بطور كلى مجرى ندارد ورحم هم ندارد، قاعده زنانگى نشده و نخواهد شد وحامل نمىشود ما او را عمل مىكنيم كه عمل زناشوئى ممكن شود و او را عمل هم كرده‌اند و 70 درصد فعلا مىتوانند عمل زناشوئى را انجام دهند و 30 درصد ناراحتى دارند و باز هم مجرى بطور كلى بسته با اين صورت مدت ده ماه است از هم جدا هستند و شوهر او عالم به مسأله بوده كه بايد فسخ نمايد و حق فسخ دارد ولى فسخ نكرده بعضىها اظهار مىدارند عقد باطل است ديگرى مىگويد اين زن حرام است و در مقابل گفته هاى مردم باز زن و شوهر راضى هستند با اين عيب شرعى كه دارد با هم زندگى را ادامه بدهند آيا با اين عيب كه ذكر شد شرعا مىتوانند بعنوان زن و شوهرى با هم زندگى كنند يا نه خواهشمند است تكليف اين زن و مرد را معين فرمائيد

جواب: در فرض مسأله اگر زن معقوده معلوم نيست كه زن هست يا مرد و واقعا مردد بين زن و مرد است نكاح او صحيح نيست و لازم است احتياطا طلاق داده شود و ديگر شوهر اختيار نكند و اگر معلوم است كه زن است لكن مجرى مسدود است نگاهداشتن او مانعى ندارد و مىتوانند با هم زندگى كنند

سؤال546 - شخصى با زنى ازدواج نموده ولى نتوانسته‌اند امر زناشوئى را انجام دهند و مواقعه صورت نگرفته و به دكتر مراجعه كردند معلوم شد كه عيب با زن است يعنى استخوانى در فرج زن وجود دارد كه مانع از دخول است و دكتر پس از معاينه و تشخيص زن را به بيمارستان فرستاد در بيمارستان هم دكترها پس از معاينه گفتند ما عملى انجام مىدهيم ولى اين زن عادت زنانگى نخواهد شد و حمل بر نمىدارد خلاصه در بيمارستان عمل كردند و تا حدودى نزديكى مانعى ندارد لكن باز طبيعى نشده و اين عمل را با رضايت پدر و مادر و خود زن و شوهر انجام داده‌اند و مدت چهل روز به طول انجاميده است و پس از بيرون آمدن از بيمارستان به خانه پدر و مادرش رفته و تا كنون شوهر به او نزديك نشده خواهشمند است تكليف ايشان را معين فرمائيد در صورتى كه فسخ و يا طلاق ممكن باشد راجع به مهريه او تكليف چيست

جواب: در عيب مذكور مرد اختيار فسخ عقد را دارد و اگر قبل از دخول فسخ كرد مهر ندارد و اگر بعد از دخول ولو به قدر حشفه (سيبك سر آلت) چه در قبل و چه در دبر فسخ كرد مهر دارد و اختيار فسخ فورى است كه اگر عيب را فهميد و فسخ نكرد خيار فسخ ساقط مىشود بلى اگر از جهت جهل به خيار يا جهل به فوريت تأخير شد هر وقت مسأله را دانست بايد فورا فسخ كند و اگر فسخ نكرد خيار ساقط مىشود و بايد طلاق بدهد و اگر طلاق قبل از دخول باشد نصف مهر را بايد بدهد و اگر بعد از دخول باشد ولو به مقدارى كه قبلا ذكر شد قبلا يا دبرا تمام مهر را بايد بدهد

سؤال547 - اگر شخصى دخترش را شوهر دهد و پس از عقد معلوم شود كه شوهر مبتلا به مرض صرع و حمله شديد است به كيفيتى كه يك مرتبه روى زمين مىافتد و زبانش بين دندان ها و تخم هاى چشم او برگشته و چهره اش سياه مىشود در اين صورت كه اين عيب را قبلا تذكر نداده‌اند و بعد از ازدواج معلوم شده كه حتى خود داماد پس از مراجعه به دكتر اعتراف نموده كه پنج سال قبل هم همينطور شده بود اكنون با توجه به اين نكته كه هنوز عروسى نكرده و در عقد هستند آيا اين عمل خيانت در عقد محسوب مىشود يا نه و آيا اين ازدواج فسخ مىشود يا نه و زن حق مهريه دارد يا نه

جواب: بيمارى مذكور از عيوب مجوزه فسخ نيست بلى اگر در عقد به نحوى مرد را توصيف به صحت كرده‌اند كه مانند شرط در ضمن عقد باشد و عقد مبنى بر آن وصف واقع شده باشد و بعد كشف خلاف شود زن اختيار فسخ عقد را دارد و اگر قبل از دخول فسخ كند حقى به مهريه ندارد

سؤال548 - يك نفر لال دختر يك نفر را عقد نموده در حالى كه دختر بى نور چشم بوده و اين شخص لال نمىدانسته و پدر دختر هم اين عيب را به او تذكر نداده پس از تصرف معلوم شده كه بينائى چشم ندارد و مهريه‌اش هم بيست هزار تومان است بفرمائيد كه شرعا تمامى مهر را بايد بدهد يا خير و در اين تدليسى كه نسبت به زوجه شده زوج چه وظيفه‌اى دارد

جواب: اگر شرعا ثابت شود كه زن قبل از عقد نابينا بوده و مرد نمىدانسته حق فسخ دارد و اين حق فسخ فورى است پس اگر مرد علم به نابينا بودن زن پيدا كند و مسأله فسخ را بداند و فسخ نكند حق فسخ ساقط مىشود و اگر نمىدانسته كه حق فسخ دارد يا جاهل به فوريت آن بوده هر وقت فهميد مىتواند فسخ كند و الا حقش ساقط مىشود و در خصوص مهريه اگر فسخ قبل از دخول باشد زوجه حق مهر ندارد و اگر بعد از دخول باشد بايد تمام مهر را بدهد و پس از پرداخت آن رجوع به مدلس نموده و عوض آن را از او بگيرد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است

سؤال549 - دوشيزه اينجانب را بعد از 17 سالگى حالت اغماء و غش عارض شد خواهر زاده پدر زن بنده براى خواستگارى آمد بنده و پدر زنم گفتيم اين دختر چنين عيبى را دارد گفتند مهم نيست وبالاخره او را به خانه شوهرش بردند و پسر و دختر هم در قريه ديگر هستند و بعد از 12 روز كه دخول هم شده بود دختر را آوردند و مىگويند دختر فلان عيب را دارد و حق مهريه و جهيزيه را ندارد خواهشمند است نظر مباركتان را مرقوم فرمائيد

جواب: بيمارى مذكور از عيوب مجوزه فسخ نيست و اعلان آن نيز هنگام عقد واجب نيست و چنانچه دخول واقع شده تمام مهر مستقر شده و واجب است زوج مهريه را بپردازد و اگر بخواهند جدا شوند بايد به طلاق جدا شوند بلى اگر زن را هنگام عقد توصيف به صحت نموده و عقد را مبنيا بر صحت واقع ساخته باشند

زوج مىتواند عقد را فسخ كند ولى چون دخول واقع شده بايد تمام مهريه را به زوجه بپردازند ولى مىتواند رجوع به مدلس نمايد و جهيزيه نيز متعلق به زن مىباشد بايد به او بدهند

سؤال550 - زيد با دخترى ازدواج نموده ولى مبتلا به مرض حمله و صرع شديدى مىباشد و پدر زيد و خود زيد در خصوص اين مرض كوچكترين اظهارى نكرده‌اند و دختر را به خانه شوهر برده‌اند و تصرف هم كرده است و در شبانه روز سه مرتبه اين مرض او را حادث مىشود بطورى كه دو سه نفر بايد او را نگهدارى نمايند كه خودش را نابود نكند آيا با اين كه زيد و پدرش از اين مرض به دختر مزبوره و اقوامش اطلاعى نداده‌اند و با اين حال عقد واقع شده دختر مىتواند عقد را فسخ نمايد يا نه و بطورى كه پدر زيد نقل نموده معالجات زيادى نموده‌اند و مؤثر واقع نشده و علاج پذير نيست

جواب: در فرض سؤال اگر به اين دختر گفته شده كه اين پسر سالم است و به عنوان سلامت حاضر به ازدواج شده فعلا كه معلوم شده تدليس كرده‌اند دختر حق فسخ دارد فورا و اگر تأخير كند حق فسخ او ساقط مىشود بلى اگر از راه ندانستن مسأله تأخير انداخت هر وقت فهميد مىتواند فورا فسخ نمايد و اگر تدليسى در كار نبوده و دختر خودش به خيال سلامت حاضر به ازدواج شده حق فسخ ندارد و بايد پسر را راضى كند كه او را در حال سلامت طلاق دهد

سؤال551 - زنى كه شوهرش مسلول و يا به مرض مسرى ديگرى مبتلا است و بداند بر اثر همخوابگى و معاشرت به او سرايت مىكند آيا بعنوان يكى از عيوب مجوزه فسخ مى تواند فسخ كند يا نه و حق دارد به او تمكين نكند يا نه و زوج هم جهت عدم تمكين زن به اين عنوان مىتواند نفقه به او ندهد يا نه ايضا در صورت نرسيدن نفقه به زن مى تواند خود را مطلقه نمايد يا نه

جواب: موكول به مراجعه به حاكم شرع است ولى اگر هم بستر شدن با شوهر معرض مرض باشد بر او تمكين واجب نيست و وجوب نفقه او هم در اين مورد ساقط نمىشود

سؤال552 - در مورد زن و شوهرى كه سه سال است با يكديگر ازدواج نموده واولادى ندارند و با مراجعه به دكتر معلوم شده است كه زوجه عقيم است و به احتمال يك درصد با عمل جراحى امكان دارد صاحب فرزند شود اگر زوج بخواهد بواسطه عقيم بودن زن اين عقد را به هم بزند مىتواند يا خير و آيا عقيم بودن از جمله عيوبى است كه موجب فسخ نكاح مىشود يا نه و با اين وصف در مورد مهر چگونه عمل مىشود تمام مهر را زوجه مىبرد يا خير

جواب: عقيم بودن از عيوب موجب خيار براى مرد نيست بلى اگر بخواهد مىتواند زن را طلاق دهد و اگر طلاق قبل از دخول باشد بايد نصف مهر را بپردازد و اگر بعد از دخول باشد بايد تمام مهر را اگر نپرداخته بپردازد

سؤال553 - جوانى يك علويه را به عقد خود در آورده و قبل از آوردن به خانه و عروسى به جبهه رفته و معلول شده و از كمر ساقط و از مردى افتاده آيا در اين صورت علويه مزبوره مىتواند عقد را فسخ نمايد يا خير و در صورت عدم فسخ مخدره آيا پدر و مادر مخدره حق دارند امر كنند و علويه مزبوره را مجبور به فسخ نمايند چون خير و صلاح مخدره را مىخواهند - و البته براى شوهر اسباب پرستارى موجود است و از هر جهت متمكن است - يا اين حق را ندارند و اطاعت مخدره از پدر و مادر خويش در اين صورت واجب است يا خير و در صورت عدم وجوب يا عدم اطاعت آيا بر شوهر علويه جائز يا واجب است كه براى اصلاح ذات البين زوجه خود را طلاق دهد يا خير

جواب: از قضيه شخصيه اطلاعى ندارم بطور كلى اگر پيش از مواقعه در قبل يا دبر مرد از تمكن مواقعه بيفتد زن مىتواند عقد را فورا فسخ نمايد و اگر جاهل به حكم يا فوريت باشد و به مجرد علم به حكم فسخ ننمايد حق فسخ ساقط است هر چند پدر زن امر به فسخ كرده باشد و اما حكم طلاق واضح است كه به يد مرد است هر وقت بخواهد مىتواند زن را طلاق بدهد و نزاع موضوعى محتاج به مرافعه شرعيه است

سؤال554 - شخصى زنى را كه بيوه بوده عقد نموده و بعد از اجراء صيغه نكاح به فاصله چند روزى حالت بيهوشى به اين زن دست داده و بعد از تحقيق زيادى عده‌اى از اهل آن محل شهادت داده اند كه اين زن در خانه شوهر قبلى هم مبتلا به اين بيهوشى بوده و روى همين جهت طلاق داده شده و والدين دختر از كسى كه آمده به خواستگارى اين زن جريان را مخفى كرده‌اند و اطباء و دكترها هم تاكنون نتوانسته‌اند معالجه كنند و زن را هم در خانه تنها نمىشود گذاشت ممكن است اين حال هر آنى پيش بيايد آيا اين عمل باعث خيار فسخ عقد مىشود يا خير؟

جواب: سكوت زن و متصديان عقد از طرف او با علم به عيب و عدم سؤال زوج تدليس موجب خيار نيست بلى اخفاء عيب در صورتى كه عقد به وصف فقدان عيب يا مبنى بر آن واقع شده باشد تدليس است ولى عدم ذكر عيب تدليس نيست


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -