انهار
انهار
مطالب خواندنی

هتک حرمت بانوی محجبه در یک مانتو فروشی

بزرگ نمایی کوچک نمایی
به گزارش سرویس فرهنگی صراط ، ... در یکی از مانتو فروشی های معروف خیابان هفت تیر تهران که شعب دیگری نیز در سطح شهر دارد، به سه بانوی چادری و یک بانوی محجبه فحاشی و هتک حرمت می شود.
فروشنده طبقه فوقانی این فروشگاه از خلوتی فضا سوءاستفاده کرده، از همان ابتدا شروع به بکاربردن الفاظ ناشایست می نماید که با بی محلی بانوان محجبه مجبور به سکوت می شود. در زمان پرو (سایز کردن) مانتو وقتی بانوان چادری درحال بررسی مانتوی پرو شده بانوی محجبه هستند و راجع به مدل مانتو نظر می دهند؛ فروشنده بی هیچ اطلاع قبلی خود را به درب اتاق پرو نزدیک کرده و دست وی را از ناحیه زیر بغل به منظور نمایش میزان گشادی مانتو لمس می کند و شروع به اظهار نظر می نماید که "لابد الان لباسش نازکه یه لباس زخیم بپوشه..."
فروشنده با اعتراض بانوی محجبه مبنی بر عدم لمس بدن وی برای سایز کردن لباس و همچنین اعتراض بانوی چادری مبنی بر عدم دخالت در روند خرید مواجه می شود اما بجای عذرخواهی و پذیرش نهی از منکر، شروع به آسمان ریسمان بافتن برای توجیه نوع شغلش و بدو بیراهه گفتن به بانوی چادری می کند.
بانوی چادری با مراجعه به طبقه تحتاتی از مدیر فروشگاه در رابطه با برخورد ناشایست فروشنده توضیح می خواهد اما مدیر فروشگاه با معذرت خواهی سوری وعدم برخورد با فروشنده اش باب فحاشی و لفاظی را باز کرده و فروشنده جوان در حضور مدیر فروشگاه اقدام به توهین های بیشتر و فحاشی می نماید و بانوی چادری را " زنیکه بی حیا" خطاب می کند.
هرچند با دخالت پلیس و همچنین وساطت یکی از مدیران فروشگاه، فروشنده جوان بطور ضمنی از بانوان عذرخواهی می نماید اما به عقیده شاهدان عینی ماجرا، غفلت دایره منکرات در زمینه مشاغل مربوط به حوزه زنان و الزام فروشندگان به استفاده از فروشنده زن و همچنین عدم پاسخگویی مناسب مسئولین باعث می شود هر از چند گاهی چنین اتفاقاتی بیفتد که دل هر مستمع با غیرتی را به درد می آورد.

روزی هزار تا ازین دختر خوشگلا به اینجا رفت و آمد دارند و من به همشان دست میزنم
خانم م .د از شهود عینی ماجرا می گوید: وقتی دوستم به همراه فروشنده برای اعتراض به مدیر فروشگاه به طبقه پایین رفت و فروشنده در حضور مدیر فروشگاه اقدام به فحاشی به وی کرد و وی را " زنیکه بی حیا" خطاب کرد، مدیر می توانست با یک تشر فروشنده را به سکوت فراخواند اما سکوت کرد تا فروشنده هرچه میخواهد بگوید. وقتی فروشنده بالا آمد، هنوز ما در پرو بودیم تا لباس خود را عوض کنیم. فروشنده بعد از فحاشی به دوستم به طبقه بالا برگشت و هرچه دلش خواست به ما گفت.
وی می افزاید:گفت یک لچک به سر انداختید فکر کردید که هستید و همه چیز تمامید؟ خیلی خوشگلید؟ روزی هزار تا ازین دختر خوشگلا به اینجا رفت و آمد دارند و من به همشان دست میزنم تازه خوششان هم می آید! من و دوستم دیدیم شان ما اجازه نمی دهد با این جوان که هم سن و سال خودمان است دهن به دهن بیفتیم پس سکوت کردیم.
عدم امر به معروف عامل رواج بی عفتی است
خانم ع که مورد هتک حرمت قرار گرفته می گوید: گرچه من چادری نیستم ولی محجبه ام و حجابم را به نشان اعتقاد اسلامی ایرانیم انتخاب کردم و اجازه نمیدهم کسی به من و حجابم توهین کند. هرچند این آقا نیازی به اجازه نداشت و هرچه دلش خواست به دوستانم گفت و من با سکوتم مثل بقیه خانم هایی که در مقابل این مواضع سکوت میکنم باعث پررو تر شدن این دست فروشنده ها شدیم تا جاییکه دست زدن به نوامیس مردم را نه تنها بد و غیر اخلاقی ندانند، بلکه به آن افتخار هم کنند و بخاطر همین عمل مارا نیز تحقیر کند، سکوت عامل ترویج بی عفتی است. در جامعه ای که امر به معروف بمیرد، بی عفتی جایش را می گیرد... فروشنده بجای آنکه ما را ناموس خود بداند، دشمن خود می دانست و به عمد کاری کرد که عصبانیت من و دوستانم را دربر داشت."
بیرق حضرت زهرا را سر کرده ام تا چشم امثال تو کور شود
خانم ف.م می گوید: وقتی صاحب فروشگاه در مقابل هتاکی و فحاشی فروشنده اش سکوت کرد، فروشنده ترغیب شد که آزادانه توهین کند و حتی در بیرون از فروشگاه نیز اقدام به فحاشی علیه چادری ها کرد و من را مورد بدترین خطابه ها قرار داد؛ من هم به او گفتم " این بیرق حضرت زهرارو سرم کردم تا امثال تو چشمشون کور شه"...

هر چــادر  پرچمی برای جمهوری اسلامی است
وی که ازآن ماجرا به شدت ناراحت است ومشخص است یک دل سیر اشک ریخته، با چشمانی اشکبار و صدایی لرزان می گوید: شهید آوینی فرمودند "در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب اللهی ها" و من واقعا امشب این جمله را درک کردم. کجای دنیا وقتی از مقدساتت دفاع میکنی، نهی از منکر میکنی و میخواهی بر باورت استوار باشی بجای معذرت خواهی به تو فحاشی می کنند جز کشورهایی که ظاهر دموکراتیک دارند ولی در باطن...؟ مگر ما به بی ریش بودن آن آقا یا لباس ایشان توهین کردیم که ایشان اقدام به فحاشی علیه چادری ها کرد و بدترین الفاظ را در حق این عزیزان بکار برد؟ غیر از این است که هر چادر پرچمی برای جمهوری اسلامی است و تحقیر چادر و چادری عملا تحقیر پارادایم های این نظام است ؟! آیا نباید دفاع از پرچم نظام یکی از وظایف مسئولین نظام باشد؟ پس چرا سکوت کرده اند تا هرکس هرچه دلش می خواهد به پرچمشان توهین کند؟! یک مرد در آن جمعیت نبود که تودهنی به این پسر بزند و او را مجاب کند که کارش ناشایست است. مردان ما به تماشا ایستاده بودند و زنان هم سرشان را به نشانه تاسف تکان می دادند وعبور می کردند. باز خوب است که فحاشی این آقا بعدها بولوتوث نشود!

حرمت از دست رفته ام را چه کسی به من بر می گرداند؟
ف.م می افزاید: اگرچه این فروشنده در نهایت مجبور به عذرخواهی لفظی شد اما آیا عذرخواهی ظاهری وی که قطعا کوچکترین باوری پشت آن نبود، برای من می شود حرمت از دست رفته ام؟ می شود پاسخ صدایی که بلند کردم و فریادی که تاکنون نزده بودم؟ ایشان آنچنان مرا به خشم آورد که من مجبور شدم برای دفاع از خودم داد بزنم؛ کاری که تابحال نکرده بودم! اصلا چرا نباید اداره منکرات، فروشگاه را ملزم کند که فروشنده لباس زنانه حتما زن باشد یا اصلا دخالتی در خرید نکند؟! می گوید شغلش این است؟ خیلی خب، لااقل ببینید چه کسی نیاز به مشورت دارد به او کمک کند نه اینکه همان برخوردی را که به قول خودش با دختر خوشگل ها می کند با بقیه نیز تکرار کند! چرا نیروی انتظامی ارشاد را از همین مغازه ها شروع نمی کند؟ چرا به این مغازه ها سرک نمی کشد و نمی بیند که در خلوتی این مغازه ها چه آسیب هایی منتظر جوانان محجبه ما است؟ وزارت فرهنگ کجاست که ببیند جوانانی را که همه جوره پای اعتقاداتشان مانده اند و بدترین هجمه ها را به جان می خرند تا یادآور سیلی مادرمان زهرا(س) باشند و به انتظار "ایستادن" را بیش از پیش به منصه ظهور بگذارند؟

این رفتار بازهم تکرار می شود
خانم م .ک از دیگر شهود عینی ماجرا می گوید: انقدر سکوت کردیم و امر به معروف نکردیم که حالا توهین به محجبه ها نه تنها عادی شده، از سوی بی غیرتان نیز مورد استقبال هم قرار می گیرد، خودمان شده ایم مایه خرسندی دشمنانمان، این پسر اگر پول نگرفته باشد که عقده گشایی کند، بی شک نوکر بی جیره مواجب دشمن شده است. چندی پیش نیز در تاکسی تنها به این دلیل که به یک بانو تذکر دادم که وزنش را موقع نشستن روی من نیندازد، بدترین الفاظ ممکن را در حق چادری ها بکار برد و این یعنی ...؟

تذکر دوستم چه ربطی به چادر ما داشت؟
وی معتقد است: این فروشنده امروز با من و دوستانم این کار را کرد، فردا با دیگر بانوان محجبه و قص علی هذا... و این می شود که سرانجام جامعه ما با سمتی کشیده می شود که تلقی افراد از ارزش ها تغییر می کند. من هنوز نمیدانم آن تذکر دوستم که ایشان در خرید ما دخالت نکنند چه ربطی به چادر ما داشت؟! انگار دوستم به او گفته باشد چرا لباست زشت است یا در شان تو نیست؟!

تنها به احترام بچه های جبهه از شکایتمان صرفنظر کردیم
وی همچنین می افزاید: پاشنه آشیل بچه حزب اللهی ها بچه های جبهه و جنگ اند. مدیر فروشگاه بجای آنکه تو دهنی محکمی به فروشنده اش بزند یا اورا به سکوت دعوت کند، دائم از اینکه در جنگ حضور داشته و حتی آزاده هم بوده صحبت می کرد تا دل ما را به رحم بیاورد و از شکایت صرفنظر کنیم و همین هم شد؛ تنها به احترام ایشان از شکایتمان گذشتیم.
م.ک می گوید: دوستم به مدیر گفت"شما جبهه رفته اید، اسارت را تحمل کرده اید که امروز هتک حرمت نوامیس مردم را نبینید، که حرمت چادر من و امثال من حفظ شود، پس شما را چه شده که سکوت کرده اید و میگذارید فروشنده اتان به ما توهین کند؟" اما مدیر که ظاهرا کارکشته حل و فصل اینگونه مناقشات بود و هتک حرمت نوامیس دیگر برایش عادی شده بود، بر آزاده بودنش! اصرار و مارا مجاب کرد که از شکایت صرفنظر کنیم. درواقع نقطه ضعف ما را نشانه گرفت وگرنه گذشت ما از فروشنده بی فرهنگ این فروشگاه "ترحم بر پلنگ تیز دندان" بود .
امید است با پیگیری مسئولان مربوطه کمتر شاهد چنین اتفاقاتی باشیم. اتفاقاتی که هر از چندگاهی دل هر انسان آزاده ای را به درد آورده و با مشاهده اشک های دختران نجیب سرزمینمان روح هر باغیرتی را خدشه دار می کند. امید است دایره اصناف و منکرات این حوزه با برخورد مناسب با این مانتو فروشی مانع از تکرار چنین اتفاقاتی شوند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -