انهار
انهار
مطالب خواندنی

طلا

بزرگ نمایی کوچک نمایی

(مسأله 1896) طلا دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن بيست مثقال شرعي است كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتي طلا به بيست مثقال شرعي كه پانزده مثقال معمولي1 است برسد، اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان بايد چهل يك آن را كه نُه نخود مي شود2 از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست3.

 نصاب دوم آن (چهار مثقال شرعي است كه 4) سه مثقال معمولي مي شود5 يعني اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود6، بايد زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل يك بدهدو اگر كمتر از سه مثقال  اضافه شود، فقط بايد زكات 15 مثقال آن را بدهد و زيادي آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعني اگر سه مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداري كه اضافه شده زكات ندارد.

1-     سبحانی:  پانزده مثقال صیرفی...

2-     نوري: (هر مثقال معمولي 24 نخود است)...

3- وحید: نصاب اوّل آن بیست مثقال شرعى است ، كه هر مثقال آن هیجده نخود است ، كه بنابر مشهور سه ربع مثقال صیرفى ـ معمولی ا ست ، پس وقتى طلا به بیست مثقال شرعى كه پانزده مثقال صیرفى است برسد ، اگر شرایط دیگر را هم كه گذشت داشته باشد ، انسان باید یك چهلم آن را كه نُه نخود مى شود از بابت زكات بدهد ، و اگر به این مقدار نرسد زكات ندارد...

جوادی آملی: {نصاب اول} بیست مثقال شرعی و هر مثقال آن 18 نخود است (که بنا بر مشهور، مثقال شرعی 456/3 گرم است) پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی (معادل 120/69 گرم) ـ كه پانزده مثقال معمولی است ـ برسد، اگر شروط دیگر را هم ـ كه ذكر شد ـ داشته باشد، باید یک چهلم آن را كه نُه نخود شرعی (728/1 گرم) میشود، به عنوان زكات بپردازد و اگر به این مقدار نرسد، زكات آن واجب نیست...

مظاهری: نصاب اول: 15 مثقال معمولى است كه اگر به اين مقدار برسد يك چهلم آن را بايد بدهد و تا به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست...

4- [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت الله مظاهری نیست]

5- وحید:  سه مثقال صیرفی –معمولی-  است...

سبحانی:  سه مثقال صیرفی می شود...

6- سیستانی: اگر سه مثقال معمولی به پانزده مثقال معمولی سابق اضافه شود...

*****

مكارم: مسأله 1615- طلا داراي دو نصاب است:

نصاب اوّل آن بيست مثقال شرعي است كه معادل 15 مثقال معمولي مي باشد، هر گاه به اين مقدار برسد و شرايط ديگر نيز در آن جمع باشد بايد چهل يك آن را (دو و نيم درصد) به عنوان زكات بپردازد و اگر به اين مقدار نرسد زكات ندارد.

 نصاب دوم  چهار مثقال شرعي است كه 3 مثقال معمولي مي شود، يعني اگر 3 مثقال به  پانزده مثقال اضافه شود بايد زكات تمام 18 مثقال را از قرار دو و نيم درصد بدهد و اگر كمتر از 3 مثقال اضافه شود فقط زكات پانزده مثقال واجب است و زيادي آن زكات ندارد، همچنين هر چه بالا رود، يعني اگر 3 مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آن را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقدار اضافه زكات ندارد.

زنجاني: مسأله 1904- طلا دو نصاب دارد:

 نصاب اوّل: بيست دينار است، اين نصاب بنابر مشهور معادل پانزده مثقال معمولي و تقريباً 1/69 گرم است، ولي ظاهراً وزن دينار بيش از  مثقال معمولی بوده لذا نصاب طلا بیشتر از وزن فوق می باشد بنا بر نظر برخی  محققان دینار شرعی  تقريباً 24/4 گرم و نصاب اوّل طلا تقريباً 7/84 گرم و بنابر نظر برخي ديگر دينار شرعي تقریبا 46/4 گرم و نصاب اول طلا 3/89 گرم می باشد ولی بهتر است که بر طبق قول مشهور عمل شود.

وقتي كه طلا به نصاب اوّل برسد، اگر شرايط ديگر را هم نداشته باشد، انسان بايد يك چهلم (5/2%) آن را از بابت زكات بدهد، و اگر به اين مقدار نرسد، زكات آن واجب نيست.

نصاب دوم: چهار دينار است كه بنابر مشهور 3 مثقال معمولي (تقريباً 8/13گرم) و بنابر قول برخي از محقّقان تقريباً 9/16 گرم و بنابر قول برخي ديگر تقريباً 8/17 گرم مي باشد و اگر چهار دینار به بیست دینار طلا افزوده شود  باید زکات تمام 24 دینار را (از قرار یک چهلم) بدهد. و اگر كمتر از چهار دينار افزوده شود، فقط بايد زكات بيست دينار را بدهد، و زيادي آن زكات ندارد، همچنين است هر چه بالا رود، يعني اگر چهار دينار افزوده شود، بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر افزوده شود مقدار افزوده شده زكات ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -