انهار
انهار
مطالب خواندنی

1- رسیدن به وطن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
امام خامنه ای: 1- عبور از وطن
آیات عظام: زنجانی و سبحانی: اول: «رسیدن به وطن»
مسأله اختصاصی
امام خامنه ای: مسأله ۵۲۵- در صورت تحقق یکی از موارد زیر سفر پایان یافته و باید نماز را تمام خواند:
۱. عبور از وطن؛ ۲. قصد اقامت حداقل ده روز در یک مکان، یا علم به آن؛ ۳. ماندن سی روز در یک مکان، در حال تردید و بدون قصد اقامت ده روز.
مسأله 1327- مسافري كه در سفر از وطن خود عبور مي كند1، وقتي به جايي برسد كه ديوار وطن خود را ببيند2، و صداي اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند.
اين مسأله در رساله آيات عظام: مكارم و مظاهری نيست.
1- سيستاني: اگر در آن توقف كند بايد نماز را تمام بخواند و گرنه احتياط لازم آن است كه بين قصر و تمام جمع نمايد.
وحید: وقتی به حدّ ترخّص رسید باید نماز را تمام بخواند.
زنجانی: وقتی به حدّ ترخّص وطن رسید باید نماز را تمام بخواند.
جوادی آملی: چند چيز است كه سفر را قطع میكند و بايد نماز را تمام به‌جا آورد. يكم. رسيدن به وطن - مسافری كه در بين سفر از وطن خود عبور میكند...
2- خوئي، تبریزی: وقتي كه اهل وطن خود را ببينند...
اراكي: وقتي به جايي برسد كه اهل وطن او را ببينند...
*****
امام خامنه ای: مسأله - کسیکه قصد پیمودن مسافت شرعی را دارد، اگر در بین راه وارد وطن شود، سفرش قطع میشود و باید نماز را درآنجا تمام بخواند و در ادامه سفر چنانچه مسافت باقیمانده تا مقصد، حداقل هشت فرسخ (امتدادی یا تلفیقی) باشد، نمازش قصر است و اگر کمتر از مسافت شرعی باشد، باید نماز را تمام بخواند.
امام خامنه ای: مسأله - صِرف عبور از وطن (بدون مکث و توقف) برای قطع سفر، کافی است.
مسأله 1328- مسافري كه در بين مسافرت به وطنش رسيده1، تا وقتي در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود2، يا چهار فرسخ برود و برگردد3، وقتي به جايي برسد كه ديوار وطن رانبيند 4 و صداي اذان آن را نشنود، بايد نمازرا شكسته بخواند.
این مسأله در رساله آیت الله مظاهری نیست.
1- سيستاني: و در آنجا توقف مي كند...
2- زنجاني: يا مجموع رفت و برگشتش هشت فرسخ باشد وقتي به حدّ ترخّص رسيد، بايد نماز را شكسته بخواند.
وحید: یا چهار فرسخ برود وچهار فرسخ  برگردد، وقتی به حدّ ترخّص برسد باید نماز را شکسته بخواند
3- خوئي، تبريزي، سيستاني: هشت فرسخ برود يا  [مثلا] چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتي كه به حدّ ترخّص برسد بايد نماز را شكسته بخواند.
سبحانی: اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا مقداری برود و برگردد که رفتن و برگشتن هشت فرسخ می رود...
4- اراكي: كه اهل وطن او را نبينند...
امام خامنه ای: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1327.
*****
مكارم: مسأله- هرگاه كسي در اثناء مسافرت به وطنش برسد، نمازش در آنجا تمام است، ولي اگر مي خواهد سفر خود را از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر ادامه دهد وقتي به حدترخّص رسيد بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1329- محلّي را كه انسان براي اقامت1 و زندگي خود اختيار كرده وطن اوست، چه در  آنجا به دنيا آمده و وطن پدر ومادرش باشد، يا خودش آنجا را براي زندگي اختيار كرده باشد2.
1-  سیستانی: اقامت دائمي...
2- بهجت: پس وطن انسان بنابرأقوي جايي است كه عرفاً آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نيست در آنجا ملكي داشته باشد و يا اين كه شش ماه آنجا زندگي كرده باشد بلكه همين قدر كه عرفاً آنجا، وطن او به حساب بيايد كافي است.
*****
فاضل: مسأله- وطن بر دو قسم است:
 1- وطن اصلي، يعني جايي كه وطن پدر ومادر يا يكي از آنها باشد و انسان همراه آنها در آنجا مدتي زندگي كرده باشد؛ چه در آنجا متولد شده باشد يا در جاي ديگر.
2- وطن غير اصلي، يعني جايي كه انسان با اختيار خود به عنوان وطن انتخاب كند كه در دو صورت محقق مي شود. الف: جايي را براي زندگي خود انتخاب كند و قصد داشته باشد تا آخر عمر در آنجا بماند. ب: جايي را براي زندگي خود انتخاب كند و قصد رفتن از آنجا را نداشته باشد و آن قدر آنجا بماند كه عرفاً او را اهل آنجا بدانند. بنابراين كسي كه قصد داشته باشد مدتي هر چند طولاني در محلّي بماند و بعد به جاي ديگر برود آنجا وطن او نمي شود.
زنجانی: مسأله- محلّی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده به نحوی  که در وطن متعارف مردم محلّ زندگی او محسوب می شود وطن اوست چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد، و همچنین جایی را که انسان محلّ زندگی خود قرار داده، و مثل کسی که آنجا وطن دائمی اوست، در آنجا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش آید دوباره به همانجا بر می گردد اگرچه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند وطن او محسوب می شود .
وحید: مسأله- محلّی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ، ولی اگر در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر ومادرش باشد اختیار کردن برای زندگی معتبر نیست، بلکه تا  اعراض نکرده وطن اوست.
مكارم: مسأله- چند چيز است كه سفر را قطع مي كند و بايد نماز را تمام خواند:
اول: رسيدن به «وطن» منظور از وطن محلّي است كه انسان آن را براي اقامت و زندگي خود انتخاب كرده، خواه در آنجا متولد شده باشد يا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آنجا را انتخاب كرده است.
جوادی آملی: مسأله - محلی را كه انسان برای اقامت دائمی و زندگی خود اختيار كرده، وطن اوست؛ چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد؛ يا خودش آنجا را برای زندگی اختيار كرده باشد. {و} وطن دو قسم دارد: 1. وطن اصلی که ماندن در آن نياز به قصد ندارد. 2. وطن قراردادی که محتاج به قصد ماندن دائمی است. در مورد ماندن دائمی موالات شرط نيست، بلكه اعراض مانع است، بنابراين اگر انسان پياپی در وطن خود نماند، نمازش تا زمانی که از آنجا اعراض نکرده، تمام است. ماندن دائمی در ييلاق و قشلاق فرق میکند، پس کسی که قصد دارد در منطقه ييلاقی به صورت دائمی بماند، اگر در تابستان هفته‌ای يک روز هم برود، آنجا را وطن خود قرار داده است.
امام خامنه ای: مسأله - وطن از جهت عرف به مکانی گفته میشود که انسان در آن سکونت و استقرار داشته و محل زندگی اش باشد؛ خواه شهر باشد یا روستا و یا غیر آنها.
امام خامنه ای: مسأله - وطن دو گونه است: وطن اصلی و وطن اتّخاذی.
امام خامنه ای: مسأله - وطنِ اصلی مکانی است که انسان بخش عمدهای از اوایل زندگی (دوران کودکی و نوجوانی) را در آنجا رشد و نمو کرده باشد.
امام خامنه ای: مسأله - در تحقق وطن اصلی لازم نیست که انسان در آنجا متولد شده یا وطن والدینش باشد، همچنین لازم نیست قصد داشته باشد برای همیشه یا مدت طولانی در آنجا زندگی کند، بلکه اگر تصمیم داشته باشد که در آینده از آنجا کوچ کند، تا زمانی که خارج نشده، همچنان وطن اصلی صدق می کند.
مسائل اختصاصی
امام خامنه ای: مسأله ۵۳۲- مقدار زمان لازم برای تحقق وطن اصلی، موکول به نظر عرف است؛ مثلاً اگر ده سال اول زندگی را در جایی گذرانده است، از نظر عرف وطن اصلی صدق می کند و اگر یکی دو سال مانده باشد، وطن صدق نمی کند.
مظاهری: مسأله 1022- زن در تمام یا شکسته خواندن نماز تابع شوهر است ، اگر وظیفه او تمام است  وظیفه زن نیز تمام، و اگر وظیفه او شکسته است وظیفه زن نیز شکسته است و همچنین است حکم هر کسی که تابع دیگری باشد مثل فرزندی که سرپرستی او با پدر اوست و پدر و مادری که سرپرستی آنها با فرزند آنهاست، ولی اگر مرد کثیرالسفر است و تابع او کثیرالسفر نیست آن تابع باید به وظیفه خود عمل کند
مسأله 1330- اگر قصد دارد درمحلّي كه وطن اصليش نيست مدتي بماند1 و بعد بجاي ديگر رود، آنجا وطن او حساب نمي شود. 2
اين مسأله در رساله آيات عظام: بهجت  و مظاهری نيست
1- سيستاني: مدت زماني كوتاه بماند...
سبحانی: مسأله - اگر قصد دارد درمحلّي كه وطن اصليش نيست مدت یک سال یا بیشتر بماند و بعد بجاي ديگر رود، این محل حکم وطن را دارد بنابراین کارمندان دولت که برای مدت طولانی معین یا غیر معین برای محلّی اعزام می شوند چون در انجا مسافر نیستند حکم وطن را دارد.
فاضل: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1329.
*****
مكارم: مسأله- هرگاه انسان جايي را براي محلّ اقامت خود انتخاب كند به طوري كه وقتي در آنجاست او را مسافر نمي گويند خواه قصد اقامت دائم داشته باشد يا موقت، مثلاً مي خواهد یک یا دو سال يا بيشتر، بطور مستمرّ در آنجا بماند، اين محلّ در حكم وطن او مي باشد و همين گونه است حال مأموران ادارات كه ممكن است  هر دو سال در محلّي باشند و آنجا حكم وطنشان را دارد.
سبحانی: مسأله - اگر قصد دارد درمحلّي كه وطن اصليش نيست مدت یک سال یا بیشتر بماند و بعد بجاي ديگر رود، این محل حکم وطن را دارد بنابراین کارمندان دولت که برای مدت طولانی معین یا غیر معین برای محلّی اعزام می شوند چون در انجا مسافر نیستند حکم وطن را دارد.
مسأله 1331- تا انسان قصد ماندن هميشگي در جايي كه غير وطن اصلي خودش است نداشته باشد وطن او حساب نمي شود مگر آن كه بدون قصد ماندن، آنقدر بماند كه مردم بگويند اينجا وطن اوست1.
اين مسأله در رساله آيت الله  سبحانی نيست
1- اراكي: و در صورتي كه مدتي زياد بدون قصد توطن بماند احتياط واجب است كه نمازش را شكسته و تمام بخواند.
فاضل، بهجت: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1329.
مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1330.
*****
گلپايگاني، صافي: مسأله- جايي را كه انسان محلّ زندگي خود قرار داده و ماندن خود را در آنجا محدود به مقدار معيّن نكرده. و مثل كسي كه آنجا وطن اوست، در آنجا زندگي مي كند كه اگر مسافرتي براي او پيش آيد، دوباره به همانجا بر مي گردد، اگر چه قصد نداشته باشد كه هميشه در آنجا بماند (صافي: در حكم) وطن او حساب مي شود.
. نوري: آنجا وطن او حساب مي شود و در صدق وطن بودن قصد هميشه ماندن معتبر نيست بلي لازم است كه ماندن خود را محدود به مقدار معين نكند وگرنه وطن صدق نمي كند.
خوئي، تبريزي، وحید: مسأله- جايي را كه انسان محلّ زندگي خود قرار داده، و مثل كسي كه آنجا وطن اوست در آنجا زندگي مي كند،(خویی، تبریزی:  مانند اكثر طلابّي كه در حوزه هاي علميه ساكن مي باشند) كه اگر مسافرتي براي آنها پيش آيد دوباره به همانجا بر مي گردند اگر چه قصد نداشته باشند كه هميشه درآنجا بمانند در حكم وطن او حساب مي شود.
. وحید: وطن او نیست ولی احکام وطن بر آن جاری می شود.
سيستاني: مسأله – جايي را كه انسان محلّ  زندگی خود قرار داده، هرچند قصد نداشته باشد كه هميشه در آنجا بماند اگر طوري باشد كه عرف او را در آنجا مسافر نمي گويند بطوري كه اگر موقتاً ده روز يا بيشتر جاي ديگري را محلّ زندگي خود قرار دهد باز هم محلّ زندگيش را جاي اول مي گويند آنجا براي او حكم وطن را دارد.
زنجاني: مسأله- کسانی مانند اکثر طلّاب حوزه‌های علمیه و دانشجویان‌ که بدون خانواده چند سال به کاری مانند تحصیل در جایی که وطن آن‌ها نیست اشتغال دارند در صورتی که معمولاً حداقل شش ماه در سال در آنجا سکونت دارند آن جا در حکم وطن آن‌ها می‌باشد.
مظاهری: مسأله - جایی را که انسان محلّ زندگی خود قرار داده و مثل کسی که آنجا وطن اوست در آنجا زندگی می کند گرچه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند وطن او حساب می شود. مثل طلاب  و دانشجویانی که بیش از چند سال قصد ندارند در آنجا بمانند.
امام خامنه ای: مسأله - وطن اتّخاذی از جهت عرف مکانی است که انسان آنجا را به عنوان وطن و محل سکونت قرار داده است در حالیکه قبلاً وطن او نبوده است؛ خواه از وطن اصلی إعراض (*) کرده باشد یا نه.
امام خامنه ای: مسأله - در تحقق وطن اتخاذی؛ فرقی نمیکند که فرد قصد زندگی دائم یا قصد زندگی بدون تعیین مدّت یا قصد زندگی به مدّت طولانی در آن مکان را داشته باشد.
امام خامنه ای: مسأله - اگر قصد دارد در جایی حدود ده سال بماند، بعید نیست عرفاً برای صدق وطن اتخاذی کافی باشد.
امام خامنه ای: مسأله - درصدق عرفیِ وطن اتخاذی، صِرف نیّت کافی نیست، بلکه تحقق لوازم وطنیت نیز خصوصیت دارد؛ مانند اینکه با قصد توطن (**) مدتی (مانند یکی دو ماه) در آنجا بماند و یا کارهایی را انجام بدهد که عادتاً انسان برای توطّن در یک مکان آن کارها را انجام می دهد.
(*) روی گرداندن در اینجا به این معنا است که انسان تصمیم بگیرد دیگر هیچ گاه آن شهری را که وطنش بوده به عنوان محل سکونت انتخاب نکند.
(**) قرار دادن محلی به عنوان وطن.
مسائل اختصاصی
امام خامنه ای: مسأله ۵۳۷- اگر شخصی با قصد توطن در محلی، از ابتدا خانهای اجاره کرده یا بخرد یا کسب وکاری پیدا کند، از همان موقع وطن محقق می شود و نمازش تمام است و گذشت یکی دو ماه برای تحقق وطن لازم نیست.
امام خامنه ای: مسأله ۵۳۸- اگر بعد از قصد توطن و قبل از انجام آنچه که برای تحقق وطن لازم است (مانند آنچه در دو مسألة قبل بیان شد)، در ماندن در آن مکان مردد شود، عنوان وطن محقق نشده و درصورتی که قصد ماندن ده روز را نداشته باشد، نمازش قصر است.
امام خامنه ای: مسأله ۵۳۹- اگر کسی خانهای در شهر دیگری؛ مانند مشهد الرضا (صلوات الله علیه) یا در منطقه ای ییلاقی تهیه کند و بخواهد مرتب ـ مثلا هر هفته ـ برای زیارت یا تفریح به آنجا برود، در صورتیکه مدت اقامت او در آن مکان به مقداری نباشد که عرفاً آن مکان برای او محل استقرار و زندگی محسوب شود، نمازش در آنجا قصر است و روزهاش صحیح نیست.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۰- جایی را که انسان برای مدت یکی دو سال برای زندگی انتخاب می کند، عرفاً وطن نیست ولی مسافر هم بر او صدق نمی کند، بنابراین بدون قصد اقامت ده روز هم نمازش تمام است.
مسأله 1332- كسي كه در دو محلّ زندگي مي كند، مثلاً شش ماه در شهري و شش ماه در شهر ديگر مي ماند، هر دو وطن اوست1، و اگر بيشتر از دو محلّ را براي زندگي خود اختيار كرده باشد2، اشكال دارد3 و بايد احتياط مراعات شود.
1- جوادی آملی: {پایان مسأله}
خوئي، گلپايگاني، تبريزي، سيستاني، بهجت، صافي، نوري: و نيز اگر بيشتر از دو محلّ را براي زندگي خود اختيار كرده باشد ، (نوري: تا سه و چهار تا) همه آنها وطن او حساب مي شود. (بهجت: و زن، در صورتي كه زندگيش در اينگونه وطن به همراه شوهرش است، در مسأله وطن، تابع شوهر خواهد بود، و در صورتي كه فاصله بين دو وطن، به اندازه مسافت شرعي باشد، نمازش در آن فاصله شكسته است و در غير اين صورت، نمازش تمام است).
وحید: و همچنین اگر بیشتر از دو محلّ برای زندگی خود اختیار کرده باشد به طوری که عرفا گفته شود آنجا محلّ و مسکن دائمی اوست.
سبحانی: هر دو به حکم وطن اوست...
2- فاضل: بنابراحتياط واجب بايد نماز را هم شكسته بخواند و هم تمام.
3- اراكي: اشكال ندارد.
سبحانی: همه آنها در حکم وطن او حساب می شود.
*****
امام خامنه ای: مسأله - داشتن دو یا سه وطن بالفعل اشکال ندارد؛ به این صورت که در هر یک خانه و زندگی دارد و در طول سال چند ماه در آن مکانها زندگی میکند؛ اما داشتن بیش از سه وطن بالفعل، محل اشکال است.
مكارم: مسأله – ممكن است كسي در دو محلّ زندگي كند مثلاً شش ماه در شهري و شش ماه ديگر در شهر ديگر ، هر دو وطن او محسوب مي شود و حتي ممكن است انسان داراي سه وطن باشد.
زنجاني: مسأله – كسي كه در دو محلّ زندگي مي كند چنانچه در هر يك تقريباً شش ماه از سال را زندگي مي كند، هر دو وطن او محسوب مي شود، ولي اگر در يكي از آن دو كمتر ازشش ماه بماند آنجا وطن وي به حساب نمي آيد، بنابراين انسان تنها مي تواند دو وطن داشته باشد، و بيشتر از دو وطن امكان ندارد.
زنجانی: مسأله - کسی که در دو محل زندگی می‌کند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می‌ماند، هر دو وطن اوست. و نیز ممکن است شخص بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار کرده باشد، که اگر مطابق مسألۀ {1329} آنجا وطن وی محسوب شود یا در آنجا مسافر خوانده نشود نمازش در آنجا تمام است و روزه‌اش صحیح است.
مظاهری: مسأله- کسی که در دو محلّ یا بیشتر زندگی می کند مثلا در هر شهری سه ماه می ماند همه انها وطن او حساب می شود.
مسائل اختصاصی
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۲- کسی که قصد دارد برای همیشه یا سالیان متمادی سالی سه چهار ماه (مانند تابستان و ایام تعطیل) در مکانی زندگی کند، چنانچه وسائل زندگی مانند خانه و امثال آن را فراهم کند، آنجا از نظر عرف وطن دوم او محسوب می شود، اما اگر صرفا برای ییلاق و مانند آن، بدون قصد توطن و بدون فراهم آوردن لوازم زندگی آنجا برود، تحقق وطن بعید است.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۳- کسی که در بیش از یک مکان زندگی میکند، برای تحقق وطن لازم نیست در همة آنها به یک اندازه اقامت داشته باشد، بنابراین کسیکه دو وطن دارد اگر در یک مکان مثلاً پنج ماه و در مکان دیگر هفت ماه بماند و کسیکه سه وطن دارد در یک مکان چهار ماه و در مکان دوم پنج ماه و مکان سوم، سه ماه بماند، در همه آنها احکام وطن جاری است.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۴- تبعیت در وطن نیز همانند خود وطن، امری عرفی است؛ یعنی در نظر عرف فرزندی که با پدر و مادر یا یکی از آن دو زندگی می کند تابع آنها محسوب می شود و وطن آنها، وطن او نیز میباشد.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۵- تبعیت در وطن، در مورد وطنِ اتخاذی است، نه وطن اصلی. بنابراین اگر به عنوان مثال فردی در ابتدای زندگی در مکانی رشد و نمو کرده و دوران کودکی و نوجوانی را در آنجا گذارنده، آنجا وطن اصلی او است، خواه وطن والدینش باشد یا نباشد.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۶- اگر فرزند در وطن پدر و مادر (چه وطن اصلی یا اتخاذی) به اندازهای زندگی نکرده که وطنِ اصلیِ او شود؛ مانند اینکه بعد از تولد به دلیلی از پدر و مادر دور شده و در مکان دیگری رشد و نمو یافته است و مثلاً بعد از ده سال نزد والدینش برگشته باشد، در این صورت وطن والدین وطن اصلی او محسوب نمیشود، اما بعد از برگشتن به تبع زندگی با آنها، وطن اتخاذی او می شود.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۷- تبعیت در وطن، اختصاص به فرزند ندارد و عرفاً شامل هر کسی که تابع دیگری باشد نیز می شود، مانند خدمتکاری که استخدام شده تا همیشه همراه فردی باشد یا همسری که شرط توطّن در محل خاصی نکرده و همواره با شوهرش زندگی می کند.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۸- در تحقق وطن، لازم نیست تابع قصد توطن کند، بلکه صرف همراهی او با متبوع (*) کافی است، هر چند غافل باشد، مشروط بر اینکه قصد عدم توطن یا اعراض نکرده باشد.
امام خامنه ای: مسأله ۵۴۹- فرزند بالغ؛ مانند دختر یازده دوازده ساله یا پسر شانزده هفده ساله که از قصد توطن غافل است و همراه پدر و مادر به شهری که آنها قصد توطن کرده اند، میرود، آنجا برای او هم وطن میباشد.
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۰- اگر فرزند همراه والدین به محلی برود که آنها قصد توطن دارند، در صورتیکه او قصد عدم توطن داشته باشد، آن مکان برای او وطن محسوب نمیشود؛ هر چند نان خور والدین محسوب شود.
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۱- فرزندی که به تبع والدین در مکانی قصد توطن کرده، اگر بعد ازمدتی (مثلاً یکی دو ماه) از قصدش برگردد تا زمانی که از آن مکان خارج نشده، اعراض محقق نشده و نمازش تمام است.
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۲- اعراض از وطن (مانند تحقق وطن) امری عرفی است و به این معنا است که فرد از وطنش خارج شود و تصمیم داشته باشد برای زندگی به آنجا برنگردد.
(*) کسی که از او تبعیت می شود.
مسأله 1333- در غير وطن اصلي و وطن غير اصلي كه ذكر شد در جاهاي ديگر اگر قصد اقامه نكند نمازش شكسته است، چه ملكي در آنجا داشته باشد يا نداشته باشد و چه در آنجا شش ماه مانده باشد يا نه.
*****
گلپايگاني: مسأله- كسي كه در محلّي ملك دارد، اگر موقعي كه آن ملك را دارد شش ماه در آنجا بماند، وقتي مي تواند نماز را آنجا تمام بخواند كه آنجا را براي خود وطن قرار داده باشد و به نظر عرف وطن او محسوب شود و تا به نظر عرف وطن حساب نشود بايد شكسته بخواند.
صافی: مسأله - كسي كه در محلي ملك دارد و در آن محل شش ماه بماند، آن محل تا آن ملك را دارد حكم وطن او را دارد اگر چه از آنجا اعراض كرده باشد؛ و هر وقت به آنجا می‌رود، نمازش را بايد تمام بخواند اگر چه قصد ماندن ده روز را نداشته باشد. اين مكان را در اصطلاح، وطن شرعی می‌گويند.
خوئي: مسأله- كسي كه در محلّي مالك منزل مسكوني است اگر شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند. تا وقتي كه آن منزل مال اوست هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، بايد نماز را تمام بخواند.
. تبريزي: و بعد اعراض كند وطن حساب نمي شود.
سیستانی: مسأله- بعضی از فقهاء گفته‌اند: کسی که در محلی مالک منزل مسکونی است اگر شش ماه متصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست، آن محل حکم وطن او را دارد، پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد باید نماز را تمام بخواند، ولی این حکم ثابت نیست.
بهجت: مسأله- غير از وطن اصلي و وطن غير اصلي كه ذكر شد، در جاهاي ديگر اگر قصد اقامت ده روز نكند نمازش شكسته است ولي اگر جايي وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بوده مانده است و ملك هم داشته و حالا اعراض كرده است، احتياط كردن در جمع بين نماز قصر و تمام و همچنين گرفتن روزه و قضاي آن خوب است و همين احتياط، جاري است اگر در جايي شش ماه بدون قصد وطن بودن بماند و ملكي داشته باشد.
وحید: مسأله- کسی که در محلّی مالک منزلی باشد که شش ماه متصل را قصد ماندن در آنجا داشته و این مدت را مانده باشد ولی فعلا صرف نظر کرده ، احکام وطن بر آن جاری نیست، هر چند احتیاط مؤکّد آن است که هر وقت به آنجا برسد  هم شکسته و هم تمام بخواند.
زنجاني: مسأله-  در شکسته خواندن در غیر وطن، فرقي نمي كند كه در محلّي ملك داشته باشد و در آن محلّ شش ماه مانده باشد يا نه، هر چند احتياط مستحب اين است كه اگر در محلّي ملك داشته و شش ماه در آنجا مانده، هر وقت در مسافرت به آنجا برسد نماز را تمام هم بخواند.
مكارم: مسأله- هر گاه انسان در محلّي زندگي مي كرده و وطن او بوده چنانچه از آنجا اعراض كند، يعني ديگر قصد نداشته باشد در آنجا زندگي كند، هرچند گاهي به عنوان مسافرت و ديدار بستگان و دوستان به آنجا برود، نمازش در آنجا شكسته است، خواه در آنجا ملكي داشته باشد يا نه و خواه اقوام و بستگانش در آنجا زندگي كنند يا نكنند، مگر اينكه قصد كند در آنجا ده روز بماند ، همچنين اگر انسان غير از وطن اصلي خود جاي ديگري را براي زندگي انتخاب كند و شش ماه يا كمتر در آنجا بماند بعد، از آنجا اعراض نمايد نمازش در آنجا شكسته است، خواه ملكي در آنجا داشته باشد يا نه.
مظاهری: مسأله - کسی که در محلّی ملکی دارد ولی در آنجا زندگی نمی کند ، هر وقت در مسافرت به آنجا برسد باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1334- اگر به جايي برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده1 نبايد نماز را تمام بخواند2، اگر چه وطن ديگري هم براي خود اختيار نكرده باشد.
1- زنجاني: و قصد ماندن ده روز را در آن جا ندارد، باید  نماز را شكسته بخواند.
فاضل: اگر به جايي برسد كه وطن اصلي او بوده و عملاً از آنجا صرف نظر كرده يا به جايي برسد كه وطن غير اصلي او بوده و ديگر قصد ماندن در آنجا را ندارد...
وحید: حکم وطن بر آن جاری نیست...
نوري: عملاً از آنجا صرف نظر كرده...
2- بهجت: مگر اين كه قبلاً شش ماه با داشتن ملك در آنجا مانده باشد كه خوب است احتياط مسأله قبلي رعايت شود ، اگر چه وطن ديگري هم براي خود اختيار نكرده باشد.
مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1333.
*****
امام خامنه ای: مسأله - فردی که از وطن خود (اصلی یا اتخاذی) اعراض کرده، هر گاه بخواهد آنجا برود، نمازش قصر است چه آنجا ملک داشته باشد یا نه و در این صورت عبور از آن مکان موجب قطع سفر نمی شود؛ مگر آنکه قصد ماندن ده روز را داشته باشد.
مظاهری:مسأله-  هر گاه  انسان در محلّی زندگی می کرده که وطن او بوده ، چنانچه از آنجا اعراض کند یعنی دیگر قصد نداشته باشد در آنجا  زندگی کند هر چند گاهی به عنوان مسافرت و دیدار بستگان و دوستان به آنجا برود نمازش در آنجا شکسته است خواه در آنجا ملکی داشته باشد یا نداشته باشد.
مسائل اختصاصی
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۴- برای تحقق اعراض، قصد و نیت لازم است، بنابر این اگر بدون قصد اعراض برای مدتی مثلاً چهار پنج سال از وطن خارج شود، آنجا همچنان وطن او میباشد. البته اگر مدت خیلی طولانی؛ مانند چهل، پنجاه سال از وطنش خارج شده و در این مدّت به ذهنش هم نیامده که به آنجا برگردد؛ در این صورت بعید نیست که ترکِ طولانی مدت در حکم اعراض باشد و نمازش در آنجا بدون قصد اقامت ده روز، قصر باشد.
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۵- کسی که از وطنش خارج شده و قصد ندارد که برنگردد، (*) ولی میداند یا اطمینان دارد که برای زندگی به آنجا برنخواهد گشت، بعید نیست که این علم و اطمینان هم در حکم اعراض باشد، بنابراین در آنجا نمازش قصر است.
امام خامنه ای: مسأله ۵۵۶- خانمی که به تبع شوهر در مکانی غیر از وطن اصلی خودش زندگی می کند و قصد اعراض از وطنش نکرده است، چنانچه علم یا اطمینان ندارد که تا آخر عمر به وطن برنمی گردد بلکه احتمال می دهد؛ هر چند بر اثر حادثه ای مانند متارکه یا مرگ همسر به آنجا برگردد، نمازش در آنجا تمام است، اما اگر تصمیم دارد یا میداند که حتی با از دنیا رفتن شوهر و یا متارکه هم به وطن برنمیگردد، در این صورت اعراض محقق شده و آنجا وطن او محسوب نمیشود.
(*) برای کسی که از وطن خود خارج شده، سه حالت وجود دارد:
۱. چنانچه قصد دارد یا می­داند که به وطنش برمی­گردد؛ وطنیّت باقی است.
۲. چنانچه قصد دارد یا می­داندکه برنمی­گردد؛ اعراض محقق شده است.
۳. چنانچه نسبت به برگشتن یا برنگشتن تصمیمی نگرفته وعلمی هم در این مورد ندارد؛ وطنیّت همچنان باقی است؛ مگر آنکه مدت زیادی؛ مانند چهل پنجاه سال گذشته باشد و در این مدت به ذهنش هم نیامده که به آن جا برگردد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -