انهار
انهار
مطالب خواندنی

وام و کسب و کار

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام
وقت بخير
وامي تحت عنوان وام ايران بانو در بانك كشاورزي قبلا مي دادن
شراط ان اين بود كه بايد 6 ماه پول در حساب باشد و بعد بر اساس ميانگين موجودي مبلغي را وام مي دادن
مثلا اگر 6 ميليون كه سقفش بود مي گذاشتي
4 ميليون وام 15 درصد
و 2 ميليون وام قرض الحسنه مي دادند كه باز پرداخت هر دو 3 ساله بود
عنوان وام : تسهيلات خريد كالاي اساسي و تسهيلات معيشتي
من از عنوان وام خبري نداشتم و فقط پول را به حساب ريختم. قصد 100 درصدی هم برای گرفتن وام نداشتیم و فقط گفتیم فعلا پول را به این حساب بریزیم. البته مخصوص بانوان بود كه به حساب مادرم ريختم
وقتي نوبت وام من شد گفتن برو فاكتور بياور كه من تازه فهميدم وام براي چي است و فاكتور هم خودشون مي گفتن برو صوري بياور. من بي خيال وام شدم.(بعد از تماس با حاج آقا بنی هاشمی)
ولي چون متصدي اين كار بابام بود بيخيال اين وام نشد و توصيه هاي من هم بي فايد بود و كار به بي احترامي مي كشيد كه ديگه بيخيال شدم.
وام را پدرم بر اساس همون فاكتوري كه خود بانك مي گفت برو فلان جا بگير بيا در ليست پرداخت از سوي بانك قرار گرفت.
بعد از مشورت با امام جماعت مسجد به يك راه حلي رسيديم.
چند روز قبل از ريخته شدن وام و يا چند روز بعد از ريخته شدن پول به حساب بابام من رفتم نزد همون كالا فروش و قضيه را براش گفتم وبهش گفتم چون اين وام براي معيشت است من بايد با شما يك خريد و فروش داشته باشم و بعد فاكتور بگيرم تا موضوع شرعي ان درست باشد
من بهش گفتم اندازه 4 ميليون (چون 2 ميليون قرض الحسنه بود و اون فاكتور لازم نداشت)
كالا مي خواهم و اون فاكتور كرد و بعد كه فاكتور را گرفتم بهش گفتم بهت فروختم و ايشان 2 هزار بابت اين كار مي گرفت كه من بهش گفتم اين 2 هزار هم بابت كسر از خريد از شما و فروش به خودت باشد. اين را بگويم كه در مقابل تمام جديت من اون كالا فروش با تمسخر رفتار مي كرد .(یعنی حالت صوری فکر کنم داشته )
بعد با هزار تا خجالت رفتم بانك و به رئيس بانك گفتم كه اون فاكتور وام ما از نظر شرعي مشكل دارد و من مي خواهم فاكتور را عوض كنم كه مورد تمسخر قرار گرفتم ولي با اصرار من گفت باشه فاكتور را جابه جا مي كنم كه ديگه كاري دست من نبود و اميدوارم اين كار را كرده باشد كه در جاي خود شك برانگيز است.

بعد ما قصد ساختن حمام داشتيم كه با سوال از چند طلبه و ... گفتن اين جزء معيشت نيست و براي هيمن اون راه بالا را رفتيم. البته در سوال تلفني از مركزملی پاسخ گویی به سوالات شرعی جزء معيشت به حساب امد !!!(گفتن غیر از پول مزد بنا بقیه معیشت به حساب می اید)
ادامه . . .
خورديم به گراني چند برابري به طوري كه اهن شد از 1200 شد 2400. . . كه ديگه بنايي توجيح نداشت . چند ماه قسطها داده مي شد و بابام براش مهم نبود. من ديدم عجب اوضاع بدي شد. به بابام گفتم پول را بده حداقل بااون كار كنم تا ضرر نكنيم. پول را زدم به كار وتا الان چند برابر شده اون پول! (10 ماهه)
حالا موندم حاج و واج
اصل پول درست بود؟
كار من درست بود در كل قضيه ؟ (اون سود هم بابت خريد سهام پالايشگاهي و افزايش سود دهي ان است)

هزار تا فكر تو ذهنم داره مي چرخد. لطفا راهنمايي بفرماييد. چون این پول دارد وارد زندگی ما می شود و از انجایی که چند برابرشده قراره در زندگی چند نفر قرار گیرد. ایا این پول به روشی که بالا گفته شده است حلال می باشد؟؟؟ من تمام تلاشم را کردم وام گرفته نشود. ولی نشد. بعدشم که بابام بیخیال داشت اقساط را می پرداخت. امدم باش کار کردم. البته قبل از کار کردن با اون پول به روشی که بالا گفتم ، با تایید یک طلبه که احکام را جواب می دهد و شما هم می شناسیدیش اقدام به کسب و کار کردم. وگرنه بیخودی وقت صرف کار نمی کردم. حداقل فقط اقساط داده می شد. بعد از این هم چون باز شک داشتم از قم سوال کردم و گفتن که روش بالا درست نیست و پول حرام است و باید به بانک برگردانید. ولی چون پول دیگه دست شما نیست و از محلش خارج شده و بانک هم تصرف در پول را به شما واگذاشته ان پول و سود حاصله حلاله.
پس سوال اول این شده که الان من چه کار کنم؟ ایا اصل پول که تقریبا یک سوم ان هم به صورت قسط بازگردانده شده و سود ناشی از کسب وکار که تقریبا چند برابر اصل پول است حلال است؟
سوال دوم: اینکه من در تمام مراحل از عالم به این موضوعات پرسیدم و راه بالا را هم انها به من گفتن و من ادامه دادم. ایا باز من مقصر هستم؟ اگر انها مقصر باشند من الان باید چه کار کنم؟
ممنون اگر جامع جواب من را بدهيد
يا علي
التماس دعا

مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله)
 
جواب با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز و نورانی
از اينكه قصد داريد از مال حرام بلکه شبهه ناک فاصله بگيريد سزاوار تحسين هستيد. زيرا يكي از تبعات مال حرام، سلب توجه بخدا است بطوری که در غفلت فرو مي‌ روید و حال عبادت را از دست می دهید و از نماز لذت نمي‌برید و بدتر از آن، از گناه لذت مي‌برید.
هر چه آثار معنوى و مثبت و پرفايده در خوردن مال حلال است، ضدّش در مال حرام است. ترك نماز واجب، ترك نماز شب، قساوت قلب، تاريكى دل، كسالت روح، ظلمت جان، سستى در دين، دست زدن به كارهاى زشت و ناشايست از آثار شوم مال حرام است.
آقا أمير المومنين علی (علیه السلام) مي‌فرمايد: «لَا تُدْخِلُوا بُطُونَكُمْ لُعَقَ الْحَرَامِ» «لُعَق» جمع «لعقه‌» است و لعقة به مقدار كمي از غذا مي‌گويند كه در يك قاشق يا بين انگشتان جا مي‌شود. كه اينجا كنايه از نهايت كوچكي مال حرام است.
حضرت (علیه السلام) در اين فراز از كلام گهربارشان مردم را از هر گونه تصرف حتي در ذره‌اي از مال حرام هم نهي مي‌كند. سپس براي آنكه شنونده از پشتوانه ايماني بيشتري برخوردار شود و اين معصيت را راحت‌تر ترك كند بلافاصله فرمودند: «فَإِنَّكُمْ به عين مَنْ حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَعْصِيَةَ وَ سَهَّلَ لَكُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ »؛ زيرا در برابر مراقبت خداوندي هستيد كه گناه را بر شما حرام كرده و راه بندگي را بر شما آسان نموده است.
اینجانب با توجه به آنچه بیان شد و چند مرتبه مطالعه دقیق وامی که گرفته اید! به درستی و شرعی این وام مطمئن نشدم و لذا تصرف در آن را بی اشکال و ورود آن را در زندگی بی اثر وضعی منفی نمیدانم و برای سود حاصله از آن نیز باید احتیاط کنید.
واعظ شهیر، حجةالإسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان میفرماید:
مرحوم خرازی (پدر وزير امورخارجه دولت خاتمی) همسايه ما بود. و خيلى متدين بود و من به خاطر شدت تدينش خيلى پيشش مى‏ رفتم. او براى ارتباطى كه با علماى بزرگ آن زمان داشت، آدم بيدارى بود. آدم چيز فهمى بود. آدم با تقوايى بود .. آن وقت هم هنوز يخچال و مانند اين‏ها در ايران معمول نشده بود. مردم از بيرون يخ مى‏خريدند؛ دكه‏هاى يخ فروشى‏اى بود كه مردم از آن جاها يخ را مى‏ خريدند. خانه مرحوم خرازى در خيابان لرزاده تهران بود. درِ اين خانه را كه باز مى‏كرديم، خانه برِ خيابان واقع بود. اين خانه يك‏ حياط هشتى داشت و در اين هشتى، يك حوض كوچك بود كه يك پاشوره داشت كه آب حوض در آن پاشوره مى‏ريخت و از آن جا به حياط مى‏رفت. در حياط خانه ايشان، درخت خرمالو بود؛ درخت انجير بود؛ درخت انار بود؛ چندگونه درخت ميوه در حياط بود. آن زمان، يخ‏هايى كه مردم مى ‏فروختند، يخ‏هاى كارخانه‏ هاى يخسازى متعلق به دولت بود. يكى از آن كارخانه ‏ها هم در جنوب شهر بود كه من ديده بودم. يخ‏هاى ديگر، يخ يخچالى بود كه هنوز هم آثار آن يخچال‏ها، نزديكى‏ هاى خيابان هفده شهريور و دولاب هستند. معمولًا مرحوم خرازى يخ يخچالى مى‏ خريد كه متعلّق به مردم بود؛ يعنى اول زمستان، مردم در اين يخچال‏ها آب مى ‏انداختند و اين‏ها يخ مى‏زد، خروار خروار. تا آخر تابستان، با تيشه اين يخ‏ها را مى‏ كندند و كيلويى مى ‏فروختند. خادم ايشان و كارگرشان، موظف بود يخ يخچالى بخرد؛ يخ‏هايى را كه مالكش مردم بودند. يك روز مرحوم خرازى براى ناهار به خانه مى ‏آيد و هوا هم خيلى گرم بود، ايشان مى‏بينند يك نصف قالب يخِ بغل حوض است‏ كه خيلى قالب تميزى دارد. مى ‏فهمد كه اين يخ، يخ كارخانه‏ اى است. به خادمش مى‏گويد: اين يخ را از كجا خريدى؟ و خادمشان جواب مى‏دهد: از دكه ‏اى كه درخيابان خراسان است. آن مرحوم مى‏ گويد: اين يخ، كارخانه‏ اش متعلق به دولت شاه است. خودش يخ را بر مى‏دارد و به خيابان پرت مى‏كند و بعد مى‏بيند آن مقدارى كه از آن يخ آب شده، در پاشوره آمده است و به دنبالش، آن آب به حياط رفته و نمش به پاى دو تا درخت هم رسيده است. مرحوم خرازى آن دو تا درخت را هم مى‏ كَند و خاك‏هاى باغچه را هم در مى ‏آورد و همه را بيرون مى ‏ريزد و با خودش مى‏ گويد: امروز نزديك بود اين يخ زندگى مرا نجس كند.
تنها کار باقی مانده این است که شما همین نامه را خلاصه کنید و برای دفتر حضرت آیةالله العظمی خامنه ای (مدّظلّه) ارسال کنید تا تکلیف شما در دو موضوع روشن شود:
1). مشروعیّت وام و راه مصرف مشروع آن
2) سود حاصله از این وام. یاحقّ.
سلام
بسیار ممنون.
چگونه می توانم نامه را به این مرکز برسانم؟ اگر به همین روش الکترونیکی باشد خیلی عالیه.
بازم ممنون
یاعلی
میتوانید به سایت مقام معظم رهبری وارد شوید و نامه ای را که به بنده نوشته اید ویرایش کنید و مطالب مختصری را از آن حذف و اصلاح کنید و خطاب به آیة الله العظمی خامنه ای مدظله استفتاء و کسب تکلیف کنید.
نیز میتوانید همین نامه را مکتوب کنید و به دفتر اقا در قم ارسال دارید.
آدرس: قم - دفتر حضرت آیة الله العظمی خامنه ای.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -