انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیت الله العظمی وحید خراسانی

بزرگ نمایی کوچک نمایی

مسائل اختصاصی

هبه عبارت است از تملیك عین مجّاناً ـ بدون این كه در مقابل عین عوضى دریافت كند ـ وبخشیده شده باید عین ـ اگر چه بنحو مشاع ـ باشد ، نه منفعت ، وچه در خارج باشد یا در ذمّه ، در صورتى كه به غیر كسى كه در ذمّه اوست ببخشد ، واگر به كسى كه آن عین در ذمّه اوست ببخشد ، ذمّه مدیون برىء مى شود ، و نمى تواند به آن چه بخشیده رجوع كند.

وحید:مسأله ۲۴۱۶ ـ در هبه ایجاب وقبول معتبر است ، چه به لفظ باشد ـ مثل آن كه بگوید: «این كتاب را به تو بخشیدم» وكسى كه به او بخشیده شده بگوید: «قبول كردم» ـ یا به فعل باشد ، مثل آن كه كتاب را به قصد بخشش به طرف بدهد ، واو هم به قصد قبول بگیرد.

وحید:مسأله ۲۴۱۷ ـ معتبر است هبه كننده عاقل وبالغ وقاصد باشد ،وبر هبه اكراه نشده باشد ، وبه واسطه سفاهت وافلاس ممنوع از تصرّف در مالش نباشد ، ومالكِ مالى باشد كه مى بخشد ،یا بر آن ولایت داشته باشد ، وگرنه آن هبه فضولى است وصحّت آن منوط به اجازه كسى است كه اجازه او معتبر است.

وحید:مسأله ۲۴۱۸ ـ در هبه قبض معتبر است ، پس اگر مالى را به كسى ببخشد ، تا به قبض او ندهد ، هبه محقّق نمى شود ، وباید كسى كه مال به او بخشیده شده ، به اذن هبه كننده قبض كند ، ولى اگر آن چه را بخشیده ، در تصرّف كسى باشد كه به او بخشیده ، كفایت از قبض مى كند.

وقبض در غیر منقول ـ مانند خانه وزمین ـ به این است كه مانع از تصرّف را برطرف كند ، ومال را در استیلاى كسى كه به او بخشیده قرار دهد ، ودر منقول به این است كه به طرف بدهد ، وطرف هم از او بگیرد.

وحید:مسأله ۲۴۱۹ ـ اگر مالى را به كسى كه به حدّ بلوغ نرسیده یا به دیوانه ببخشد ، معتبر است ولىّ آن دو قبول كند ، وآن مال را قبض نماید ، ولى اگر ولىّ به آن دو ببخشد ، ودر دست خودش باشد ، بودن آن مال در تصرّف ولىّ از قبض كفایت مى كند.

وحید:مسأله ۲۴۲۰ ـ اگر به یكى از ارحام ـ خویشاوندان ـ خود مالى ببخشد ، بعد از آن كه به قبض او داد ، نمى تواند رجوع كند و پس بگیرد ، وهمچنین است در صورتى كه هبه كننده بر كسى كه به او هبه شده ، شرط كند ، وبه آن شرط عمل شود ، یا كسى كه به او هبه شده ، در مقابل هبه عوضى به هبه كننده بدهد.

ودر غیر موارد ذكر شده تا عین مالى كه هبه شده باقى باشد ، مى تواند مال بخشیده شده را پس بگیرد ، ولى اگر تلف شده یا آن را به دیگرى منتقل كرده ، یا تغییرى در عین داده ـ مثل آن كه اگر پارچه بوده ، آن را رنگ كرده باشد ـ نمى تواند پس بگیرد.

وحید:مسأله ۲۴۲۱ ـ زن وشوهر در لزوم هبه ، حكم رحم را ندارند.

وحید:مسأله ۲۴۲۲ ـ اگر مالى را به كسى ببخشد ، ودر ضمن آن بر آن كس شرط كند كه مالى به او بدهد یا كارى ـ كه جایز باشد ـ براى او انجام دهد ، باید كسى كه بر او شرط شده ، به آن شرط عمل كند ، وهبه كننده قبل از عمل به شرط مى تواند رجوع نماید ، وهمچنین اگر كسى كه براو شرط شده ، به شرط عمل نكند ، ویا نتواند به آن شرط عمل نماید ، هبه كننده مى تواند رجوع كند.

وحید:مسأله ۲۴۲۳ ـ اگر هبه كننده یا كسى كه مال به او هبه شده ، قبل از قبض بمیرد ، هبه باطل مى شود.

وحید:مسأله ۲۴۲۴ ـ اگر هبه كننده بعد از قبض دادن بمیرد ، ورثه نمى توانند رجوع كنند ، و همچنین اگر كسى كه مال به او بخشیده شده بمیرد ، هبه كننده نمى تواند رجوع نماید.

وحید:مسأله ۲۴۲۵ ـ همچنان كه رجوع به گفتن محقّق مى شود ـ مثل آن كه بگوید: «از بخششى كه كردم برگشتم» ـ به فعل نیز محقّق مى شود ، مثل آن كه به قصد رجوع از طرف بگیرد ، یا آن چه را بخشیده به قصد رجوع به دیگرى واگذار نماید ، ودر تحقّق رجوع ، دانستن كسى كه مال به او هبه شده ، معتبر نیست.

وحید:مسأله ۲۴۲۶ ـ مالى را كه به شخصى بخشیده ، اگر در ملك آن شخص ، زیادى منفصل یا قابل انفصال پیدا كند ـ مثل آن كه گوسفند برّه آورد ، یا درخت میوه دهد ـ مال آن شخص است ، واگر هبه كننده ، در هبه مثل گوسفند ودرخت ، رجوع كند ، نمى تواند برّه ومیوه را از آن شخص پس بگیرد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -