مسأله ۱بر هر مکلّفی۱ در عبادات۲ و معاملات۳ خود واجب است که یا مجتهد۴ باشد، یا مقلّد، یا احتیاط کند۵.
۱- گلپایگانی: این وجوب، به الزام عقل است.
۲- امام خمینی: و همچنین در همه اعمال او، چنانکه بعداً خواهد آمد.
۳- گلپایگانی: بلکه در امور عادی نیز، به نحوی که در مسأله (۲۹) خواهد آمد.
لنکرانی: بلکه در امور عادی هم چنین است، همانگونه که (قدّس سرّه) به آن تصریح خواهد کرد.
مکارم: بلکه تقلید در سایر اعمال او نیز واجب است؛ زیرا پس از عمومیت تکلیف، عبادات و معاملات خصوصیتی ندارند. بله، اگر «معامله» به معنای اعم آن باشد، همه را شامل میشود.
سیستانی: و همچنین در همه شئون زندگی او، از اموری که احتمال میرود داخل در حدود تکالیف الزامی متوجه به او باشد، هرچند از جهت حرمت تشریع.
نوری: بلکه در همه اعمال او؛ زیرا ملاک وجوب در عبادات و معاملات، یعنی لزوم دفع ضرر احتمالی به حکم فطرت و وجوب شکر منعم به حکم عقل، در غیر این دو نیز وجود دارد.
۴- لنکرانی: یعنی طبق اجتهاد خود عمل کند.
۵- مظاهری: بدون اجتهاد یا تقلید، نه در اصل احتیاط و نه در کیفیت آن، احتیاط ممکن نیست؛ و شاید مقصود مشهور از بطلان عمل کسی که دو راه اجتهاد و تقلید را ترک کرده همین باشد، و پس از آن شایسته نیست که چنین روشی را به صورت خُلق و عادت درآورد.
مسأله ۲اقوی آن است که عمل به احتیاط۱ جایز است، چه شخص مجتهد باشد یا نباشد؛ ولی واجب است که به کیفیت احتیاط آگاه باشد، یا از راه اجتهاد یا از راه تقلید۲.
۱- مکارم: ولی قرار دادن احتیاط بهعنوان راهی برای رسیدن به همه احکام شرع، با وجود امکان دستیابی به آنها از طریق اجتهاد یا تقلید، قطعاً مورد رغبت شارع نیست.
مسأله ۴اقوی آن است که احتیاط۱ جایز است، هرچند مستلزم تکرار۲ باشد، و اجتهاد یا تقلید۳ هم ممکن باشد.
۱- لنکرانی: یعنی امکان اکتفا به احتیاط در مقام امتثال، نه جواز در مقابل حرمت.
۲- سیستانی: با حفظ جهت اضافه تذللی، اگر عمل عبادی باشد.
۳- مکارم: ولی دانستی که اتخاذ احتیاط بهعنوان یک روش کلی در همه اعمال، قطعاً مورد رغبت نیست و در لسان شارع و در عصر ائمه اهلبیت علیهمالسلام سابقهای ندارد؛ بلکه احتیاط نزد آنان در موارد خاص بوده، یا در جایی که امکان دسترسی به حکم از راه اجتهاد یا تقلید وجود نداشته است.
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مىهراسد چرا به چهار چيز پناهنده نميشود:
{۱}شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل «حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ» خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است؛ زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
{۲}و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمىبرد بفرمودۀ خداى عز و جل: «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ» زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
{۳}و در شگفتم از كسى كه حيلهاى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمىبرد«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ» كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است؛ زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مىفرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
{۴}و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى «مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ» آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست.
زيرا شنيدم خداى عزّ اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مىبينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد. (و كلمۀ: عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج۱، ص: ۲۱۸.
کلیه حقوق مادی
و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی
خمینی میباشد.