بسم الله الرحمن الرحیم
عبادت و عبودیت و بندگی خداوند
کاشان مسجد باب الحوائج(ع)خیابان آیةالله سعیدی
جلسه اول: یکشنبه۲۷آذر۱۴۰۱=۲۳جمادی الأول۱۴۴۴
«عبادت» از ریشه «عبد» به معناى نهایت خضوع و تذلّل است.
مجمع البحرین طریحی، ج ۳، ص ۹۲.
و گفتهاند؛ چون عبادت اعلى مراتب خضوع است، پس لایق نیست، مگر براى کسی که اعلى مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد، و از این جهت عبادت غیر حق شرک است.
اسرار الصلوة (پرواز در ملکوت)، ترجمه، فهرى، ج ۲، ص ۱۹۰.
برخی از آثار عبادت
{۱} نیل به تقوا
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.
ای مردم، بپرستید خدایی را که آفریننده شما و پیشینیان شماست، باشد که پارسا و منزّه شوید.
سوره بقره آیه ۲۱.
{۲} موجب رستگاری
قال أمیرالمؤمنی علی (عليه السلام): العِبادَةُ فَوزٌ.
عبادت، رستگارى است.
میزان الحکمه مترجم، ج ۷، ص ۹، از غررالحکم، ۶۵.
{۳} برترین سروری
قال أمیرالمؤمنی علی (عليه السلام): فَضيلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ.
برترى مرتبه مهتران، به نيكويى عبادت است.
میزان الحکمه مترجم، ج ۷، ص ۹، از غررالحکم، ۶۵۵۹.
{۴} دستیابی به سعادت
قال أمیرالمؤمنی علی (عليه السلام): دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ.
استمرار عبادت، دليل دستيابى به سعادت است.
میزان الحکمه مترجم، ج ۷، ص ۹، از غررالحکم، ۵۱۴۷.
{۵} گنجهای پر سود
قال أمیرالمؤمنی علی (عليه السلام): فِي الاِنفِرادِ لِعِبادَةِ اللّه ِ كُنوزُ الأَرباحِ.
در تنهايى عبادت خداوند، گنج هاى سود، نهفته است.
میزان الحکمه مترجم، ج ۷، ص ۹، از غررالحکم، ۶۵۰۴ و عيون الحكم والمواعظ : ص ۳۵۴ ح ۵۹۷۹.
{۶} موجب تقرب به خداوند
قال أمیرالمؤمنی علی (عليه السلام): ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بمِثلِ عِبادَةِ اللّه ِ.
هيچ تقرّب جوينده اى، با چيزى چون عبادت خدا، به او نزديك نشد.
میزان الحکمه مترجم، ج ۷، ص ۹، از غررالحکم، ۹۴۹۰.
{۷} موجب تنعم اُخروی
الإمامُ الصّادقُ (عليه السلام): قالَ اللّه ُ تبارَكَ وَ تعالى : يا عِباديَ الصِّدِّيقينَ، تَنَعَّموا بِعِبادَتي في الدُّنيا؛ فإنَّكُم تَتَنَعَّمون بِها في الآخِرَةِ.
خداى تبارك و تعالى فرموده است: اى بندگان راستين من! در دنيا از نعمت عبادت من برخوردار شويد؛ زيرا كه در آخرت به سبب آن متنعّم می گردید.
میزان الحکمه مترجم ج ۷ ص ۹ از الكافی، ج ۲، ص ۸۳، ح ۲.
روضه مادر
سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد ...
گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد ...
پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد
غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد
گریه برا حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ناله خوبه ...
امام صادق (علیه السلام) فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه ..
کینه و بغض و حَسد دست که دادند به هم
دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد ...
تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد
مراتب عبادت:
وَ قَالَ علی (علیه السلام) إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار.
گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است،
گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است،
و گروهی او را سپاس مندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است.
نهج البلاغة، حکمت ۲۳۷ و کافی، ج ۲، ص ۸۴.
* از نگاه آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عبادت مردم به سه سنخ تقسیم می شود:
{۱} عبادت ناشی از کسب،
{۲} عبادت ناشی از ترس،
{۳} عبادت ناشی از میل به سپاس.
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ اَلْمُوَحِّدِينَ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ): مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك.
معبودا عبادت و پرستش من از جهت ترس از آتش دوزخ نيست و بانگيزه طمع و دستيابى ببهشت نيست فقط چون تو را سزاوار عبادت و پرستش ميدانم ميپرستم.
بحار الأنوار، ج ۶۷ص ۱۸۶ و عوالي اللآلی ج ۱، ص ۴۰۴ و شرح نهج البلاغة لابن ميثم البحرانيّ، ج ۵، ص ۳۶۱.
قَالَ الصادِقُ (عَلَیهِ السَّلام)... قَالَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله و سلّم)... اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ...
خدا را آنچنان بندگی کن به گونه ای که او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی حضرت حقّ تو را می بیند...
وَ حُرُوفُ الْعَبْدِ ثَلَاثَةٌ «اَلْعَيْنُ وَ الْبَاءُ وَ الْبَاءُ»
عبد را سه حرف تشکیل شده است: ع، ب، د.
فَالْعَيْنُ عِلْمُهُ بِاللَّهِ
{اشاره به علم و معرفت عبد به حقّ است}
وَ الْبَاءُ بَوْنُهُ عَمَّنْ سِوَاهُ
{اشاره به بُعد و دوری از غیر اوست}
وَ الدَّالُ دُنُوُّهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِلَا كَيْفٍ وَ لَا حِجَابٍ...
{اشاره به دُنُوّ و قُرب عبد به حضرت حقّ بدون فاصله و حجاب است}
مصباح الشریعه ص ۴۵۳ الی ۴۵۵ و عرفان اسلامی، ج ۱۲ ص ۴۱۹.
عبد در تمام هستى و کمالات، خویش را مدیون مولاى خود میداند؛ از اینرو تسلیم او است و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوس خویش، او را به رنگ کمالات مولا درمیآورد. تا آنجا که به فرموده رسول مکرم اسلام(ص): «بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد».
اربعین شیخ بهایی.
بندگى چیست؟
امام صادق (علیه السلام): حقیقت عبودیت و بندگى سه چیز است: اوّل اینکه بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیت نبیند، بدان جهت که بندگان را ملکى نیست، مال را مال خدا میدانند، و آنرا در جایى که خدا فرموده است قرار میدهند. دوم: اینکه بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نکند. سوم: اینکه تمام مشغولیاتش منحصر شود به آنچه که خداوند او را بدان امر نموده، یا از آن نهى فرموده است. بنابراین، اگر بنده خدا براى خودش ملکیتى را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن بر او آسان میشود. و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وى آسان میگردد. و زمانى که به آنچه خداوند به وى امر کرده و نهى نموده است اشتغال ورزد، دیگر فراغتى نمییابد تا مجال و فرصت خودنمایى و فخر نمودن بر مردم پیدا نماید.
از اینرو؛ چون خداوند بنده خود را به این سه چیز گرامى بدارد، زندگى در دنیا و نحوه برخورد با ابلیس و خلایق بر وى سهل و آسان میگردد. به انگیزه زیاده اندوزى و فخر و مباهات با مردم به دنبال دنیا نمیرود و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم مینگرد، آنها را براى عزت و علّو درجه خویشتن طلب نمینماید و روزهاى خود را به بطالت و بیهودگى نمیگذراند.[۷]
[۷]. بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۴.
بندگى، کلید ولایت است[۸] و نام بنده، بهترین اسمها؛ از اینرو پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم)، «عبدالله» است در لیلة المعراج درخواست عبودیت نمود: «أضفنى إلیک بالعبودیة یا ربّ».[۹]
[۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۷۷.
[۹]. شرح فصوص الحکم خوارزمی، ص ۶۷۴.
ابو بصیر امام باقر(علیه السلام) نقل میکند: «از جمله دعاهاى امیر المؤمنین (علیه السلام) این بود: اى خداى من! همین عزّت مرا بس که بنده توأم، و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منى. اى خداى من! همانگونه که من دوست دارم تو از آن منى، پس مرا به آنچه دوست دارى موفّق بدار».[۱۰]
[۱۰]. بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۴۰۲.
انسان کامل، عبدالله است و تمام تجلیات اسمائى را دارد. فانى در حضرت الهیه و مغلوب اسماى الهى.
خواجه عبدالله انصارى چه زیبا گفته:
الهى اگر یکبار گویى «بنده من»،
از عرش گذرد «خنده من».
در حدیث قدسى آمده است: «اى بنده من، از من اطاعت کن تا ترا مثل [یا شبیه و نظیر] خود قرار دهم؛ من به چیزى میگویم بشو، میشود. تو به چیزى میگویى بشو، میشود».[۱۱] بنابراین، به فرموده امام صادق (علیه السلام): «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة»؛[۱۲] عبودیت و بندگى خداوند متعال یک جوهره و واقعیتى است که باطن و حقیقتش ربوبیت است.
[۱۱]. کلمة الله شیرازی، ص ۱۴۰.
[۱۲]. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ص ۴۵۳.
به واسطه بندگى، نفس انسانى صیقل پیدا میکند و قابلیت انعکاس اشعه نوریه عالم بالا در او پدیدار میگردد و هر چه پاکى و صیقل بیشتر باشد، شفافیت و انعکاس آن بیشتر میگردد و جلوههاى حضرت حق در او زیادتر به ظهور میرسد، تا جایی که خلافت بالقوه و بالاستعداد وى به مقام فعلیت مطلقه در میآید و بالفعل، خلیفة الله در تمام عالم وجود و شئون و مظاهر حیات میشود.
باید دانست که این الوهیت نیست، بلکه خلافت و نمایندگى است که عین آثار الوهیت در آن به ظهور میرسد.
لازم به ذکر است که خلیفة الله کار خدایی نمیکند، بلکه خدا به دست وى کار خود را به ظهور میرساند و از دریچه نفس وى خود را متجلّى میگرداند و اسماء و صفات خود را بروز میدهد؛ از اینرو عارف بالله آئینه تمامنماى جمال و جلال خداوند ازلى و ابدى است و در تمام مراتب معجزات انبیاء و کرامات امامان و اولیاى خداوند، در حقیقت خدا است که فاعل بیحد و حاکم مطلق است و نفس ولىّ خدا فانى شده است و این همان مقام «عبودیت» است. مقامى که در اثر اطاعت خداوند متعال پیدا میشود.[۱۳] سالک در این مقام خود را «اسم الله» و «علامة الله» و «فانى فى الله» ببیند و سایر موجودات را نیز چنین بیند و اگر ولىّ کامل باشد متحقق به اسم مطلق شود و براى او تحقّق به عبودیت مطلقه دست دهد و عبدالله حقیقى شود. و تواند بود که تعبیر به عبد در آیه شریفه «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ»؛[۱۴] منزّه است آنکس که شبانه بندهاش را سیر داد. براى آن باشد که عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس به قدم عبودیت و فقر است و ترک غبار انیّت و خودى و استقلال میباشد و شهادت به رسالت در تشهّد، بعد از شهادت به عبودیت است؛ زیرا عبودیت مرقات رسالت است و در نماز که معراج مؤمن و مظهر معراج نبوت است، شروع شود پس از رفع حُجُب به بسم الله - که حقیقت عبودیت است - «سبحان الّذى اسرى بنبیه بمرقاة العبودیة المطلقة»؛ پس منزّه است آنکس که پیامبرش را با نردبان عبودیت مطلقه سیر داد و او را به قدم عبودیت به افق احدیت جذب فرمود و از کشور ملک و ملکوت و مملکت جبروت و لاهوت رهانید و سایر بندگان را که مستظّل به ظلّ آن نور پاکند به سمهاى از سمات الله و مرقات تحقق به اسم الله - که باطن آن عبودیت است - به معراج قرب رساند.[۱۵]
[۱۳]. انوار الملکوت، ج ۱، ص ۲۸۸.
[۱۴]. سوره اسراء، آیه ۱.
[۱۵]. سر الصلوة، ص ۸۹.
نقش نیت و اخلاص در عبادت
نیت، پیش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاً یا خوفاً: «يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا».[۱۶] و در نزد اهل معرفت، عزم بر اطاعت است هیبةً و تعظیماً: «اُعبُدِ اللّه َ كَأنَّكَ تَراهُ، فَإن لَم تَكُن تَراهُ، فَإنَّهُ يَراكَ»[۱۷] و در نزد اهل جذبه و محبّت، عزم بر اطاعت است شوقاً و حبّاً... و در نزد اولیاء، عزم بر اطاعت است تبعاً و غیراً بعد از مشاهده جمال محبوب استقلالاً و ذاتاً و فناى در جناب ربوبیت ذاتاً و صفةً و فعلاً.[۱۸] و از اشدّ شرایط نیت، اخلاص آن است.
[۱۶]. سوره سجده، آیه ۱۶.
[۱۷]. مصباح الشریعة، ص ۸.
[۱۸]. سر الصلوة، ص ۷۵ - ۷۶.
اخلاص در عبادت عامّه، تصفیه از شرک جلّى و خفىّ است؛ از قبیل ریا و عُجب و افتخار: «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ»؛[۱۹] هان، که دین خالص فقط از آن خدا است. و در عبادت خواص، تصفیه عبارت از آمیخته شدن طمع و خوف است که در مسلک آنها شرک است. و در عبادت اصحاب قلوب، عبارت است از تصفیه از آمیخته شدن انانیت و انیت که در مسلک اهل معرفت، شرک اعظم و کفر اکبر است:
مادر بتها بت نفس شماست
زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست.[۲۰]
[۱۹]. سوره زمر، آیه ۳.
[۲۰]. مثنوى معنوى، دفتر اول، ص ۲۲.
و در عبادت کُمّل، عبارت است از تصفیه آن از شوب رؤیت عبودیت و عبادت، بلکه رؤیت کون؛ چنانکه مرحوم امام خمینی فرمود: «قلب سلیم آن است که ملاقات کند حق را و در آن احدى سواى حق نباشد».[۲۱]
[۲۱]. سر الصلوة، ص ۷۵.
بندگى او به از سلطانى است
که اناخیر دم شیطانى است
فرق بین و برگزین تو اى حبیس
بندگى آدم از کبر بلیس
گفت آنک هست خورشید ره او
حرف طوبى هر که ذلت نفسه
ظل ذلت نفسه خوش مضجعى است
مستعد آن صفا را مهجعى است
گر از این سایه روى سوى منى
زود طاغى گردى و ره گم کنى[۲۲]
[۲۲]. مثنوى معنوی، دفتر چهارم.