انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیات عظام: گلپایگانی و صافی

بزرگ نمایی کوچک نمایی
مسأله ۲۸۵۹- امر به معروف و نهي از منكر، يكي از تعاليم مهمّه اسلامي است كه حيثيّت و شرافت و بقاء عزت و ترقي و تعالي مسلمانان و اجراء احكام و جلوگيري از فحشاء و فساد، و تأمين امنيّت اجتماعي، به آن وابسته است.
مسأله ۲۸۶۰- اگر معروف، واجب باشد و انسان ملتفت شود كه شخصي آن را ترك مي كند، امر به آن –با شرائطي كه بعد ذكر مي شود- واجب است.
مسأله ۲۸۶۱- معروف اگر مستحب باشد، امر به آن مستحب و چون منكر عبارت است از فعل قبيح حرام، نهي از آن واجب است و وجوب در هر دو، وجوب كفايي است و به فعل ديگري، ساقط مي شود.
شرايط امر به معروف و نهي از منكر
مسأله ۲۸۶۲- شرايط امر به معروف و نهي از منكر پنج چيز است:
اول: آن كه آمر و ناهي، معروف و منكر را بشناسد و يقين داشته باشد به وجوب معروف و حرمت منكر و ايمن باشد از اشتباه خودش.
دوم: آن كه احتمال بدهد كه امر و نهي او تأثير داشته باشد، پس اگر احتمال عقلائي ندهد كه امر و نهي او اثر دارد، وجوب آن ساقط مي شود.
سوم: آنكه كسي كه واجب را ترك نموده و يا فعل حرام را بجا آورده، اصرار به آن داشته باشد، پس اگر بداند كه مرتدع شده و بعد مرتكب نمي شود ساقط مي شود.
چهارم: آنكه واجب بودن معروف و حرام بودن منكر در حقّ فاعل، منجزّ و ثابت باشد و درترك واجب و فعل حرام عذري نداشته باشد، پس اگر فاعل معتقد باشد به مباح بودن فعل حرامي  و يا به جواز ترك واجبي، در اين صورت امر به معروف و نهي از منكر، ساقط مي  شود. و همين طور است در هر موردي كه تارك واجب و فاعل حرام عذر داشته باشد، بلي از راه تنبيه غافل و ارشاد جاهل، تنبيه و ارشاد، لازم است.
پنجم: آن كه در امر و نهي او مفسده و ضرري نباشد، پس با احتمال عقلايي به ضرر و مفسده، ساقط مي شود.
درجات امر به معروف و نهي از منكر
مسأله ۲۸۶۳- لازمه ايمان به خداوند متعال و ايمان به انبياء عظام – صلوات الله عليهم اجمعين- و ايمان به احكام الهي آن است كه شخص مؤمن، قلباً از منكر و معصيت خداوند متعال، منزجر باشد و منكر را قلباً انكار كند.
مسأله ۲۸۶۴- چون مقصود از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه مرتكب فعل حرام و ترك واجب اين عمل را ترك كند، پس اگر به مجرد اظهار كراهت از اين عمل –ولو به اعراض و ترك معاشرت و مراوده- مرتكب، مرتدع مي شود و ترك مي كند، كافي است در اداء وظيفه امر به معروف و نهي از منكر و حاجت به امر و نهي علاوه نيست و اين، درجه اول از امر به معروف و نهي از منكر است.
مسأله ۲۸۶۵- درجه دوم از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه اگر مرتكب منكر، با اظهار كراهت، ترك معصيت نكرد، با حسن خلق و كلام حَسَن او را امر به ترك منكر نمايد و مصالح ترك منكر و فعل معروف و مفاسد عكس آن را بيان كند تا مرتكب، متنبّه شود و ترك معصيت بنمايد، و اگر به همين مقدار، مرتكب متنبّه شده و معصيت را ترك كرد، اداء وظيفه شده است.
مسأله ۲۸۶۶- درجه سوم از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه اگر معصيت كار به زبان خوش و كلام حسن، ترك معصيت نكرد، با غلظت و كلام خشن و تعيير و سرزنش، امر و نهي كند، با مراعات ترتيب درجات زبري و خشونت.
مسأله ۲۸۶۷- درجه چهارم از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه معصيت كار، از درجات مذكوره، ترك معصيت نكند و مصرّ باشد، دراين صورت اگر بداند به زدن، ترك ميكند و يا اقلاً احتمال عقلايي باشد كه زدن مؤثر است و از ضرر به جان و مال و عرض خود يا مسلمان ديگري ايمن باشد، واجب است زدن، به مقداري كه ترك معصيت كند به شرط آنكه منجر به جرح و قتل نشود.
مسأله ۲۸۶۸- اگر شخصي با اهل معصيت، محشور باشد و بتواند به ترك معصيت، از معصيت آنها جلوگيري نمايد، بهترين طريقه امر به معروف و نهي از منكر است مثلاً اگر رفيق انسان بخواهد غيبت كندانسان از استماع ، معذرت بخواهد و بگوید من از خدا می ترسم غیبت کنم. و اگر در بين تارك الصلوة ها باشد مراقب خواندن نماز باشد يا بين روزه خورها مراقب روزه باشد تا آنها به همين خواندن نماز و گرفتن روزه، تشويق شوند و نماز بخوانند و روزه بگيرند، بهترين اقسام نهي از منكر و امر به معروف را انجام داده است.
مسأله ۲۸۶۹- بجاي آوردن معروف و ترك نمودن منكر، بر هر مسلمان واجب است ولكن آنان كه امر و نهي مي كنند بايد در عمل به معروف و ترك منكر، بر ديگران پيشقدم باشند زيرا عمل، شرط تأثير گفتار است.
مسأله ۲۸۷۰- وجوب امر به معروف و نهي منكر، درباره مكلّف نسبت به اهل خودش تأكيد بيشتر دارد. پس اگر انسان ببيند كه اهل خودش از واجبات تهاون مي ورزد، مثلاً نماز نمي خواند يا اگر بخواند . داراي قرائت صحيح نيست يا وضوي صحيح نمي گيرد يا آن كه بدن و لباس نجس نماز مي خواند، در اين صورت لازم است به ترتيبي كه گفته شد، آنها را امر و نهي كند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -