انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت عزت الله شمگامی (۱۳۶۰ ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شهيد عزت‏ الله شمگاني در سال ۱۳۳۹ ش در روستاي «مشهدي كاوه» شهرستان «فريدن» از توابع استان اصفهان چشم به جهان هستی گشود. پنج سال دوران كودكي را در همانجا گذراند و سپس به اصفهان سفر كرد و در آن شهر اقامت گزيد. پس از گذراندن مقاطع ابتدايي و راهنمايي، از ادامه تحصيل منصرف شد و با انجام كارهاي متفرقه به امور اقتصادي خانواده كمك نمود. عزت‏ الله كه جواني بشاش و توانا بود، ابتدا براي خدمت سربازي و سپس به ‏شكل رسمي وارد ارتش شد و توانست دوره تكاوري و چريكي را بگذراند. وي پس از استعفا از ارتش در شعاع نوراني رهنمودهاي حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفت و به ‏همراه خيل عظيم مردم در تظاهرات، پخش اعلاميه و نوارهاي امام (ره) حضوري فعال داشت. پس از انقلاب، عزت ‏الله در دفاع شهري اصفهان بود و مسئوليت گروه ‏هاي گشت و حفاظت را بر عهده داشت اما به‏ محض تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به آنجا رفت و در واحد عمليات سپاه مشغول شد. روح بلند او هيچ زمزمه‌اي را به ‏جز تكليف نمي‌پذيرفت لذا به سيستان و بلوچستان رفته، به ‏عنوان مسئول عمليات سپاه زاهدان با تلاش بي‌وقفه، امنيت نسبي را در آنجا برقرار نمود. شمگاني در ديوان‏دره يزد، به‏ عنوان فرمانده سپاه و در زاهدان به‏ عنوان فرمانده عمليات و سپس به‏ عنوان فرمانده عمليات سپاه در سيستان و بلوچستان و نيز در هر جاي ديگر كه انقلاب، ايثار و گذشت مي‌طلبيد؛ حضور داشت. روزهاي پرالتهاب جنگ آغاز شد و عزت‏ الله با گام‏هاي استوار راهي جبهه‌هاي نور گشت و چند ماه بعد به پيروي از سنت ارزشمند نبوي با دختري مؤمنه ازدواج كرد و پس از آن بلافاصله به جبهه مراجعت نمود و در مهرماه سال ۱۳۶۰ ش در عمليات «ثامن ‏الائمه (علیهم السلام)» شركت كرده و در منطقه فياضيه دارخوين در محفل ملائكه الله جاي گرفت. او ياد حنظله غسيل‏ الملائكه را در ذهن همگان زنده نمود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -