انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیةالله العظمی بهجت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

نماز جمعه دو ركعت است مانند نماز صبح و بجاي نماز ظهر خوانده مي شود و داراي دو خطبه و شرايط خاصي است كه خواهد آمد.

 1- وقت نماز جمعه اول ظهر شرعي كه زوال شمس است مي باشد مثل نماز ظهر و بنابرأحوط بايد اول زوال مبادرت به انجام آن بشود با مراعات وقت خطبه ها چنانكه خواهد آمد. و در موقعي كه واجب تعييني باشد اگر مبادرت مذكور صورت نگرفت أحوط در صورت امكان جمع بين آن و نماز ظهر است كه اول جمعه را اقامه مي كنند و پس از آن ظهر را.

2- در زمان غيبت نماز جمعه واجب تخييري است و كفايت از نماز ظهر مي كند.

 3- لازم نيست كه امام جمعه فقيه باشد اگر چه در صورت امكان أحوط است.

4- هنگامي كه نماز جمعه وجوب تعييني دارد در همان حال بر مسافري كه نماز را شكسته مي خواند، زن، پير، نابينا، بنده، و هركس كه حضور وي باعث مشقت و حرج برايش باشد مثل مريض واجب نيست اگر چه نماز جمعه از آنها در صورتي كه شركت بكنند صحيح است و كفايت از ظهر مي كند، و اما وجوب تخييري پس براي جميع آنها ثابت است وفرقي با ديگران ندارند، بلكه مي توانند نماز جمعه مستقل (مثل جماعت مسافرين) تشكيل بدهند ولي به جماعت زنان به تنهايي، جمعه مستقل منعقد نمي شود.

 5- فاصله بين دو نماز جمعه كه هر دو واجد شرايط صحت باشند از يك فرسخ بايد كمتر نباشدو اگر كمتر بود هر كدام كه ديرتر شروع كرده باشند  يعني در تكبيرة الاحرام  متأخر باشند نماز آنها باطل است خواه از همديگر مطلع باشند يا نه، و اگر مقارن يكديگر شروع كرده اند هر دو نمازباطل است و در صورتي كه وقت باقي است مي توانند از اول يك نماز جمعه در آن وقت باقيمانده بخوانند.

 6- براي تشكيل نماز جمعه بايد جمعيت آنها از پنج نفر مرد كمتر نباشد كه يكي از آنها خود امام مي باشد، بنابراين غير از امام اگر چهار نفر مرد هم براي نماز جمعه آنها وجوب تخييري دارد (اگر چه وجوب تعييني نداشته باشد) براي نماز جمعه حاضر شوند انعقاد آن جائز، و مشروع مي شود.

 7- خواندن دو خطبه و مقدم بودن آنها بر نماز، شرط صحت نماز جمعه است پس اگر عمداً نماز رابدون خطبه خواندند دوباره بعد از خواندن خطبه ها نماز را اعاده مي كنند، و اگر از روي فراموشي خطبه را ترك كردند بنابراحتياط واجب نماز را پس از خطبه اعاده مي كنند،

 8- بنابرأظهر واجب است واجبات خطبه ها را بعد از زوال (ظهر شرعي) بخوانند پس اگر خطبه ها قبل از زوال واقع شد بايد واجبات آنها را بعد از زوال اعاده كنند.

 9- بايد هر يك از دو خطبه مشتمل بر حمد الهي باشد، ونيز بنابرأظهر مشتمل بر صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و آل او عليهم السلام باشد، و نيز بايد در مجموع دو خطبه موعظه و قرائت قرآن كريم را ترك نكند بلكه بنابراحتياط واجب هر يك از دو خطبه بايد مشتمل بر موعظه (پند و نصيحت) و قرائت قرآن باشد، بلكه أحوط رعايت ترتيب مذكور و نيز قرائت سوره كامل در هر يك از دو خطبه است، و نيز أحوط لزوم اشتمال خطبه دوم بر صلوات بر معصومين عليهم السلام به نحو تفصيل است.

10- بنابراحتياط واجب بايد خود امام جمعه خطبه ها را بخواند ولي اگر ممكن نشد مي تواند ديگري بخواند.

 11- بنابراحتياط واجب بايد خطبه ها طوري خوانده شود كه مستمعين تمام محتواي آن را بفهمند اگر چه به غير عربي بيان شود، و اين احتياط در بخش موعظه خطبه، مؤكدتر است .

12- واجب است خطيب در حال خواندن خطبه ايستاده باشد، و نيز واجب است بين دو خطبه به مقدار كمي بنشيند و واجب است كه به نحو متعارف صداي خود را بلند كند تا آن عده اي كه مي توانند بشنوند به سمع آنها برساند، اگر چه صحت نماز جمعه با اسماع عدد لازم خالي از وجه نيست.

13- بهتر است كه خطيب در هنگام ايراد خطبه با طهارت باشد اگر چه بنابرأظهر صحت خطبه مشروط به طهارت (وضو و غسل و تيمم ) نيست. و همين حكم در مورد مأمومين هم جاري است، و همچنين صحت خطبه مشروط به پاك بودن بدن و لباس هم نيست.

 14- حرف زدن خطيب به غير خطبه در اثناء خطبه باطل كننده آن نيست مادامي كه باعث بهم خوردن موالات و وحدت عرفیه ای که  در یک خطبه شرط است و نیز باعث فوت وقت نماز جمعه نباشد.  و همچنين است اگر مثلاً در اثناء خطبه وضو بگيرد.

 15- اگر ممكن است كه به وسيله بلندگو كلام خطيب به گوش تمام جمعيت نمازگزار برسد بعيد نيست كه واجب باشد.

16- درصورتي كه مأموم در شرايطي است كه اگر خطبه ها را گوش بدهد مي شنود واجب است گوش بدهد، و نيز حرف زدني كه او را از اين گوش دادن واجب باز دارد حرام است اگر چه باعث بطلان خطبه و نماز جمعه نسبت به او نيست، و احتياط مستحب آن است كه مأموم از حرف زدني كه او را از گوش دادن واجب هم باز نمي دارد اجتناب كند،

 17- اگر مأموم به خطبه ها نرسيد ولي يك ركعت از نماز جمعه را درك كرد نماز جمعه او صحيح است.

 18- واجب است نماز جمعه را به جماعت بخوانند و نيز جماعت شرط صحت آن نماز است، ولي اگر بعداً معلوم شد كه امام فاسق بوده و يا طهارت نداشته بنابرأظهر نماز جمعه صحيح است.

 19- امام جماعت در نماز جمعه بايد از كمال عقل برخوردار باشد و مرد و عادل و بالغ و حلال زاده و شيعه دوازده امامي باشد. و لازم نيست نماز جمعه در اصل بر او واجب تعييني باشد ، پس مسافر مي تواند امام جمعه شود و نيز ساير اموري كه در جماعت نمازهاي يوميه شرط است (مثل فاصله نداشتن و غير آن) در اينجا نيزمعتبر است.

 20- در نماز جمعه لازم است كه مأمومين قصد اقتداء به امام را داشته باشند و احتياط مستحب براي امام نيز اين است كه نيت امامت كند اگر چه با عدم نيت امامت و تنها قصد وظيفه فعليه، نماز جمعه از همگي صحيح است.

 21- در نماز جمعه سوره معيني معتبر نيست ولي مستحب است در ركعت اول پس از حمد سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد سوره منافقون خوانده شود.

 22- مستحب است كه حمدو  سوره در نماز جمعه بلند خوانده شود.

 23- در نماز جمعه دو قنوت مستحب است يكي در ركعت اول قبل از ركوع كه پس از خواندن قنوت به ركوع مي رود و ديگري در ركعت دوم پس از ركوع كه پس از پايان يافتن قنوت به سجده مي رود.

 24- اگر نمازگزار اشتباها در ركعت دوم پس از قنوت به ركوع رود و پيش از رسيدن به حد ركوع يادش بيايد بايد به سجده برود، و نيز اگر در حال رسيدن به حد ركوع ملتفت شد و در آن حال هيچ مكث ركوعي نكرد به سجده مي رود ونمازش صحيح است اما اگر مكث كرد نمازش باطل است. 25- اگر مأموم به ركعت اول نماز جمعه نرسيد ولي به ركعت دوم آن كه در وقت نماز جمعه بجا آورده مي شود رسيد اگرچه تنها به ركوع امام برسد نماز جمعه او صحيح است و ركعت دوم را خودش فرادي مي خواند، ولي اگر شك كند كه ركوع امام را درك كرده يا نه، نماز جمعه او باطل است و نماز ظهر مي خواند.

 26- در موقعي كه نماز جمعه بر واجد شرايط وجوب تعييني دارد، اگر بداند كه در صورت حركت براي حضور در جمعه به ركوع ركعت آخر هم نمي رسد، مي تواند نماز ظهر را شروع كند ولازم نيست يقين كند كه نماز جمعه تمام شده است و همچنين نماز ظهر صحيح است اگر آن را با نيت قربت خواند و در اثناء آن يا بعد از فراغ معلوم شد كه از اول متمكن از انجام نماز جمعه نبوده است.

 27- شخص خنثي اگر به نماز جمعه حاضر شود نمازش صحيح است ولي نمي تواند خود امام شود و يا تكميل عدد لازم كند.

 28- اگر بعد از زوال ، اذان نماز براي جمعه گفته شد، براي دفعه دوم اذان گفتن ( به نحوي كه مخالفين انجام مي دهند) بدعت و حرام است و نيز بعد از خواندن نماز جمعه احتياط واجب آن است كه براي نماز عصر اذان نگويند.

 29- اگر در بين نماز براي امام، موت يا بيهوشي پيش آيد مأمومين يك نفر از خود را كه با آنها مشغول نماز بود و واجد شرايط امامت است پيش مي اندازند و بقيه نماز را با او مي خوانند و واجب است كه نيت اقتدا را تجديد كنند. و همچنين اگر از امام حدثي سر زد، خود او يا سايرين، ديگري را امام قرار مي دهند و نماز مأمومين صحيح است.

30- اگر تعيين شخصي بجاي امام ممكن نشد، پس اگر يك ركعت نماز را با جماعت تمام كرده بودند، ممكن است گفته شود كه ركعت بعد ار به عنوان نماز جمعه ولي فرادي تمام كنند (مثل مأمومي كه فقط يك ركعت امام را درك كند) و اگر يك ركعت را تمام نكرده بودند، ممكن است گفته شود كه نماز خود  را به عنوان ظهر تمام كنندو صحيح باشد لكن احتياط به تمام كردن جمعه و پس از آن خواندن ظهر در صورت دوم ترك نشود.

 31- اگر در بين خطبه افراد پراكنده شدند و براي نماز باز نگشتند و تعداد افراد شركت كننده از پنج نفر كمتر شد، بر هر كدام از آنها نماز ظهر واجب است.

 32- اگر بعد از تحقق مقدار واجب خطبه يا بعد از تمام شدن خطبه پراكنده شدند و سپس بازگشتند در صورتي كه وقت نماز جمع نگذشته باشد اعاده خطبه لازم نيست اگر چه طول بكشد، و اگر افراد ديگري غير از كساني كه خطبه را گوش داده اند حاضر شدند ، خطبه اعاده مي شود و نماز جمعه مي خوانند.

 33- اگر بعد از آن كه عدد لازم در نماز جمعه همگي تكبيرة الاحرام را گفتند متفرق شدن آنها پيش آمد، پس اگر يك ركعت نماز را با جماعت تمام كرده اند و سپس متفرق شده اند كسي كه نمازش را ادامه مي دهد به عنوان جمعه تمام مي كند و صحيح است و اگر قبل از آن متفرق شده اند احتياط واجب در تمام كردن نماز به عنوان جمعه و پس از آن خواندن نمازظهر است.

 34- اگر مأموم در اثر ازدحام جمعيت نتوانست دو سجده ركعت اول را همراه امام انجام دهد پس اگر بعد توانست انجام دهد و تا امام سر از ركوع دوم برنداشته خود را به او برساند نماز جمعه او صحيح است و اگر نتوانست، همراه امام در ركعت دوم سجده مي كند به نيت ركعت اول خودش و بعد از آن يك ركعت ديگر مي خواند و نماز جمعه او صحيح است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -