انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۳) رسالت و جایگاه مسجد

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِين
رسالت و جایگاه مسجد در تمدن اسلامی
    
مدنیّت در اسلام، همزادی با مسجد دارد؛ چنانچه نخستین برنامه و اقدام نبیّ معظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) در ورود به دروازه یثرب، بنیان‌گذاری مسجد بوده است.
چنین اقدامی گویای اهمیت و ضرورتی است که اسلام به بنای مسجد می‌دهد و انعکاس مدنیّتی استوار و خداپسندانه را از رهگذر مسجد می‌داند.
مسجد، یعنی: سرای کرنش و بندگی برای خداوند یکتای بی‌مثال، آن‌گونه که او را سزاوار است. پیامد سزاواری‌های بندگی به خداوند را می‌توان در فطرت خودشناسی و کمال‌خواهی انسانی خلاصه کرد؛ اما این فطرت انسانی، گنجینه‌ای است مدفون در خراب‌آباد وجود انسانی؛ که جز با ندای منادیان خدایی، دست‌نایافتنی است!
فطرتِ خواب رفته انسانی با بعثت‌ها بیدار و با هجرت‌های به سوی مدائن، مدینه‌ها پویا و ماندگار می‌گردد. از این رو، فرهنگ اسلامی در «مدینه» و مدینه در «مسجد» تجلّی پیدا می‌کند و مسجد، خاستگاه اصلی تمدن و فرهنگ اسلامی را تشکیل می‌دهد.
بدیهی است که مدنیّت، همواره با مناسبات انسانی و همگرایی و هم‌اندیشی‌های اجتماعی تعریف می‌شود و آن را سازمان و تشکیلاتی مقدّر است تا ایده‌ها را سازمان‌دهی و اجرایی نماید. مسجد در اسلام، دقیقاً چنین نقشی را ایفا می‌نماید.
از این رو، مسجد، سرای همگانی است نه صرفاً فردی؛ برای اجتماع فردهاست نه فردگرایی‌ها! تا آنچه در قاموس اسلام، از آن به «عبادت جمعی» یاد می‌شود، در آن عملی گردد.
عبادت در اسلام، تنها در نماز خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دامنه تعریف آن، در هر آنچه رضای خداوندی بر آن تعلّق می‌گیرد، توسعه پیدا می‌کند.
بر خلاف کسانی که نماز را یک عبادت فردی می‌دانند، باید دانست: اصل تشریع نماز در اسلام به جماعت است و فرادی رخصت معذور است؛ یعنی نماز یک عبادت اجتماعی و برترین و بزرگ‌ترین عبادات اجتماعی است؛ زیرا که باید به جماعت برگزار شود؛ مگر آنجا که عذری قابل قبول در میان آید!
پس مسجد، سرای عبادت همگانی است و هر کاری که برای جماعت و آنچه در شأن جماعت و جامعه است در آن شایسته و روا می‌باشد؛ مگر اینکه منعی در سنّت رسیده باشد.
بر اساس همین گستردگی مفهوم عبادت در اسلام است که مسجد نبوی (صلی الله علیه و آله و سلّم) برای کارکردی چندگانه اختصاص می­ یابد، و سنت بهره ­برداری چندمنظوره را بنیان می‌گذارد.
از آنجایی که بقا و دوام فرهنگ دینی جوامع، علاوه بر بستگی آن به وجود قوانین متقن و وحیانی، همواره مستلزم وجود کانون فعالیت­های اجتماعی و سیاسی و مجتمع‌های تشکیلاتی بوده است، اسلام نیز در راستای شکل­بندی بر چنین ستادی که مبتنی بر مرامنامۀ الهی و توحیدی باشد، «مسجد» را پایه­گذاری می­نماید؛ بطوری که در طول تاریخ اسلام، شاهد فعالیت­ها و تأثیرگذاری «مسجد» در تربیت انسان‌های شایسته و متقی و نقش­ آفرینی آن در جنبش­ها و حرکت­های اسلامی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بوده‌ایم و خواهیم بود.
حافظۀ تاریخ صدر اسلام، عمده فعالیت­ها و اموری که در مسجد - علاوه بر برگزاری جمعه و جماعات انجام می­گرفت، موارد فراوانی را یادداشت کرده است که ذکر همۀ آنها با کلیات تاریخ اسلام برابری خواهد کرد؛ زیرا که مسجد عمده­ترین حلقه اتصال محتوای تاریخ را با اسلام تشکیل می­دهد.
کاربری مسجد در این خصوص بقدری عام و گسترده بود که اگر در جملاتی جمع‌بندی کنیم، اینگونه باید گفته شود:
«مسجد:
(۱) کانون تبلیغات دینی،
(۲) رسانة ملی،
(۳) مرکز مشاوره،
(۴) «کانون اجتماعات عمومی، رفراندوم، انتخابات، بیعت، نظرآزمایی درباره جنگ، خطرات اجتماعی، مسائل سیاسی، شکایت و اعتراض مردم، پارلمان آزاد مردم»،
(۵) خزانه کشور،
(۶) پناهگاه مردم در حوادث غیر مترقبه،
(۷) مرکز آموزش‌های دینی و علمی و نظامی،
(۸) کتابخانه،
(۹) بیمارستان،
(۱۰) داروخانه،
(۱۱) اسلحه‌خانه،
(۱۲) اردوگاه اسرا،
(۱۳) خوابگاه مستمندان،
(۱۴) آسایشگاه سربازان،
(۱۵) انبار غنائم جنگی،
(۱۶) دفتر روابط خارجی،
(۱۷) محل ملاقات با نمایندگان امپراتوران و بزرگ‌ترین کشورهای جهان،
(۱۸) و ...
 
«سر توماس ارنولد» می­گوید:
«مسجد فقط محل عبادت نبود بلکه مرکز زندگی سیاسی و اجتماعی نیز بود، پیغمبر، فرستادگان را در مسجد می­پذیرفت و در آنجا به کارها رسیدگی می­کرد و برای مسلمانان دربارۀ سیاست و دین سخن می­گفت: ... وقتی خلیفه انتخاب می­شد نخستین خطابه خود را که به منزلۀ برنامۀ سیاسی او بود، از منبر می­خواند؛ بنا بر این منبر در اسلام مانند تریبونی بود که در حکومت مشروطه، برنامۀ سیاسی دولت از پشت آن شرح داده می­شود ...»
 
«گوستاولبون» فرانسوی نیز در کتاب «تمدن اسلام و عرب» می­ نویسد:
«مهمترین مرکز زندگی واقعی برای اعراب مسجد است؛ زیرا اعراب مسجد را مرکز اجتماع، عبادت و تعلیم و تربیت و گاهی مسکن خویش قرار می­دهند و چنان نیست که مانند کلیساهای نصاری فقط مرکز عبادت باشد.
عموماً در اطراف مساجد، حمام، مسافرخانه، اصطبل، بیمارستان، مدرسه و غیره بنا کرده­اند و از همین جا می­توان توأم بودن زندگی اجتماعی مسلمانان را با زندگی دینی آنان به دست آورد ...»
بدیهی است، در گشت و گذار زمانه، به دلیل توسعه شهرها، ازدیاد جمعیت و تغییرات به وجود آمده در ساختار مدیریتی شهری و نظام اداری نوین کشورها، دیگر از نقش فراگیر اداره امور از طریق مساجد، خبری نیست و فضاهای اداری جداگانه و چه بسا سر به فلک کشیده‌ای، برای رتق و فتق امور در نظر گرفته شده است و مسجد امروزین، فعالیت خود را بیشتر در جمعه و جماعات و برگزاری برخی مراسم مذهبی بسنده کرده است.
تردیدی نیست که چنین کاری از ضرورت‌های اجتماعی بوده است که در کشورهای اسلامی صورت گرفته است و از دیدگاه اسلامی منعی بدان دیده نمی‌شود؛ اما باید توجه داشت که تا آن‌گاه که نظام اداری کشورهای اسلامی با محوریت اندیشه ناب مسجدی و فرهنگ ناب مسجدی مدیریت می‌شود، جدایی محیط اداری و کاری از فضای مسجد، آفتی به شمار نمی‌رود. آفت آن‌گاه بروز می‌کند که روند نظام اداری کشورهای اسلامی، عملکردی جدای از اندیشه و آموزه‌های مسجدی را در سرلوحه برنامه‌های مدیریتی و اجرایی خود داشته باشند؛ آن‌گاه دگر نه از تاک، نشان مانَد و نه از تاک‌نشان!    
منابع:
تفسیر پرتوی از قرآن، آیةالله طالقانی، ۱، ۳۱.
فلسفه تعلیم و تربیت، دکتر شریعتی، ۲۶.
تاریخ سیاسی اسلام، ۴۵۰.
تمدن اسلام و عرب، ۵۳۱.
پس از ویرایش و زیباسازی به نقل از

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -