انهار
انهار
مطالب خواندنی

هشدار آيت ا... مصباح درباره نفوذ مجدد فراماسونري در کشور

بزرگ نمایی کوچک نمایی
.

همه ‌ما در اين جهت شريک هستيم که يکي از دغدغه‌ها يا بالاترين دغدغه‌‌مان برقراري نظام اسلامي واقعي است. شايد هيچ کدام از ما به اندازه حضرت امام(ره) نسبت به اين مسأله حساس نبوديم؛ نه به اين اندازه در اين‌باره شناخت داشتيم و نه کار کرديم، ولي خوشحاليم که به برکت رهبري‌ها و رهنمودهاي ايشان، نسبت به اين مسائل حساس‌تر شديم و کوشيديم وظيفه خودمان را در اين زمينه‌ها بشناسيم و هرچه بيش‌تر و بهتر عمل کنيم. بيش از سي‌سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد و در اين مدت، فعاليت‌هاي بسياري در اين زمينه‌ها انجام گرفته که بسياري از آن‌ها موفقيت‌آميز بوده و نتايج چشم‌گيري داشته است. بخش‌هاي ديگري هم هست که همه مي‌دانيم هنوز به حد مطلوب نرسيده و مي‌بايست درباره آن‌ها کار کرد. خود امام هم مي‌فرمودند که فقط بويي از اسلام در کشور آمده است. مقام معظم رهبري در همين فرمايشات اخيرشان در سفر قم مکرر بر اين مسأله تأکيد کردند که تا رسيدن به حد ايده‌آل خيلي فاصله داريم و بايد خيلي کار بشود.

نگاه‌هاي کل‌نگر و جزءنگر به اسلام

گاهي ما نگاهي جزءگرا به اسلام داريم و درحدي که شرايط طبيعي و اجتماعي ما اقتضا مي‌کند يک گوشه‌ کار را مي‌گيريم و پيش مي‌رويم. فرض بفرماييد نسبت به احقاق حقوق خانم‌ها احساس مسئوليت مي‌کنيم. از يک طرف در طول تاريخ محروميت کشيده‌اند و از سوي ديگر افراط‌هايي در جهان غرب وجود دارد که بيش‌تر در جهت ضربه زدن به شخصيت زن و حقوق زن است. مي‌خواهيم در اين زمينه کار بکنيم؛ کار علمي، فرهنگي، تحقيقي، آموزشي، تربيتي، تا برسد به کار سياسي و قانون‌گذاري و بالاخره تا حد اجرا پيش برويم.

اين يک نگاه است. کار بسيار خوب و ديد مقدسي است. ساير اقشار هم به تناسب مي‌توانند کارهايي را که مقتضاي صنف، امکانات و موقعيت اجتماعي‌شان است، دنبال کنند بدون اين‌که نگاهي کلان و کل‌نگر به مسائل جامعه داشته باشند. بسياري از مسائلي که فرموديد که هم نشانه علاقه و انگيزه شما نسبت به اجراي احکام اسلامي است و هم‌چنين نشانه وسعت نظر، عمق فکر و وسعت مطالعاتتان در اين زمينه‌هاست از اين قبيل است. عرض کردم نظر بسيار مقدسي است، ما هم به سهم خودمان اين تلاش شما را تقديس مي‌کنيم، اما خوب است قبل از اين‌که در بخش خاصي تلاشي را شروع کنيم، ادامه بدهيم، يا تکميل کنيم، نظري کلان نسبت به مسائل جامعه‌مان داشته باشيم. من با اجازه شما در اين مسأله مقداري صحبت مي‌کنم و سپس اگر فرصتي ماند و چيزي به نظرم رسيد به جهات ديگر هم مي‌پردازم.

اسلام؛ مجموعه‌اي ارگانيک

بيش از سي‌سال از پيروزي انقلاب مي‌گذرد که تقريبا ده‌ سال آن در زمان حيات حضرت امام بود، در اين مدت با مشکلاتي روبه‌رو بوديم که آن اسلام واقعي به فرمايش حضرت امام، اسلام ناب در کشورمان اجرا نشد. من فکر مي‌کنم بعد از اين تجربه سي‌وچند ساله، خوب است قدري بازنگري کنيم، که چرا آن‌گونه که بايد بشود نشد؟ چرا کمبودها و کاستي‌هايي پيش آمد و حتي بعضي از آن‌ها تشديد شد؟ البته در سايه انقلاب و به برکت خون‌ شهدا پيشرفت‌هاي عظيم و موفقيت‌هاي بسيار بزرگي حاصل شده که نبايد هيچ کدام از آن‌ها را فراموش کنيم، ولي چرا کامل‌تر نشد؟ به نظر من دو مشکل اساسي وجود دارد که هر دو به نحوي به بينش و شناخت برمي‌گردد. ما بايد اسلام را به‌عنوان يک مجموعه سيستماتيک بلکه يک مجموعه ارگانيک بنگريم؛ مجموعه‌اي که اعضايش تأثير و تاثر متقابل در هم دارند و با فعاليت‌هاي متقابلي که انجام مي‌دهند زمينه رسيدن به هدف واحدي را فراهم مي‌کنند که فوق هدف فعاليت‌هاي هر بخش از اين سيستم است. متأسفانه اين نگرش به اسلام چه در جامعه ما و چه در ساير کشورهاي اسلامي درست تبيين نشده است. وقتي بخواهيم خيلي خوب اسلام را تعريف کنيم مي‌گوييم اسلام همه چيز دارد؛ اسلام اقتصاد دارد، فرهنگ دارد، سياست، حقوق، حکومت و روابط بين‌الملل دارد، اما آيا اين‌ها را در مجموعه‌اي کنار هم قرار مي‌دهيم که بايد به هم متصل کرد، يا نه؟ اين‌ها رابطه‌ ارگانيک دروني دارند و اصلا امکان انفکاک بين آن‌ها نيست. وقتي اسلام را درست شناخته‌ايم که آن را به‌عنوان پيکري ببينيم که اندام‌هاي گوناگوني دارد. دستگاه‌هاي گوارش، تنفس و اعصابش، حقيقت واحدي را تشکيل مي‌دهند و هيچ کدام به تنهايي انسان نيستند و جزء حقيقي انسان به شمار نمي‌روند. وقتي انسان‌ هستند که با يکديگر ارتباط داشته باشند. قلب وقتي که در درون بدن و با مغز و اعصاب و سيستم عصبي و ساير دستگا‌ه‌هاي تنفس و گوارش در ارتباط باشد قلب انسان است وگرنه اگر قلب را بيرون بياورند و در محفظه‌اي بگذارند، هر چند مشغول کار خودش باشد قلب انسان نيست. وقتي قلب انسان است که در ارتباط با مغز، فکر، احساسات و عواطف انسان باشد وگرنه موجودي مستقل است که کار خودش را مي‌کند و تا شرايط طبيعي‌اش فراهم است قبض و بسطش را دارد. چه‌بسا بعضي از اندام‌هاي ديگر هم اين‌گونه باشند. ممکن است خون انسان را بيرون بياورند و در محفظه‌اي در شرايط بهداشتي حفظ کنند و سال‌ها گلبول‌هايش سالم بماند، اما اين انسان نيست. اسلام هم اين‌گونه است؛ اين‌که مي‌گوييم اسلام همه چيز دارد معنايش اين نيست که بخش‌هاي جداگانه‌اي به نام اقتصاد و فرهنگ و حقوق و... دارد؛ بلکه همه اين‌ها در هم تنيده است و با هم تأثير و تأثر متقابل دارد. وقتي اسلام ناب است که همه بخش‌ها به صورت يک کل منسجم و داراي تأثيرات متقابل و هدف واحد در نظر گرفته شوند که متأسفانه اين مسأله درست تبيين نشده است.

لزوم درک لايه‌هاي عميق‌تر

مسأله دوم اين است که نگرش به هر بخشي از اسلام داراي لايه‌هايي است؛ لايه‌اي سطحي دارد که هر کسي نگاه کند اين لايه‌ را مي‌بيند و اگر اين اندازه را درک نکند اصلا اسلام را نشناخته است، ولي لايه‌هاي عميق‌تري هست که اگر آن لايه‌ها را درست نشناسيم ممکن است در درازمدت، اسلام لطمه بخورد. گياهي را فرض کنيد که در بشقابي رشد مي‌کند، ممکن است گل هم بدهد، خوش‌بو هم باشد، اما اين گياه هيچ وقت درختي نمي‌شود که صد سال عمر کند. اگر بخواهد عمري صدساله داشته باشد بايد در زمين حاصل‌خيزي رشد کند و بتواند در اعماق زمين ريشه بدواند وگرنه مثل خيلي از اين گياهاني که امروز به صورت مصنوعي پرورش مي‌دهند دوامي نمي‌آورد. قرآن در اين‌باره بيان زيبايي دارد؛ «...كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ؛‌ چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد.» بايد اسلام را در لايه‌هاي مختلفش ببينيم و به اعماقش پي ببريم.

ولايت‌فقيه؛ لايه‌اي عميق از معناي ولايت

در اين‌باره نمونه‌هاي بسياري وجود دارد. همين مسأله ولايت در اسلام صرف‌نظر از مسأله ولايت‌فقيه و حکومت اين ولايت يعني‌چه؟ در مجموعه مفاهيم اسلامي چه جايگاهي دارد؟ آن‌چه ما يادمان مي‌آيد و از کودکي در اين زمينه ياد گرفتيم همين محبت اهل‌بيت بود. بعدها هم در خيلي‌ جاها هرچه صحبت شد همين بود که اهل ولايت کساني‌ هستند که زياد روضه مي‌خوانند، گريه مي‌کنند و توسلات دارند، اما به برکت انفاس قدسيه امام راحل رضوان‌الله‌عليه ما به لايه‌اي عميق‌تر از اين معنا پي برديم که خيلي از لايه ‌اول بالاتر است؛ ولايتي که درباره آن مي‌گويند «ولم‌ يناد بشيء کما نودي بالولاية» تنها همين سفره حضرت ابوالفضل و امثال آن نيست. آن چيزي که اهميتش از نماز بيش‌تر است بايد تأثير خيلي عميق‌تري در سعادت انسان داشته باشد. بالاخره همين اندازه فهميديم که ولايت‌فقيه‌اي هست که اصل نظام است. اکنون که همه دنيا نظام جمهوري اسلامي ايران را به‌عنوان نظام ولايت‌فقيه مي‌شناسند، مردم ما به‌خصوص اقشار و گروه‌هاي مؤثر که شامل بالاترين مسئولان کشور هم مي‌شود ولايت‌فقيه را چه مي‌دانند و چه اندازه به آن معتقدند؟ اگر کسي ادعا کند که بعد از سي ‌و ‌چند سال؛ بعد از اين همه بحث‌هايي که خود امام فرمودند، کتاب‌هايي که فقها در اين‌باره نوشتند؛ بحث‌هاي تلويزيوني، راديويي وغيره‌اي که انجام گرفت، هنوز در عالي‌ترين سطوح مسئوليت کشور ولايت‌فقيه به معناي واقعي‌اش جا نيفتاده، ادعاي گزافي نکرده است؛ البته ما علم غيب از دل‌ کسي نداريم اما آثار نشان مي‌دهد که هنوز در اعماق دل خيلي‌ها اين است که اين يک فرصتي بود که امام موج‌سواري کرد و فرصت را غنيمت شمرد و براي آخوندها دکاني باز کرد! مي‌گويندمردم بايد رأي بدهند، رئيس‌جمهور يا رئيس حکومتي انتخاب کنند ديگر ولي‌فقيه چه کاره‌ است؟! قواي سه‌گانه داريم، ده‌ها سال پيش‌تر منتسکيو گفت، ديگران هم تصريح کردند و توجيهات عقلي خوبي هم دارد. قوه مقننه و قضائيه داريم، يک رئيس قوه مجريه هم مي‌خواهد که آن مصوبات را عمل کند. ديگر چه مي‌خواهد؟! رهبر يعني‌چه؟! ولي‌فقيه چه کاره است؟! بله عده‌اي از آخوندها در مقابل نظام قبلي زحمت کشيدند و کشته و زنداني دادند، به پاس تشکر، چيزي هم به نام ولايت‌فقيه درست کردند. مردم هم به امام احترام ‌گذاشتند و قبول کردند!

نمي‌دانم تا چه اندازه باور دارند که اين ولايت را بايد به‌عنوان اسلام پذيرفت. گاهي در عمل نشان مي‌دهند که باور ندارند. گاهي کسي مقام رسمي قانوني پيدا مي‌کند، خيال مي‌کند ديگر مالک کشور است. مي‌گويد مردم به من رأي دادند و اختيار را به دست من داده‌اند ديگر رهبر چه کاره است؟! حالا اگر عرض کنم که حتي در حوزه‌هاي علميه هم اين مسأله در حد انتظار، تبيين نشده، چه قدر آش شور مي‌شود! در حوزه‌هاي علميه هم کساني پيدا مي‌شوند که هنوز بعد از اين همه بحث‌ها و رفتارها شک مي‌کنند که اصلا آيا ما ولايت‌فقيه داريم يا خير، و اگر داريم قلمروش چه‌قدر است و آيا اصلا حکومت اسلامي داريم يا نداريم؟ متأسفانه اگر اين مسايل وسعت پيدا نکرده بود دلم نمي‌خواست حتي اشاره‌اي داشته باشم ولي اين حرف‌ها تحت تأثير برخي عوامل وسعتي نسبي در بعضي از حوزه‌ها پيدا کرده است. با اين اوصاف ملاحظه بفرماييد هرچند ما درباره حقوق زن تحقيق علمي بکنيم، اجتهاد کنيم، خانم‌ها خودشان مجتهد بشوند، به حد اعلميت برسند، در اين خصوص فتوا بدهند، تحقيق کنند و حکم مسأله را اثبات کنند يا فقهاي حوزه و مراجع بيايند، حمايت کنند و نظر بدهند که بايد چنين کرد، اگر مسئولان کشور، آن‌هايي که در قوه مقننه مؤثر هستند تصويب نکنند چه مي‌شود؟ ما قوانيني داشتيم که با اکثريت قاطع تصويب شده و شوراي نگهبان هم تأييد کرده، ولي سال‌ها متروک ماند، چون مجري دلش نمي‌خواسته، سليقه‌اش نبوده و هر روز به بهانه‌اي قانون را کنار گذاشته است. اين‌که ما با مراجع و علما صحبت کنيم مسائل حل نمي‌شود. بايد يک فکر کلاني داشته باشيم، بايد کاري کنيم که مسائل اصلي و زيربنايي نهادينه بشود، نه اين‌که بعد از سي، چهل سال هنوز هم مشکوک باشد و با آن برخوردي شعاري بشود. وقتي از عمق دل باور کردند و فهميدند اسلام و اقتضاي اسلام همين است، آن‌هايي که واقعا مسلمانند پايش مي‌ايستند و پاي آن جان هم مي‌دهند، اما وقتي باور نکردند، مي‌گويند حالا آخوندها يک چيزهايي گفتند و نوشتند. اين بحث‌ها زير و رو زياد دارد و اختلاف‌نظر زياد است! در آخر هم يا آدم کج‌سليقه‌اي را پيدا مي‌کنند و فتوايش را مي‌گيرند يا فتوايي مي‌تراشند تا در مقابل، به آن استناد کنند. حالا اگر شما صد تا فقيه داشته باشيد که همه حکمي داده باشند و در مقابل، کسي سخن خلافي گفته باشد، اگر دلشان با آن حکم مخالف باشد، سخن اين يکي را مي‌گيرند و همه چيز را فراموش مي‌کنند.

لزوم حرکت هماهنگ

ما بايد در دوجهت کلان جامعه و ارتباط دروني بخش‌هاي مختلف اسلام فعاليت کنيم. اين‌که توقع داشته باشيم حقوق زن رعايت بشود يا مثلا نکاح موقت درست اجرا شود، اما از ساير مسائل غفلت کنيم به جايي نمي‌رسيم. وقتي آموزش و پرورش ما گونه ديگري است؛ دستگاه‌هاي ارتباطي ما، فيلم‌ها طور ديگري است؛ اينترنت دائما جوان‌هاي ما را بمباران مي‌کند، اين‌که فتواي علما اين است که اين حلال يا حرام است، هيچ مشکلي را حل نمي‌کند. آن مسئولي که دختر، پسر، عروس يا دامادش با همين مشکلات دست به گريبانند چطور مي‌تواند به صورت ديگري عمل کند. اين تلاش‌ها وقتي ثمر مي‌دهد که اين مجموعه، هماهنگ حرکت کند. وقتي يک قدم پيش مي‌رود همان يک قدم را همه بروند، نه اين‌که در يک قسمت پيش برويم و خيلي پيشرفت کنيم، اما قسمت‌هاي ديگر مورد غفلت قرار بگيرد. اين کار مثل انساني است که دست و پايش خيلي دراز است، اما سر کوچکي دارد. اين انسان ناموزون به جايي نمي‌رسد. در آخر هم دست‌هاي درازش جايي گير مي‌کند و مي‌افتد، سرش مي‌شکند و نابود مي‌شود. ما بايد اسلام را در يک کل ببينيم که بايد همه بخش‌هايش با هم متناسب و متوازن رشد کند. تصور اين‌که مي‌توانيم مسائل حقوقي زن را بدون توجه به مسايل ديگر اصلاح کنيم نادرست است. مخصوصا اگر اين مسائل با اعتقادات تماس داشته باشد. اگر خداي‌ نکرده روزگاري شد که بعضي مسئولان ما در اين‌که احکام اسلام ابدي است و هميشه بايد اجرا بشود تشکيک کردند اساس اسلام زير سؤال مي‌رود. چندين سال از طرف عالي‌ترين سطوح رسمي کشور به جامعه القا مي‌شد که اسلام را طوري تعريف کنيد که دنيا بپذيرد. آن‌هايي که به فرمايش امام اسلام ناب را معرفي مي‌کردند، متهم به خشونت مي‌شدند. مي‌گفتند شما به اسلام خيانت مي‌کنيد؛ اسلام را به گونه‌اي معرفي مي‌کنيد که دنيا نمي‌پذيرد؛ بايد طوري معرفي کنيد که همه بپذيرند. همان‌طور که در کنفرانسي در آلمان معرفي کردند و حتي مارکسيست‌ها هم گفتند اگر اسلام اين است ما هم قبول داريم.

تلاش در جهت تغيير فرهنگ

بايد توجه پيدا کنيم که کارمان يک اشکال اساسي دارد. وقتي مسائل اقتصادي شرايط زندگي را سخت کند، اگر بخواهيم به خانمي که طلاق گرفته بگوييم طبق دستور اسلام عمل کن؛ مهرت را بگير و برو،‌ نمي‌پذيرد. فرض کنيد به اندازه چند ماه خرجش را هم بدهند بعد از آن مي‌خواهد چه کار کند؟ مخصوصا در جامعه‌اي که ازدواج مجدد براي يک خانم پسنديده نيست. در زندگي‌‌هاي قبائلي مسايل ازدواج اين‌گونه پيچيده نبود امروز کسي زن مي‌گرفت، فردا طلاق مي‌داد و همين خانم با مرد ديگري ازدواج مي‌کرد. خيلي هم عادي بود، ولي حالا اين‌گونه نيست؛ يک خانم وقتي شوهرش از دنيا برود زشت است که مجددا ازدواج کند. متأسفانه اين مسأله در کشور ما به فرهنگي عمومي تبديل شده است. مسأله ازدواج موقت را که اصلا حرفش را نزنيد. بودند کساني که تصريح مي‌کردند ما به گناه حاضريم اما به ازدواج موقت حاضر نيستيم يعني ازدواج موقت را زشت‌تر از فحشا مي‌دانستند! هنوز هم گوشه و کنار در جامعه چنين تفکري هست. اين شرايط فرهنگي بايد عوض بشود. تا اين فرهنگ حاکم است اين طور حکم‌ها اجرا نمي‌شود. ما بايد براي تغيير فرهنگ جامعه برنامه‌ريزي داشته باشيم و مسئولان ما باور کنند که اين کارها را بايد انجام بدهند.

لزوم توجه به مسايل اساسي

ما بايد حواسمان جمع باشد. تمام نيرو، وقت‌ و کارمان را صرف يک موضوع جزيي نکنيم که معلوم نيست به جايي برسد يا نرسد. به نظر بنده در عين‌حالي که هر کسي بايد طبق شرايط خاص خودش و وظيفه‌، امکانات و تخصصي که دارد براي حفظ نظام و پيشبرد اهداف اسلام حرکت کند اما مهم‌ترين کار توجه به مسأله کلان جامعه است. بايد بينديشيم اين مجموعه فعاليتي که داريم در کجاي اين جامعه واقع مي‌شود، چه تعاملي با ساير بخش‌ها دارد و چه قدر شرايط اجرايش در جامعه فراهم شده است. اگر کساني برخوردشان با مقام ولايت‌فقيه از نوع برخورد سياسي با يک باند سياسي باشد يعني سي و چند سال تلاش براي ولايت‌فقيه همه بر باد است. اگر اين طور شد تلاش‌هايي که براي مسأله فقاهت و مرجعيت مي‌کنيد چه فايده‌اي دارد؟ بيش‌ترين توجه‌ کساني ‌که احساس مسئوليت مي‌کنند، کساني ‌‌که فکر و هوش و انگيزه‌اي دارند، آن‌هايي که دلشان براي انقلاب مي‌سوزد، بايد براي مسائل اساسي دلسوزي کنند، بود و نبود مسايل ديگر چندان فرقي نمي‌کند. نمي‌گويم نبايد تلاش کرد، اما اگر اصل مسأله ولايت‌فقيه انکار بشود، اگر اصل امام زمان به‌گونه ديگري تفسير بشود ديگر چه خاکي به سر کنيم؟! اين‌ها خطرهايي است که کمتر کسي به آن توجه پيدا مي‌کند و متأسفانه وقتي خطر واقع شد رفع کردنش شبيه محال مي‌شود.

خطر فراماسونري

آن‌هايي که تيزبين هستند بايد آينده را پيش‌بيني کنند، خطرها را احساس کنند، ديده‌بان‌ها بايد از دور بنگرند که چه چيزي پيش مي‌آيد. من احساس مي‌کنم در درون جامعه ما دستگاه فراماسونري در حال تقويت مجدد است. بنده اين‌طور احساس مي‌کنم. فراموش نکنيد از همان وقتي که مشروطيت در ايران با دستگاه فراماسونري بر سر کار آمد با شعارهاي اسلامي و آيات قرآن و با اين حرف‌ها پيش آمد. امروز هم اگر بخواهد پيش بيايد حتما از همين شعارهايي که از انقلاب سرچشمه گرفته استفاده خواهند کرد. همين‌ها را مي‌گويند و در زير اين پوشش‌ها حرف خودشان را مي‌زنند. همان چيزي که هميشه گفته‌اند که «قالب را حفظ کنيد و محتوا را عوض کنيد.» قالب، امام زمان (عج) و اين حرف‌هاست اما محتواي امام زمان يک چيز ديگري (مثل انسان کامل نوعي) مي‌شود.

شما مي‌فرماييد بياييم با علما و مراجع تبادل‌نظر کنيم ولي به کسي که اصلا در طول عمرش با هيچ عالمي ميانه خوبي نداشته و اکنون نيز حاضر نيست داشته باشد و هرچه بتواند لگد مي‌زند چه اميدي مي‌توان داشت؟ کساني هم دل‌باخته اين‌ها شده‌اند و فريب‌شان را خورده‌اند و با تمام قوا همه چيزهايي را که بر ديگران عيب مي‌گرفتند، از استفاده از امکانات دولتي براي مسايل شخصي و... درباره اين شخص فراموش مي‌کنند. روزي چشم باز مي‌کنيم مي‌ببينيم که‌اي واي اصلا روز شب شده است. ديگر همديگر را نمي‌شناسيم. اصلا اين‌جا کجاست؟ اين‌ها از کجا پيدا شدند؟ اين‌ها از درون همين دستگاه درآمدند. خود ما حمايتشان کرديم. اين بودجه‌هايي که در اين راه صرف مي‌شود از کجا مي‌آيد؟ اين بند و بست‌هايي که مي‌شود، اين عزل و نصب‌هايي که انجام مي‌گيرد به چه دليل است؟ اين حرف‌هاي نچسبي که هر روز در قالب نويي زده مي‌شود از کجا مي‌آيد؟ چه انگيزه‌اي براي طرح اين‌ها وجود دارد؟ اين همه سخن از ملي‌گرايي آن هم در زماني که کشورهاي اسلامي عربي بيدار شده‌اند و يک نهضت اسلامي جهاني در حال شکل‌گيري است براي چيست؟ طرح اسلام ايراني چيزي جز اين را به دنبال دارد که ما را به ملي‌گرايي متهم کنند و بگويند شما با اسلام سر و کار نداريد؟ اين کار چه انگيزه عقلايي مي‌تواند داشته باشد؟ فرض کنيد اگر روزي از ما بپرسند که چرا براي احياي حقوق زن کار نکرديد شايد عذري داشته باشيم. اما اگر يک روزي بپرسند که چرا اساس اسلام بر باد رفت و ساکت مانديد، چه جواب بدهيم؟

شديدترين خطر براي نظام

زماني که دستگاه بني‌اميه سر کار آمد چند سال از تولد اسلام گذشته بود؟ آن‌ها با چه نامي بر مسند حکومت نشستند؟ آيا جز به نام اسلام و خليفه رسول‌الله حکومت مي‌کردند؟ اما به فرمايش اميرالمؤمنين ظرف اسلام را واژگون کردند و پوستين اسلام را وارونه پوشاندند و ملت پذيرفت! وقتي روي منبرها العياذبالله اميرالمؤمنين عليه‌السلام را لعن مي‌کردند در کدام کشور اسلامي مقاومت شد؟ همه جا رسم بود. هر جا نمازجمعه خوانده مي‌شد لعن علي عليه‌السلام هم بود. تا زمان عمربن‌عبدالعزيز که کم‌کم نسبت به اين مسأله مقاومت شد. قبل از اين‌که جنازه پيغمبر دفن بشود چه کساني براي پيغمبر صلي‌الله‌عليه‌وآله جانشين درست کردند؟ مشرکين آمدند؟! زرتشتيان و يهوديان آمدند؟! همين اصحاب پيغمبر بودند. تعجبي ندارد کساني به نام ولايت‌فقيه و به نام طرفداري از خط امام بيايند و اسلام را از امام کنار بزنند. مگر نکردند؟! مگر به نام طرفداري از خط امام نيامدند اسلام را از بين ببرند؟ آيا ديگر تمام شد؟ فردا فتنه عميق‌تري در پيش است. ابزارش از همين‌جا و از همين الان تهيه شده است. از آسمان نازل نمي‌شود. مگر سران فتنه از آسمان آمدند و فتنه برپا کردند. همين‌ها بودند که حکومت اسلامي را در عالي‌ترين سطوح در طول چند دهه اداره مي‌کردند. حالا تعجب مي‌کنيم. بعيد نيست يکي دو سال ديگر وضع عوض بشود و همين‌هايي که در همين نظام به وجود مي‌آيند و رشد مي‌کنند و از بودجه مملکت، از همين امکانات صرف به قدرت رسيدن آن‌ها مي‌شود سر کار بيايند و ريشه همه چيز را بزنند. حالا بنشينيم گوشه‌اي يک تحقيق علمي بکنيم و حداکثر طرحي تهيه کنيم و براي تصويب به مجلس بفرستيم. آيا تصويب شود يا نشود، فردا بعد از اين‌که تصويب شد شوراي نگهبان آن را تأييد کند يا نکند. شوراي نگهبان تاييد کرد آيا دولت اجرا کند يا نکند. آيا اين تنها کاري است که از ما برمي‌آيد و هيچ وظيفه ديگري نداريم؟! ان‌شاءالله که من خيلي اشتباه مي‌کنم. ان‌شاءالله که همه‌اش اشتباه باشد، اما آن خطري که من احساس مي‌کنم شديدترين خطرهايي است که تا به حال نظام ما را تهديد کرده است و ديگر جايي براي اسلام و ولايت‌فقيه و ارزش‌هاي اسلام نخواهد گذاشت. اعاذنا الله و اياکم. از خداي متعال درخواست مي‌کنيم به برکت حضرت زينب و حضرت فاطمه سلام‌الله‌عليهما که اين ايام متعلق به اين بزرگواران است همه ما را از آفت‌هاي ديني و معنوي حفظ بکند و توفيق انجام وظيفه به همه ما آن طوري که مرضيّ خودش هست مرحمت کند. ان‌شاءالله سايه مقام معظم رهبري را بر سر ما مستدام بدارد که بزرگ‌ترين نعمتي که ما براي حفظ اسلام به آن اميدواريم اين شخصيت عظيم‌الشأن و الهي است. ذخيره بزرگي است براي حفظ اين نظام.

وفقنا ‌الله و اياکم ان‌شاءالله.


تاریخ تهیه مطلب: 1390/2/1

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -