. اسرار وقوف در عرفات در کلام امام سجاد علیه السلام
1) واقف شدن به معارف الهي
اولين سرّ وقوف در عرفات اين است كه حضرت امام سجاد(سلام الله عليه) طبق حديث مرسل فرمود: وقوف در عرفات به اين معناست كه انسان واقف بشود، مطلع بشود به امر معارف و علوم الهي؛ يعني معارف الهي را عارف بشود، اسرار الهي را باخبر بشود، از نظام رباني و نظام آفرينش حق مستحضر بشود، از كيفيت پرورش ذات اقدس الهي مستحضر بشود، بداند خدا به همه نيازهاي او واقف است و براي رفع همه نيازمنديهاي او تواناست، خود را به خدا بسپارد و احساس كند كه بنده او و محتاج اوست و ديگر هيچ و او را اطاعت كند، اگر او را اطاعت كرده است طاعت او سرمايه است و وسيله هر بي نيازي است كه «و طاعته غناء»
2) واقف شدن بر آگاهي خداوند از صحيفه دل
دومين سرّ اين است كه بايد عارف بشود [به اينكه] ذات اقدس الهي به صحيفه قلب او و به درون او و به رمز و راز او آگاه است؛ يعني اين كريمه (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفي) را در سرزمين عرفات خوب درك كند.
در آيه آمده است شما هر حرفي را هم ميزنيد هر كاري انجام ميدهيد هر سرّي را كه در درونتان داريد خدا مستحضر است. حرف آشكارتان را خدا ميداند حرف نهفتهتان و راز نهانيتان را خدا ميداند و آنچه كه خيلي پوشيده است و حتي احياناً براي خود شما روشن نيست و به طور ناخودآگاه در زواياي شيار مغزتان و قلبتان و روحتان عبور ميكند، خدا ميداند.
اين دومين سرّ وقوف در سرزمين عرفات است كه انسان عارف بشود كه خداوند بر صحيفه قلب او احاطه كامل دارد. اگر بداند كه قلبش در مشهد حق و در محضر حق است، همان طوري كه گناه زباني ندارد گناه دست و پا ندارد، گناه خيالي و فكري هم ندارد، آرزوهاي باطل ندارد؛ همان طوري كه حرف باطل و ياوه بر لب ندارد آرزوهاي ياوه را در دل راه نميدهد و همان طوري كه به كسي بد نميگويد، بد كسي را هم در دل نميطلبد و همان طوري كه بدنش را تطهير كرده است، قلبش را از خاطرات آلوده تنزيه كرده است. اين دومين سرّ از اسرار وقوف در سرزمين عرفات است.
3) بالا رفتن از «جبل الرحمة» و قرائت دعاي مردي از امام حسين(عليه السلام)
سوم اينكه شايسته است كسي كه در روز نهم در عرفات به سر ميبرد آن «جبل الرحمه»؛ آن كوه رحمت را بالا برود. يك دعايي هم هست مربوط به «جبل الرحمه» كه گفتند سالار شهيدان حسينبنعلي(صلوات الله و سلامه عليهما) قسمت چپ آن كوه رو به كعبه ايستاد و آن دعاي معروف را خواند.
نکته: آگاهي از رحمت رحمانيه و رحيميه خداوند راز صعود از «جبل الرحمة»
«جبل الرحمه» در سرزمين عرفات است. فرمود: انسان وقتي بالاي كوه رحمت ميرود راز اين رفتن و سرّ بالاي كوه رحمت رفتن اين است كه بداند خداوند رئوف و رحيم است «بكل مؤمنٍ و مومنه و يتولي كل مسلم و مسلمه»؛ خداوند به هر زن مسلمان رئوف و مهربان است و متولي و ولي هر مرد مسلمان و زن با اسلام است؛ گرچه ولايت خدا تكويني است نسبت به همگان او ولي كل است: (هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلّهِ الْحَقِّ) ، گرچه رحمت خدا فراگير است: (رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ) اما اين رحمت عامه را خداوند براي عموم دارد، در كنار آن رحمت عامه يك رحم ويژه و خاصه است كه مال همه نيست. اينكه فرمود: (كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) يك رحمت خاص است اينكه فرمود: (رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ) اما (فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ) اين رحمت خاصه است. در آن آيه مشخص كرد كه بر چه كسي لازم كرده است. در اين آيه مشخص كرده است كه به سود چه كسي لازم كرده است. در اين آيه فرمود: (فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ)، براي متقيان من تنظيم ميكنم و لازم ميكنم اما بر چه كسي لازم ميكنم يعني بر خودم لازم ميكنم يعني (فَسَأَكْتُبُها) علي نفسي (لِلَّذينَ يَتَّقُونَ) چون (كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) آن عهدهدار يك بخش است كه خدا بر خودش رحمت را لازم كرده است، اما براي چه كسي لازم كرده است مشخص نكرد اين آيه ديگر كه فرمود: (فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ) مشخص كرده است كه رحمت خاصه را به چه كسي ميدهد اما مشخص نكرد بر چه كسي لازم ميكنم كه رحمت خاصه را بپردازد. از مجموع دو آيه مشخص ميشود كه خداوند بر خودش لازم كرده است كه رحمت خاصه را به پرهيزكاران بپردازد.
اين جبل رحمت انسان را به اين راز و رمز آشنا ميكند كه خدا يك رحمت خاصهاي دارد براي مرد با ايمان و زن با ايمان يك ولايت خاصهاي دارد براي زن مسلمان و مرد مسلمان. بالاي كوه رحمت رفتن انسان را عارف به اين سرّ ميكند قهراً خودش هم به اين سرّ مزين ميشود يعني نسبت به مؤمن مومنه رحمت خاصه دارد، نسبت به مسلم و مسلمه ولايت خاصه دارد. انسان يك برخوردي با انسان ديگر دارد در سراسر عالم، يك برخوردي هم با برادران و خواهران ايماني و اسلامي دارد. وقتي بالاي كوه رحمت رفت و به اين سرّ آشنا شد در رفتار و گفتار و نوشتارش هم اين سرّ را پياده ميكند. اين سه سرّ از اسرار پنجگانه سرزمين عرفات.
4) راز منطقه نمره در سرزمين عرفات
سرّ چهارم آن است كه يك منطقهاي است به نام «نمره» آنجا هم با علامتها مشخص شده است. فرمود: وقتي به اين سرزمين به منطقه و بخش از عرفات رسيديد راز و رمزش اين است كه بگوييد «خدايا! من به چيزي امر نميكنم مگر اينكه قبلاً خودم مؤتمِر باشم و به چيزي زجر نميكنم و از چيزي منزجر نميكنم مگر اينكه قبلاً خودم منزجر باشم. بيان اين سرّ چهارم اين است كه هر انسان مسلماني عهدهدار امر به معروف و نهي از منكر هست. امر به معروف و نهي از منكر يك حكم فقهي دارد و يك سرّي دارد. حكم فقهياش آن است اگر كسي چيزي را بلد بود و عالم به حكم شرعي بود و ديد كسي عمداً، عالماً، متعمداً اين حكم را رعايت نميكند، بايد او را از باب امر به معروف و نهي از منكر راهنمايي بكند كه البته امر به معروف و نهي از منكر غير از تعليم است، غير از موعظه است، غير از ارشاد است جنبه ولايت است و آمريت (البته با لسان نرم گرفتن حساب ديگري دارد) اما امر به معروف و نهي از منكر گرچه ممكن است در بعضي از موارد مصداق تعليم، مصداق ارشاد، مصداق موعظه و مانند آن قرار بگيرد ولي حقيقت امر به معروف و نهي از منكر از عناوين ياد شده جداست ولي لازم نيست كه خود انسان درون پاك داشته باشد، لازم نيست انسان عادل باشد. يكي از شرايط امر به معروف و نهي از منكر عدالت نيست، علم و آگاهي هست، احتمال تاثير هست و مانند آن اما عدالت شرط آمر به معروف و ناهي از منكر نيست كه هر آمر به معروف و ناهي از منكري بايد عادل باشد ولي در سرزمين عرفه، راز و رمز امر به معروف به عدالت برميگردد؛ يعني انساني كه آمر است بايد قبلاً مؤتمِر باشد، انساني كه ناهي و زاجر است قبلاً بايد منتهي و منزجر باشد؛ يعني بگويد «خدايا! آن توفيق را به من بده من هر چه را كه به ديگران امر ميكنم به عنوان امر به معروف قبلاً خودم عمل كرده باشد و عامل باشم، آن توفيق را بده كه هر چه را نهي ميكنم ديگران را از او منزجر ميكنم خودم قبلاً منتهي و منزجر شده باشم». اين سرّ كار است؛ يعني در مسئله اسرار حج ما ميبينيم عدالت در امر به معروف و نهي از منكر شرط شده است ولي در مسئله فقهي در امر به معروف و نهي از منكر عدالت شرط نيست.
5) نمره، سرزمين شهادت، معرفت و عرفان
سرّ پنجم آن است كه يك منطقه وسيعي با علامتهاي خاص به عنوان نمرات آنجا مشخص شده است، فرمود: وقتي روز نهم وارد سرزمين عرفات شديد به اين منطقه وسيع كه رسيدي اينجا كه علامتهاي مشخص هم دارد راه يافتي، سرّش آن است كه آگاه باشي اين سرزمين سرزمين شهادت، معرفت و عرفان است. او ميداند چه كساني بر روي آن سرزمين پا مينهند و با چه انگيزهاي آمدهاند و با چه انگيزهاي هم برميگردند. بداني كه گذشته از اينكه خدا شاهد است. ملائكه شاهدند «رب السماوات والارض»، رب السماوات دستور داد و اين سرزمين وسيع و اين منطقه را شاهد اعمال شما قرار داد. خوب ميدانند شما چه ميكنيد. زميني كه زير پاي زائران بيت خداست كاملا مستحضر است كه اين حاجي و معتمر به چه نيت آمده و به چه نيت برميگردد و شهادت ميدهد، پس غير از اينكه خدا شاهد است و فرشتگان شاهدند، آن سرزمين هم شاهد است. اين سر وقوف در عرفات است، قهراً يك زائر بيت الله لحظه به لحظه به اسرار دين آگاهتر ميشود آن (يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ) با اين (يُزَكِّيهِمْ) هماهنگ خواهد بود؛ گرچه اسرار بيشتري در جريان وقوف به عرفات هست ولي در اين حديث مرسل پنج سرّ از اسرار وقوف در عرفات مشخص شده است.
منبع: اسرار و معارف حج(3) - آیت الله جوادی آملی مدظله
تاریخ تهیه مطلب: 1389/8/24