انهار
انهار
مطالب خواندنی

3 شوال: قتل متوكل عباسي لعنه الله علیه

بزرگ نمایی کوچک نمایی

.

 
3شوال؛ کشته شدن متوکل عباسی به دست فرزندش منتصر
در سال 247 هجري در شب چهارشنبه متوكل عباسي ملعون به دستور فرزندش به قتل رسيد مدت خلافت او 14 سال و ده ماه و عمر نحسش 41 سال بود.
متوكل بعد از واثق در سال 232 هجري به خلافت رسيد در ايام او لهو و لعب و طرب، مخصوصا در مجلس او بسيار زياد بود.متوکل عباسی فردی خبیث السیره بود و:
1-امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده بود: «او کافرترین آل عباس می باشد.»؛
2- عمرو بن فَرَج را وال مدینه و مکه کرد و به او دستور داد کسی به آل ابی طالب احسان نکند و اگر کسی کوچکترین احسانی کرد سخت عقوبت شود، در این کار به حدی بر علویین سخت گذشت که لباس های آنان کهنه و پاره بود و پیراهن سالمی را برای نماز به نوبت می پوشیدند، تا متوکل به درک واصل شد؛
3- در همه جا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به بدی یاد می کرد و به آن حضرت جسارت می نمود؛
4- چندین بار قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را خراب کرد و مجدداً بنا می شد، متوکل در راه زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام دست زوّار را قطع می کرد و یا می کشت تا جایی که تعداد کشته شدگان را 70هزار نفر نقل کرده اند.
به خاطر جسارت هایی که متوکل عباسی لعنة الله علیه به امیر المؤمنین علی علیه السلام کرد؛ پسرش منتصر عباسی چند نفر از غلام های خاص پدرش را مأمور کشتن او کرد و غلامان، متوکل را در حالی که مشغول خوردن شراب بود کشتند و او به درک واصل شد.
پس از کشته شدن متوکل مردم با پسرش بیعت کردند:
منتصر عباسی مردی ظاهراً رئوف و بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهربان بود و بر عکس پدرش به آل ابی طالب احسان می کرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمی گشت.
منتصر زیارت امام حسین علیه السلام را آزاد کرد و مانع احدی نشد؛
او دستور داد فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیه السلام رد کردند و اوقاف آل ابی طالب را آزاد کرد؛
منتصر دستور داد کسی متعرض شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشود، و برای علویین و علویّات مدینه اموالی فرستاد تا میانشان تقسیم شود.
_______________________
منبع: تقويم شيعه، ص 303

تاریخ تهیه مطلب: 1389/6/21

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -