انهار
انهار
مطالب خواندنی

فاطمه(سلام الله عليها) قنوت مستجاب مصطفي(صلي الله عليه و آله و سلم)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
آنگاه كه فرعون بر اثر ديدن يك رؤيا، كه تعبير آن براندازي سلطنت ظالمانه‌اش بود به پسركشي روي آورد...

فقط يك مادر در بني‌اسرائيل بود كه دلش براي پسرش تپيد و آن هم فقط و فقط مادر موسي(عليه السلام) بود.مادر موسي كه سراسر عاطفه و محبت بود و هيچ چيز نمي‌توانست ميان او و پسرش جدايي بيندازد با مهري كه فقط زيبنده مادران حقيقي است، دست به دعا برداشت و همه مي‌دانند دعاي مادراني كه وجودشان مالامال از مهر و عاطفه و پاكدامني است زود مستجاب مي‌شود و از راه الهام به مادر موسي خطاب شد «اَن اقذ فيه في التابوت فاقذ فيه في اليم» كودك خود را در صندوقي قرار ده و آن را در نيل بينداز تا دشمن من و دشمن موسي، او را از نيل بگيرد و ما محبت كودك تو را درد فرعون قرار مي‌دهي  و اين خصلت فرعوني و در برابرش لطف خداوندي در قالب‌هاي مختلف ظهور و بروز داشت تا روزي كه عاص بن وائل به استهزاء خاتم‌الانبيا برخاست و عربده شد كه پيامبر «ابتر» عني مقطوع‌النسل است و مصطفي(صلي الله عليه و آله و سلم) به دعا برخاست و خداوند كوثر را به او عطا كرد. كوثر همان فاطمه است و فاطمه(سلام الله عليها) كوثر نبي، قنوت مستجاب محمد(صلي الل

عليه و آله و سلم) شد.

فخر رازي از بزرگان عامه در تفسير خود مي‌نويسد: سوره كوثر در رد كساني نازل شد كه عدم وجود فرزند بر پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را به عنوان يك نقص تبليغ مي‌كردند و با نزول كوثر ضمانت خداوند بر بقاي نسل خاتم بر همگان روشن شد. فخر رازي مي‌گويد: ببين چه اندازه از اهل البيت را شهيد كردند ولي باز هم سادات و فرزندان رسول الله كه از نسل فاطمه(سلام الله عليها) هستند در جهان مشخص شرف حيات دارند؛ بنگر چقدر از علماي بزرگ از نسل فاطمه(سلام الله عليها) هستند و...حضرت امام خميني(قدس سره) رهبر و بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي يكي از برجسته‌ترين  فرزندان فاطمه است كه در سالگشت ولادت مادرش فاطمه(سلام الله عليها) به دنيا آمد بعدها بر اثرتربيت در مكتب فاطمي، حكومت اسلامي را پايه‌گذاري و تأسيس‌ فرمود و با تأسي ازمادرش فاطمه حقايق مكتب فاطمه كه مهمترين آن تبعيت از ولايت است را تعليم و تبيين

نورفاطمه

خلقت و ولادت فاطمه(سلام الله عليها) را خاتم‌الانبيا(صلي الله عليه و آله و سلم) چنين بيين مي‌فرمايند:خداوند «عزوجل» نور فاطمه(سلام الله عليها) را پيش از خلقت آسمان و زمين خلق كرد. خالق مهربان فاطمه(سلام الله عليها) را از نور خود آفريد. پيش از خلقت آدم و حوا، فاطمه(سلام الله عليها) در بقعه‌اي در عرش به تسبيح و تمجيد و تهليل و تكبير مشغول بود و آنگاه نور فاطمه(سلام الله عليها) در سيبي ورود كرد و من در شب معراج از آن سيب تناول نمودم و فاطمه(سلام الله عليها) از عرش به فرش منتقل شد و انسيه حوراء لقب گرفت.

مرحوم صدوق در علل الشرايع مي‌نويسد: جابر از امام صادق(ع) پرسيد چرا مادر شما را زهرا گويند؟ حضرت فرمودند: زيرا خداوند «عزوجل» او را از نور عظمت خود خلق كرد و از آن نور آسمان و زمين را نوراني و بر اين نور فرشتگان به سجده افتادند و از ماهيت نور پرسيدند. ندا آمد اين نوري از نور من است و اين زهرا دختر خاتم‌الانبيا(صلي الله عليه و آله و سلم) است و از اثر اين نور، جانشينان خاتم پيامبران، يعني ائمه هدايت متولد خواهند شد.

مفضل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل مي‌كند:

روزي حضرت رسول‌ (صلي الله عليه و آله و سلم) در ابطح نشسته بود. با اميرالمؤمنين (عليه السلام) و عماربن ياسر و منذربن ضحضاح و حمزه و عباس و ابوبكر و عمر. ناگاه جبرئيل، آن فرشته وحي نازل شد. به صورت و شكل و شمايل اصلي خود و بال‌هاي خود را گشود تا مشرق و مغرب را پر كرد. پيامبر گرامي را مورد خطاب قرار داد و گفت: اي محمد! خداوند بلند مرتبه سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد: چهل شبانه‌روز از همسرت خديجه كبري دوري كن. پيامبر‌(ص) چنين كرد و به خانه خديجه نرفت. براي اين‌كه همسر گرانمايه‌اش دلگير نشود عمار را به خانه همسر فرستاد و پيام داد كه نيامدن ايشان به خانه امر خداوند است و حكمتي دارد؛ گمان ديگر به دل راه ندهد كه تقدير خدا در آن است. در اين مدت حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) روزها روزه مي‌گرفت و شب‌ها تا صبح عبادت خداوند را به جاي مي‌آورد و جايگاه ايشان در خانه فاطمه بنت ‌اسد بود. تا اين زمان كه وعده الهي به پايان رسد خديجه كبري هر روز چندين بار از دوري شوهر خود گريه مي‌كرد تا اين‌كه چهل شبانه‌روز به پايان رسيد. جبرئيل به آن حضرت نازل شد و گفت اي محمد خداوند تو را سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد كه مهيا شو براي دريافت تحفه كرامت من.

پس ناگاه ميكائيل نازل شد و طبقي آورد كه دستمالي از سندس بهشت بر روي آن پوشيده بودند و در پيش روي آن حضرت گذاشت و گفت: پروردگار تو مي‌فرمايد: كه امشب بر اين طعام افطار كن. حضرت علي(عليه السلام) مي‌فرمايد: هر شب موقع افطار پيغمبر گرامي مي‌فرمودند كه در خانه را باز نمايم تا هر كه وارد شود بتواند با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) افطار كند. اما آن شب برخلاف هميشه نه تنها عمل مكرر تكرار نشد بلكه به من امر فرمودند كه بر در خانه بنشينم و مانع ورود ديگران شوم. زيرا اين طعام بهشتي بر ديگران حرام بوده و فقط اختصاص به حضرتش داشت. وقتي خواستند افطار كنند دستمال سندس را كنار زدند در آن طبق ميوه‌هاي بهشتي قرار داشت. از آن ميان حضرت يك خوشه‌ خرما و يك خوشه انگور تناول فرمودند و نيز جامي از آب بهشت آشاميدند، تا سيراب شدند. جبرئيل از ابريق بهشت آب بر دست مباركش مي‌ريخت و ميكائيل دستش را مي‌شست و اسرافيل دستش را با دستمال بهشت پاك مي‌كرد. سرانجام طعام باقي‌مانده با ظرف‌ها به آسمان بالا رفت... سپس جبرئيل گفت: بايد كه الحال به منزل خديجه روي و با او مضاجعت نمايي، كه حق تعالي مي‌خواهد در اين شب از نسل تو (ذريه طيبه) خلق نمايد.

پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) اطاعت امر نمودند و وارد خانه خديجه شدند و حضرت خديجه به عادت شب‌هاي گذشته به تنهايي الفت گرفته بود. درهاي خانه مي‌بست و پرده‌ها را مي‌انداخت و پس از اداي نماز چراغ‌ها را خاموش كرده به بستر خواب مي‌رفت. اما در اين شب موعود الهي خديجه كبري صداي در خانه را شنيد و پرسيد كيستي؟ حضرت فرمودند: اي خديجه در را باز كن! منم محمد. آواي خوش محبوب، قلب مملو از عشق خديجه كبري را نوازش مي‌دهد و پژواك صدايش تار و پود وجود همسر مهربان را مي‌لرزاند. چون صداي فرح افزاي آن حضرت را شنيد از جاي برخاست و در را گشود.

از زماني كه حضرت خديجه(سلام الله عليها) با حضرت خاتم(صلي الله عليه و آله و سلم) ازدواج كرد زنان مكه از او دوري كردند.

حضرت خديجه(سلام الله عليها) از اين موضوع ناراحت شد و احساس غربت نمود؛ و دراين دوران كه تنها بود مونس و همدمي نداشت تا اين‌كه فاطمه حمل يافت از آن پس فاطمه دختر خديجه با مادر سخن مي‌گفت و با اين ‌كه هنوز در بطن حضرت خديجه(سلام الله عليها) بود و اين موضوع تا پايان دوران بارداري، ادامه داشت و فاطمه، مادر را دلداري مي‌داد تا رنج تنهايي را براي مادر آسان كند. گاه ولادت رسيد؛ روز جمعه بيستم جمادي الاخري، حدود هشت سال قبل از هجرت و خديجه به امداد زنان مكي نياز داشت ولي آنان هيچ اعتنايي به درخواست حضرت خديجه نكردند و غم بر دل خديجه هوار شد كه ناگهان اين مادر مهربان چهار زن مجلله را در خدمت و محضر خود ديد. از ديدارشان در شگفت بود كه اولين آنان لب باز كرد. اي خديجه من ساره همسر ابراهيم هستم و اين آسيه همسر فرعون و اين مريم مادر عيسي و اين هم صفورا دختر شعيب پيامبر و فرزند به دنيا آمد و با ولادتش نوري تمام مكه و عالم را روشن كرد و اين نور را همگان خاصه مكيان مشاهده كردند و پدر او را فاطمه ناميدند و ام ابيها كنيه‌اش داد. آري فاطمه كوثر قرآن و نبوت و امامت به دنيا آمد.

فاطمه‌اي كه پيامبر در وصفش فرمود: «لوكان الحسن شخصاً لكان فاطمئ بل هي اعظم ان فاطمئ ابنتي خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كرما» و فرمود: «من عرفها حق معرفتها ادرك ليلئ القدر و انما سميت فاطمئ لان الخلق فطموا عن كنه معرفتها.»

نام‌ها و القاب و كنيه‌هاي حضرت(سلام الله عليها)

بزرگان مي‌فرمايند كثرت اسما و القاب ممدوح براي هر كسي دلالت بر عمق و بسط شرف و علو مقام او دارد و هر اسم و لقبي اشاره به وصف مخصوص و مشهوري دارد و حضرت زهرا به جهت بسط و عمق شرافت و قداستشان داراي اسما و القاب فراواني مي‌باشند كه عدد آن بيش از 140 اسم و لقب و كنيه است و هر كدام به فضيلت و وصفي خاص اشاره دارد. مشهورترين آن عبارت است از: زهرا، فاطمه، بتول، راضيه، مرضيه، سيده، محدثه، طاهره، زكيه، مباركه، معصومه، صديقئ عذرا، مطهره، حانيه، منصوره، سيدئ‌النساء، ام ابيها، ام الاسماء، ام‌النجبا و...


تاریخ تهیه مطلب: 1389/3/13

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -