عمری است که برای آمدنت بی قرارم یابن الزهرا، ببین از فراقت سخت بارانیم، ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند...
يا صاحب الزمان(عج)
عمری است که برای آمدنت بی قرارم یابن الزهرا، ببین از فراقت سخت بارانیم، ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند0
آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد0
بیا وقرار دل بیقرارم شو، بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن، بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم، تو که معنای سبز لحظه هایی بیا! تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا!
بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم0 یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه الله تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید؟
کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد؟
آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم!
بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(سلام الله عليها) قرار داده ام.
آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم:
قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردمک چشمم ایستاده،
قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،
قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،
قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است. تا كي انتظـــــــار! تا كي!!
قلمی خواهم ساخت، از نیِ باغِ بهشت
جـــــوهـــر از شـیشــــــه ذات
کاغذ از صفحه دل، نور از شمع حیات
تا نویــــسم همــــــه جــا،
نام زیبـای «ابا صالح» را
شایـــــد آن روز که ســــــهراب نـوشت:
تـا شـــقایق هســـت زنــــدگی بایـــد کرد
خبـــر از، دل پــر درد گل یــــاس نداشت
باید این طور نوشت:
چه شقایق باشد وچه گل لاله ویاس
جای یک گل خالیست
تا نیاید مهدی(عج) زندگی دشواراست.
يا رب الحجة بحق الحجة اشف صدر الحجة بظهورالحجة
تاریخ تهیه مطلب: 1388/2/23