انهار
انهار
مطالب خواندنی

سلامي به عمق تنهايي دل هاي منتظران

بزرگ نمایی کوچک نمایی
اي مهربان ! نمي دانم عكس نورانيت را در كدامين فصل غم انگيز و بي ترانه ي دلم به تماشا نشسته ام كه اين گونه مست ديدار تو شدم....

سلامي به عمق تنهايي دل هاي منتظران

اي مهربان ! نمي دانم عكس نورانيت را در كدامين فصل غم انگيز و بي ترانه ي دلم به تماشا نشسته ام كه اين گونه مست ديدار تو شدم . نمي دانم پاي درددل كدامين دلشكسته تر از خود نشستم كه اين چنين , دل بي تابم را بي قرار تو ساخت , خبر ندارم , قطره قطره اشكم را در كدامين گلدان تنهايي ريختم كه گل مهر تو روييد و شعرهاي غمگينم براي رسيدن تو به پرواز درآمد،  راستي من بر سنگفرش كدامين دل نوراني به دنبال ردپاي تو گشته ام.

من از غصه پرغم روزهاي خاكستري دلم , از جمعه هاي دلگيري كه بي رخ ماه تو گذشته , نوشته ام و آن قدر در اين چين خوردگي سكوت به دنبال آوايي از تو گشته ام تا سهمم شفقي سوخته از آه آرزومندانت شد و حسرتي بي نهايت كه سر به آسمان كشيد .

مولاي مهر ! در پس كوچه غبار گرفته ي وجودم , غرق رويا , در گوشه اي از سجاده ي انتظار , ماتم زده به يادت قلم به روي كاغذ مي كشم و تو را مي خوانم  , اي پر صلابت ترين رهگذر زمان , با رايحه ي دل انگيز وجودت , وجودم را از هر غباري , غباررويي مي كنم , كمكم كن ! كه نيازم را كه سرچشمه دلبستگي به دنياست به حراج بگذارم و جسم خاكيم را به آن سوي حصار غرور و خودخواهي پرواز دهم.

آري اين تولدي نو است براي من , آن هم در بهار جواني , زيباترين سهم من از تقدير .

حال مرا مي شناسي من همانم , گداي سمج , كه ره خانه ات را در كودكي به خاطر سپردم و در نوجواني سفره نيازم را وقت زمزمه عهد گستردم و در جواني در هر صبح و آدينه , هنگام هق هق خيس ندبه بست نشستم كه در برويم بگشايي .......

رحمي كن اي سراسر مهر و رحمت ! چند صباحي بيشتر باقي نيست , لحظاتم را به رايحه ي دعا و تسبيح معطر خواهم ساخت , با هق هق خيس ديده ام , دل انتظار را حكاكي خواهم كرد و با لبخند شوق ديدارت  , جاده ي انتظار را چراغاني  خواهم كرد تا ابتداي جاده ظهور , روزهايم را كه پر بغض و حسرت ظهورت شده در جاده انتظار پرپر خواهم كرد كه ميزبان قدم هاي مباركت باشد .

مي خواهم از عمق وجودم فرياد بزنم و بگويم : اي سبز ترين غزل من , اگربيايي خاك پايت را سرمه چشمانم مي كنم پس: طلوع كن 


تاریخ تهیه مطلب: 1389/2/16

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -