. ایام شوم سقیفه بنی ساعده
اولین هفته بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) ــ ۲۸ صفر لغایت ۵ ربیع الاول ــ سالگرد ایام شهادت حضرت محسن بن علی(صلوات الله علیهما)اولین شهید راه قرآن و عترت، و نهاده شدن بنیاد ظلم بر اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را به ساحت مقدّس حضرت بقیّة الله الأعظم،حجّة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت عرض می نمائیم.
- گناهان و جنایات خلق که منجر به غیبت امام زمان(صلوات الله علیه) گردیده است از آثار شوم سقیفه است.
- سقیفه حکم خدا و دستور پیغمبر اسلام نبود،بلکه مخالفین غدیر و منافقینِ از اصحاب پیغمبرصلی الله علیه و آله وسلم آن را برپا نمودند.
- خداوند تبارک و تعالی سفینه نجات و هدایت را در اطاعت عترت پیغمبرصلی الله علیه و آله وسلم قرار داده است.
- شیطان ومنافقین به جای سفینه هدایت ، سقیفه ضلالت و مضلّت را برپا کردند،
- تمام مصیبات و گرفتاریهای آل محمّد صلوات الله علیهم از آثار شوم سقیفه است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
۱ـ ... و امّا دخترم فاطمه سلام الله علیها... خـدایـا لـعـنـت کـن کسی که بر او ظلم می کند ... و جاویدان کن در آتش خودت کسی که چنان بر پهلویش می زند تا فرزندش محسن علیه السلام را سقط می کند... « این جمله در نوشته ها و تاریخ سنّی های عُمَری ثبت است و از کتاب معتبر خودشان نقل شده است.
۲ـ شهرستانی(سُنّی) گوید: ابراهیم بن سیّار بن هانی نظّام گوید: عمر لعنة الله علیه) در روز بیعت(سقیفه) طوری به شکم حضرت فاطمه(علیها السلام کوبید که جنین محسن"علیه السلام" از شکمش افتاد و فریاد می زد خانه اش را با تمام افراد خانه آتش بزنید،در حالی که در خانه کسی غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) نبود. (
3ـ ابن ابی الحدید(سُنّی) در شرح نهج البلاغه می گوید: استادم ابوجعفر نقیب گفت: ... ظاهر آنست که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم زنده می بود، ریختن خون آن کسی که حضرت فاطمه سلام الله علیها را ترسانیده بطوری که فرزندش محسن"علیه السلام" سقط گردیده، جایز نمی دانست.
هجوم به خانه فاطمه علیها سلام
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بیشتر مردم برخلاف فرمایش رسول خدا که علی علیه السلام را برای خلافت و وصایت خود معین فرموده بود، با ابوبکر بیعت کردند.
علی علیه السلام نیز بعد از فراغت از غسل و کفن و دفن پیامبر مشغول جمع آوری قرآن شده بود که تا آن روز به صورت پراکنده موجود بود.
در همان روزهای اول بود که عمر به ابوبکر گفت:« همه مردم با تو بیعت کردند جز علی و اهل بیت او. کسی را به دنبال او بفرست تا بیاید و بیعت کند»
ابوبکر غلامش، قنفذ، را فرستاد، ولی علی علیه السلام حاضر نشد به مسجد بیاید. عمر از جا بلند شد و به خالد بن ولید و قنفذ فرمان داد که هیزم و آتش بیاورند و با عدهای که تقریبا سیصد نفر بودند، آمدند و مقابل در خانه فاطمه علیهاسلام جمع شدند.
عمر فریاد زد که:« بیرون بیایید و الا خانه را با اهلش آتش میزنم»
مردم گفتند:« ای عمر! فاطمه - دختر رسول خدا- در خانه است.» عمر گفت:« باشد. حتی اگر فاطمه در خانه باشد، خانه را آتش میزنم.»
فاطمه علیهاسلام پشت در آمد و فرمود:« ای عمر از خدا هراس نداری و میخواهی وارد خانه من شوی؟ من بدتر از شما طایفه و قومی را نمیشناسم. جنازه رسول خدا را رها کردید و بدون اینکه حق ما را در نظر بگیرید، کار خلافت را برای خودتان تمام کردید»
عمر آتش طلبید و در خانه را آتش زد و در نیم سوخته را باز کرد.
در این هنگام فاطمه علیهاسلام پیش آمد و فریاد زد:
« آه پدر! ای رسول خدا! ببین من از دست ابوبکر و عمر چه میکشم و اینها بر سر من چه آوردهاند»
عدهای از مردم وقتی صدای ناله و فریاد زهرا علیهاسلام را شنیدند، متفرق شدند ولی عدهای برای کمک به عمر ماندند.
در این حال عمر شمشیر خود را همان طور که در غلاف بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه علیهاسلام زد. فاطمه فریاد زد و آه و ناله سر داد، اما عمر دست به تازیانه برد و با تازیانه بر بازوی فاطمه زد؛ قنفذ نیز چنان بر بازوی فاطمه تازیانه زد که اثرش تا زمان فوتش همچون یک بازوبند بر بازوی او باقی ماند.
سپس عمر و در روایتی مغیره با فشار در، پهلوی مبارکش را شکست؛ به طوری که جنینش سقط شد.
و به این ترتیب فاطمه زهرا سلام الله علیها تا آخر عمر از بستر نقاهت برنخاست.
شهادت حضرت محسن (عليه السلام)
کدام روز برای اهل بیت عليهم السلام از همه سخت تر بوده است ؟
روزی که آغاز و ریشه ی همه مصائب اهل بیت عليه السلام روزی که در ان خانه نوبت را اتش زدند و می خواستند اهل خانه را نیز بسوزانند ! روزی که فاطمه عليه السلام به شهادت رسيد
پیامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود : خدایا ، لعنت کن کسی را که بر دو پهلوی فاطمه عليها السلام می زند به طوری که فرزندش را سقط می کند.
امیرالمؤمنین عليه السلام در قنوت نماز چنین دعا می کرد:خدایا ، به خاطر جنینی که سقط کردند و پهلوی که شکستند و سندی که پاره کردند آنان را لعنت کن
ولادت غم انگیز محسن عليه السلام همانا روز شهادتش نیز بود ، و کیفیت شهادتش قبلاً پیشگویی شده بود .
محسن عليه السلام عزیز پیامبر صلي الله عليه و آله وسلم بود وان حضرت قبلا نام او را تعیین کرده بود
امیرالمؤمنین عليه السلام فرمود :اگر فرزندان سقط شده شما روز قیامت شما را ببیند در حالیکه نامی برای آنان نگذاشته اید ، سقط به پدرش گوید : چرا برای من نامی تعیین نکردی در حالیکه پیامبر صلي الله عليه و آله وسلم محسن عليه السلام را قبل از اینکه به دنیا بیاید نام گذاری کرده بود
چه سوزناک که پیامبر صلي الله عليه و آله وسلم از شهادت یادگار خود خبر دهد و بفرماید : این شهادت در اثر ضربتی است که بر دخترم فاطمه عليها السلام وارد می شود
محسن عليه السلاماخرین پسر علی و زهرا عليه السلام ان قدر با عظمت است که خداوند در قران از او یاد کرده است همچنین روز شهادت او که اولین شهید راه ولایت است به عنوان روز آغاز مصائب اهل بیت عليه السلام اعلام گردیده است .
در قران از حضرت محسن عليه السلام با عنوان «زنده به گور » یاد شده است .
مفضل از امام صادق عليه السلام پرسید: ای مولای من، درباره ی آیه ی « و َ اِذَََََََا الموؤدة سئلت،بای ذنب قُتلت » یعنی « وقتی درباره ی زنده به گوربپرسند که به چه جرمی کشته شد ؟ »چه می فرمایند
حضرت فرمود :ای مفضل ! بخدا قسم منظور محسن عليه السلام است ، چرا که مصداق این ایه از ما اهل بیت است و نه غیر ما
علت شهادت حضرت زهرا(س) و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود ؟
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت عليها السلام و اهانت به آن بزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او وفرزندش گردید یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقلکرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلامصلي الله عليه و آله وسلم وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقلآنها خودداری نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن كشته شد.
الف: منابع اهل سنت:
1) عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیتعلیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2) صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3) مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
4) ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبرصلي الله عليه و آله وسلم را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به زید حارثه و گروهی از انصار،مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبرصلي الله عليه و آله وسلم ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبرصلي الله عليه و آله وسلم کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآ لهوسلم خون کسی که دخترش زین این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9]
5) سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10]او میگوید: «نزد امام صادق علیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شمانمیخورد پس چرا ناراحتی؟
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه.
سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبهخود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبتهای او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.را سقط نمود.»[3]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاشصدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان
زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقلهایتاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین مینویسد:
...وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگد ی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشههایی از ستمهایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
پي نوشت
1) شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.
2) سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی.
3) اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24
4) الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.
5) اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
6) الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.
7) الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ
8) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص252
9) شرح نهج البلاغه، ج2، ص21
10) سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی
11) شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی).
12) بحار الانوار، ج43، ص170.
13) بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحی نالشریعة، ج1، ص267.
14) کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است
تاریخ تهیه مطلب: 1388/12/2