انهار
انهار
مطالب خواندنی

7صفر: ميلاد امام موسي بن جعفر عليه السلام

بزرگ نمایی کوچک نمایی
..  

دل را به دسته گل های انتظار آذین می بندیم و چشم در راه مولود فضیلت ها و سرمشق عارفان و سالكان، امام موسی كاظم (عليه السلام) می نشینیم و ندا سر می دهیم: سلام ما بر تو ای كه سجاده شب، غمناك از مناجات شب و نیمه شبت و میله های سرد و زندان شرمنده از این همه استقامت تو. ای سرمشق مقاومت و صبوری! ای اسطوره پرشكوه و هارون شكن!

ابوالحسن موسی بن جعفر (عليه السلام) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (عليهم السلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (عليهم السلام) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مكه و مدینه) به روز یكشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد.

چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت:

در زمان حیات امام صادق (عليه السلام) كسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی كسانی مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (عليه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی كه در كتب اسماعیلیه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (عليه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت كه بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (عليه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت كرد و برخی نیز از او پیروی كردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی كردند كه فطحیه موسوم هستند.

ـ برادر دیگر امام موسی كاظم (عليه السلام) اسحق كه برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی كاظم (عليه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می كرد كه او تصریح بر امامت آن حضرت كرده است.

ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اما جلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی كاظم (عليه السلام) بقدری بارز و روشن بود كه اكثریت شیعه پس از وفات امام صادق (عليه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (عليه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین كثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الكاظم (عليه السلام) را از امام صادق (عليه السلام) روایت كردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اكثریت شیعه مسجل گردید.

شخصیت اخلاقی:

او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیكران خویش تربیت می فرمود. شبها بطور ناشناس در كوچه های مدینه می

گشت و به مستمندان كمك می كرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در كیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می كرد. صرار (كیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به كسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلك در اطاقی كه نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.

برخورد حاكمان سیاسی معاصر با امام:

مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابی كه دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی كرد و به مدینه اش بازگرداند گویند كه مهدی از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قیام نكند این روایت نشان می دهد كه امام كاظم (عليه السلام) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است كه او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.

ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدی در یكی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدك را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد كرد فرمود می پذیرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودی كه تعیین می كنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یك حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش كناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:

می دانستم اگر حدود فدك را تعیین كنم آن را به مامسترد نخواهی كرد (یعنی خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسی بن جعفر (عليه السلام) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (صلي الله عليه و آله) در حضورسران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام كاظم (عليه السلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من). می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.

زندان نمودن امام و چگونگی شهادت:

درباره حبس امام موسی (عليه السلام) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (عليه السلام) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفرعليه السلام را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. 

نجمه همسر امام: 

نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (عليه السلام) و از زنان مؤمنه، پارسا، نجیب و پاكیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (عليه السلام)، او را كه كنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.

نجمه در خانه امام صادق (عليه السلام)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه وآله) را دید كه به او فرمودند: اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد كه بهترین فرد روى زمین باشد. پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (عليه السلام) فرمود: پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد. من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن. ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش راز و نیاز مى كرد. پس از تولد امام هشتم (عليه السلام)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت.

فرزندان امام:

بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (عليه السلام) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (عليهم السلام) امام هشتم افضل ایشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند.

تأثیر علمی آن بزرگوار:

امام هفتم (عليه السلام) با جمع روایات و احادیث و احكام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را كه با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (عليه السلام) نظم و استحكام یافته بود حفظ و تقویت كرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری كرد كه جان خود را فدا ساخت


تاریخ تهیه مطلب: 1388/11/3

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -