.
1) وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام
بني اميه اين روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام عيد قرار دادند.
2) ورود اهل بيت عليهم السلام به شام
با رسيدن خبر نزديك شدن اسراي اهل بيت عليهم السلام به دمشق، يزيد دستوراتي صادر كرد:
الف) تاجي جواهر نشان و تختي مرصّع به سنگ هاي قيمتي آماده كنند.
ب) بزرگان هر صنف با كمك يكديگر شهر را در كمال زيبايي ززينت نمايند.
ج) تمام اهل شهر لباس هاي زينتي بپوشند و خود را بيارايند.
د) همگي در معابر رفت و آمد نموده، به يكديگر تبريك بگويند.
ه) پس از آمادگي كامل با طبل و شيپور به استقبال اسرا بروند.
و) جارچيان در شهر جار بزنند: سرهاي بريده و زنان و اطفال كساني بر شهر وارد مي شوند كه به قصد براندازي حكومت عازم عراق بوده اند، ولي عامل خليفه يعني ابن زياد آنها را كشته است. هر كس خليفه را دوست دارد امروز شادي نمايد.
شاميان پست نيز كوتاهي نكرده بر فراز بام ها بيرق هاي رنگارنگ برافراشتند و در هر گذري بساط شراب پهن كردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوي دروازه كوفه در دمشق مي رفتند و عده اي از شهر خارج شده بودند. اين در حالي بود كه اهل بيت مصيبت زده و داغدار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را- كه جبرئيل امين پاسبان حريم محترمشان بود- همراه با نيزه داران تازيانه به دست و بي رحم وارد دروازه ساعات كردند، آن نابخردان پست همين كه جمع نوراني اسرا را ديدند زبان به جسارت گشودند.
3) شروع جنگ صفين
پس از بي نتيجه ماندن نامه ها و موعظه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام به معاويه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال 38 هجري لشكر اميرالمؤمنين عليه السلام در مقابل لشكر شام صف كشيدند، لشكر حضرت 90هزار نفرو لشكر معاويه 85هزار نفر بودند.
لشكر كفر، آب را بر لشكر حضرت اميرالمؤمنين بستند ولي پس از گرفتن و باز نمودن آب توسط امام حسين عليه السلام لشكر حضرت مانع از رسيدن آب به لشكر معاويه نشدند.
حضرت پس از شهادت تعدادي از اصحابشان يكباره با 10هزار نفر از طائفه ربيعه به لشكر معاويه حمله كردند و صفوف آنان را بر هم ريختند و تا قبّه معاويه رسيدند و فرمودند: اي معاويه براي چه مردم را به كشتن مي دهي؟ بيا با من مبارزه كن تا هر كدام از ما كشته شود خلافت از ديگري باشد.
عمروعاص به معاويه گفت: علب با تو به انصاف سخن گفت، معاويه گفت: اما تو در ايم مشورت انصاف ندادي، چه اينكه هر كس به مصاف او بيرون رود به سلامت بازنگردد.
از اينجا بود كه معاويه عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد، حضرت همين كه او را شناخت شمشير را بلند كرد تا او را به درك بفرستد ولي عمروعاص حيله كرد و عورت خود را مكشوف ساخت، آن حضرت رو از آن بي حيا برگردانيد و ان خبيث فرار كرد.
سرانجام با حيله چند برگ از قران بر سر نيزه كردن و ماجراي حكمين پيش آمد.
تاریخ تهیه مطلب: 1388/10/27