. روز 16 محرم - سال 14 هجرى قمرى
1)هجوم مسلمانان به دمشق
مسلمانان پس از پيروزهايى كه در نبرد با مسيحيان و سپاهيان روم در جبهه هاى شرقى شام مانند اجنادين ، بصرى و مرج صفر به دست آورده بودند، نيروهاى خويش را برى نبرد با مدافعان شهر تاريخى دمشق (مركز كشور سوريه كنونى ) متمركز كردند. سپاه مسلمانان در آغاز زمين هاى سرسبز و هموار دمشق مانند و مرج صفر و كليساهاى آن را با قدرت تصاحب كردند و پس از 15 روز اقامت در اين منطقه ، به سوى دمشق رهسپار شدند. آنان در شانزدهم محرم سال هجرى به دمشق هجوم آورده و آن را از چند سو به محاصره خويش درآوردند.
مدافعان شهر، تمام درهاى شهر را به روى مسلمانان بسته و در داخل شهر سنگربندى كردند.
خالد بن وليد به فرماندهى پنج هزار رزمجو در سمت شرقى دمشق آماده نبرد شد. وى علاوه بر اين گروه ، فرماندهى كل نيروها را نيز بر عهده داشت . اما در همان هنگام عزل وى از فرماندهى كل صادر گرديد و اين مقام به ابوعبيده جراح واگذار شد.
عمرو بن عاص در باب توما، شر حبيل در باب فراديس ، ابوعبيده در باب جابيه ، يزيد بن ابى سفيان ، در باب الصغير و ابو دردا در برزه با انبوه سپاهيان خويش ، دژهاى استوار دمشق را در محاصره گرفته بودند.
اسقف بزرگ شهر، چون اوضاع را خطرناك و وحشت آورديد، به بالاى دژى كه در مقابل خالد بن وليد بود آمد و وى را به صلح و سازش دعوت كرد. خالد پذيرفت و وارد دژ شد و پس از گفت و گوهاى طرفين ، صلح نامه اى نوشته شد طرفين امضا كردند. متن صلح نامه چنين است
بسم الله الرحمن الرحيم . هذا ما اعطى خالد بن الوليد اهل دمشق اذا دخلها اعطاها امانا على انفسهم ، و اموالهم ، و كنائسهم ، و سور مدينتهم لايهدم ، و لا يسكن شيى من دورهم ، لهم بذلك عهدالله ، و ذمة رسوله صلى الله عليه و آله و سلم و الخلفاء و المؤ منين ، لا يعرض لهم الا خيرا اذا اعطوا الجزية
به نام خداوند بخشاينده مهربان . اين ، چيزى است كه خالد بن وليد به اهل دمشق اعطا مى كند. به اين كه هنگامى وارد شهر دمشق گرديد به مردم اين شهر آسيبى نرساند و از جهت جانشان ، دارايى شان و كليساهاى آنان تاءمين دهد و ديوارها و دژهاى شهر را تخريب نكند و در خانه هاى مردم ، كسى را ساكن نگرداند. اين تعهدى است الهى و بر ذمه رسول خدا صلى الله عليه و آله و خلفا و مؤ منان است براى اهالى دمشق كه با اين مردم جز به نيكى رفتار نشود مادامى كه به وظيفه خود در پرداخت جزيه (ماليات اهل كتاب ) عمل نمايند
اما دسته سربازان ابوعبيده جراح كه در باب جابيه ، كمين كرده بودند، بدون اطلاع از سازش خالد بن وليد، به داخل دژها نفوذ كرده و وارد شهر شدند و ميان آنان و مدافعان شهر نبردى سنگين درگرفت، مسلمانان مهاجم ، مدافعان دمشق را وادار به شكست و عقب نشينى نمودند و به پيش روى خويش ادامه دادند، تا اين كه در محله ((مقسلاط)) (بازار مسگرها) با نيروى خالد بن وليد كه پيش از اين بدون جنگ وارد شده بودند، تلاقى نمودند.
اسقف دمشق به فرمان دهان و سپاهيان مسلمان كه از سوى ديگر هجوم آورده بودند، پيام داد كه ما با خالد بن وليد مصالحه كرده ايم . با اين حال چگونه دسته ها و گروه هاى ديگرى از سربازان مسلمان در شهر ما تاخت و تاز مى كنند؟
سربازان مسلمان پاسخ دادند كه فرماندهاى سپاه با ابوعبيده جراح است ، نه خالد بن وليد، و مصالحه وليد براى ما ارزشى ندارد. اما ابوعبيده جراح كه متوجه مصالحه خالد بن وليد با اسقف دمشق شده بود، به سربازان مسلمان دستور داد كه نبرد را متوقف كرده و به صلح نامه پاى بند باشند.
آن روزى كه مسلمانان وارد دمشق شده و اين شهر بزرگ را گشودند، روز عيد مسيحيان بود. مسيحيان ، آن روز را بنا بر جشن و شادمانى داشتند كه با ورود مسلمانان ، جشن آنان تبديل به اندوه و شرمسارى گرديد.
لازم به يادآورى است كه از هنگام هجوم مسلمانان به دمشق تا تصرف آن ، چندين ماه طول كشيد. زيرا آنان به مدت شش ماه اين شهر را از چهار طرف در محاصره خويش داشتند. پس از تصرف دمشق از سوى مسلمانان ، بسيارى از مسيحيان از اين شهر كوچ كرده و به ((انطاكيه )) نقل مكان نمودند و خانه هاى خالى آنان در اختيار مسلمانان قرار گرفت .
فتح خلدون ، فتح دمشق را در ماه رجب همان سالى مى داند كه عمر بن خطاب به خلافت رسيده بود. بنا به گفته وى ، نخستين كار عمر پس از تصاحب خلافت ، عزل خالد بن وليد از فرماندهى شام و نصب ابوعبيده جراح به جاى وى بود. ولى ابوعبيده ، امارت خويش را تا پايان فتح دمشق نگه مى داشت ابو عبيده از اين طريق ، مانع از هم پاشيدگى سپاه مسلمانان و ضعف احتمالى آنان در برابر سپاهيان روم گرديد.
روز 16 محرم - سال 16 هجرى قمرى
2) تدوين تاريخ اسلامى
در عصر خليفه دوم برخى از استانداران و برخى از دورانديشان مدينه لزوم انتخاب تاريخى ويژه اى براى مسلمانان را به اطلاع خليفه رسانيدند.
عمر بن خطاب كه دو سال و نيم از خلافتش مى گذشت ، تصميم گرفت براى مسلمانان تاريخ ويژه اى ترتيب دهد.
به همين جهت تعدادى از صاحب نظران مهاجر و انصار را گرد آورد و با آنان درباره تدوين تاريخ اسلامى مشورت و گفت و گو كرد.
امير مؤ منان على بن ابى طالب عليه السلام نيز كه در آن جمع حضور داشت ، پيشنهاد كرد: به خاطر اهميت هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه منوره ، هجرت آن حضرت را مبداء تاريخ قرار بدهند. غير از آن حضرت ، برخى از حاضران تولد پيامبر صلى الله عليه و آله ، برخى سال بعثت آن حضرت ، برخى سال رحلت آن حضرت را پيشنهاد كرده بودند. هم چنين بعضى ها تاريخ رومى (ميلادى ) و عده اى هم تاريخ فارس (فرس قديم ) را پيشنهاد نمودند. ولى عمر بن خطاب پيشنهاد اميرمؤ منان على بن ابى طالب را اصلح دانست و همان را تاييد كرد و بنا گذاشت كه هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله مبداء تاريخ اسلامى باشد.
پس از آن درباره ابتداى سال قمرى كه از چند ماهى آغاز گردد، گفت و گو شد. در اين باره هم نظرهاى گوناگونى ارائه گرديد. برخى به خاطر اهميت ماه رمضان ، ابتداى رمضان را و برخى به خاطر اهميت حج ، اول ذى حجه را و برخى ماه رجب را كه در عصر جاهليت اهميت ويژه اى در نزد عرب ها داشت و عثمان بن عفان ، ماه محرم را به خاطر اين كه نخستين ماه حرام است ، پيشنهاد نمودند. عمر بن خطاب پيشنهاد عثمان را پذيرفت و دستور داد كه نخستين ماه سال قمرى را از محرم آغاز كنند.
لازم به يادآورى است كه اول محرم نخستين سال قمرى (دو ماه پيش از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله ) مصادف بود با نخستين روز فروردين (عيد نوروز) سال 33 حكومت خسرو پرويز ساسانى .
روز شمار تاريخ اسلام،سيد تقي واردي
تاریخ تهیه مطلب: 1388/10/12