انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام طلاق

بزرگ نمایی کوچک نمایی
1- اعتبار وکالت زن ناشزه در طلاق
سؤال: اگر زنى شرط کرده باشد که در صورتى که شوهرش همسر دیگرى اختیار کند وکالت در طلاق داشته باشد آیا در صورتى که شوهر به خاطر ناسازگارى زن، همسر دوّمى اختیار کند باز هم همسر اوّل وکیل در طلاق است؟
پاسخ: ظاهر این است که این شرط از چنین صورتى منصرف است، زیرا هدف از این شرط، این بوده که به همسر اوّل قناعت کند حال اگر همسر اوّل با پشت پا زدن به زندگى زناشویى مرد را در بلاتکلیفى گذاشته، جایى براى تأمین آن شرط باقى نمى ماند یعنى زن وکالت در طلاق نخواهد داشت.
2-طلاق زن توسط قاضی
سؤال: هرگاه مردى زندگى را بر همسرش سخت بگیرد و حاضر به طلاق او هم نباشد قاضى در چه صورتى مى تواند این زن را طلاق دهد؟
پاسخ: طلاق در صورتى براى قاضى جایز است که عدم امکان سازش در حدى باشد که منجر به عسر شدید و حرج اکید گردد زوج شخصاً حاضر به طلاق نباشد و طلاق قاضى طلاق رجعى است، ولى اگر رجوع واقع شود و باز موضوع عدم سازش باقى باشد مجدّداً طلاق مى دهد تا سوّمین مرتبه که طلاق بائن بشود.
3- موارد نفوذ حکم حکمین در طلاق
سؤال: در موضوع اختلاف زن و شوهرى که حضرت امام رضوان الله تعالى علیه احتیاط داشتند در تعیین حکمین، که نظر مبارک حضرت عالى هم همین است، اگر زن از شوهر خود تقاضاى طلاق کند با این که شرعاً و قانوناً اختیار طلاق با مرد است (مگر موارد استثنایى) آیا در چنین موردى نیز احتیاج به تعیین حکمین است؟ چون اگر زوج راضى به طلاق نباشد حَکَم نمى تواند کارى بکند و نتیجه ندارد و در موارد استثنایى مانند ترک نفقه و عدم امکان اخذ نفقه زوجه از زوج، که دادگاه مى تواند اقدام به طلاق کند آیا در چنین موردى تعیین داور لازم است یا خیر؟
پاسخ: حکمیّت طبق ظاهر قرآن مجید مربوط به مواردى است که اختلاف شدید میان زن ومرد پیدا شده و ممکن است منجر به جدایى یا مطالب ناگوار دیگر شود در این جا حاکم شرع دو حَکَم براى رسیدگى به کار آنها تعیین مى کند و حکمین در صورتى مى توانند حُکم به جدایى دهند که این امر از سوى زوجین به آنها محوّل شده باشد که هر چه را صلاح دیدند عمل کنند حتّى طلاق.
4- طلاق زنی که خود وکالت در طلاق دارد
سؤال: هرگاه زوج ضمن عقد خارج لازم به زوجه وکالت در طلاق بدهد:
آیا زوج می تواند زوجه را طلاق دهد؟
پاسخ: آری متواند
5- باقی بودن وکالت زن برای طلاق پس از طلاق رجعی
سؤال: هرگاه زوجه با استفاده از وکالت خود را به طلاق رجعی مطلقه کند یا زوج، زوجه را به طلاق رجعی طلاق دهد، آیا در صورت رجوع والت طلاق برای زن باقی است؟
پاسخ: آری وکالت باقی است و اگر وکالت مطلقه باشد می تواند خود را به طلاق خلع مطلقه کند که قابل بازگشت نباشد
6- طلاق زن مشهور به فساد
سؤال: خانم شوهردارى با افرادى حدود دو سال رابطه داشته است و حتّى مدّت 20 روز بدون اجازه شوهرش معلوم نیست که در کجا به سر برده است آیا لازم است این خانم مشهور به فساد را طلاق داد؟
پاسخ: طلاق دادن او واجب نیست ولى لازم است او را از کار خلاف بازدارد.
7- وظیفه همسران مفقودالأثران جنگی
سؤال: همسران مفقودالاثرهاى جنگ تحمیلى که چندین سال از شوهرانشان خبرى ندارند در چه صورتى مى توانند ازدواج کنند؟
پاسخ: در صورتى که یقین به فوت همسرشان پیدا کنند، ازدواج جایز است و در غیر این صورت اگرماندن در آن حال، مایه عسر و حرج شود، حاکم شرع مى تواند آنها را طلاق دهد و در غیر این صورت باید طبق دستور حاکم شرع چهار سال درباره آنها تحقیق شود اگر اثرى پیدا نشد حاکم شرع آنها را طلاق مى دهد.
8- اختلاف زوجین در وقوع طلاق
سؤال: در صورت اختلاف بین زن و مرد در وقوع و عدم وقوع طلاق، قول کدام یک مقدّم است؟
پاسخ: در صورتى که بیّنه شرعیّه بر طلاق نباشد، قول منکر طلاق مقدّم است.
9- هادم بودن نکاح محلل نسبت به طلاق های قبلی
سؤال: آیا نکاح محلّل، هادم یک طلاق و دو طلاق نیز مى باشد؟ یعنى پس از ازدواج محلّل، زوج اوّل مى تواند سه طلاق دیگر بدهد؟
پاسخ: آرى هادم مى شود.
10- عدم نیاز به فحص مجدد در شوهر مفقودالاثر
سؤال: مردى، که داراى دو عیال است، مفقود مى گردد. یکى از همسرانش به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى کند. دادگاه مدّت چهار سال، از تاریخ رفع مراجعه به حاکم، صبر مى کند، و چون اثرى از شوهر زن پیدا نمى شود، حکم بر طلاق، با نگه داشتن عدّه وفات مى دهد. دو سال بعد، زن دیگر آن مرد به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى دهد. آیا این زن هم، از تاریخ رفع مراجعه به حاکم باید چهار سال دیگر صبر کند، یا چون زن اوّل اقدام کرده، و مفقود الاثر بودن شوهر بر حاکم محرز شده، نیاز به این کار نیست؟
پاسخ: تحقیق و تفحّص اوّل براى هر دو زوجه کافى است; مگر این که در این اثنا، آثارى بر وجود او آشکار شده باشد.
11- وکیلی که یقین به بطلان یکی از طلاق هایی که خوانده دارد
سؤال: فردى که از جانب چند نفر وکیل در خواندن صیغه طلاق بوده، پس از اجراى صیغه هاى طلاق، (که برخى از آن ها رجعى، و برخى بائن بوده،) یقین حاصل مى کند که یکى از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظیفه اى دارد؟
پاسخ: باید احتیاط کند، و دوباره آنها را طلاق دهد. و اگر اسم آنها را نمى داند با اشاره آنها را مشخّص کند. مثلا بگوید: «اوّلین نفرى را که قبلا طلاق داده ام، الان به عنوان احتیاط طلاق مى دهم; او از زوجیّت خود یله و رهاست، فهى طالق» و اگر در نوع رجعى و خلعى شک دارد، براى هر کدام احتیاطاً دو طلاق، یکى رجعى و یکى خلعى بخواند.
12- طلاق دادن زوج شیعه بر طبق مذهب شافعی
سؤال: زوج شیعه جعفرى، و زوجه سُنّى شافعى است. زوج مدّعى است که مطابق مذهب شافعى زوجه را سه طلاقه کرده، ولى زوجه منکر آن است. لطفاً بفرمایید:
1 در فرض اثبات، آیا طلاق مورد ادّعا صحیح است؟ به عبارت دیگر، آیا زوج شیعه مذهب مى تواند زوجه خود را بر طبق مذهب شافعى سه طلاقه کند، یا رعایت شرایط طلاق از نظر فقه شیعه براى زوج شیعه مذهب در هر حال الزامى است؟
2ـ آیا آثار طلاق یاد شده را مى توان بر اساس قاعده الزام نسبت به زوجه مترتّب ساخت؟
3ـ آیا مجراى قاعده الزام تنها در فرضى است که زوج سنّى مذهب باشد، یا در فرض شیعه بودن زوج و سنّى بودن زوجه نیز قاعده الزام جارى مى شود؟
4ـ به طور کلّى در موارد ادّعاى وقوع طلاق، قول زوج مقدّم است، یا زوجه؟ اثبات آن بر عهده کیست؟
پاسخ: 1- زوج شیعه موظّف است طبق مذهب خود همسرش را طلاق دهد.
2- آرى زوجه مى تواند آثار طلاق مزبور را نسبت به خودش جارى سازد.
3- قاعده الزام در هر دو صورت جارى مى شود; هر چند رعایت احتیاط خوب است.
4- هر کدام ادّعاى طلاق کنند، باید طبق موازین شرع ثابت نمایند.
13- عدم حضور زوج در دفترخانه بعد از صدور حکم طلاق
سؤال: دادگاه در رای صادره؛ با توجه به توافق زوجین رای به طلاق توافقی صادر نموده است که با بذل کامل مهر از ناحیه زوجه نوع ان خلع تعین گردیده است حال زوج با وجود پذیرش و موافقت اولیه با طلاق در دادگاه حاضر به حضور در دفترخانه نمی باشد خواهشمند است اعلام نمائید آیا اگر دادگاه در راستای اعمال بند (ب) از ماده واحده قانون تعین مهلت گواهی عدم امکان سازش طلاق دهد آیا از منظر دیدگاه فقهی حضرتعالی ایرادی وارد است یا الحاکم ولی الممتنع در خصوص طلاق توافقی نیز حاکم است ؟
پاسخ: اگر طرفین یا یکی از دو طرف قبل از اجرای صیغه از طلاق توافقی برگردد آن طلاق متوقف خواهد شد ولی اگر دادگاه بعد از آن عدم امکان سازش را احراز کند یا زوجه در عسر و حرج شدید باشد می تواند بر این اساس حکم طلاق را صادر کند.
14- طلاق زنی که تمکین نمی کند
سؤال: همسر این جانب نسبت به احکام اسلامى بى اعتناست و تمکین نمى کند و هنوز غیر مدخوله است، آیا مى توانم او را طلاق دهم؟ طلاق او از چه نوعى است و حکم مهریّه او چیست؟
پاسخ: سزاوار است مدّتى با او مدارا کنید و او را نصیحت کرده و به او محبّت نمایید شاید تدریجاً عوض شود و کار به طلاق نکشد و در غیر واجبات و محرّمات زیاد سختگیرى ننمایید، اگر نتیجه نگرفتید مى توانید از او جدا شوید، ولى چون مطابق آنچه نوشته اید این زن ناشزه و غیر مدخوله است حقّ نفقه ندارد و اگر او بخواهد طلاق بگیرد، طلاق او طلاق خلع است و جز از طریق بذل مهریّه یا مانند آن و رضایت زوج امکان پذیر نیست.
15- نحوه جدایی در عقد موقت 99 ساله
سؤال: با زنی صیغه ۹۹ ساله بسته ایم، نزدیک ۲سال است هیچ روابطی نداریم، آیا صیغه باطل است یا باید آن را باطل نمود؟ زن میتواند بدون باطل کردن صیغه، ازدواج کند؟
پاسخ: صیغه 99 ساله در حکم عقد دایم است و تا مراسم طلاق انجام نشود همچنان زن و شوهر هستید.
16- اقدام به طلاق از طرف زن
سؤال: خانمی متشرعه چند سالی است که از زندگی با همسرش می گذرد. همسر ایشان دچار بیماری عقلی می باشد، همچنین معتاد است و نسبت به خانم تمکین نیز نمی کند در صورتی که خانم نیاز دارد. طبق شرع به دلیل بیماری عقلی حاکم شرع باید طلاق دهد و حاکم شرع امتناع می کند. طبق سند ازدواج این خانم سه الی چهار مورد از مواردی که می تواند خود را طلاق دهد را داراست به علاوه این که شوهر، بیماری عقلی هم دارد. آیا می توان طبق مواردی که در سند هست، زن خودش را طلاق بدهد؟
پاسخ: در مواردی که وکالت در طلاق گرفته می تواند خود را با رعایت شرایط و احکام آن طلاق دهد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -