انهار
انهار
مطالب خواندنی

گوشه ای از حالات و بیانات سید هاشم حداد (ره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
گوشه ای از حالات و بیانات عبد صالح خدا حاج سید هاشم حداد (ره)
عبد عاصی : این مطلب را قبلا در وبلاگ قدیمی مان خوانده بودید . اما نکات مهمی در خصوص سیدهاشم حداد (ره) و سیره او در این متن وجود دارد که علاقه مندان به این رجل الهی باید کراراْ به خودشان تذکر بدهند . اصلاْ وقتی اسم سید هاشم حداد (ره) می آید توضیح دادن اضافه گویی است . انسان فقط یاد کلمه هایی مثل "توحید" . "فنای فی الله " و " کوره و آتش " می افتد .
شمس تبریزی(ره) می فرماید : قومی باشند آیت الکرسی خوانند و قومی باشند آیت الکرسی باشند . علامه طباطبایی(ره) می فرمود : آقا سید هاشم حداد(ره) بسیار شوریده و وارسته بود . آیت الله گرامی می فرمود : گفته می شود ارتباط آیت الله بهجت(ره) با جناب سید هاشم حداد (ره) بیشتر از ارتباط ایشان با مرحوم آقای قاضی(ره) بوده است .  امام خميني(ره) روزي انگشتري از عقيق كه خواص زياد داشت به آقا مصطفي(ره) دادند كه از سوي ايشان به آقاسيدهاشم حداد (ره) هديه كند . فرزند امام هنگام اهداي آن گفت : اين انگشتر پانصد سال عمر دارد و در ميان پدران ما نسل به نسل گشته و عاقبت به پدرم رسيده است . ايشان آن را به شما هديه مي كند تا علقه و رابطه ي ميان ما و شما باشد . و هنوز هم آن انگشتر نزد فرزندان مرحوم حداد (ره) است . آيت الله كشميري(ره) فرمودند : روزي همراه شيخ جعفر مجتهدي(ره) به حضور حضرت حداد (ره) رسيديم . پس از تعارفات مرسوم ، مرحوم حداد(ره) از شيخ جعفر(ره) پرسيدند : درمقامات معنوي به كجا رسيدي وبه چه وسيله اي؟ شيخ جعفر پاسخ داد : به ائمه اطهار(ع) متوسل شدم وكراماتي به من عنايت كردندكه يكي ازآنها اسم اعظم است . جناب حداد(ره) فرمودند : آيا به من اجازه مي دهي كه همه آنها را از تو بگيرم تا مراتب ومقامات رابه شكلي بهتر وروشن تر بپيمايي ؟ و مرحوم شيخ جعفر(ره) از بيم آنكه مبادا آن مقامات از وي سلب شود وپس ازآن دست خالي بماند ، نپذيرفت .
مرحوم آقاي حداد (ره) مي فرمود : مشتاق اين باش كه در هر حال كه هستي، بنده ي او باشي ، همانگونه كه او در هر حال پروردگار توست . ايشان در جاي ديگر مي فرمود : شما همه ي كارها را براي او بكنيد تا كم كم قوت بگيريد و بلكه طوري شويد كه عوض دنيا و آخرت ، او را طلب . درباره كتمان سر مي فرمود : طوري زندگي كنيد كه كسي از سر شما خبردار نشود حتي خانواده . مرحوم آقاي حداد(ره) خودشان همينطور زندگي كردند . مي فرمود : شما سلوكتان را رهانكنيد تا به هدف برسيد گرچه ممكن است براي بعضي سي چهل سال طول بكشد . شما دست برنداريد .
جناب سالك پرهيزكار حاج عبدالجليل محيي (سلمه الله) مي فرمود : روزي از ايشان چيزي خواستم كه بنويسند تا در زندگي همراه داشته باشم . ايشان اينطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحيم . يا اخي ! اجعل همك هماً واحدا! . والسلام عليكم . سيد هاشم " .
سيد هاشم حداد (ره) كوره اي از آتش حب الهي بود . اصلاً كوره و آتش و حب و الله و سيد هاشم مراعات نظير بودند . معلوم نيست در چه عالمي بود وقتي كه مي فرمود : عشق همه چيز را مي گيرد . حتي اوهام را از بين مي برد .
يكي از شاگردان او مي گفت : اگر از آثار اذكار خاص و طي الارض و خوارق عادات و كرامات مي پرسيديم نهي مان مي كردند و مي گفتند : به مبدا بچسبيد.وقتتان رابااين چيزها تلف نكنيد . اينها رابايد بگذاريد وبرويد .
آيت الله كميلي(حفظه الله) در خصوص سوزوگداز و سرخي سينه ي سيدهاشم حداد(ره) واحراق زيادي كه داشت مي فرمايند : اين حالت براي بزرگان زياد پيش مي آيد . آن آتش عشقي كه درون ايشان شعله ور بود اقتضا مي كرد بدن را هم گرم كند . بدن هم آن داغي را به خارج از قلب سرايت مي داد . علامه طهراني(ره) مي فرمودند : تقريباً تا آخر عمر شبها خواب نداشتند . ابتداي شب كمي استراحت مي كردند شپش بيدار شده وضو مي گرفتند و چهارركعت نماز بدان كيفيت انجام مي دادند آنگاه روبه قبله در حال توجه وخلسه، مدتها مي نشستند ودرحال توجه وتفكرتام بودند . " خلسه " . چه عبارت عجيبي . ساعتها در " خلسه " بود . مرحوم قاضي(ره) ساعتها بلكه روزها در " خلسه " بود . براي ما اين عبارتها حيرت آور است اما براي اهلش كه با آن مانوسند آشناست و مايه ي قرب . جناب حاج موسي محيي (سلمه الله) كه از طفوليت در منزل حداد (ره) رفت وآمد داشتند شيرين ترين وبهترين لحظه ها را استماع مناجات شبانگاهان سيد حداد (ره) مي دانند .
آيت الله كشميري(ره) مي فرمود : سيد هاشم صمد بود ، صمد بود ، خيلي پُر بود . باز مي فرمودند : روزي خدمت ايشان بودم . در حاليكه چشم بر زمين دوخته بودند اين آيه را خواندند : (( قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين )) . سپس حقايق اين آيه ي شريفه را با تفسيري برتر و بالاتر از مطالبي كه ملاصدرا در كتاب اسفارش آورده است بيان كردند . عرفاي حقه ظرف علوم ميشوند . علوم الهي . يعني همه علوم . حالا فرق نمي كند كه آيت الله و علامه باشي يا تا سيوطي خوانده باشي . آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : حداد ، دريا بود .
سيد علي حداد نوه ايشان مي گفت : زماني كه در نجف اشرف براي ديدار آيت الله سيد محسن حكيم(ره) مي رفتند شاگردان آيت الله پرسيده بودند : آيا آن شخص امام زمان(عج) است ؟ و به سيد هاشم اشاره مي كردند و آيت الله گفته بود : نه ! او سرباز امام زمان(عج) است . بله . سيد هاشم امام زماني بود . ذكر " ياصاحب الزمان" از دهانش نمي افتاد آن هم چه يا صاحب الزماني !!! از ته دل ! از همان حضور نزديك و متحد با آن حضرت ! رنگ به رنگ مي شد وقتي " يا صاحب الزمان " مي گفت . مي گويند وقتي به طهران تشريف آورده بودند و براي امري حوالي دانشگاه تهران رفته بودند خيلي مبتهج شدند و فرمودند : عجب نفوس قابله و مستعده اي از جوانان دراين محيط هستند . حيف است كه انسان نمي تواند لب بگشايد و از اسرار و مخفيات پرده بردارد .
در خصوص معناي " توحيد " كه يكي از رفقايش در سفري پرسيده بود به مُهري اشاره فرمودند و مي پرسند : اين چيست ؟ فرد مي گويد : اين مهر است . تربت است . آقا مي فرمايند : تو اسم مهر و تربت را روي آن گذاشته اي و آن را وجود مستقل و ذي اثري پنداشته اي . اين اسم را بردار . غير از اصل وجود چيزي نيست . " ان هي الا اسماء سميتموها انتم واباوكم ما انزل الله بها من سلطان ان يتبعون الا الظن و ما تهوي الانفس و لقد جاءهم من ربهم الهدي " نيستند آنها مگر اسمهايي كه شما و پدرانتان آنها را بدين اسمها نام نهاده ايد ! خداوند بدين اسم ها حجت و برهاني را فرود نياورده است . ايشان پيروي نمي نمايند مگر از پندار وگمان وآنچه راهواي نفوسشان بخواهد در حاليكه تحقيقاً از جانب پروردگارشان هدايت بسويشان آمده است . شما ميگوييد مهروتربت وبااسم وتعين مهروتربت، آنرا جدا كرده ، استقلال مي دهيد و از آن اثر مي طلبيد ، زيرا طلب بر اصل و اساس استقلال است . استقلال و عزت اختصاص به ذات خدا دارد . يعني اين اسم ها ورسم ها ونشان ها بيكاره اند وكار به دست اوست-جل وعز- . بنابراين مطلب خيلي واضح وروشن  است كه علت شرك مردم ، دوئيت و دوبيني است كه به اين اعتبارهاي بي پايه وريشه ، لباس عزت پوشانده است واين حدود و قيود وماهيات را با اصل الوجود خلط كرده وعزت را از وجود دزديده وبه اين ها نسبت داده است . اگر شما اسم مهر را از روي اين برداري ديگر وجود مهري نيست . تعين نيست . فقر و نياز نيست . اينها همه مال اين حدود عدميه است و اگر اينها برداشته شود يك وجود بسيط وگسترده مي ماند كه آن را وجود منبسط گويند و آن نيز پس از رفع حدود ماهوي امكاني خود ، فاني در وجود حي قيوم ازلي و ابدي است . اين است حقيقت توحيد كه شما از آن به وحدت وجود ياد مي كنيد ! شما مسئله را پيچ مي دهيد و بغرنج مي كنيد . مسئله بسيار ساده و واضح است . يعني به هر چيز كه مي نگري اول بايد " خدا " را ببيني نه آن چيز را . آنكه مي گويي آن ، چشمت را كور كرده و نمي گذارد خدا را ببيني . لفظ آن را از آن بينداز ، خدا مي ماند و بس . به همين دليل بود كه استاد كل سيد علي قاضي(ره) مي فرمود : سيد هاشم چنان توحيد را لمس نموده است كه محال است چيزي بتواند در آن خلل وارد سازد . و به عقيده ي اين حقير ، بيان اين عبارت از زبان عارفي كه از صدر اسلام كسي به جامعيتي او نيامده قابل وصف نيست و ثقيل است .
حاج حبيب سماوي(ره) از شاگردان سيد هاشم (ره) بود . ازسماوه كه به كربلا مي رفت جواني را هم باخودش خدمت استاد برده بود كه پراستعداد ولايق بود وبواسطه ارتباطش با حاج حبيب حالات عرفاني عجيب ومشاهداتي كسب كرده بود . جوان كه حاج حبيب ديگر نمي توانست برايش كاري بكند به سيد رازشناس(ره) گفت : مرا به مراحلي صعود مي دهند كه تحمل آن به سبب شدت جلال براي من سخت است . لذا ترس وجودم را فرا مي گيرد واين ترس ، موجب توقفم شده ، سبب عدم حركتم مي گردد . سيد حداد (ره) تا سخنان جوان را شنيد با جمله اي كوتاه براي هميشه خيال او را راحت كرد : هيچ خوف نداشته باش ! هرجا كه تو را ببرند من با تو بوده و در كنار تو خواهم بود . استاد يعني اين . سيد هاشم حداد (ره) مي فرمود : من مي بينم در همه حرمهاي مشرفه ، مردم خود را به ضريح مي چسبانند و با التجا و گريه و دعا مي گويند وصله اي بر وصله هاي لباس پاره ما اضافه كن تا سنگين تر شود  . كسي نمي گويد اين وصله را بگير از من تا من سبكتر شوم و لباسم ساده تر و لطيفتر شود .
می گویند اواخر عمر شریف , به مسافرخانه ها می شتافت تا مگر کسی را بیابد و واقعیتها را برایش تشریح کند . او تا آخر عمر دغدغه ی بیرق را داشت . " بیرق توحید " . در این ایام بدلیل فشارهای رژیم اهریمنی بعث تردد رفقایش کم شده بود . یکی از شاگردان ایشان برای حقیر می فرمود : علی الخصوص به رفقایی که روحانی بودند تاکید کرده بود که به منزلشان تردد نکنند و قرارشان در حرم مولا اباعبدالله الحسین(ع) باشد . ( آیت الله کمیلی هم این مطلب را ذکر فرموده اند ) اما یکبار یکی از مراودین که از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی(ره) هم بود طاقت نمی آورد و به دیدن ایشان می رود . تا وارد اتاق طبقه ی بالای منزل سید هاشم (ره) میشود سربازان بعث میریزند داخل منزل . آقای حداد (ره) هم فرموده بودند : سيد ... ! چند بار بگم که برای استخاره فقط در حرم سیدالشهدا(ع) رجوع کنید ! و به این شکل شر اشرار را دفع می کنند .
علامه انصاری لاهیجی(ره) که خودش از شاگردان مرحوم قاضی(ره) بود برای علامه طهرانی(ره) در حرم مولا ابی الحسن الرضا (ع) نقل فرمودند که : سید هاشم حداد(ره) وقتی به نجف آمد و در مدرسه ی هندی حجره گرفت , حجره اش حجره ی سید بحرالعلوم(ره)بود و مرحوم قاضی(ره) که به سید هاشم عنایت خاصه داشتند گاهی می فرمود : امشب حجره را خالی کن . میخواهم تا صبح بیتوته کنم . آیت اله شیخ عباس قوچانی(ره)وصی ظاهری آیت الحق سید علی قاضی(ره) می فرمود: آقا سید هاشم(ره) در بین شاگردان قاضی(ره)حالات قوی داشت و ایشان را به رفقا معرفی نمی کردند تا مزاحم حال وی نشوند .
سید هاشم حداد(ره) حدود 28 سال از محضر عارف بزرگ آیت الله قاضی(ره) بهره برد . او تمام حرکات و سکنات خود را با شعاع آن عارف عظیم الشان تنظیم می کرد . وقتی هم مرحوم قاضی(ره) به کربلای معلی مشرف می شدند در منزل سید حداد (ره) ساکن می شدند . اقای حداد(ره) می فرمود : ایشان گاهاً شعر معروف هندی بخارایی را که شیخ بهایی آن را استقبال کرده است را می خواندند:
یا من بمحیاه جلی الکون وزانه / العالم فی الحیرة لا یدرک شانه / اخفاک ظهور لک عنهم و ابانه / ای تیر غمت را دل عشاق نشانه / عالم به تو مشغول و تو غائب ز میانه
عارف کامل خواب و بیداری اش یکسان میشود . عوالمی كه او دخول می کند .... یکی از تلامذه ی سیدهاشم(ره) برای حقیر تعریف کردند که خود حضرت حداد (ره) می فرمود : مرحوم قاضی(ره) منزل ما می آمدند و همین جا (اشاره به قسمتی از اطاق) دراز می کشید . صدای خرخر خواب داشت . بعد که بلند شد همانجا اقامه ی نماز کرد .!!!! ( سبحان الله) سید هاشم , حداد بود . آهنگر بود . به افرادی که استعداد خوبی در تحمل مشقات و واردات درونی داشتند علاقه داشت و می فرمود : فلانی چکش خور ِ خوبی دارد . با صراحت تمام میفرمود : هرکس می آید , بیاید . دریغی نیست . به سینه ی خود اشاره می کرد : بارها را به اینجا بیندازید که بارکش شما منم . مولانا سیدهاشم حداد(ره) درباره استاد می فرمود : استاد باید دارای مقام توحید باشد و انسان در زمان واحد نمی تواند بیش از یک استاد داشته باشد . اما پس از فوت و عوامل دیگری می تواند به استاد دیگری که دارای مراتب توحید باشد مراجعه نماید . سید هاشم عاقبت دو استاد داشتن و چند استاد داشتن را هلاکت می دانست . این افراد را به کبوترهایی تشبیه می کرد که هرچند سریعند اما هیچ قیمتی ندارند و هیچ کس آنها را نمی خرد .
سید هاشم حداد (ره) عارفی روشن , فهیم و دقیق بود . سید هاشم حداد(ره) فانی در استاد خودش بود و این از مهمترین مسائل سلوکی است . نه اینکه دید استقلالی داشت بلکه محو هوایی بود که از آن پنجره وارد اتاق وجود می شد .  آیت الله سید عباس کاشانی(ره) می فرمود : من در کلاسهای اقای قاضی (ره) که شرکت میکردم میدیدم سیدی کنار ایشان نشسته و دستورات او را اجرا می کند . اول فکر میکردیم خادم ایشان است اما بعداً فهمیدیدم سید هاشم حداد (ره) که می گویند اوست . زمانی که بر اثر غلبه جذبات با دست خالی تکه ای از آهن را از کوره بیرون اورد برای اینکه شهره نشود مدتی عازم نجف شد . ایشان مقداری از دروس حوزوی را هم خدمت مرحوم قاضی(ره) تعلیم گرفتند . بعد از وفات سید قاضی(ره) هروقت بستگان استادش را می دید اشکش روان میشد و می فرمود : من هرگز او را فراموش نمی کنم ... نمی دانم چرا این مطلب به ذهنم آمد . یادتان می آید لحظه ای از لحظات اسارت عمه ی سادات(س) که فرمود : ابداً والله ما ننسی حسینا ...
سید هاشم (ره) به مراحلی از توحید و یقین رسیده بود که نیازهای جسمی اش را حس نمی کرد . تمام تارهای قلب سید هاشم حداد(ره) فنای فی الله را درک کرده بود . جز " هو " از حداد چیزی باقی نماند . مرحوم قاضی(ره) برخلاف عادت خویش با بقیه ی اصحاب , ساعتهای طولانی با او خلوت می کرد زیرا وقتی که قاضی(ره) در پایان جلسه می فرمود : " سبحان ربک رب العزة عما یصفون " جمع حاضر برمی خاستند و در هر حالی بودند مجلس را ترک می کردند .  سید محمد حسن قاضی(ره) می گفت : من خودم شاهد بودم و می دیدم بعد از ساعت یاساعتها از مجلس , هنوز جذبات پی درپی والد را فرامی گرفت و سیاهی چشمانش در داخل حدقه می چرخید و به چپ وراست متمایل می شد وگاها! آب خنک می خواست و می نوشید و بقیه را به سروسینه می ریخت . اینجا بود که از اعماق جان ندا می زد : " سبحان ربک ... سبحان ربک ... " که آنرا به سختی در لبانش می چرخانید و در هر حالتی , زمستان یا تابستان , آقای حداد (ره) منتظر بود که همه بروند و او نزدیکتر بیاید و باقی آب ظرف را به سینه خود بریزد ! تنزلی در کار نیست . من و شما اگر هم سنخ او نشویم بهره ای نخواهیم برد . برای حقیر سراپا عصیان , نوشتن و خواندن و ماندن در حال و هوای سید هاشم حداد (ره) بهشت است است بهشت . بهشتی که حرارت انوار آن پیکره ی آلوده ام را می سوزاند .
سید هاشم حداد (ره) خدایی بود . مظهر شده بود . " یا من اظهر الجمیل " . آیت الله کمیلی خراسانی می فرمود : خدمت ایشان که می رفتیم تنها زیارت جمال نورانی ایشان باعث می شد مشکلات یادمان می رفت . سید هاشم و تبار تلامذه ی او جز " توحید " عبارت دیگری را لایق عبارت نمی دانستند . با خط خودش نوشت سید هاشم حداد (ره) که : "  بسم الله الرحمن الرحیم . التوحید نور و الشرک نار. التوحید یحرق جمیع السیئات الموحدین و الشرک نار یحرق جمیع الحسنات المشرکین . والسلام " تصرفات روحی ایشان در شاگردانشان بر اساس ظرفیت آنها بود . آیت الله کمیلی می فرمودند : در تصرفی حقیقت آیه ی مباهله را به من نشان دادند . افضل اذکار و اوراد برای حضرت حداد(ره) و کلاً طریقت معرفت نفس ذکر شریفه ی یونسیه است که حتماً باید تحت ولایت استادی خبیر صورت بگیرد . آنها این اذکار را گفتند تا از عالم طبیعت خارج شدند . اذکار تلامذه ، قلبی می شد و از باطن استاد بهره می بردند . ذکر شریف " لاهوالاهو" را گاهاً با عدد بالا می دادند تا شاگرد از تعینات منصرف شود . نقل کردن از سید حداد (ره) توان می خواهد که حقیر بیشتر از این ندارم.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -