سیدهاشم موسوى حَدّاد (۱۳۱۸ـ۱۴۰۴ق)، عارف شیعى قرن چهاردهم و از شاگردان سید علی قاضی بود. او در کربلا و نجف به تحصیل علم پرداخت.
از حداد، نوشتهای جز چند نامه باقی نمانده و نظریات و حالاتش در کتاب روح مجرد -نوشته شاگردش سید محمد حسین حسینی تهرانی- بیان شده است. حداد از راه نعلبندی گذران زندگی میکرد. او به اشعار فارسى شمس مغربى، حافظ و مولوى علاقه فراوان داشت.
اعتقاد وی به وحدت وجود، نقل سخنان محییالدین ابنعربى، قرائت مثنوى جلالالدین مولوى، تمایلات عارفانه و ... باعث انتقاد برخی بر او شد.
ولادت و خانواده
وى در ۱۳۱۸قمری/۱۲۷۹شمسی در کربلا به دنیا آمد.
جدش، سیدحسن، از شیعیان هند بود که در نزاع میان دو طایفه در هند، بهدست گروه غالب اسیر شد. آنان وى را به خانوادهاى شیعى فروختند و آن خانواده هم در مهاجرت به کربلا، او را با خود به آنجا بردند و آزاد کردند. وى در کربلا به سقایى پرداخت و در همانجا ازدواج کرد.
از یکى از فرزندان او، به نام سیدقاسم، سه فرزند باقى ماند که سیدهاشم حدّاد بزرگترین آنها بود.
تحصیلات و ارتباط با سیدعلی قاضی
حدّاد در کربلا شروع به کسب علم کرد و براى ادامه تحصیل به نجف رفت و حجرهاى در مدرسه هندى گرفت و در آنجا با سید علی قاضی طباطبایی آشنا شد و ۲۸ سال در کربلا و نجف با او در ارتباط بود. با آنکه قاضى شاگردانى همانند شیخ محمد تقی آملی و سید محمدحسین طباطبایى داشت، اما حدّاد مورد توجه خاص او بود. میتوان دلیل این توجه را شدت تجرید حدّاد دانست.
شاگردان
سید عبدالحسین دستغیب، شیخ محمدصالح کمیلی، سید عبدالکریم رضوی کشمیری، سید مصطفی خمینی، مرتضی مطهّری و سید احمد فهری زنجانی از شاگردان او بودند اما مشهورترین و مهمترین شاگردش، سید محمدحسین حسینی تهرانی بود که ۲۸ سال با وى مراوده داشت و بعدها یادنامهاى با عنوان روح مجرد (مشهد ۱۴۱۸) درباره زندگى و طریق سلوک حدّاد نوشت.
گذران زندگی
حدّاد از راه نعلسازى و نعلکوبى امرار معاش میکرد، لذا مدتى به نعلبند مشهور بود اما بعدها خود، این لقب را به حدّاد تغییر داد. وى با آنکه در فقر بهسر میبرد، از کسى کمک مالى نمیخواست و آنچه را هم که داشت، در اختیار فقیران قرار میداد.
آرای حداد از زبان شاگردش
سیدهاشم حدّاد کتاب یا رسالهاى از خود برجاى نگذاشته، تنها از او چند نامه کوتاه باقى مانده که مشتمل بر مطالب عرفانى و دستورهاى سلوکى است که برخى استنادات آن فارسى است.
سید محمد حسین حسینی تهرانی در روح مجرد، حالات و سخنان عرفانى او را نقل کرده است.
توحید
به نوشته سید محمد حسین حسینی تهرانی، حدّاد در توحید بسیار تعصب داشت و کلمه فنا بیش از هر واژه دیگرى بر زبان او جارى بود. حدّاد معتقد بود که توجه به صحت یا بطلان عمل، موجب غفلت از حق و ابتلا به دوگانهپرستى میگردد. به نظر حدّاد، وحدت وجود از معارف بسیار عالى است که کسى قادر به ادراک آن -چندان که سزاوار اوست- نیست و معناى آن نزد حدّاد این است که جز خدا چیز دیگرى وجود بالذات و مستقل ندارد؛ یعنى، وجود حقیقى، اوست و دیگر موجودات، عین وابستگى و نیاز به حق هستند. همچنین به نظر او، اینکه حاجى در اعمال و مناسک حج، بهویژه در رمى جمره اولى و وسطى، رو به قبله شیطان را رمى میکند و در رمی جمره عقبی، پشت به قبله این عمل را انجام میدهد، بدان معناست که حاجى با توجه به اصل توحید، که بدون سمت و سوى است و نیز با نفسى که توجه به آن سمت و سویى ندارد، شیطان را رمى میکند. به نظر او، رمی جمره عقبه از دو رمى دیگر زلالتر و به توحید نزدیکتر است.
تجلی حق در کربلا
سید هاشم حداد، شهادت امام حسین (ع) را عالیترین منظر عشق و زیباترین جلوه جلال و جمال و نیکوترین مظاهر اسماء رحمت و غضب الهى میدانست. به نظر او، اگر گوشهاى از تجلیات الهى در عاشورا را به سالکان نشان دهند تا ابد مدهوش میگردند. شیوه نگرش او به شهادت امام حسین (ع) مسبوق به توصیف عرفانى جلالالدین مولوى از عاشورا در مثنوى است. وی با آنکه برخی آرای ابن عربی را پذیرفته بود، اما از وى انتقاد نیز میکرد.
ایرادات بر حداد
علامه تهرانى، حدّاد را در عرفان، کامل دانسته است، اما برخى متشرعان از او انتقاد کردهاند که مهمترین آنها مربوط به مسئله وحدت وجود و نقل سخنان ابنعربى و قرائت مثنوى جلالالدین مولوى و تمایلات عارفانه اوست. حدّاد به آن ایرادها پاسخ داد.
وفات
او در رمضان ۱۴۰۴ق./ مهر ۱۳۶۳ش. در کربلا وفات یافت. و در وادی الصفای کربلا به خاک سپرده شد.
وفات «سید هاشم حداد» (1363 ش) (۱۲ رمضان ۱۴۰۴ق)