انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 61 تا 123 هود

بزرگ نمایی کوچک نمایی

وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ«61»

و به سوی قوم ثمود،برادرشان صالح(را فرستادیم)او گفت:ای قوم من! خدای یگانه را بپرستید که جز او معبود دیگری برای شما نیست.اوست که شما را از زمین پدید آورد و از شما خواست تا در آن آبادی کنید،پس، از او آمرزش بخواهید،سپس به سوی او بازگردید،همانا پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.

نکته ها:

حضرت صالح علیه السلام سومین پیامبری است که پس از حضرت نوح و هود علیهما السلام به رسالت رسیده است.

پیام ها:

1-رابطه ی انبیا با مردم،رابطه ای برادرانه بوده است. «أَخاهُمْ»

2-بهتر است مبلّغ،از اهالی همان منطقه ی مورد تبلیغ باشد. «أَخاهُمْ»

3-هدف همه ی انبیا،پرستش خدای یگانه است. «اعْبُدُوا اللّهَ،ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ»

4-دلیل و فلسفه ی عبادت خداوند،لطف بیکران او به انسان هاست. «اعْبُدُوا، أَنْشَأَکُمْ»

5-سرچشمه ی آفرینش انسان از خاک است. «أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ»

6-اسلام،دین جامع بین دنیا و آخرت است.(هم آباد کردن زمین،هم استغفار و توبه) «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ»

7-خواست خداوند،عمران و آبادی زمین است. «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها»

8-معبود موحّدان،دارای فهم و شعور،علم و قدرت،شنوایی و جوابگویی به آنهاست که این موارد در بُت ها نیست. «قَرِیبٌ مُجِیبٌ»

9-برگشت به سوی خداوند،آسان و توبه زمینه ی تقرّب به خداست. «تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ»

10-اگر استغفار و توبه بود،خداوند می پذیرد. تُوبُوا ... قَرِیبٌ مُجِیبٌ

11-خداوند به همه نزدیک است،این ما و افکار و رفتار ماست که سبب دوری ما از خداوند می شود. «رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ»

قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ«62»

(قوم ثمود)گفتند:ای صالح! تو براستی قبل از این در میان ما مایه ی امید بودی، آیا (اینک)تو ما را از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیدند نهی می کنی؟همانا که ما نسبت به آنچه ما را به آن می خوانی در شکی هستیم که ما را به تو بد گمان کرده است.

نکته ها:

کفّار ابتدا به حضرت صالح علیه السلام گفتند:تو مایه امید ما بودی وتو را دوست می داشتیم. تا شاید آن حضرت برای حفظ روابط حسنه گذشته،از دعوت آنها به یکتا پرستی دست بردارد.

پیام ها:

1-مبلّغ باید خوشنام و خوش سابقه باشد. «مَرْجُوًّا»

2-تمجید و ستایش منحرفان،ما را در دعوت به حقّ سست نسازد. «قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا» (تعریف و تمجید دشمنان،بی غرض نیست)

3-انبیا،خط شکنان عقاید خرافی هستند. «أَ تَنْهانا»

4-عقاید انسان نباید تنها براساس رفتار نیاکان باشد. «نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا»

5-فرهنگ انسان ها در طول قرون متمادی،بهم پیوسته و آمیخته شده اند. «نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا»

6-مردم براحتی از عقاید و باورهای نیاکان خویش دست برنمی دارند.(توقّع اصلاح فوری نباید داشت) «إِنَّنا لَفِی شَکٍّ»

7-هر کلام و طرح تازه ای،برای عدّه ای از مردم مشکوک و مورد تردید است.

«إِنَّنا لَفِی شَکٍّ»

8-اگر شک،مقدّمه و زمینه ی تحقیق و ارشاد نباشد،بزرگ ترین عامل رکود و سقوط خواهد گردید. شَکٍّ ... مُرِیبٍ

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَهً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ«63»

(صالح)گفت:ای قوم من! آیا نظر شما این است که اگر از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم،(لب فروبندم و تبلیغ نکنم؟)پس اگر من خدا را معصیت کنم(و رسالت الهی را انجام ندهم)،چه کسی در برابر(قهر)او یاریم خواهد کرد؟پس شما جز خسارت و زیان چیزی به من نمی افزایید.

پیام ها:

1-ادیان آسمانی و رهبران الهی،نه با زور و تهدید و جهل،بلکه با بیّنه،معجزه و دلیل های روشن،مردم را به خدا و توحید دعوت می کنند. «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی»

2-مقام نبوّت،یک رحمت ویژه ی الهی بر بندگان خاص است. «وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَهً»

3-پیامبران در صورت سهل انگاری در رسالت،گرفتار قهر الهی می شوند. «فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ»

4-با خیالِ خوشایند مردم وحمایت آنان،دست از خدا وراه او برنداریم که مردم منحرف،جز خسارت چیزی به دیگران نمی افزایند. «فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ»

5-مخالفت با حق،خسارت است. «تَخْسِیرٍ»

وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَهُ اللّهِ لَکُمْ آیَهً فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ«64»

و(صالح در بیان معجزه ی خود گفت:)ای قوم من! این شتر ماده(که به اراده ی)خداوند(آفریده شده)معجزه ای برای شماست،پس او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا(چرا کند و از مراتع و علف های آن)بخورد،و آزاری به او نرسانید که بزودی عذاب(الهی)شما را فرا خواهد گرفت.

نکته ها:

ناقه ی حضرت صالح از جهات زیادی استثنایی بود:[1] 1-از دل کوه بیرون آمد،2-بدون تماس با شتر نر حامله بود،3-یک روز تمام آب روستا را می خورد،4-به اندازه نیاز مردم منطقه شیر می داد،5-مردم هیچ مسئولیّتی در قبال او نداشتند.

حضرت صالح علیه السلام به مردم فرمود:من از بُت های شما چیزی درخواست می کنم و شما نیز از خدای من چیزی بخواهید،هر کدام از بت ها و خداوند که پاسخ مثبت دادند،همگی او را می پرستیم.مشرکین پذیرفتند.خواسته آنان این بود که همین الآن یک شتر ماده در حالی که حامله هم باشد از دل این کوه بیرون بیاید.خداوند درخواست آنان را اجابت فرمود و شتر با تمام این شرایط از میان کوه خارج شد[2]

پیام ها:

1-دلیل و معجزه ی پیامبر الهی باید برای مردم،محسوس،قابل فهم و در معرض دید باشد. «هذِهِ»

2-دست قدرتِ خداوند باز و او سبب ساز است و می تواند خروج شتری را از دل کوه،معجزه ی پیامبری قرار دهد. «هذِهِ ناقَهُ اللّهِ»

3-ناقه ی صالح،معجزه ای بزرگ بود. «ناقَهُ اللّهِ لَکُمْ آیَهً»

4-باید به مقدّسات احترام گذاشت. «فَذَرُوها ،لا تَمَسُّوها»

5-اهانت به مقدّسات،عذاب فوری خداوند را بدنبال دارد. «عَذابٌ قَرِیبٌ»

فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَهَ أَیّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ«65»

پس(علی رغم آن همه سفارشات و تهدیدات،قوم ثمود)شتر را پِی کردند (و دست و پایش را بریدند)،پس(صالح)گفت:(برای مدّت)سه روز در خانه هایتان بهره مند باشید(که بعد از آن عذاب الهی فرا خواهد رسید)،این وعده ای است راست و حقیقی.

نکته ها:

در روایات می خوانیم که کشنده ی ناقه،یک نفر بیشتر نبوده است،امّا با این وجود قرآن می فرماید: «فَعَقَرُوها» یعنی همه ی مردم او را کشتند و این به سبب هم فکری و رضایت سایرین از کار قاتل بوده است،زیرا از دید اسلام،پیوند مکتبی افراد باعث می شود تا گناه هر فرد را به حساب طرفداران و حامیان او نیز بگذارند.[3]

سؤال:فلسفه ی سه روز مهلت چیست؟

پاسخ:الف:فرصتی برای توبه کردن.

ب:اهرمی برای فشار روحی و مضاعف نمودن عذاب.اگر به شخصی گفته شود که تا 3 روز دیگر نابود می شود،همین خبر بزرگ ترین ضربه و فشار را بر روح و روان او وارد می آورد.

ج:دلیلی دیگر بر حقّانیّت پیامبر الهی،زیرا تعیین وقت،خود از اخبار غیبی است.

پیام ها:

1-راضی شدن به گناه دیگران،شریک جُرم آنها شدن است.[4] «فَعَقَرُوها»

2-هشدارهای الهی را شوخی و دروغ مپندارید. «غَیْرُ مَکْذُوبٍ»

3-توهین به مقدّسات،عذاب قطعی دارد. «وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»

فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ«66»

چون(پس از گذشت سه روز،)فرمان(قهر)ما آمد،صالح و کسانی را که به همراه او ایمان آورده بودند،به رحمت خود(از عذاب)نجات دادیم و از خواری آن روز(رهایی بخشیدیم.ای رسول ما!)همانا پروردگارت،همان توانای شکست ناپذیر است.

نکته ها:

کلمه ی «خِزْیِ» ،به معنای عیبی است که ظاهر شدن آن موجب رسوایی و بی آبرویی انسان می شود.

بلاهای طبیعی همچون زلزله،سیل و یا امراض خطرناک،ممکن است هر دو قشر مؤمن و کافر را فرا گیرد،نظیر بی احتیاطی هایی که از انسان ها صادر می شود و آثارش به همه ی افراد سرایت می کند.امّا آنجا که قهر الهی باشد،مؤمنان در امان خواهند بود، مگر اینکه آنها نیز به واسطه ی سکوت در برابر ظلم و یا ترک نهی از منکر،مستحق عذاب شده باشند.

«نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

پیام ها:

1-خداوند،پیامبران و یاران آنها را از قهر و عذاب خویش محفوظ می دارد.

«نَجَّیْنا»

2-شرط نجات از قهر خدا،ایمان وپیروی از پیامبر است. نَجَّیْنا ... اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ

3-پیروی از پیامبر،زمینه ی سربلندی و عزّت انسان است. نَجَّیْنا ... اَلَّذِینَ آمَنُوا ... مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ

4-نجات چند مؤمن از میان آن همه کافر،برای خدا کاری ندارد. «الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»

5-خداوند به پیامبر اسلام تسلّی می دهد که من با مخالفان تو نیز می توانم این گونه رفتار کنم،زیرا که من قوی و عزیزم. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»

وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ«67»

و ستمگران را صیحه ای(آسمانی)فرا گرفت،پس در خانه هایشان به روی در افتادند(و مردند).

کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ«68»

آنچنان(قوم ثمود در اثر این صیحه و زلزله نابود شدند)که گویی هرگز در آنجا ساکن نبوده اند،بدانید که همانا ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند.بدانید که ثمود(از رحمت الهی)دور باد.

نکته ها:

«جاثِمِینَ» ،از«جَثْم»به معنای نشستن بر زانو ویا افتادن به روی است،حالتی مثل برق گرفتگی که انسان را در هر حالی که هست خشک می کند وقدرت فرار را از او می گیرد.

کلمه ی «یَغْنَوْا» از ماده«غنی»به معنای اقامت در مکانی است.

پرونده ی قوم لجوج و ستمگر ثمود در این آیه بسته می شود.

حضرت صالح علیه السلام از انبیای عرب و قوم ثمود بوده که در وادی القری(سرزمینی میان مدینه و شام)زندگی می کردند و شغلشان کشاورزی و باغداری بوده است.نام حضرت صالح علیه السلام در تورات کنونی نیست[5]

همان گونه که امروزه وقتی هواپیماهای مافوق صوت،دیوار صوتی را می شکنند،در اثر صدای مهیب ناشی از آن شیشه ها خرد می شود،زنان باردار سقط می کنند و ضربان قلب ها تند می گردد،پایان عمر جهان نیز با صیحه ای همراه خواهد بود که به واسطه ی آن همه چیز در هم فرو خواهد ریخت. «ما یَنْظُرُونَ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ»[6]

چنانکه قیامت و صحنه محشر هم به واسطه ی صیحه ای پدید خواهد آمد. «إِنْ کانَتْ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً،فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ»[7]

پیام ها:

1-نزول قهر و عذاب الهی بر ستمکاران،نتیجه ی ظلم وستم خود آنهاست. «أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

2-کیفر الهی فقط در قیامت نیست،ظلم و ستم،در همین دنیا نیز کیفر داده می شود. «أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ«69»

و همانا فرستادگان ما(که فرشتگانی به صورت انسان بودند)،ابراهیم را مژده آورده گفتند:سلام،(ابراهیم نیز)گفت:سلام.پس زمانی نگذشت که گوساله ی بریانی را(برای پذیرایی)نزد آنان آورد.

پیام ها:

1-فرشتگان،به اذن الهی به صورت وشکل انسان در می آیند. «جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ»

2-سخن را باید با سلام آغاز کرد. «قالُوا سَلاماً»

3-سلام،یک شعار آسمانی و شیوه ای ملکوتی است. «قالُوا سَلاماً»

4-سلام را به نحو بهتر باید جواب داد.(جمله ی«سلام»جمله ی اسمیّه است که دوام وثبوت آن از جمله ی فعلیّه ی «قالُوا سَلاماً» بیشتر است)

5-در پذیرایی باید تسریع نمود. «فَما لَبِثَ»

6-پذیرایی از میهمان یک ارزش است،اگر چه ناشناس باشد. «جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ»

7-ابراهیم علیه السلام،میهمان دوست و سخاوتمند بود. «جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ»

8-از میهمان در مورد غذا سؤال نکنیم.(آیا غذا میل دارید؟آیا غذا خورده اید؟ چه غذایی می خواهید؟) «جاءَ بِعِجْلٍ»

9-در پذیرایی،خودمان مباشر باشیم. «جاءَ بِعِجْلٍ»

10-غذا را نزد میهمان ببریم،نه میهمان را به طرف غذا. «جاءَ بِعِجْلٍ»

11-پذیرایی از میهمان،مطلوب و ویژه باشد.[8] «بِعِجْلٍ حَنِیذٍ»

فَلَمّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قالُوا لا تَخَفْ إِنّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ«70»

پس چون(ابراهیم)دید که دست آنان به سمت غذا دراز نمی شود(و از آن نمی خورند)، آنان را نشناخت و ترسی از آنان در دل او افتاد(که شاید غذا نمی خورند تا نمک گیر نشوند و بتوانند براحتی سوء قصد خود را انجام دهند)،امّا میهمانان گفتند:مترس،همانا ما برای(قلع و قمع)قوم لوط فرستاده شده ایم.

نکته ها:

احساس خطر کردن حضرت ابراهیم علیه السلام،غیر از ترس و ضعفی است که معمولاً انسان ها در برخورد با مسائل به آن دچار می شوند،زیرا او بت شکن تاریخ بود و هرگز از چیزی نمی ترسید،امّا توجّه به خطر و سوء قصد،مسئله دیگری است.

سلسله مراتب را باید رعایت کرد:از آنجا که حضرت لوط علیه السلام و قوم او یکی از شاخه های تحت امر حضرت ابراهیم علیه السلام بودند.لذا برای هلاکت قوم لوط،ابتدا حضرت ابراهیم علیه السلام در جریان قرار می گیرد.

پیام ها:

1-فرشتگان از غذاهای مادّی مصرف نمی کنند. «لا تَصِلُ إِلَیْهِ»

2-علم انبیا محدود است.«نکرهم»

3-غذا نخوردن میهمان در عصر ابراهیم علیه السلام،نشانه ی خصومت با میزبان بود.

«أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً»

4-گاهی ریشه ی ترس انسان،جهل است. أَوْجَسَ مِنْهُمْ ... لا تَخَفْ إِنّا أُرْسِلْنا

5-یکی از مأموریّت های فرشتگان،آوردن عذاب است. «أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ»

وَ امْرَأَتُهُ قائِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ«71»

و همسر ابراهیم ایستاده بود،پس(چون گفتگوها را شنید،)خندید،ما او را به(فرزندی به نام)اسحاق و پس از اسحاق،(فرزندی به نام)یعقوب بشارت دادیم.

نکته ها:

کلمه ی«ضحک»به معنای خندیدن،ولی کلمه ی«ضحک»به معنای عادت ماهانه است.

خندیدنِ همسر ابراهیم علیه السلام،یا برای این بود که فهمید غذا نخوردن میهمانان نشانه ی خطری برای ابراهیم نیست،لذا خوشحال شد.یا آنطور که در بعضی تفاسیر آمده است، ساره،همسر ابراهیم علیه السلام زن سالمندی بود که مدّتها عادت ماهانه نداشت،امّا به محض شنیدن خبر،ناگهان این حالت به او دست داد و او فهمید که اراده الهی بر فرزنددار شدن او تعلّق گرفته است.چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «فَضَحِکَتْ» ،حیض شدن اوست.[9]

پیام ها:

1-گاهی حضور زن در صحنه لازم است. «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَهٌ»

2-روحیّه ی زن ظریف تر از مردان است.(حضرت ابراهیم علیه السلام و همسرش ساره هر دو،ماجرا را شنیدند،امّا فقط ساره خندید) «فَضَحِکَتْ»

3-در لابلای دلهره ها،بشارت هم وجود دارد. أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً ... فَبَشَّرْناها

4-از بهترین بشارت ها،نعمتی مستمر و دنباله دار است. «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ»[10]

5-نام انبیای الهی از پیش تعیین شده است. «إِسْحاقَ،یَعْقُوبَ»

6-با اینکه هر دسته از فرشتگان الهی مأموریّت خاصّی دارند،امّا این گروه از فرستادگان،چند منظور را دنبال می کردند،یکی قلع و قمع و هلاکت مفسدان قوم لوط، و دیگری بشارت فرزند به ابراهیم علیه السلام وساره. «أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ، فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ»

قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ«72»

(همسر ابراهیم)گفت:ای وای بر من! آیا دارای فرزند می شوم در حالی که من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد؟براستی که این چیز عجیبی است!

نکته ها:

همسر ابراهیم علیه السلام براستی حقّ داشت که تعجّب کند،زیرا او «عَجُوزٌ عَقِیمٌ» بود [11]یعنی علاوه بر پیری و داشتن سنّی حدود نود سال،در جوانی نیز نازا بود و ابراهیم علیه السلام نیز صد سال داشت.

به فرموده ی تفسیر المیزان،«بَعْل»به کسی می گویند که نیازی به دیگری نداشته باشد و بتواند روی پای خودش بایستد،و از آنجا که شوهر می تواند مخارج خود را به تنهایی تأمین نماید،به او«بَعل»گفته می شود.

به نخلی هم که نیاز به آبیاری نداشته باشد،«بعل»اطلاق می گردد.

پیام ها:

1-زن می تواند به مرحله ای برسد که با فرشتگان سخن بگوید. «قالَتْ»

2-اظهار تعجّب از اعمال قدرت الهی،منافاتی با ایمان به خداوند ندارد. «إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ»

3-قدرت خدا را در امکانات محدود خود محصور نسازیم. «أَنَا عَجُوزٌ ،بَعْلِی شَیْخاً» (همیشه اسباب و علل ظاهری،کارساز نیست)

قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ«73»

(فرشتگان به همسر ابراهیم)گفتند:آیا از کار خداوند تعجّب می کنی؟ رحمت و برکات الهی بر شما اهل خانه(و خاندان رسالت)نازل باد،همانا او(پروردگاری)ستوده و بزرگوار است.

نکته ها:

روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به گروهی سلام کردند،آنها در جواب گفتند: «علیک السلام و رحمه اللّه و برکاته علیکم اهل البیت و مغفرته و رضوانه»، حضرت فرمودند:در پاسخ سلام، بیش از آنچه ملائکه به ابراهیم علیه السلام گفتند اضافه  نکنید،لذا جمله ی«و رحمه اللّه و برکاته» کافی است.[12]

سؤال:با توجّه به اینکه در آیه ی فوق،فرشتگان به همسر حضرت ابراهیم علیه السلام،اهل بیت خطاب کردند و طبعاً همسر هر فردی اهلِ خانه ی او بشمار می آید،چرا در آیه ی تطهیر؛ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»[13]،همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله جزء اهل بیت او محسوب نمی شوند؟

پاسخ:اگر صرفاً به معنای لغوی کلمه تکیه کنیم،طبیعتاً کلمه ی«اهل بیت»به همسر انسان اطلاق می گردد،امّا گاهی دلیل در دست داریم که فردی را از این معنا خارج می کند،نظیر

آیه «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»[14]که فرزند نوح علیه السلام را از اهل او به حساب نمی آورد،یا گاهی دلیلی پیدا می شود که فردی را در این امر داخل می سازد،مثل آنچه که در مورد سلمان آمده که حضرت رسول فرمودند:«سلمان منّا اهل البیت»[15]

در آیه ی تطهیر نیز روایات بسیاری در دست است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با بردن افراد خاصّی به زیر عبا،فقط آنها را اهل بیت خود نامیدند و اجازه نفرمودند که حتّی همسرشان امّ سلمه، وارد شود.

پیام ها:

1-گاهی فرشتگان با غیر پیامبر نیز تکلّم و گفتگو می کنند. «قالُوا أَ تَعْجَبِینَ»

2-زن نیز می تواند مخاطب ملکوتیان قرار گیرد. «قالُوا أَ تَعْجَبِینَ» (فرشتگان همسر حضرت ابراهیم را از ناباوری نهی کردند)

3-هرگز از امدادهای غیبی الهی،مأیوس نشویم. «أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ»

4-برای برطرف کردن استبعاد وتعجّب در امری،نعمت های بیشمار الهی را یاد کنیم. أَ تَعْجَبِینَ ... رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ (همان خدایی که آتش را بر ابراهیم علیه السلام، سرد و او را بر بت پرستان پیروز نمود،می تواند به پیرزنی عقیم و شوهری سالخورده، فرزندانی عطا فرماید)

5-فرزند صالح،رحمت وبرکت از جانب خداست. «رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ»

فَلَمّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ«74»

پس چون ترس و وحشت از ابراهیم برطرف شد و بشارت(فرزند نیز) برای او آمد، درباره ی قوم لوط با ما به(گفتگو و)مجادله پرداخت(تا شاید در مورد آنان شفاعت کند).

نکته ها:

شاید مجادله ی حضرت ابراهیم علیه السلام همان باشد که در سوره ی عنکبوت،آیه 31 آمده است که او به فرشتگان گفت:چگونه منطقه را زیر و رو می کنید درحالی که حضرت لوط علیه السلام پیامبر خدا،در میان آنهاست.آنها جواب دادند:ما به احوال آنان شناخت کامل داریم و لوط و یارانش را نجات می دهیم.

پیام ها:

1-علم،مقدّمه ی آرامش است.(چون ابراهیم علیه السلام آگاه شد،آرام شد) «ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ»

2-ترس در انبیا،عارضی است،نه خصلتی و ذاتی. «ذَهَبَ»

3-اوّل دفع ضرر،بعد جلب منفعت. «ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری»

4-آرامش روحی،زمینه ی توجّه به همنوعان است. «فَلَمّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ»

5-به هنگام هیجان،موضع گیری نکنیم. ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ ... یُجادِلُنا

6-بشارت به نعمت،ما را از سرنوشت دیگران غافل نسازد. «جاءَتْهُ الْبُشْری یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ»

7-انبیا به فکر افراد زیر دست خود هستند. «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ»

8-تنها به فکر قوم و طایفه ی خویش نباشیم. «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ»

9-در مواردی که مقدّرات الهی حتمی نیست،اصرار کردن و شفاعت و دعا و توسّل مؤثّر است. «یُجادِلُنا»

10-جدال با فرشتگان و مأموران الهی،جدال با خداست. «یُجادِلُنا»

إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ«75»

بدرستی که ابراهیم،بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه و انابه بود.

یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ«76»

(امّا از آنجا که فرمان قهر الهی در مورد قوم لوط حتمی بود،لذا فرشتگان در پاسخ به تقاضای شفاعت و تأخیر در عذاب به او گفتند:)ای ابراهیم! از این(تقاضا)صرف نظر کن،که به تحقیق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غیر قابل برگشت به سراغ آنهاخواهد آمد.

نکته ها:

در آیه ی 74،حضرت ابراهیم علیه السلام با فرشتگان در باره ی عذاب قوم لوط جدال کرد،در آیه ی 76 می فرماید:ای ابراهیم! از این جدال و اصرار دست بردار.در میان این دو آیه که به جدال ابراهیم علیه السلام و تذکّر خداوند به او اشاره می کند،برای حفظ شخصیّت و مقام او و اینکه جدال او تنها بر اساس دلسوزی برای امّت است،نه انکار و یا چیز دیگر،در آیه ی 75 می فرماید:

ابراهیم علیه السلام حلیم و اوّاه و مُنیب است.

پیام ها:

1-انبیا،دلسوزترین رهبران جامعه ی بشری هستند،و با حلم و ناله وانابه،برای نجات مردم تلاش می کنند. «لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ»

2-تذکّرات باید با حفظ مقام و شخصیّت افراد همراه باشد. «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ»

3-شفاعت ابراهیم برای مردم،قبل از اطلاع او به قطعی شدن عذاب بوده است.

«قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ»

4-عذاب الهی نیز در مسیر تربیت انسان است. «أَمْرُ رَبِّکَ»

5-گاهی شفاعت انبیا هم پذیرفته نمی شود.زمانی که فرمان حتمی خداوند صادر شد،هیچ مقامی نمی تواند مانع آن شود. «یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا»

وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ«77»

و هنگامی که فرستادگان ما،(فرشتگان مأمور عذاب،)به سراغ لوط آمدند، درباره ی آمدن آنان غمگین شد و برای حفظ آنها(از آزار این قوم شرور،) به تنگ آمد،(با خود) گفت: امروز،روز سختی است!

نکته ها:

چون رسولان الهی در قالب جوانانی زیباروی به سراغ حضرت لوط آمدند و میهمان او شدند،لذا آن حضرت از سوءقصد قوم فاسد خود نسبت به میهمانانش نگران شد.

جمله ی «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» یعنی دستش کوتاه شد،کنایه از اینکه عاجز گردیده و راه بروی او بسته شد.

پیام ها:

1-علم انبیا محدود است. «لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا» (حضرت لوط نمی دانست که این میهمانان فرشته ای در صورت انسانند)

2-مرحله ی اوّل مبارزه با منکر،مرحله ی قلبی است. «سِیءَ بِهِمْ»

3-حفظ میهمان،بر عهده ی میزبان است. «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً»

وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ«78»

و قوم لوط،که سابقه ی کارهای بد داشتند،به سرعت به سراغ او آمدند.(حضرت لوط، برای جلوگیری از تعرّض مردم به فرشتگان،با اشاره به دخترانِ خود،به آنان)گفت:ای قوم من! اینها دختران منند،(که می توانید با آنان ازدواج کنید.اگر قصدی دارید)آنها برای شما پاک ترند،پس از خدا پروا کنید(و دست به گناه نزنید)و مرا در پیش میهمانانم رسوا مسازید،آیا در(میان)شما یک نفر رشید (جوانمرد)وجود ندارد؟(که بجای گناه ازدواج را بپذیرد؟)

نکته ها:

«یُهْرَعُونَ» از«اهراع»به معنای راندن شدید است،یعنی غریزه ی شهوت،لجام گسیخته این قوم سرکش را به سوی میهمانان حضرت لوط علیه السلام می راند.

مراد از «أَطْهَرُ» آن نیست که لواط پاک است و ازدواج پاک تر،[16]بلکه از باب مماشات با گنهکار است که اگر به دنبال دفع شهوت هستی،ازدواج بهتر از گناه است[17]

در پیچ و تاب اضطراب و دلهره و مشکلات است که استعدادها و حالات روحی شکوفا می گردد.اگر فرشتگانِ الهی از همان لحظه ی ورود،خود را به حضرت لوط علیه السلام معرّفی می کردند،دیگر نه از آه و ناله و نگرانی و استمداد از احساسات مردمی خبری بود و نه از پیشنهاد ازدواج.

سؤال:چگونه پیامبر،دختر مؤمنه ی خود را به ازدواج مرد کافری در می آورد؟

پاسخ:شاید در هنگام ازدواج،ایمان را شرط می کردند تا این وابستگی و ازدواج،وسیله ی ایمان آنان شود،وشاید مراد از «بَناتِی» دختران مردم باشد،زیرا پیامبر به منزله پدر امّت است.شاید هم در آن زمان این گونه وصلت اشکالی نداشته است.

پیام ها:

1-گاهی جامعه ی انسانی چنان سقوط می کند که مردم با شتاب به سوی انحراف و گناه می روند. «یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ»

2-نفس سرکش،انسان را به سوی گناه سوق می دهد. «یُهْرَعُونَ»

3-با انجام هر گناه،زمینه برای گناهان بعدی فراهم می شود. «وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ»

4-برای جلوگیری از منکرات باید ابتدا راههای معروف را باز کرد و به مردم نشان داد. «هؤُلاءِ بَناتِی، لا تُخْزُونِ»

5-معنای عفّت و پاکدامنی،انزوا نیست،بلکه رعایت پاکی در رفت و آمد طبیعی و عادّی است. «هؤُلاءِ بَناتِی» (حضرت لوط در حضور مردان،به دختران خود اشاره می کند)

6-برای هدایت جامعه،موعظه و راهنمایی کافی نیست،باید در مواردی ایثار کرد. «بَناتِی»

7-پیشنهاد ازدواج از طرف پدر دختر،مانعی ندارد. «هؤُلاءِ بَناتِی»

8-ازدواج،تنها راه صحیح و پاک برای ارضای غریزه ی جنسی است و راههای دیگر نادرست و ناپاک است. «هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ»

9-عادّی شدن گناه،تکلیف انسان در نهی از منکر را ساقط نمی کند. «وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ، فَاتَّقُوا اللّهَ»

10-همجنس بازی،در ادیان گذشته،حرام،منفور ومطرود بوده است. «فَاتَّقُوا اللّهَ»

11-با اینکه احتمال اثر بسیار کم است،ولی باز هم باید نهی از منکر کرد.

«فَاتَّقُوا اللّهَ»

12-توهین و آزار میهمان،اهانت و اذیّت به میزبان محسوب می شود. «لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی»

13-ارزش میهمان نوازی به اندازه ای است که شریف ترین انسان ها بیشترین زجرها را برای آن تحمّل می کنند. «لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی»

14-دفاع از میهمان،یک حقّ انسانی و بی تفاوتی نسبت به او یک کار ناجوانمردانه است. «لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی»

15-در ارشاد جاهل،از عواطف و احساسات مردم کمک بگیریم. «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»

16-همجنس بازی،با مردانگی،رشادت و غیرت سازگار نیست. «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»

قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ«79»

(قوم لوط)گفتند:تو خود می دانی که برای ما هیچ حقّی نسبت به دختران تو نیست (و ما رغبتی به ازدواج نداریم)،خودت خوب می دانی که ما چه می خواهیم.

قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ«80»

(حضرت لوط)گفت:ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم و یا به تکیه گاه محکمی پناه می بردم!

نکته ها:

حضرت لوط علیه السلام در این آیه می فرماید:اگر من یاران مؤمنی می داشتم،هرآینه با شما فرومایگان به مبارزه برخاسته و از مهمانانم دفاع می کردم ویا لااقل آنها را به نقطه ی امنی می بردم و پناه می دادم.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در هنگام تلاوت این آیه فرمودند:

«رحمهاللّه علی لوط،لقد کان یاوی الی رکن شدید[18]

به نظر می آید که مراد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آن است که او از دنیا رفت و به خدا پیوست و از شرّ قوم خود راحت شد.

همجنس بازی،از گناهان بزرگ و دارای حدّ شرعیِ اعدام و تازیانه است که با شهادت افراد عادل یا اقرار مرتکبان،قابل اجراست.

زشتی گناه لواط در قرآن و حدیث

قرآن مجید در آیات مختلفی که داستان حضرت لوط علیه السلام و قوم او را بیان می فرماید،برای عمل زشت و منفور این قوم منحرف،تعابیر گوناگونی آورده است که از بزرگی گناه و شدّت حرمت آن حکایت می کند:

1-فحشا. «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَهَ[19]

2-اسراف. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»[20]

3-جرم. «کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُجْرِمِینَ»[21]

4-ظلم. «وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ»[22]

5-خباثت. «کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ»[23]

6-جهالت. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[24]

7-فسق. «إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ»[25]

در روایات نیز تهدیدات شدیدی در این زمینه به چشم می خورد،از جمله اینکه هرگاه با نوجوانی لواط شود،عرش الهی به لرزه درمی آید و در قیامت خداوند با آنان سخن نمی گوید[26]. امام صادق علیه السلام فرمود:اگر بنا شود که کسی را دوبار سنگسار کنند،آن شخص، فرد اهل لواط است[27]. رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمودند:کسی که بر لواط با دیگران اصرار داشته باشد،از دنیا نمی رود مگر آنکه مردم را به لواط با خودش دعوت خواهد کرد.[28] در عمل لواط،فاعل و مفعول،هر دو اعدام می شوند،و دلیل حرمت آن در روایات،فساد و قطع نسل معرّفی شده است.[29]

در روایات متعدّد،از زنانی که خود را شبیه مردان ومردانی که خود را همانند زنان می کنند وزمینه عمل زشت لواط را فراهم می سازند،به شدّت نکوهش شده است.

پیام ها:

1-انسان در اثر گناه،چنان مسخ می شود که طبیعی ترین راه برای او زشت،و زشت ترین راه برایش حقّ وزیبا جلوه می کند. ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ ...

2-داشتن قدرت و امکانات و افراد،خواسته ی ابتدایی هر پیامبر و مصلحی در اجرای فریضه ی ارشاد جاهل است. «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً»

3-اگر قدرت،حکومت،تشکیلات و قوای مسلّحه نباشد،حتّی انبیا نیز در جلوگیری بسیاری از منکرات فلج هستند[30]«لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً»

4-اگر می توانیم،جلوی فساد را بگیریم،وگرنه خود را از محیط فاسد دور کنیم.

لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً أَوْ آوِی ...

5-گاهی انبیا در میان قوم خودشان نیز غریب بودند. لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً أَوْ آوِی ...

6-برای دفاع از مهمان و جلوگیری از اهانت به آن،هر اقدامی ضروری است.

«آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ»

قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ«81»

(وقتی کار به اینجا رسید،میهمانان)گفتند:ای لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستیم، (درباره ی ما نگران مباش،زیرا)آنان هرگز به تو دسترسی پیدا نخواهند کرد.پس پاسی از شب گذشته،خانواده ات را(از این سرزمین)بیرون ببر و (مراقب باش تا)هیچ کس از شما(به پشت سرش)متوجّه نشود.ولی همسرت(را با خود همراه مبر،زیرا)آن بلایی که به همه می رسد به او(نیز)خواهد رسید.

همانا وقت(نابودی)آنان صبح است.آیا صبح نزدیک نیست؟!

نکته ها:

کلمه ی«اسر»از مادّه ی«اسراء»به معنای حرکت در شب است.

جمله ی «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» یا از «بِأَهْلِکَ» استثنا شده است،به این معنا که تمام اهل خودت را شبانه کوچ بده مگر همسرت را،و یا از «لا یَلْتَفِتْ» استثنا گردیده،یعنی هیچ یک از شما به عقب التفاتی نکند،به جز همسرت که او هنگام خارج شدن به همراه تو،چون نگران حال آن قوم فاسد است،از قافله عقب افتاده و در نتیجه گرفتار عذاب الهی می گردد.

پیام ها:

1-خداوند قبل از هلاکت هر قومی،پیامبرشان را در جریان می گذارد. إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ ...

2-مؤمن باید چنان سرعت عمل و آمادگی روحی داشته باشد که بتواند در مدّت زمان کوتاهی(یک شب)،با چابکی نقل و انتقال یابد. فَأَسْرِ ... بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ

3-برای انجام یک انقلاب و زیر و رو کردن منطقه ی فساد،به مسائل جزئی چون مال و اثاثیه ی خود توجّه نکنیم. «وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ»

4-فامیل پیامبر بودن،وسیله ی نجات نیست. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

5-نظام ارزشی باید بر اساس ضوابط باشد،نه بر محور روابط. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

6-انسان ها در انتخاب راه آزادند،حتّی همسر پیامبر در خانه ی او،راه انحرافی را انتخاب می کند. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» (زن یک موجود مستقلّ است)

7-حسابِ شخصیّت های مذهبی را از حساب خانواده و نزدیکان آنها جدا کنیم.

«إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

8-کارهای خداوند بر اساس زمان بندی است. «مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ»

9-در قهر خداوند عجله نکنیم. «أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»

فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَهً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ«82»

پس هنگامی که فرمان(قهر)ما آمد،آن سرزمین را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ هایی از گِل های لایه لایه بر آنها فرو ریختیم،

مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ«83»

(سنگ هایی که)نزد پروردگارت نشاندار بودند،و این(کیفر سنگباران)از (سایر) ستمگران (و فاسدانی که در خط قوم لوط باشند،)دور نیست.

نکته ها:

«سِجِّیلٍ» به معنای کلوخ است،چیزی نه مثل گِل،نرم و نه مثل سنگ،سفت،و «مَنْضُودٍ» یعنی رویهم و پی در پی.منظور از سنگ نشاندار،یا این است که هر سنگ برای شخص خاصّی در نظر گرفته شده بود و یا اینکه آن سنگ ها با سنگ های زمینی فرق داشته است.

این آیه،پایان کار قوم لوط را بیان می فرماید.در یک جمع بندی باید گفت که حضرت لوط علیه السلام پیامبر قوم لوط بود و در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام می زیست و دین او را تبلیغ می کرد.به همراه حضرت ابراهیم علیه السلام عازم فلسطین شد و سپس به طرف سرزمینی به نام مؤتفکات رفت که مردم آن منطقه،بت پرست بودند و علنی لواط می کردند.حضرت لوط علیه السلام به مبارزه با این فساد و آفت بزرگ پرداخت،امّا هر چه تلاش نمود،تأثیری نبخشید،تا جایی که او را تهدید به اخراج کردند.آنها می گفتند: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ»[31]ای لوط! اگر موعظه را قطع نکنی،تو را تبعید می کنیم.سرانجام فرشتگان مأمور عذاب نازل شدند و پس از در جریان قرار دادن حضرت ابراهیم و سپس حضرت لوط علیهما السلام،مأموریّتشان را انجام داده و منطقه ی این قوم فاسد را زیر و رو کردند.

در آیه ی 73 سوره ی حجر آمده است که قوم لوط را صیحه فرا گرفت.شاید به واسطه ی همین صدای مهیب که منطقه را زیر و رو کرده،سنگ هایی از درون زمین به طرف آسمان پرتاب شده و سپس بر سر آنها فرود آمده است،نظیر آتشفشان و انفجارهایی که به دنبال آن واقع می شود.[32] و شاید هم در حین باریدن سنگ،صیحه ی آسمانی نیز منطقه را فرا گرفته باشد.

پیام ها:

1-کیفر کسانی که فطرت انسانی را واژگون می کنند آن است که شهر بر سرشان واژگون شود. «جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها»

2-قدرت الهی می تواند به جای باران،سنگباران کند. أَمْطَرْنا ... حِجارَهً

3-انحرافات اخلاقی و جنسی،ظلم است. «مِنَ الظّالِمِینَ»

4-هر کس همچون دنیای غرب،همجنس بازی را جایز و آزاد بداند،باید منتظر قهر خدا و زیر ورو شدن منطقه ی فساد باشد. «وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ»

وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ«84»

و به سوی(منطقه و مردم)مدین،برادرشان شعیب(را فرستادیم،او) گفت:ای قوم من! خدا را پرستش کنید(که)جز او خدای دیگری برای شما نیست،و پیمانه و ترازو را(در هنگام خرید و فروش)کم نگذارید،همانا (در این صورت)من شما را به خیر(و صلاح)می بینم و براستی که من از عذاب روز(قیامتی که)فراگیر(است،)بر شما می ترسم.

نکته ها:

«مَدْیَنَ» (که نام امروزش مَعان و در تورات مَدیان است)شهری در مشرق خلیج عقبه است که مردم آن از فرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام بوده و با کشورهای مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشتند.بعضی نیز کلمه ی «مَدْیَنَ» را نام قبیله ای دانسته اند که مردم آن در اطراف کوه سینا زندگی می کرده اند.

فساد امّت ها،در هر دوره وزمانی متفاوت است که باید به آن توجّه کامل داشت،فساد قوم لوط،انحراف جنسی وفساد قوم شعیب،کم فروشی وفساد اقتصادی بوده است.

پیام ها:

1-بعثت انبیا علیهم السلام،سنّت الهی وجریان مستمرّ تاریخی بوده است. «وَ إِلی مَدْیَنَ»

2-رسالت حضرت شعیب،در محدوده ی منطقه ی مدین بوده است. «إِلی مَدْیَنَ»

3-یکتاپرستی،بر اساس یکتاشناسی است. «اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ»

4-تنها عبادت خداوند کافی نیست،بلکه برائت از مشرکان نیز لازم است. «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ»

5-انبیا علیهم السلام،تنها مسائل اعتقادی و اخلاقی را مدّ نظر نداشتند،بلکه به امور اقتصادی و عوامل فساد آن نیز می پرداختند. «لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ»

6-رفاه و درآمد،به تنهایی بازدارنده از کلاهبرداری وفساد اقتصادی نیست.

لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ ... إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ امام صادق علیه السلام،مراد از «إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ» را فراوانی و ارزانی اجناس دانسته اند[33]

7-برای نهی از منکر باید به مردم شخصیّت و دلگرمی داد. «إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ»

8-توجّه دادن به مبدأ و معاد،سرلوحه ی دعوت همه انبیا علیهم السلام بوده است.

اُعْبُدُوا اللّهَ ... أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ

9-ایمان به روز حساب،زمینه ی تقوی در همه ی امور زندگی است. «لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ، عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

10-از قهر خداوند نمی توان فرار کرد. «عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ»

وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ«85»

و(حضرت شعیب تأکید کرد که)ای قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر کنید(وتمام دهید)و(از)اشیا(واجناس وحقوقِ)مردم(چیزی)را نکاهید و فسادکنان،در زمین تباهی مکنید.

نکته ها:

کلمه ی «تَبْخَسُوا» از مادّه ی«بخس»،به معنای کم کردن و جمله ی «لا تَعْثَوْا» ،به معنای فساد نکردن است.

پیام ها:

1-برقراری عدالت و قسط در همه مسائل،از دستاورد حرکت انبیاست. أَوْفُوا ...

بِالْقِسْطِ

2-در صورتی که گناه در جامعه به حالت عادت در آید،باید با تکرار تذکّر و پیگیری مداوم،آن را بر طرف کرد.در این آیه،چند بار مسئله ی رعایت وزن و پیمانه تکرار گردیده است. أَوْفُوا ... لا تَبْخَسُوا

3-باید بر داد وستدها وامور اقتصادی،نظارت وکنترل باشد. أَوْفُوا ... لا تَبْخَسُوا

4-باید قسط و عدل را نسبت به همه ی مردم مراعات کرد،نه تنها در حقّ مؤمنین.

«لا تَبْخَسُوا النّاسَ»

5-کم گذاشتن حقّ مردم تنها در محدوده ی چیزهای وزنی و کشیدنی و یا پیمانه ای نیست،بلکه شامل همه ی چیزهایی که مردم داد و ستد می کنند و امانات نیز می شود. «أَشْیاءَهُمْ»

6-ضایع کردن حقّ مردم در مسائل اقتصادی،یکی از بارزترین نمونه های فساد است.زیرا اقتصاد ناسالم،جامعه را به فساد می کشاند. «لا تَبْخَسُوا ، مُفْسِدِینَ»

7-بالاتر و بدتر از عمل فساد،داشتن روحیّه و خصلت افراد مفسد است.

«لا تَعْثَوْا،مُفْسِدِینَ»

بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ«86»

(مال و سرمایه ی حلالی که)خداوند(برای شما)باقی گذارده(از مال و ثروتی که در اثر کم فروشی بدست می آورید)برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید،و من نگهبان شما(بر حفظ ایمانتان و پذیرش این راه)نیستم.

نکته ها:

«بَقِیَّتُ اللّهِ» در این آیه به معنای درآمد و سودی است که از یک سرمایه ی حلال و خداپسندانه برای انسان باقی می ماند و صد در صد حلال است.امّا در روایات به هر وجود مبارکی که به اراده ی خداوند برای بشریّت باقی می ماند، «بَقِیَّتُ اللّهِ» گفته می شود.از جمله به سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه ی جنگ برمی گردند،زیرا به اراده ی الهی باقی مانده اند.به امام عصر(عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)نیز «بَقِیَّتُ اللّهِ» می گویند،چون آن وجود شریف به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است.در روایات می خوانیم که یکی از نام ها و اسامی مبارک آن حضرت «بَقِیَّتُ اللّهِ» است[34]و ما بر او به این نام سلام می کنیم:«السلام علیک یا بقیه اللّه فی ارضه».وقتی آن حضرت در مکّه ظهور فرمایند،این آیه را تلاوت کرده و می فرمایند:من آن«بقیّه اللّه»هستم.البتّه به سایر معصومین علیهم السلام نیز لقب«بقیهاللّه»داده شده است.[35]

پیام ها:

1-رزق اندک ولی حلال و پاک،بهتر از درآمدهای بسیار،امّا حرام است.

«بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ»

2-دنیا،فانی و آخرت باقی است،لذا آخرت گرایی بهتر از دنیاطلبی است. «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ»

3-اگر کم فروشی نکنیم،مشتریان بیشتر و در نتیجه سود ما در آینده،زیادتر و گواراتر خواهد گردید. «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ»

4-کسی که حرام را بهتر از حلال بداند،در ایمان خود شک کند. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

5-انسان ها در عقاید خود آزادند و حتّی انبیا هم بر آنان تحمیلی ندارند. «وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»

6-اگر به خاطر حرام خواری،دارایی و زندگیتان تباه شد،من ضامن نیستم. «وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»

قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ«87»

(امّا مردم مدین در جواب)گفتند:ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که(به ما بگویی)آنچه را که پدرانمان می پرستیدند رها کنیم؟(و)یا اینکه (نتوانیم)آن گونه که خود می خواهیم،در اموالمان تصرّف کنیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی!(این چه توقّعی است که از ما داری؟)

پیام ها:

1-همه ی انبیا علیهم السلام با مخالفانی روبرو بوده اند. قالُوا یا شُعَیْبُ ...

2-نماز،در ادیان گذشته نیز بوده است. «أَ صَلاتُکَ»

3-نماز،بارزترین نمود آئین شعیب بوده است. «أَ صَلاتُکَ»

4-نماز واقعی،انسان را به ارشاد دیگران و امر به معروف و نهی از منکر آنها وامی دارد. «أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ»

5-تقلید از نیاکان،درمقابل دلیل ونصّ،سرچشمه ی بسیاری از انحرافات است.

«یَعْبُدُ آباؤُنا»

6-دین،نه از سیاست جداست و نه از اقتصاد. أَ صَلاتُکَ ... نَتْرُکَ ... فِی أَمْوالِنا

7-راه انبیا،مانع از آزادی بی قید و شرط است. «نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا»

8-مالکیّت بر چیزی،دلیل جواز بر هر نوع مصرف کردن آن نیست. نَتْرُکَ ... أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا (در قوانین شعیب،قانون کنترل مصرف بوده است)

9-تجلیل و ستایش مخالفان از ما،گاهی به خاطر سکوت ونگفتن حقّ است.

«إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»

10-تعریف وتمجید مخالفان،گاهی جنبه ی استهزا دارد. «لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ«88»

(شعیب)گفت:ای قوم من! آیا اندیشیده اید که اگر من دلیل روشنی از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نیکویی(مثل نبوّت)از سوی خود عطا کرده باشد، (چگونه می توانم مخالفت او کنم؟)و من نمی خواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهی می کنم،خود مخالفت کنم(ومرتکب آن شوم).

من به جز اصلاح به مقدار توانم،خواسته ی دیگری ندارم و جز به لطف خداوند،توفیقی برای من نیست،(از این روی)بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازگشته ام.

نکته ها:

در آیه ی قبل،کفّار اعتراض داشتند که چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشیم؟ حضرت شعیب علیه السلام در این آیه جواب می فرمایند که اگر من شما را از تصرّفِ بی قید و شرط محدود می کنم،به جهت اصلاح زندگی و جامعه ی شماست،نه به خاطر دشمنی،حسادت،تنگ نظری و یا امور دیگر،زیرا مصالح فردی نباید موجب ضرر و  زیان به مصالح عمومی شود.

پیام ها:

1-نبوّت بر اساس معجزه وبیّنه است. «کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ» (قوانین بر پایه دلیل است)

2-انبیا علیهم السلام همه چیز را از خدا می دانند. «رَبِّی، رَزَقَنِی»

3-گمان نکنیم زندگیِ خوب،با کم فروشی وحرام خواری بدست می آید،زیرا انبیا و اولیای الهی بدون آلودگی به این گناهان،روزیِ نیکو داشته اند. «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» (روزی نیکو آن است که بر اساس کم فروشی وظلم نباشد)

4-روزی انسان از خدا وبه لطف اوست،نه به زرنگی. «رَزَقَنِی مِنْهُ»

5-در مقابل کفّار که می گفتند: «أَمْوالِنا» حضرت شعیب علیه السلام فرمود: «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً» یعنی گمان نکنید که من مشکل مالی دارم.

6-آمر به معروف و ناهی از منکر باید قبل از دیگران،خودش اهل عمل باشد.

انبیا فقط طرّاح و فرمانده نبودند،بلکه خودشان از بهترین مصادیق اهل عمل بشمار می رفتند. «وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ»

7-انبیا علیهم السلام نه تنها برخلاف دستورهای الهی عمل نمی کردند،بلکه حتّی به فکر خلاف هم نبودند. وَ ما أُرِیدُ أَنْ ...

8-هدف انبیا علیهم السلام اصلاح انسان ها و جوامع بشری است. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ»

9-مرز کار انبیا توان وقدرت آنهاست،نه ساعت،روز،ماه وسال. «مَا اسْتَطَعْتُ»

10-اراده ی کارها از ما،ولی میزان توفیق از خداست. «إِنْ أُرِیدُ ،ما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ»

11-در کارها آخرین تلاش را به کار ببریم،ولی بدانیم که موفّقیّت به دست خداوند است. مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی ...

12-توکّل زمانی نتیجه بخش است که در کنارِ تلاش باشد. «مَا اسْتَطَعْتُ، تَوَکَّلْتُ»

13-مصلح باید خود صالح و اهل ایمان،توکّل،انابه و سوز باشد. «مَا اسْتَطَعْتُ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ»

14-در این آیه برای آمر به معروف و ناهی از منکر این سفارها شده است:

الف:شخصاً اهل عمل باشد. «ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ»

ب:هدف او اصلاح جامعه باشد. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ»

ج:توفیق کارش را از خداوند بداند. «وَ ما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ»

د:همیشه بر او توکّل نماید. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»

ه:در مشکلات به او پناه ببرد. «إِلَیْهِ أُنِیبُ»

وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ«89»

و(حضرت شعیب گفت:)ای قوم من! دشمنی ومخالفت با من،شما را به کاری وادار نسازد که(عذابی)مثل آنچه به قوم نوح،یا قوم هود(و)یا قوم صالح رسید به شما هم برسد و(می دانید که ماجرای)قوم لوط(چندان)از شما دور نیست.

پیام ها:

1-حتّی با مخالفان نیز با لحن خوب سخن بگوییم. «یا قَوْمِ»

2-به خاطر دشمنی با یک فرد،سرنوشت و سعادت خود و جامعه را به آتش نکشیم. «لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی»

3-تاریخ اقوام بشری،به یکدیگر شباهت و پیوند دارد،و بازگو کردن آن،درس عبرت است. «مِثْلُ ما أَصابَ»

4-سرنوشت تلخ پیشینیان را ساده،شوخی،موسمی،موضعی،فردی و تصادفی نگیریم. مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ ...(حضرت نوح،هود،صالح و لوط،قبل از حضرت شعیب بوده اند)

5-دست خدا برای قهر و عذاب باز است.او هر قومی را به هر شکل و در هر منطقه و در هر زمانی که بخواهد می تواند هلاک کند.همانطور که قوم حضرت نوح علیه السلام را با غرق کردن،قوم حضرت هود را با طوفان،قوم حضرت صالح علیه السلام را با صیحه ی آسمانی و قوم حضرت لوط علیه السلام را با ویرانی به قهر خود مبتلا نمود. «مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ»

6-بهترین جریان تاریخی برای عبرت آموزی،نزدیک ترین آنهاست.قوم شعیب با قوم لوط،هم از لحاظ مکانی نزدیک بودند و هم از جنبه ی زمانی. «وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ»

وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ«90»

(پس بیایید)و از پروردگارتان آمرزش بطلبید و به سوی او باز گردید.

همانا پروردگار من،مهربان و دوستدار(توبه کنندگان)است.

نکته ها:

«ود»،به آن دوستی ای گفته می شود که دارای آثار بوده واستمرار داشته باشد.

پیام ها:

1-باید در کنار هشدار واخطار به مخالفان،راه بازگشت و اصلاح را نیز به آنها ارائه داد. اِسْتَغْفِرُوا ...

2-طلب آمرزش و دوری از گناه،مقدّمه ی بازگشت به راه حقّ است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ»

3-اگر استغفار وتوبه کنیم،از جانب پروردگارمان جواب مثبت می شنویم.

اِسْتَغْفِرُوا ... إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ

4-خداوند را آن گونه معرّفی کنیم که عشق بازگشت به سوی او آسان شود. «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ»

5-رحمت خدا لحظه ای نیست،بلکه استمرار دارد و دارای آثار وبرکات زیادی است. «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ» (علاوه بر جمله ی اسمیّه، «رَحِیمٌ» صیغه ی مبالغه است)

6-خداوند نه تنها توبه پذیر است،بلکه توبه کننده را دوست دارد. «وَدُودٌ»

قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّا تَقُولُ وَ إِنّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ«91»

(کفّار)گفتند:ای شعیب! ما بسیاری از سخنان تو را درک نمی کنیم و ما تو را در میان خود شخص ضعیفی می بینیم و اگر بستگان تو نبودند،هر آینه تو را سنگسار می کردیم و تو بر ما(هیچ)برتری و قدرت و عزّتی نداری.

نکته ها:

کفّار به حضرت شعیب علیه السلام می گفتند:ما سخنان تو را درک نمی کنیم.مگر کلام آن حضرت چه بود که آنها نمی فهمیدند؟آیا جز این بود که می فرمود:

1-من معجزه و بیّنه دارم. «کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ»

2-من دارای مشکل مالی و نیازمند شما نیستم. «رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً»

3-به آنچه می گویم،عمل می کنم. ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ ...

4-به دنبال اصلاح جامعه هستم. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ»

5-آنچه در توان دارم تلاش می کنم. «مَا اسْتَطَعْتُ»

6-بر خدا توکّل و به سوی او انابه می کنم. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ»

7-عاقبتِ پیشینیان را به شما هشدار می دهم. مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ ...

امّا کفّار،هم سخنانش را تحقیر کردند، «ما نَفْقَهُ» ،هم خودش را ضعیف دانستند، «فِینا ضَعِیفاً» ،هم فامیل و بستگانش را ناچیز شمردند، «رَهْطُکَ» ،هم به شکنجه ی سختی تهدیدش کردند، «لَرَجَمْناکَ» و هم قدرت و عزّتش را نادیده گرفتند. «ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ»

پیام ها:

1-انبیا و مبلّغان الهی،در راه دعوت مردم به صراط مستقیم،بیشترین اهانت ها را متحمّل شده اند. ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّا تَقُولُ ...

2-مخالفان انبیا،دلیل و منطق ندارند.منطق آنان توهین،شکنجه و کشتار است.

«لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ»

قالَ یا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیًّا إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ«92»

(حضرت شعیب)گفت:ای قوم من! آیا قبیله ی من نزد شما از خداوند عزیزتر است(که)شما(فرمان)او را پشت سر انداخته اید،(امّا برای کسان و خویشان من حساب باز کرده اید؟)همانا پروردگار من به آنچه عمل می کنید احاطه دارد.

پیام ها:

1-مراعاتِ حقّ مردم،گروه ها،احزاب و حقوق بین الملل نباید فوق مراعات حقّ الهی باشد.نگذاریم در صحنه های سیاسی و اجتماعی،خط خدا منزوی شود و تحت الشعاع قرار گیرد. «أَ رَهْطِی أَعَزُّ»

2-برای افراد لجوج،هشدار لازم است. «إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»

وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ«93»

و(شعیب گفت:)ای قوم من!(پس)هر چه در توان دارید انجام دهید،من (نیز)کار خودم را خواهم کرد.بزودی خواهید دانست(که)عذاب خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و چه کسی دروغگوست.شما در انتظار باشید،من(نیز)همراه شما منتظرم.

پیام ها:

1-گاهی انبیا از تأثیر کلام خود مأیوس می شدند. «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ»

2-اگر از هدایت مردم مأیوس شدید،بر مواضع خود استقامت کنید. «إِنِّی عامِلٌ»

3-آنجا که موعظه کارساز نیست،باید تهدید را در پیش گرفت. «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ»

4-پاسخ تهدید را باید با تهدید داد. «لَرَجَمْناکَ، عَذابٌ یُخْزِیهِ»

5-مردم،حضرت شعیب را دروغگو می پنداشتند. «مَنْ هُوَ کاذِبٌ»

6-ما به وظیفه ی خود عمل کنیم،آنگاه در انتظار امدادهای اوباشیم. «إِنِّی عامِلٌ، اِرْتَقِبُوا»

وَ لَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنّا وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ«94»

و چون فرمان(قهر)ما آمد،شعیب وکسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و(آنگاه)صیحه ی(آسمانی)ستمگران را فراگرفت،پس در خانه هایشان  به رو افتادند(و مردند).

پیام ها:

1-قهر خداوند بر ستمگران،دیر وزود دارد،ولی سوخت وسوز ندارد. وَ لَمّا جاءَ أَمْرُنا ...

2-صاعقه های آسمان تصادفی نیست،بلکه به فرمان الهی نازل می شود. «أَمْرُنا»

3-خداوند،ناجی و پشتیبان اهل ایمان است. «نَجَّیْنا»

4-ایمان به انبیا باید همراه حمایت از آنان باشد. «آمَنُوا مَعَهُ» بجای «آمَنُوا مَعَهُ»

5-ایمان،رمز نجات است. «نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

6-بی توجّهی به دعوت انبیا،ظلم است. «أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

7-سرانجام ظلم و ظالم،نابودی است. «أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

8-عذاب الهی بر آنان به قدری سریع وعظیم بود که توان بیرون آمدن از خانه های خود را نداشتند. «دِیارِهِمْ» (ظاهراً عذاب در شب نازل شده است)

9-قهر الهی چنان می رسد که هرگونه قدرت فرار را از ظالمین می گیرد. «جاثِمِینَ»

کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ«95»

(کفّار مدین آنچنان نابود شدند)که گویی هرگز در آن منطقه ساکن نبوده اند،آگاه باشید(لطف خدا)از مردم مدین دور باد،همان گونه(که)از قوم ثمود دور شد.

نکته ها:

قهر الهی،از هر بمبی نابود کننده تر است،چرا که در هنگام بمباران،کم و بیش افرادی فرصت فرار پیدا می کنند و یا بعد از حادثه نجات می یابند.امّا وقتی عذاب خداوند و قهر او فرا می رسد،چنان قلع و قمع می کند که گویا هرگز کسی ساکن آن منطقه نبوده است.

پیام ها:

1-از قهر الهی هیچ راه فراری نیست. «کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها»

2-برائت از ستمگران و مرگ و نفرین بر آنان،سیره ی الهی وقرآنی است. «بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ»

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ«96»

و به تحقیق ما موسی را با معجزه و براهین روشن فرستادیم،

إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ«97»

به سوی فرعون و اشراف قومش(فرستادیم)،پس آنها(بجای پذیرفتن دعوت موسی،)از فرمان فرعون پیروی کردند،در حالی که فرمان فرعون مایه ی رشد(و نجات)نبود.

نکته ها:

تعداد آیاتی که در قرآن مجید درباره ی حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل وارد شده،در مورد هیچ پیامبر و امّت دیگری نیامده است،زیرا از این حضرت بیش از یکصد و سی مرتبه و در بیش از سی سوره نام برده شده است که خلاصه ترین آنها در این سوره است.

کلمه ی «سُلْطانٍ» ،به معنای سلطه است.گاهی به سلطه ی ظاهری گفته می شود و گاهی در سلطه ی منطقی و استدلالی بکار می رود.

پیام ها:

1-ادّعای نمایندگی از جانب خدا باید همراه نشانه ودلیل باشد. «أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ»

2-منطق و معجزه ی انبیا علیهم السلام برای همه ی مردم،روشن و قابل فهم است. «مُبِینٍ»

3-از مهم ترین فلسفه ی بعثت انبیا علیهم السلام،طاغوت زدایی،آزادی و رهایی انسان ها از قید بندگی دیگران است. «إِلی فِرْعَوْنَ»

4-بسیاری از مردم،پیروان طاغوت ها بوده اند. «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ»

5-باید شعارهای تبلیغاتی طاغوت ها را خنثی کرد.چون فرعون به دروغ اظهار می داشت که من شما را جز به راه رشد هدایت نمی کنم؛ «وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ» [36]،این آیه در مقام جواب می فرماید: «وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ»

6-همیشه علم و شناخت به تنهایی عامل دوری از انحراف نیست.(موسی حقّ را با دلیل و برهان،برای مردم روشن می کرد،ولی فرعون مردم را به انحراف دعوت می کرد و مردم از فرعون پیروی می کردند)

یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ«98»

او(فرعون)در روز قیامت،پیشاپیش قومش حرکت می کند،پس آنها را وارد آتش می سازد و چه بد جایگاهی است که به آن وارد می شوند.

نکته ها:

کلمه ی«ورد»به معنای آبی است که انسان به آن داخل می شود و کلمه ی«ورود»در اصل به معنای حرکت به سوی آب و نزدیک شدن به آن است،امّا کم کم به هر نوع داخل شدن بر چیزی اطلاق شده است.

پیام ها:

1-نشانه ی رشد برنامه ها و قوانین آن است که سبب ورود به بهشت شود،نه دوزخ. وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ ...

2-کسانی که در دنیا جلودار وامام مردمند،در آخرت نیز پیشگام به سوی بهشت یا جهنّم خواهند بود.امامِ نور(عادل)،مردم را به طرف نور(بهشت)،و امامِ نار(ظالم)،به سمت نار(جهنّم)،هدایت خواهد کرد. «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ»

وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ«99»

و در این دنیا با لعنتی بدرقه شدند و روز قیامت نیز چنین خواهد بود.(و این)چه بد عطایی است که به آنان داده می شود.

پیام ها:

1-هر کس دنباله رو فرعون ها و طاغوت ها شد،در دنیا و آخرت بد نامی و نفرین او را دنبال خواهد کرد. فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ، فَاتَّبَعُوا ... لَعْنَهً

ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُری نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِیدٌ«100»

(ای پیامبر!)این(مطالب،گوشه ای)از اخبار آبادی ها و شهرهایی است که ما آن را برای تو بازگو می کنیم،(البتّه)بعضی از آنها(هنوز)پابرجا هستند،ولی بعضی دیگر ویران شده اند.

نکته ها:

ممکن است منظور آیه این باشد که در بعضی موارد،تنها خودشان را هلاک نمودیم از این روی آثارشان باقی است،ولی در بعضی دیگر آنها را همراه با تمامی آثار و خانه هایشان نابود کردیم.

بیان داستان در قرآن،دارای نقش و اثرات مهمّی است،زیرا؛

1-دلنشین و جذّاب است.2-هموار کننده ی راه نفوذ و تأثیر بیشتر دلائل عقلی و برهانی است.3-دلیلی دیگر بر اعجاز پیامبر صلی الله علیه و آله است که چگونه فردی درس ناخوانده چنین اخباری را می داند.4-برای شنوندگان آن درس عبرت است.

پیام ها:

1-بیان تاریخ به مقداری لازم است که سبب رشد،پندآموزی و هشدار باشد. «مِنْ أَنْباءِ» (بعضی از تاریخ گذشتکان نه همه ی آن)

2-تاریخ نوح،هود،صالح،لوط،شعیب و موسی،از بخش مهم تاریخ بشری است. «أَنْباءِ» ( «أَنْباءِ» به معنای اخبار مهمّ است)

3-قرآن منبعی برای آشنایی با تاریخ گذشته و فرجام پیشینیان است.

4-گفتن داستان های صحیح،مستند و آموزنده،کاری خدایی است،از آن غفلت نکنیم. «نَقُصُّهُ»

5-داستان های قرآنی،صادق ترین و صحیح ترین قصه هاست،زیرا گوینده ی آنها خداست. «نَقُصُّهُ»

6-حساب تاریخ امّت ها از حساب آثار وبقایای آنها جداست،زیرا تاریخ امری ماندگار است،گرچه ممکن است از آثار وبقایای آنان خبری نباشد. «حَصِیدٌ»

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ«101»

و ما به آنان ظلم نکردیم،بلکه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند و چون قهر پروردگارت آمد،پس(آن)خدایانی که به جای«اللّه»می خواندند، سودی به حال آنان نبخشید و آنان را جز ضرر و هلاکت چیزی نیفزودند.

نکته ها:

کلمه ی «تَتْبِیبٍ» از«تب»به معنای استمرار در زیان و هلاکت و نابودی است.

پیام ها:

1-تنبیه و کیفر ظالم،ظلم نیست،بلکه عین عدل است. «وَ ما ظَلَمْناهُمْ»

2-سرنوشت انسان،در گرو اعمال و رفتار خود اوست. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»

3-غیر از خداوند،هیچ کس و هیچ چیز دیگر،منجی انسان نیست. «فَما أَغْنَتْ»

4-در برابر اراده ی الهی،هیچ کس و هیچ چیز را تاب مقاومت نیست. «مِنْ شَیْءٍ»

وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ«102»

و این چنین است مؤاخذه(و مجازاتِ)پروردگارت،زمانی که شهرها و آبادی های ستمگر را(با قهر خود)می گیرد.همانا مؤاخذه ی او(سخت) دردناک وشدید است.

پیام ها:

1-قهر و لطف خداوند،بر طبق یک سنّت پایدار و قانون جاوید است،نه براساس یک امر دفعی و تصادفی. «کَذلِکَ»

2-امّت های ستمگر،در معرض قهر الهی قرار دارند. کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ ...

3-تهدید در جای خود،یکی از عوامل مؤثّر تربیتی است. «أَخْذُ رَبِّکَ»

4-قهر خداوند،از شئون ربوبیّت اوست. «أَخْذُ رَبِّکَ»

5-عامل بدبختی و نزول قهر الهی،خود انسان ها هستند. «أَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَهٌ»

6-قهر خدا زمانی است که سیمای منطقه را ظلم بگیرد. «أَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَهٌ»

7-قهر خدا را ساده و ناچیز نشماریم. «إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ»

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَهِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ«103»

البتّه در این(یادآوری ها،)نشانه(وعبرتی)است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد. همان روزی که مردم را در آن گرد می آورند وآن روزی که (همه آن را)مشاهده می کنند و آن روز برای همه نمایان و مشهود است (وتمام اعمال و روحیّات هویدا می شود).

پیام ها:

1-بیان داستان باید دارای جهت و هدف باشد. «لَآیَهً»

2-تنها کسانی که به آخرت ایمان دارند،داستان های حقیقی قرآن را سرمشق خود می گیرند. «لَآیَهً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَهِ»

3-خوف از قیامت(گرچه از روی یقین نباشد،بلکه براساس احتمال خطرباشد) سبب عبرت گرفتن می شود. «لَآیَهً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَهِ»

4-اجتماع و حضور مردم در قیامت،امری اجباری است،نه اختیاری. «مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ» نه«یوم یجمع الناس»

وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ«104»

و ما،آن(روز)را مگر برای مدّت معدودی به تأخیر نمی اندازیم.

یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ«105»

روزی که(چون)بیاید،هیچ کس جز با اذن او حرفی نمی زند،پس(گروهی) از آنها بدبخت و سیه روز و(عدّه ای دیگر)خوشبخت و سعادتمندند.

نکته ها:

کلمه ی«سَعادت»،به معنای فراهم بودن اسباب نعمت و کلمه ی«شَقاوت»به معنای فراهم بودن اسباب گرفتاری است.

پیام ها:

1-زمان برپایی قیامت و به پایان رسیدن دنیا،از پیش مشخّص و معیّن شده است. «لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ»

2-فاصله ای که برای برپایی قیامت است،باز به خاطر دنبال کردن هدفی است.

«لِأَجَلٍ» و نفرمود:«الی اجل»

3-در روز قیامت سکوت بر همه ی افراد حکم فرماست،مگر افرادی که اجازه ی تکلّم داشته باشند. «لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاّ بِإِذْنِهِ»

فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ«106»

امّا(آن)کسانی که بدبخت شده اند،پس در آتش(اند و در آنجا)ناله ای (زار)و خروشی (سخت)دارند.

خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُرِیدُ«107»

(و)تا آسمان ها و زمین پایدار است،در آن(آتش)جاودانند،مگر آنچه خداوند بخواهد، همانا پروردگارت هر چه را اراده کند،انجام می دهد.

نکته ها:

«زَفِیرٌ» فریادی است که همراه با بیرون دادن نَفَس است و «شَهِیقٌ» ناله ای است طولانی که توأم با فرو بردن نَفَس است.بعضی نیز «زَفِیرٌ» را آغاز صدای الاغ و «شَهِیقٌ» را پایان آن دانسته اند.

همه ی افرادی که به دوزخ می روند،از لحاظ مدّت زمان حضور در آنجا یکسان نیستند، عدّه ای پس از مدّت کمی از دوزخ رهایی می یابند،بعضی دیگر برای مدّت بسیار طولانی در جهنّم می مانند و سرانجام خلاص می شوند،امّا گروهی برای همیشه در آنجا می مانند و هرگز از آن خارج نمی شوند.

کلمه ی«خلود»در مواردی که همراه با کلمه ی«ابد»آمده باشد،مثل: «خالِدِینَ فِیها» [37]،به معنای همیشگی و جاودانگی است،نه به معنای مدّت طولانی.

در این آیه اگر چه خلود تا زمان برقرار بودن آسمان ها و زمین بیان شده است و قرآن مدّت زمان استقرار آنها را تعیین فرموده[38]،لیکن باز به معنای ابدیّت و همیشگی است،زیرا که «ما دامَتِ السَّماواتُ» در زبان و ادبیات عرب،کنایه ای است که برای ابدیّت و جاودانگی آورده می شود،اگر چه آسمان ها ابدی نیستند.

پیام ها:

1-انسان با انتخاب های خود باعث شقاوت خود می شود. «شَقُوا» نه «شَقُوا»

2-دست خداوند در نجات گروهی از دوزخیان(به دلیل جرم کمتر و یا استحقاق عفو و یا هر دلیل دیگری)باز است. «إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ»

وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ«108»

و امّا کسانی که خوشبخت(و سعادتمند)شده اند،پس تا آسمان ها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانند،مگر آنچه پروردگارت بخواهد(این) عطایی قطع ناشدنی است.

پیام ها:

1-عامل شقاوت و بدبختی انسان ها،اختیار و خواست خودشان است،ولی سعادت آنها با توفیق الهی است.لذا برای شقاوت جمله «شَقُوا» و برای سعادت،عبارت «سُعِدُوا» آمده است.

2-گرچه دست الهی در هر کاری باز است،حتّی برای بیرون کردن اهل بهشت از بهشت، «إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ» امّا با توجّه به فراز آخر این آیه «عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» و

وعده هایی که در آیات دیگر داده شده،این کار را انجام نخواهد داد و وقتی کسی وارد بهشت شد،برای همیشه در آنجا خواهد ماند.

فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ«109»

پس(ای پیامبر!)از آنچه این کفّار می پرستند در شک و تردید مباش،(که) آنها عبادت نمی کنند مگر همان گونه که قبلاً پدرانشان(بت ها را)عبادت می کرده اند،و همانا ما نصیب آنها را به طور کامل و بی کم و کاست خواهیم پرداخت.

پیام ها:

1-یک رهبر باید چنان در راه وهدف خود استوار و قاطع باشد که انحراف امّت نتواند او را دچار تزلزل و سستی کند. «فَلا تَکُ»

2-مورد عتاب و خطاب قرار دادن شخصیّت ها،تأثیر روانی بیشتری در مردم دارد. «فَلا تَکُ»

3-بت پرستان و مشرکان،منطق و استدلال ندارند. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»

4-نیاکان،در اعمال و رفتار آیندگان نقش دارند. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»

5-پیروی از سنّت ها و توجّه به افکار و عقاید نیاکان،در همه جا دارای ارزش نیست. «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ»

6-خداوند حتّی نسبت به کفّار و مشرکان نیز ظلم نمی کند. «لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ»

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ«110»

و به تحقیق ما به موسی کتاب(تورات)دادیم،پس در آن اختلاف شد،و اگر سنّت پروردگارت(در مورد تأخیر عذاب کفّار)از پیش مقرّر نگشته بود،

هر آینه(در همین دنیا)میان آنان داوری و حکم می شد(و به کیفر می رسیدند)و همانا آنان درباره ی آن در شکی هستند که موجب بدگمانی آنان است.

پیام ها:

1-در هیچ دوره ای از تاریخ،تمام افراد قومی،هم عقیده نبوده اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ»

2-از اختلاف مردم در دین و ایمان آوردن بعضی و کفر عدّه ای دیگر،ناراحت و نگران نباشیم که این حادثه ی جدیدی نیست. «آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ»

3-با اینکه در آیاتی از قرآن مجید،تورات،کتاب نور خوانده شده،[39]امّا باز هم مردم در آن نور اختلاف کرده اند. «فَاخْتُلِفَ فِیهِ»

4-خداوند،خود نیز سنّت های خویش را مراعات کرده و زیر پا نمی گذارد،چرا که قبل از هر کس،این قانونگذار است که باید احترام قانون را داشته باشد. «وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ» (خداوند دنیا را محلّ داوری قرار نداده است)

5-سنّت های الهی،بر اساس مقام ربوبیّت اوست. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»

6-مهلت دادن به اختلاف کنندگان در کتاب آسمانی،از سنّت های الهی است.

«کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ»

وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«111»

و قطعاً پروردگارت(جزای)تمام اعمال آنان را حتماً بطور کامل خواهد داد،همانا او به(تمام)آنچه(مردم)عمل می کنند،آگاه است.

پیام ها:

1-در جهان بینی الهی،هیچ عملی بدون جواب و پاداش نیست. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ»

2-در پاداش یا کیفر الهی،هیچ کم و کاستی وجود ندارد. «لَیُوَفِّیَنَّهُمْ»

3-جزای کامل خداوند،بر اساس آگاهی کامل او از اعمال مردم است. «خَبِیرٌ»

فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«112»

پس(ای پیامبر!)همان گونه که مأمور شده ای،استوار باش و(نیز)هر کس که با تو،به سوی خدا آمده است،و سرکشی نکنید که او به آنچه می کنید بیناست.

نکته ها:

در روایات آمده است که پیامبر فرمود:سوره ی هود مرا پیر کرد.و گفته اند که مراد حضرت این آیه از سوره ی هود بوده است.[40] اگر چه فراز نخست این آیه «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» در سوره ی دیگری[41]از قرآن مجید نیز آمده،امّا آیه ی فوق به چنین خصوصیّتی معروف شده است.شاید سنگینی این آیه،وجود فرازهای دیگری از تاریخ است که در آیه بیان نشده و آن،استقامت یاران پیامبر صلی الله علیه و آله است که همه ی آنها وفادار نبودند و پیامبر صلی الله علیه و آله از بی وفایی و ناپایداری آنان در ناراحتی بود.

پیام ها:

1-حال که خداوند کیفر وپاداش همه را بدون کم و کاست می دهد،پس استقامت کن. کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ ... فَاسْتَقِمْ

2-نتیجه ی تاریخ انبیا،استقامت است. «فَاسْتَقِمْ»

3-در استقامت و پایداری،رهبر باید پیشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرایط مکّه برای مسلمانان صدر اسلام،دشوار و نیاز به استقامت بوده است)

4-پایداری زمانی ارزش دارد که در همه ی امور باشد.در عبادت،در ارشاد، تحمل ناگواری ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ»

5-عمل باید بر طبق نص و فرمان الهی باشد،نه بر اساس قیاس و استحسان وخیال و امثال آن. «کَما أُمِرْتَ»

6-پایداری رهبر بدون همراهی و پایداری امّت بی نتیجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»

7-رجوع و بازگشت به خدا،بهای سنگینی را می طلبد و آن،استقامت وپایداری در راه مستقیم است. «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»

8-همه چیز باید طبق فرمان باشد،نه زیاده روی وطغیان. کَما أُمِرْتَ ... وَ لا تَطْغَوْا

9-رهبر و امّت باید در راه مستقیم حرکت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند.

«فَاسْتَقِمْ،وَ لا تَطْغَوْا»

10-استقامت در دین،پاداش الهی را در پی دارد. فَاسْتَقِمْ ... إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ«113»

و به ستمگران تمایل وتکیه نکنید که آتشِ(عذاب)شما را فرا می گیرد و(در این صورت)برای شما در برابر خداوند،هیچ دوست و سرپرستی نیست، پس(از هیچ ناحیه ای)مورد کمک قرار نخواهید گرفت.

نکته ها:

در روایات می خوانیم که مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او،از مصادیق رکون به ظالم محسوب می شود.در روایتی می فرماید:به ستمگر امیدی نداشته باش،گرچه او فامیل و دوست تو باشد.«و ان کان حمیما قریباً»[42]در کافی،نیز این روایت آمده که اگر به مقدار زمانِ دست به جیب کردن ستمگر برای بخشش،راضی به زنده بودن او باشی،رکون و تکیه بر ظالم کرده ای که خدا از آن نهی نموده است[43]

از آنجا که اطاعت از اولی الامر،واجب و از سوی دیگر،رکون به ظالم حرام است،پس اولی الامر نمی تواند ظالم باشد،بلکه باید معصوم نیز باشد،زیرا گناه از مصادیق ظلم به شمار می رود.

رکون و تکیه بر ظالم،آتش و عذاب خداوند را در پی دارد،پس وضعیّت خود ظالم چگونه خواهد بود؟!

پیام ها:

1-هرگونه تمایل واعتماد به ستمگران داخلی وخارجی،ممنوع است. «لا تَرْکَنُوا» (ستمگران، لایق پیروی و رهبری نیستند)

2-تکیه بر ستمگران،گناه کبیره است.(هر گناهی که قرآن درباره ی آن وعده ی آتش داده،گناه کبیره است) لا تَرْکَنُوا ... فَتَمَسَّکُمُ النّارُ

3-به جای تمسّک به ظالم،به خدا توکّل کنیم. «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ»

4-نتیجه ی تکیه بر ستمگران،غربت و تنهایی است. «ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»

وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذّاکِرِینَ«114»

و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بپادار،(زیرا)بدرستی که کارهای نیکو(همچون نماز)،بدی ها را محو می کند،این(فرمان)،تذکّری است برای اهل ذکر.

وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ«115»

و پایدار باش،که همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.

نکته ها:

در روایات،مراد از دو طرف روز،صبح و مغرب،و مراد از اوایل شب،نماز عشا بیان شده است.[44] البتّه این آیه در مقام بیان تمام نمازهای روزانه نیست.

شخصی از اعمال زشت خویش ناراحت بود،لذا پس از نماز در مسجد از پیامبر صلی الله علیه و آله خواست تا او را حدّ بزند،حضرت به او فرمود:چون بعد از آن عمل خلاف،در نماز جماعت شرکت کرده ای،خداوند تو را بخشید[45]

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که شخصی از طریق طاغوت درآمدهایی را بدست آورده وبا امید به آیه ی «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» به فقرا کمک می کند وبه حج می رود؟حضرت فرمود:

«انّ الخطیئه لا تکفر الخطیئه» گناه را نمی توان با گناه پوشاند.[46] آنچه را بدست آورده مالِ مردم است وتصرّف در مال مردم به هر شکل حرام است.

امید بخش ترین آیه ی قرآن

حضرت علی علیه السلام بر جمعی وارد شده و از آنها سؤال فرمودند:آیا می دانید امیدبخش ترین آیه ی قرآن کدام است؟! هر کس به فراخور حال خویش آیه ای را عنوان کرد:

*بعضی گفتند:آیه ی «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ»[47]یعنی خداوند جز شرک،گناهان دیگر را می بخشد.

*بعض دیگر بر آن بودند که این آیه است؛ «وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً»[48]یعنی هر کس خلافکار و ظالم باشد ولی استغفار کند،خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.

*عدّه ای اظهار داشتند آیه ی «یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً»[49]یعنی ای بندگان من که در حقّ خود اسراف کرده اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید،زیرا او همه ی گناهان را می بخشد.

*تعدادی هم نظر به این آیه داشتند؛ «وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ»[50]یعنی کسانی که اگر کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند،یاد خداوند می کنند و برای گناهان خویش استغفار می نمایند،و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد.

بعد از اینکه حضرت نظرات آنان را شنید،فرمودند:از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود:امیدبخش ترین آیه در قرآن این آیه است: «أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه دادند:یا علی! سوگند به خداوندی که مرا بشیر و نذیر به سوی مردم مبعوث کرد،وقتی که انسان برای نماز وضو بگیرد،گناهانش ریخته می شود،و زمانی که رو به قبله کند،پاک می شود.یا علی! مثال اقامه کننده ی نمازهای روزانه،مثل کسی است که هر روز پنج مرتبه در نهر آبی که جلوی منزل اوست خود را شستشو کند.[51]

پیام ها:

1-رهبر باید الگوی مردم باشد. فَاسْتَقِمْ ... أَقِمِ ...

2-نماز را باید با شرایط و آداب کامل بجای آورد.در کلمه ی«اقامه»،معنای کمال و تمام نهفته است. «أَقِمِ الصَّلاهَ»

3-نماز،قوّت قلب مؤمنان است.چون در آیات گذشته،فرمان به استقامت و عدم اعتماد به ظالمان مطرح شد و این امور نیاز به روحیّه ی بالا دارد،لذا در این آیه،خداوند امر به تقویت روح با اهرم نماز می فرماید. فَاسْتَقِمْ ... وَ أَقِمِ الصَّلاهَ

4-نمازها را باید در وقت مقرّر انجام داد. «طَرَفَیِ النَّهارِ»

5-نماز،روشن ترین نمونه ی کار نیک است. أَقِمِ ... إِنَّ الْحَسَناتِ ...

6-اعمال انسان در یکدیگر تأثیر دارند. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»

7-دستور به نماز،روشن ترین پند خداست. «ذلِکَ ذِکْری» (نماز،ذکر الهی است)

8-همه ی افراد از تذکّرات الهی،بهره مند نمی شوند. «ذِکْری لِلذّاکِرِینَ»

9-برپایی واقامه ی نماز،پشتکار وحوصله می خواهد[52]«أَقِمِ الصَّلاهَ ،وَ اصْبِرْ»

فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ«116»

پس چرا در قرون قبل از شما،صاحبان علم و قدرتی نبودند تا مردم را از فساد در زمین باز دارند،مگر گروه کمی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم،و ستمگران دنباله رو و دلبسته ی مال و مقامی شدند که در آن مست و سرکش شده بودند و آنان مردمی مجرم و گناهکار بودند.

نکته ها:

کلمه ی «بَقِیَّهٍ» که 3 بار در قرآن آمده،به معنای باقیمانده است،امّا معمولاً در لغت عرب، به فضل و قدرت گفته می شود.شاید به خاطر آنکه انسان اجناس نفیس را نزد خود ذخیره می کند و باقی نگه می دارد،و شاید هم به جهت آنکه افرادی در صحنه باقی می مانند که دارای قدرت و قوّت بیشتری هستند.

در این آیه خداوند از گروهی انتقاد کرده که چرا مجهّز به علم و قدرت نمی شوند تا جامعه را هشدار دهند.این هشدار با لحن «فَلَوْ لا» بارها در قرآن تکرار شده است،از جمله:آیه ی «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ»[53]و آیه ی «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»[54]

چون آیه ی 114 پیرامون نماز و این آیه در مورد نهی از منکر است،بجاست تا به آیاتی از قرآن مجید که در آنها مسائل«نماز»و«امر به معروف ونهی از منکر»در کنار هم و متأثّر از یکدیگر آمده،اشاره ای داشته باشیم.از جمله ی این آیات عبارتند از:

الف: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[55]قطعاً نماز،انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد.

ب: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[56]همانا خوبی ها(مثل نماز)بدی ها را محو می کند.

ج: «أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ[57]نماز به پادار و امر به معروف کن و از منکر بازدار.

د: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[58]مؤمنان واقعی آنانند که اگر در زمین به آنها مکنت و قدرت بخشیم،نماز به پا می دارند و زکات می پردازند.

پیام ها:

1-در همه ی زمان ها،افراد بی تفاوت نسبت به مفاسد اجتماعی،محکوم و مورد انتقادند. فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ ...

2-بیشترین مسئولیّت در نهی از منکر،بر عهده ی صاحبان علم و قدرت است.

«أُولُوا بَقِیَّهٍ»

3-در هر جامعه ای،افراد مصلح و دلسوز در اقلیّت هستند. «إِلاّ قَلِیلاً»

4-رمز سقوط امّت های پیشین،بی تفاوتی و ترک نهی از منکر بوده است. «إِلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا»

5-نتیجه ی دلسوزی مصلحین و اصلاح جامعه،نجات از قهر الهی است. «أَنْجَیْنا»

6-ظلم،عیّاشی و جرم،اضلاع مثلث شوم سقوط و هَلاکت اند. «ظَلَمُوا، أُتْرِفُوا ، مُجْرِمِینَ»

وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ«117»

و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادی هایی را که مردمش اصلاح گرند،به ظلم و ستم هلاک کند.

نکته ها:

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:مراد از اصلاح در آیه،انصاف مردم نسبت به یکدیگر است.[59]

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:ای ابن مسعود! با مردم رفتاری منصفانه داشته باش وخیرخواه آنان باش وبه آنان رحم کن.اگر چنین باشی و خدا بر مردم شهری غضب کند که تو در میان آنان هستی،به سوی تو نظر می کند وبه خاطر تو،به آنان رحم می کند.[60]

پیام ها:

1-قهر خداوند،دلیل دارد. «لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ»

2-صالح بودن تنها کافی نیست،بلکه باید«مصلح»بود. ما کانَ رَبُّکَ ... وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (یکی از موارد ایمنی از عذاب الهی،اصلاح طلبی مردم است)

وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّهً واحِدَهً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ«118»

و اگر پروردگارت می خواست،هر آینه همه ی مردم را(با اجبار)،یک امّت واحده(و دارای یک عقیده ی حق)قرار می داد،در حالی که همچنان اختلاف می ورزند.

نکته ها:

در قرآن مجید،بارها به مسئله ی آزادی انسان ها در انتخاب راه و عقیده اشاره شده است.

یعنی با اینکه خداوند مردم را به سوی خویش هدایت می فرماید،امّا هرگز در این راه اجبار نمی کند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز حقّ مجبور کردن مردم را نداده است،بلکه فقط از آن حضرت خواسته که مردم را تذکّر دهد و راه را به آنان یادآوری نماید. «إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»[61].بنابراین،خداوند راه تقوی و فجور را به نحوی که فطرت انسان خوبی ها و بدی ها را از درون درک کند،الهام می فرماید،و از بیرون هم انبیا علیهم السلام را برای راهنمایی می فرستد و این خود انسان است که با اراده و اختیار کامل راه خویش را برمی گزیند.

پیام ها:

1-سنّت الهی در آفرینش انسان،بر اساس آزادی و انتخاب عقاید و افکار است.

«لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّهً واحِدَهً»

2-خواست خداوند،قابل تخلّف نیست. «لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ»

3-در هیچ زمان همه ی مردم یکدست نبوده اند. «وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ»

4-دلیل اختلاف مردم،قدرت آزاد بودن آنان است. لَوْ شاءَ ... وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ

إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ«119»

مگر کسی که پروردگارت به او رحم کند،و(خداوند)برای همین(رحمت) مردم را آفرید،و فرمان پروردگارت صادر شده که دوزخ را از جنّ و انس پر خواهد کرد.

نکته ها:

بعضی گفته اند:معنای آیه این است که مردم دائماً اختلاف دارند،مگر کسانی که در سایه ی لطف ورحمت الهی،گرفتار اختلاف نشوند و خدا برای همین وحدت کلمه،آنان را آفرید.[62]

فلسفه ی آفرینش انسان،در آیات قرآن با عناوین مختلفی مطرح شده است:

در یک جا می خوانیم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ[63]که دلیل آفرینش جنّ و انسان،عبادت آنها دانسته شده است.

در جای دیگری می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» [64]یعنی خداوند،مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید.

و در آیه ی فوق نیز آمده است: «لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» یعنی ما انسان ها را آفریدیم تا مشمول رحمت خویش نماییم.

در ظاهر به نظر می رسد که فلسفه ی آفرینش انسان،سه عنوان متفاوت یعنی:عبادت، آزمایش و رحمت است.امّا با کمی دقّت نظر متوجّه می شویم که هر سه موضوع دارای یک نقطه ی مشترک هستند و آن تکامل روحی و معنوی انسان هاست.

در آیه ی قبل آمد که انسان آزاد است و در آخر این آیه می فرماید:ما حتماً دوزخ را از انسان

و جنّ پر می کنیم.آنچه از جمع بین این دو آیه فهمیده می شود،این است که انسان در انتخاب راه آزاد است،ولی به خاطر پذیرش راه باطل،جهنّمی می شود.

در روایات متعدّد آمده است که نمونه ی روشن اختلاف مردم،مسأله ی رهبری معصوم است که طبیعتاً به جز آن گروه که مشمول رحمت الهی و در خط اهل بیت علیهم السلام و پیشوایان معصوم قرار گرفته اند،بقیه ی مردم منحرف شده اند[65]

امام صادق علیه السلام فرمود:خدا انسان را آفرید تا کارهایی انجام دهد و مستحقّ رحمت شود.[66]

پیام ها:

1-تنها راه برچیده شدن اختلافات،لطف و رحمت الهی است. «إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ»

2-عامل وحدت،فقط امدادهای الهی است و محورهای دنیوی و مادّی،اموری فانی،مقطعی،یک بعدی و خیالی اند. «إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ»

3-فلسفه ی خلقت بشر،پذیرش و دریافت رحمت الهی است. «وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»

4-خداوند قوانین و سنّت هایی را بر خود لازم کرده است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

5-قهر حتمی الهی،بعد از لطف او و فرستادن انبیا و کتب و موعظه و هشدار و مهلت دادن مطرح است. رَحِمَ رَبُّکَ ... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ

6-خداوند با قرار دادن فطرت و عقل از درونِ انسان و ارسال انبیا و کتب آسمانی از بیرون،حجّت را بر مردم تمام کرده است «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

7-جهنّم محدودیّت دارد. «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ»

8-جنّ نیز مانند انسان،دارای تکلیف و کیفر وپاداش است. «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّاسِ»

وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَ جاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ«120»

و هر یک از سرگذشت انبیای(قبلی)،که برای تو بازگو کردیم،چیزی است که دلت را بدان محکم گردانیم،و در این(اخبار)،برای تو حقایق و برای اهل ایمان،پند و تذکّری آمده است.

پیام ها:

1-نقل بخش های مهم تاریخ و آگاهی دادن به آن،یکی از شیوه های تربیتی است.

«نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ»

2-بیان سرگذشت انبیا علیهم السلام بار تربیتی دارد و کلمه و نکته ای از آن بی دلیل نیست. «کُلاًّ»

3-داستان های قرآنی،برگزیده ای از سرگذشت زندگانی انبیا علیهم السلام است. «نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ»

4-داستان های قرآنی هدفدار است،نه وسیله سرگرمی و یا اغفال. نَقُصُّ عَلَیْکَ ... ما نُثَبِّتُ

5-در نقل داستان باید آن فرازهایی مورد توجّه قرار گیرد که دارای بار ارزشی است. «ما نُثَبِّتُ»

6-بهترین داستان آن است که مایه ی آرامش خاطر باشد. «ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ»

7-آرام بخش دلها خداوند است. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ»

8-انبیا علیهم السلام نیز به تقویت روحیّه نیاز دارند. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ»

9-هرگز با باطل آرامش واقعی و دائمی صورت نمی گیرد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَ جاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ»

10-یک مُبلّغ،زمانی در تبلیغ و موعظه خود موفق است که از ثبات و اطمینان کامل برخوردار باشد. «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ»

11-همه ی داستان های قرآنی حقیقت دارد و با نوعی برهان و دلیلِ قابل قبول همراه است.«الحقّ»

12-در تبلیغ باید ابتدا آرامش خاطر،بعد کلام مستدلّ و سپس موعظه باشد.

«فؤادک،حق،موعظه»

13-بهترین شیوه های تربیتی،تنها در مورد انسان های آماده کارساز است. «ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ»

وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنّا عامِلُونَ«121»

و به کسانی که ایمان نمی آورند بگو:هر چه در توان دارید انجام دهید،ما نیز انجام می دهیم.

وَ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ«122»

و شما در انتظار باشید،ما هم منتظریم.

پیام ها:

1-ابلاغ تهدیدو بشارت،وظیفه ی انبیاست. «قُلْ»

2-انسان،آزاد است و انبیا علیهم السلام نیز بر او اجبار و تحمیلی ندارند. وَ قُلْ لِلَّذِینَ ...

اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ

3-کسی که موعظه پذیر نیست و تذکّر به حال او سودی ندارد،باید تهدید شود.

«وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ»

4-مبلّغ باید به راه وهدف خود،ایمان کامل داشته باشد. «إِنّا عامِلُونَ - إِنّا مُنْتَظِرُونَ»

5-در تبلیغ باید با هر کسی به تناسب عقل و فهم خود او سخن گفت،با افراد لجوج و عنود،با قهر و تهدید. «انْتَظِرُوا»

6-فرجامی نیکو در انتظار پیامبر و مؤمنان است. «إِنّا مُنْتَظِرُونَ»

وَ لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ«123»

و نهان آسمان و زمین تنها برای خداوند است و تمام امور به او باز گردانده می شود،پس بنده ی او باش(و تنها او را پرستش کن)و بر او توکّل نمای و پروردگارت از عملکرد شما غافل نیست.

نکته ها:

علم غیب،به طور مطلق مخصوص خداوند است،امّا به اذن و اراده ی الهی،پیامبران نیز از علم غیب برخوردارند. «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ»[67]

پیام ها:

1-آگاهی از اسرار جهان مخصوص خداوند است. «لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

2-زمین و آسمان(تمام هستی)،علاوه بر ظاهر،دارای غیب و نهانی نیز هست.

«لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

3-مرجع همه چیز او و بازگشت هر چیزی به سوی اوست. «إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ»

4-ایمان به غیب،زمینه ساز عبادت وتوکّل بر خداوند است. لِلّهِ غَیْبُ ... فَاعْبُدْهُ

5-هر کس به خداوند توکّل کند،مورد لطف او قرار می گیرد. وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ ...

6-آگاهی بر عملکرد انسان،از شئون ربوبیّت خداوند است. وَ ما رَبُّکَ ...

«و الحمد لله رب العالمین»


[1] - ماجرای ناقه ی صالح در آیاتی از سوره شعرا(155-158)وسوره قمر(27-31)نیز آمده است

[2] - تفسیر اطیب البیان

[3] - وسایل،ج 11،ص 409-411

[4] - در نهج البلاغه نیز در کلام 12 و 20،به این معنا اشاره شده است

[5] - تفسیر المیزان

[6] - یس،49

[7] - یس،53.

[8] - در سوره ی ذاریات می خوانیم که پذیرایی حضرت ابراهیم علیه السلام از میهمانانش با کباب کردن گوساله چاقی بوده است.«عجل سمین

[9] - تفسیر نورالثقلین

[10] - شاید نامگذاری«یعقوب»که از واژه«عقب»است،بدین جهت باشد که بعد از اسحاق می آید.تفسیر المیزان

[11] - ذاریات،29

[12] - تفسیر مجمع البیان

[13] - احزاب،33

[14] - هود،46

[15] - بحار،ج 18،ص19

[16] - نظیر«خیر»در «قُلْ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ» جمعه،11

[17] - تفسیر المیزان

[18] - تفسیر فی ظلال القرآن

[19] - اعراف،79

[20] - اعراف،80

[21] - اعراف،83

[22] - .هود،82

[23] - انبیاء،74

[24] - نمل،54.

[25] - انبیاء،74

[26] - بحار،ج 76،ص 63

[27] - بحار،ج 76،ص 67

[28] - بحار،ج 76،ص 67

[29] - نهج البلاغه،حکمت 252

[30] - آنچه را حضرت لوط و سایر انبیای الهی علیهم السلام آرزوی آن را داشتند، خداوند به ما ایرانیان ارزانی فرمود،آیا باز هم از منکرات نهی نخواهیم کرد؟

 [31] - شعرا،167

[32] - تفسیر المیزان

[33] - تفسیر نورالثقلین

[34] - بحار،ج 46،ص 259

[35] - تفسیر کنزالدقائق

[36] - غافر،29

[37] - نساء،169 و جنّ،23

[38] - ابراهیم،48 و انبیاء،104

[39] - مائده،44 و انعام،91

[40] - تفسیر نمونه

[41] - شوری،15

[42] - تفسیر کنزالدقائق

[43] - کافی،ج 5،ص 108

[44] - تفسیر کنزالدقائق

[45] - تفسیر مجمع البیان

[46] - تفسیر کنزالدقائق.

[47] - نساء،48

[48] - .نساء،110

[49] - زمر،53

[50] - .آل عمران،134

[51] - تفاسیر مجمع البیان و کنزالدقائق

[52] - در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» طه،132

[53] - .توبه،122

[54] - مائده،63.

[55] - عنکبوت،45

[56] - هود،114

[57] - .لقمان،14

[58] - حج،41

[59] - تفسیر مجمع البیان

[60] - بحار،ج 74،ص 109

[61] - غاشیه،21

[62] - تفسیر اطیب البیان

[63] - ذاریات،56

[64] - ملک،2

[65] - تفسیر کنزالدقائق

[66] - تفسیر نورالثقلین؛توحید صدوق،ص 403

[67] - جنّ،26


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -