انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 1 تا 60 هود

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره ی هود

این سوره در سال های آخر حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه نازل شده است، سال هایی که به جهت وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه مسلمانان در شرایط بسیار سختی بسر می بردند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:سوره ی هود مرا پیر کرد.[1] زیرا آیه ی استقامت در این سوره نازل شده است: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»[2]همان گونه که به تو دستور داده شده پایداری و صبر کن و یاران تو نیز باید پایداری کنند.امّا بی صبری یاران پیامبر صلی الله علیه و آله آن حضرت را زجر می داد.

محتوای این سوره که یکصدوبیست وسه آیه دارد،تاریخ پیامبران و به خصوص حضرت نوح علیه السلام و توجّه به مسائل اعتقادی است.از دقّت در تاریخ انبیا استفاده می شود که حرکت انبیا یک جریان مستمر تاریخی است،نه یک حادثه ی زودگذر.تاریخ پیامبران و اقوام آنان قانون مند است و مطالعه ی آن رمز سقوط یا عزّت ملّت ها را روشن می سازد و نشان می دهد که دین از جامعه جدا نیست و سرنوشت جامعه بستگی تمام به دین و آئین مردم آن جامعه دارد.

در این سوره پنج مرتبه نام حضرت هود علیه السلام آمده است که برابر با تکرار این نام در باقی قرآن است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ«1»

الف لام را،(قرآن)کتابی است که آیات آن استوار گشته،آنگاه از جانب حکیمی آگاه،شرح و تفصیل داده شده است.

أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ«2»

که جز خداوند یکتا را نپرستید،همانا از طرف او برای شما هشدار دهنده و بشارت دهنده هستم.

نکته ها:

قرآن از همین حروف الفبا تشکیل شده که همواره در اختیار همه هست،امّا خداوند از همین حروف ساده،کتابی ساخته که کسی نمی تواند مشابه آن را بیاورد.چنانکه انسان از خاک،آجر و سفال می سازد،ولی خداوند ازهمین خاک،هزاران نوع گل، گیاه، میوه، حیوان و انسان خلق می کند.آری،همان گونه که قدرت خداوند را در نظام تکوین می بینیم،قدرت او را در کتاب تشریع نیز مشاهده می کنیم.

قرآن کتابی است هم محکم و هم مفصّل،نه تناقض دارد و نه تهافت،هم فصیح است و هم بلیغ،محتوایش در فصل ها و سوره های مختلف،جدای از یکدیگر امّا به دنبال هم و پیوسته آمده است.

قرآن،کتابی است محکم که یک روح دارد و آن روحِ توحید است و تمام داستان ها ومواعظ و احکام و آیات قرآن،تفصیل همان روح توحید است.

قرآن کتابی است محکم،نه تغییر و تحریف یافته و نه قابل شکّ و تردید است.بنای آن بر حدس و فرض نیست،بلکه همه ی مطالبش محکم و استوار است.

پیام ها:

1-قرآن کتاب بس مهم است.( «کِتابٌ» نکره وتنوین دارد که رمز عظمت است)

2-الفاظ و محتوای قرآن،نشانه ی عظمت آن است.«آیه»

3-بنیان قرآن،محکم واستوار است وهیچ چیزی نمی تواند سبب تزلزل آن شود، بلکه با پیشرفت علم،اسرار این کتاب بیشتر کشف می شود. «أُحْکِمَتْ آیاتُهُ»

4-قانون و کتاب،هم باید محکم باشد و هم روشن و واضح. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ (قوانین غیر الهی،یا محکم نیست،یا روشن نیست و یا قانونگذار طبق حکمت و مصلحت و آگاهی،قانون را وضع نکرده است)

5-قرآن،هم استدلالی و تزلزل ناپذیر است و هم جامع تمام ابعاد زندگی دنیوی و اخروی می باشد. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ

6-کلیّات قرآن یکجا بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده،آنگاه در مدّت بیست و سه سال تفصیل داده شده است. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ

7-چون خداوند حکیم است،کتابش محکم است و چون خبیر است،تمام نیازها را تفصیل داده است. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ

8-دعوت به یکتاپرستی،سرلوحه ی پیام همه ی انبیاست. «أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»

9-فلسفه ی نزول کتب آسمانی،توحید و پاکسازی جامعه از شرک است. کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ... أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ

10-دعوت به یکتاپرستی و هشدار و بشارت،نمونه ی سخن استوار خداوند است. أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ... أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ

11-پیامبر صلی الله علیه و آله از جانب خدا،امّا برای سعادت مردم آمده است. «إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ»

12-شیوه ی تبلیغ پیامبران،هشدار و بشارت است. «نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ»

وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ«3»

و از پروردگارتان طلب مغفرت کنید و بسوی او بازگردید تا شما را به بهره ای نیکو تا مدّتی معیّن(که عمر دارید)کامیاب کند و به هر صاحب فضیلتی فزونی بخشد و اگر(از بندگی خدا)روی بگردانید،همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.

نکته ها:

در آیه ی قبل،توحید مطرح شد و در این آیه،بازگشت به خداوند و قرار گرفتن در مدار توحید مطرح است.

«مَتاعاً حَسَناً» یعنی زندگی دلنشین همراه با آرامش روحی،در برابر کسانی که به خاطر اعراض از یاد خدا،معیشتی ضنک و زندگی تلخ دارند،گرچه از نظر مادّیات در آسایش و رفاه هستند.

پیام ها:

1-یکی از وظائف پیامبران،بازسازی منحرفان است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»

2-تا اسنان خود را از گناه پاک نکند وسبکبال نشود،نمی تواند به سوی حقّ پرواز کند. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»

3-محو گناه کافی نیست،حرکت بسوی خدا لازم است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»

4-توبه واجب است. «تُوبُوا إِلَیْهِ»

5-توبه از گناه،سبب بازگشت الطاف مادّی خدا نیز می شود. فَتُوبُوا ... یُمَتِّعْکُمْ

6-امکاناتی که در اختیار کافران وگنهکاران است،چون در راه فساد و فتنه به کار می رود،مبارک و حسن نیست. «مَتاعاً حَسَناً»

7-زندگی خوب،مورد توجّه اسلام است. «مَتاعاً حَسَناً»

8-ایمان وتوبه،زندگی انسان را تا آخرعمر بیمه می کند. یُمَتِّعْکُمْ ... إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی

9-توبه،رمز کامیابیِ کیفی و کمّی است. «مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

10-توبه،عامل جلوگیری از مرگ های ناگهانی است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

11-تاریخ وزمان مرگ،بر انسان مجهول است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

12-درجات در قیامت متفاوت است.هرکس فضیلت بیشتری در دنیا کسب کند، لطف بیشتری در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»

13-پیامبران دلسوز مردمند.جمله ی «فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» در قرآن زیاد آمده است.

إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«4»

بازگشت شما به سوی خداست و او بر هر چیزی تواناست.

أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«5»

بدانید که مخالفان برای آنکه خود را از پیامبر پنهان دارند،سر و سینه های خود را به هم نزدیک می کنند و لباس های خویش را بر سر می کشند(تا شناخته نشوند،غافل از آنکه) خداوند تمام کارهای سرّی و آشکار آنان را می داند.همانا او به اسرار درون سینه ها آگاه است.

نکته ها:

«یَثْنُونَ» ،به معنای نزدیک قراردادن و خم کردن دو چیز است؛( «اثْنانِ» یعنی دوتا)و به کینه در دل گرفتن نیز گفته می شود.بنابراین جمله «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ» یا به معنای آن است که کفّار سینه های خود را برای حرف های محرمانه و توطئه علیه انبیا به هم نزدیک می کنند و یا به معنای آن است که آنها کینه ی انبیا را در دل دارند.

در آیه 7 سوره ی نوح می خوانیم: «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ» یعنی کفّار انگشتان خود را در گوش هایشان می گذارند و لباس خود را بر سرشان می کشند تا ندای انبیارا نشنوند.

مهم ترین اشکال منکرین معاد دو چیز است:

الف:چه قدرتی می تواند مردگان را زنده کند،که آیه ی 4 می فرماید: «هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» خداوند بر هر کاری قادر است.

ب:چگونه ذرّات پخش شده یکجا جمع می شوند،که آیه ی 5 می فرماید: «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

پیام ها:

1-بازگشت ما تنها به سوی خداست،نه دیگران. «إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ»

2-در آیات قبل توحید و نبوّت مطرح بود،این آیه اصل معاد را مطرح می کند.

«إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ»

3-بر فرض اهداف شوم خود را از پیامبر مخفی بدارید،خداوند که عالم به اسرار سینه هاست. یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ ... إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

جزء«12»

وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ«6»

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست،مگر آنکه روزی او بر خداست و او قرارگاه دائمی و جایگاه موقّت او را می داند.همه در کتاب آشکاری ثبت است.

نکته ها:

کلمه ی «دَابَّهٍ» از«دَبیب»به معنای آهسته راه رفتن و قدم های کوچک برداشتن است، ولی به هر جنبنده ای اطلاق می شود.

«رزق»به معنای بخشش مستمرّ است،چه مادّی و چه معنوی،و لذا در دعا می خوانیم:

الّلهم ارزقنی...قلباً خاشعاً...و لساناً ذاکراً...و علماً نافعا[3]رزقی که خداوند می دهد از هر جهت مناسب با موجودات است،مثلاً غذای کودک در شکم مادر به تناسب نیاز او تغییر می کند تا آنکه پس از تولّد تبدیل به شیری گوارا می شود و الاّ انسان با چه قدرتی می توانست به نوزاد در رحمِ مادر غذا برساند و یا نوزاد چگونه می توانست غذای خود را بدست آورد. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها»[4]

«مستقر»،به معنای جایگاه ثابت و«مستودع»به معنای ودیعه گذاشتن و گرفتن آن است که کنایه از جایگاه موقّت است.

حضرت علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش امام حسن می فرماید:رزق دوگونه است:نوعی از آن را باید با تلاش و کوشش بدست آوری و نوعی دیگر خود به سراغ تو می آید.[5] (مثل نور،باران وهوا در طبیعت و هوش،حافظه واستعداد در انسان)

پس مراد آیه آن نیست که در گوشه ای بنشینیم و منتظر نزول غذای آسمانی باشیم،بلکه منظور آن است که هم کار و تلاش داشته باشیم و هم آنچه را بدست می آوریم رزقی از جانب خدا بدانیم،لذا همه ی پیشوایان دینی ما کار می کرده اند.

لازمه ی رزق رسانی به همه ی موجودات،علم به مکان و نیاز آنهاست،باید یک سیستم بسیار دقیق وجود داشته باشد که آخرین آمار،آخرین نیازها و آخرین قرارگاه را بداند.تعداد انسان ها و حیوانات از دریایی،هوایی و صحرایی و همه ی موجودات ریز و درشت با ویژگی های گوناگون و نیازهای بسیار متنوّع آنان را بداند. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»

اگر همه ی امور در کتاب مبین است «کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ،پس کسی که علم کتاب را داشته باشد،همه چیز را می داند.در آیه آخر سوره ی رعد می خوانیم:به کفّار بگو: شاهد من خداوند است و کسی که علم کتاب را دارا است.روایات شیعه و سنّی می گویند که مراد از این شخص حضرت علی علیه السلام است.

خداوند دو سنّت دارد:یکی سنّت رزق رسانی و یکی سنّت اجرای امور از طریق اسباب و وسایل،بنابراین رسیدن به رزق منافاتی با قانون تلاش انسان ها ندارد.

پیام ها:

1-موجود زنده،حقّ تغذیه دارد و خداوند این حقّ را بر خود واجب کرده است.

«ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»

2-رزق ما بدست خداست،در برابر دیگران گردن خم نکنیم. ما مِنْ دَابَّهٍ ... إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها

3-درباره ی روزی،نه حرص بورزیم و نه بترسیم. وَ ما مِنْ دَابَّهٍ ... إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها

4-خداوند،هم منابع رزق را در اختیار ما قرار داده و هم عقل و وسیله ی استخراج، اکتشاف و تحصیل آن را به ما عطا کرده است. «إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»

5-هرکجا برویم،زیر نظر خدا هستیم.چه در سفر و چه در حضر. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»

6-همه ی اطلاعات و آمار این جهان به طور دقیق در مرکزی ثبت و ضبط می شود. «کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»

وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ«7»

او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز(دوران)آفرید و عرش (حکومت)او بر آب قرار داشت،تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ زنده خواهید شد،همانا کفّار خواهند گفت:این نیست مگر سحری آشکار.

نکته ها:

مراد از شش روز در آیه،شش مرحله و دوران است.زیرا در ابتدای آفرینش،خورشیدی نبود تا شب و روزی باشد.

کلمه ی«عرش»به سقف و مکان مسقّف و داربست و همچنین به تختِ بلند و بزرگ پادشاهان اطلاق می شود و گاهی به عنوان کنایه از قدرت بکار رفته است.مثلاً می گویند:

فلانی بر تخت نشست،یا آنکه فلانی را از تخت پائین کشیدند،یعنی قدرتش از بین رفت.

سؤال:این آیه،هدف خلقت را آزمایش انسان می داند، «لِیَبْلُوَکُمْ» ولی آیات دیگر امور دیگری را بیان کرده اند،چگونه است؟

پاسخ:هدف ها در طول یکدیگر و به صورت مرحله ای است،چنانکه شخمِ زمین برای کشت است و کشت برای گندم و گندم برای نان و نان برای انسان.آیات قرآن نیز مراحلی را برای هدف خلقت انسان بیان کرده است:

الف:آفرینش برای آزمایش است. «لِیَبْلُوَکُمْ»

ب:آزمایش،برای جدا کردن خوبان از بدان است. «لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[6]

 ج:جدا کردن خوبان از بدان،برای جزا و کیفرِ متناسب است. «لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ»[7]

د:جزا و کیفرِ متناسب،برای عمل به وعده بوده است. «وَعْداً عَلَیْنا»[8]

حضرت علی علیه السلام فرمود:آزمایش خداوند برای دانستن نیست،بلکه آزمایش او برای بروز عکس العمل از انسان است،تا اگر عملش خوب بود،پاداش گیرد و اگر بد بود،کیفر بیند[9]

در روایات، «أَحْسَنُ عَمَلاً» به«احسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرع فی طاعه اللّه» [10]و در بعضی روایات به«ازهد فی الدنیا»[11]تفسیر شده است،چنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید:حُسن عمل،یعنی عملِ همراه علم،اخلاص و تقوی،نه عمل زیاد.[12]

پیام ها:

1-جهان،برای انسان آفریده شده است. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لِیَبْلُوَکُمْ

2-گرچه قدرت الهی می تواند همه چیز را در یک لحظه بیافریند،ولی حکمت الهی اقتضا می کند که آفرینش تدریجی باشد. خَلَقَ ... فِی سِتَّهِ أَیّامٍ

3-سرچشمه ی مادّی آسمان ها وزمین،آب ویا موادّ مذابّ بوده است. «کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»

4-آب،قبل از آسمان ها و زمین وجود داشته است. «کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»

5-هدف از آفرینش همه ی موجودات،رشد معنوی واختیاری انسان بوده است.

خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

6-کیفیّت عمل مهم است،نه کمیّت آن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

7-آسمان و زمین برای کار نیک آفریده شده،نه برای کامیابی و لذّت طلبی و غافل بودن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

8-منکرین معاد،برهان ندارند و فقط تهمت می زنند. «إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ»

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«8»

وهرگاه عذاب را تا مدّت محدودی از آنان به تأخیر بیندازیم،(به مسخره) می گویند:چه عاملی جلوی عذاب ما را گرفت؟بدانید روزی که قهر وعذاب ما به سراغشان بیاید،از ایشان بازگشتی نیست و آنچه بدان مسخره می کردند،آنان را فراخواهد گرفت.

نکته ها:

کلمه ی «أُمَّهٍ» ،هم به گروهی که هدف مشترک دارند گفته می شود وهم به معنای زمان است.در این آیه،مراد از «إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» ،زمانِ مشخّص ومحدود است.چنانکه در سوره ی یوسف آیه ی 45 نیز می خوانیم: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ» یعنی زندانیِ آزاد شده،پس از مدّتی به یاد یوسف افتاد.

طبق بعضی روایات،یکی از مصادیقِ «أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام است، یعنی خداوند تا آن زمان عذاب را از این امّت برداشته است.[13]

تأخیر عذاب الهی مصالحی دارد؛همچون توفیق توبه برای گنهکاران،تولّد فرزندانِ مؤمن از والدین منحرف،علاوه بر آنکه وجود افراد صالح و دعای آنان،سبب تأخیر در نزول عذاب الهی می گردد.

پیام ها:

1-برخی کارهای خداوند،زمان بندی دارد. أَخَّرْنا ... إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ

2-قهر خداوند قابل تأخیر است. أَخَّرْنا ...

3-مهلت ومدّت تأخیر قهر وعذاب الهی،اندک است. «إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ»

4-تأخیر در عذاب،نشانه ی لطف خداست،نه دلیل ضعف خدا.پس آن را مسخره نکنیم. وَ لَئِنْ أَخَّرْنا ... لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ

5-قهر الهی،از مسخره کنندگان کافر برداشته نمی شود. «لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»

6-به مهلت خداوند مغرور نشویم که عذاب الهی دیر و زود دارد،امّا سوخت و سوز ندارد. «یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»

7-شیوه ی برخورد کفّار،مسخره کردن عقاید دینی است. «کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ«9»

واگر به انسان از جانب خود نعمتی بچشانیم،سپس آن را از او بازپس گیریم، همانا او نومید و ناسپاس خواهد بود.

نکته ها:

نه هر نعمتی نشانه ی محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتی،نشانه ی قهر و غضب است، بلکه چه بسا آزمایش الهی است.

انسان چون حکمت الهی و مصالح امور را نمی داند،زود قضاوت می کند،مأیوس می شود و کفر می ورزد.

پیام ها:

1-کامیابی های انسان تنها در حدّ چشیدن است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ ...

2-نعمت های الهی،فضل و رحمت خداست،نه استحقاق ما. أَذَقْنَا ... رَحْمَهً

3-اگر مدّت کامیابی انسان طول کشید،مغرور نشویم. أَذَقْنَا ... ثُمَّ نَزَعْناها ( «ثُمَّ» نشانه ی مدّتی طولانی است)

4-دادن ها و گرفتن ها به دست اوست. أَذَقْنَا ... نَزَعْناها

5-گرفتن رحمت از انسان،برای او سخت است. «نَزَعْناها» («نزع»کشیدن همراه با سختی است)

6-انسان کم ظرفیّت است و با از دست دادن نعمتی،از رحمت گسترده ی الهی مأیوس می شود. ثُمَّ نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَیَؤُسٌ

7-ایمان ما به خداوند نباید وابسته به کامیابی ها وشیرینی های زندگی باشد.

نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَیَؤُسٌ

8-یأس از رحمت خداوند،مقدّمه ی کفر وناسپاسی است. [14]«إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ»

وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ«10»

و اگر پس از سختی و محنتی که به انسان رسیده،نعمتی به او بچشانیم (چنان مغرور می شود که)می گوید:همانا گرفتاری ها از من دور شد(و دیگر به سراغم نخواهد آمد)،بی گمان او شادمان و فخرفروش است.

نکته ها:

روزگار همیشه یکسان نیست،بلکه طبق روایات:

«الدَّهر یَومان،یَومٌ لک و یومٌ علیک،فان کان لک فلا تبطر و ان کان عَلیک فاصبر فکلاهما ستُختَبر» ،[15]روزگار دو چهره دارد:گاهی با تو و گاهی بر علیه توست.آنگاه که به نفع توست،مغرور مشو و آنگاه که به ضرر توست، صبر پیشه کن،زیرا در هر حال مورد آزمایش الهی هستی.

نعمت هایی که پس از سختی ها و مشکلات به انسان می رسد،باید عامل شکر و ذکر باشد، نه وسیله ی فخر و طرب.

دو چیز شادی را خطرناک می کند:یکی تحلیل غلط، «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی» و دیگر آنکه این شادی سبب تحقیر دیگران و فخرفروشی خود شود. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»

پیام ها:

1-انسان کم ظرفیّت است وبااندک نعمتی،فخرفروشی می کند. أَذَقْناهُ ... لَفَرِحٌ فَخُورٌ

2-قرآن دارای آهنگ موزون و موسیقی خاصّی است.( «نَعْماءَ» هم آهنگ «ضَرّاءَ» و «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» هم وزن «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است)

3-سختی ها و شادی ها زودگذرند. أَذَقْناهُ ... مَسَّتْهُ

4-فکر اینکه سختی ها دیگر به انسان روی نمی آورد،تصوّر باطلی است. «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ  عَنِّی»

5-کامیابی ها را نشانه ی محبوبیّت نزد خداوند ندانیم و نگوییم:دیگر گرفتار نخواهم شد! «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی»

6-تحلیل ها و بینش های غلط،سبب رفتار نادرست می شود.گمان می کند که هیچ بدی ندارد، «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی» لذا فخرفروشی می کند. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»

7-شخصیّت بعضی انسان ها متزلزل و وابسته به حوادث بیرونی است،نه کمالات درونی.گاهی «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» و گاهی «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است.

إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ«11»

مگر کسانی که(در سایه ی ایمان واقعی،)اهل صبر وعمل صالح هستند، (نه با رفتن نعمت مأیوس و نه با آمدن آن فخرفروشی نمی کنند.)برای آنان مغفرت وپاداشی بزرگ خواهد بود.

نکته ها:

تمام مواردی که قرآن از عمل صالح سخن به میان آورده،در کنار ایمان است، «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» جز در این آیه که می فرماید: «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» که البتّه مراد از صابران در این آیه نیز همان مؤمنان واقعی است،لکن چون در برابر افراد کم ظرفیّت مطرح شده است،به جای «آمَنُوا» تعبیر به «صَبَرُوا» شده است.

صبر،تنها در برابر تلخی ها نیست،بلکه در رفاه و شادی نیز باید صبر کرد وگرنه سبب طغیان انسان خواهد شد.چنانکه بنی اسرائیل وقتی از تحت سلطه ی فرعون خارج شده و به رفاه و آزادی رسیدند، «جَعَلَکُمْ مُلُوکاً»[16]طغیان کردند،به سراغ گوساله پرستی رفتند و در برابر نهی از منکر هارون،تا مرز پیامبر کشی پیش رفتند. «وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی»[17]

پیام ها:

1-صبر در برابر حوادثِ تلخ و شیرین زندگی،از بهترین مصادیق عمل صالح است. «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

2-مؤمن،نه یأس دارد ونه کفران وتفاخر،بلکه نشکن ومقاوم است. «صَبَرُوا»

3-صبر و پایداری وسیله ی آمرزش گناهان است. اَلَّذِینَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَهٌ

4-اگر بدانیم که چه پاداشی در انتظار ماست،صبر برای ما شیرین می شود. اَلَّذِینَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ

5-دفع خطر،مهم تر از جلب منفعت است.اوّل «مَغْفِرَهٌ» ،آنگاه «أَجْرٌ کَبِیرٌ»

فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ«12»

پس شاید تو(به خاطر عدم پذیرش مردم،ابلاغِ)بعض از آنچه را که به تو وحی می شود واگذاری و(شاید)سینه ات به خاطر آن(حرفها)که می گویند:چرا گنجی بر او نازل نشده،یا فرشته ای با او نیامده،تنگ شده باشد.(مبادا چنین باشد،که)تو فقط هشدار دهنده ای و خداوند بر هر چیزی ناظر و نگهبان است.

نکته ها:

گاهی کفّار از پیامبر می خواستند کوه های مکّه را با معجزه به طلا تبدیل کند و یا فرشته ای برای تأیید او نازل شود،از سوی دیگر بعضی به خاطر بغض و کینه حاضر نبودند که

پیامبر صلی الله علیه و آله آنچه را مربوط به حضرت علی علیه السلام است،بیان کند و اگر هم بیان می فرمود، نمی پذیرفتند.لذا پیامبر صلی الله علیه و آله سینه اش تنگ و ناراحت می شد و در نتیجه پیام آیات را به تأخیر می انداخت و این با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله منافاتی ندارد.زیرا گاهی ابلاغ پیام الهی فوری نیست و پیامبر صلی الله علیه و آله هم روی ملاحظاتی که آن هم شخصی نیست،(بلکه بر اساس مصلحت است،)ابلاغ آیات را به تأخیر می انداخت.امّا با نزول این آیه،آن ملاحظات هم کنار گذاشته می شود و با قاطعیّت،پیام آیه ابلاغ می گردد.

ممکن است ترک بیان وحی تنها نسبت به برخی افراد لجوج بوده که پیامبر صلی الله علیه و آله از هدایت آنان مأیوس بوده است،لکن خداوند می فرماید:گرچه ایشان ایمان نخواهند آورد،امّا تو وظیفه ی خودت را ترک نکن.

شاید معنای آیه این باشد که کفّار افرادی بی تفاوت و بهانه گیر هستند که گویا تو وحی ما را بر آنان نخوانده ای،و شاید مراد این باشد که اندیشه ی تأخیر و ترک ابلاغ برخی از آیات قرآن،مایه ی دلتنگی تو است.

پیام ها:

1-مبلّغ باید در ابلاغ کلام خدا قاطع باشد و ملاحظه ی حرف ها و بهانه های مردم را نکند. فَلَعَلَّکَ تارِکٌ ... أَنْ یَقُولُوا

2-در شیوه ی برخورد و ارشاد بجای آنکه بگوییم:تو چنین هستی،بگوییم:

گویا،شاید،مبادا چنین باشی. «فَلَعَلَّکَ» بجای«انک»

3-کفّار علاوه بر اذیّت ها و آزارهای جسمانی،با بهانه گیری های مختلف، پیامبر صلی الله علیه و آله را در فشار قرار می دادند. ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا ...

4-عقل مردم در چشم آنهاست،رسالت را در کنار ثروت می پذیرند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ»

5-ما ضامن وظیفه هستیم،نه نتیجه،تو به وظیفه ات عمل کن،باقی امور را به خداوند واگذار. «إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»

6-وظیفه ی مبلّغ انذار مردم است،نه اجبار مردم به ایمان آوردن. «إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ»

أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«13»

یا اینکه می گویند:(او)قرآن را از پیش خود بافته و ساخته است! بگو:اگر راست می گویید،شما هم ده سوره مثل این از پیشِ خود ساخته ها،بیاورید و(برای این کار)هر کس از غیر خداوند را که می خواهید(نیز به کمک) دعوت کنید.

نکته ها:

قرآن،تنها از نظر فصاحت و بلاغت معجزه نیست،بلکه از نظر معارف،مواعظ،براهین، اخبار غیبی و قوانین نیز معجزه است،زیرا جمله ی «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت از همه ی مردم است،نه فقط عرب هایی که فصاحت و بلاغت قرآن را می فهمند،چنانکه در آیه ی دیگری نیز می فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» اگر تمام انس و جنّ جمع شوند نمی توانند مثل قرآن را بیاورند[18]

جهات اعجاز قرآن بسیار است:حلاوت و شیرینی الفاظ آن در قرائت،یکنواخت بودن محتوای آن با آنکه در مدّت 23 سال نازل شده است،بیان علومی که تا آن زمان خبری از آنها نبود،پیشگویی اموری که بعداً به وقوع پیوست،اخبار از تاریخ اقوام گذشته که نشانی از آنها باقی نمانده است،بیان قوانینی جامع و کامل در همه ی ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسان،دور ماندن از هرگونه تحریف،تغییر،کهنه شدن و به فراموشی سپرده شدن در طول قرن های متمادی.

با این همه تخفیف و آن همه تحریک،باز هم بشر عاجز است.قرآن در یکجا می فرماید:

مثل تمام قرآن را بیاورید، «أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ»[19]،یکجا می فرماید:مثل ده سوره ی قرآن بیاورید(همین آیه)،جای دیگر باز هم تخفیف داده و می فرماید:یک سوره مثل قرآن بیاورید. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»[20]علاوه بر این تخفیف ها،انواع تحریک ها را نیز بکار برده است.یکجا می فرماید:اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند،نمی توانند.یکجا می فرماید:از همه ی مغزهای کره ی زمین دعوت کنید،امّا هرگز نمی توانید که مثل قرآن بیاورید.تاریخ نیز ثابت کرده است که دشمنانی که جنگ های بسیاری علیه اسلام به راه انداخته اند،توطئه ها چیده اند،امّا هرگز نتوانستند حتّی یک سوره مثل قرآن بیاورند،آیا معجزه غیر از این است؟

پیام ها:

1-کفّار بجای آنکه دلیل وبرهانی بیاورند،به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که قرآن ساخته ی خود توست،نه کلام خدا. «یَقُولُونَ افْتَراهُ»

2-قرآن،معجزه ی جاودان تاریخ است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»

فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ«14»

پس اگر از عُهده ی اجابت(درخواست)شما برنیامدند،بدانید آنچه که نازل شده،به علم خداست واینکه معبودی جز اونیست،پس آیا(در این صورت) تسلیم می شوید؟!

نکته ها:

کفّار به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که قرآن را نزد کسی فرا گرفته است: «فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ» [21]قرآن به آنان پاسخ می دهد که منشأ این کتاب،علم الهی است،نه املای دیگران، گاهی نیز می گفتند:قرآن از خود اوست،لکن دیگران به او کمک کرده اند. «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» [22]این آیه پاسخ همه ی آن تهمت هاست.

پیام ها:

1-سرچشمه ی قرآن،علم بی نهایت الهی است. «أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»

2-قرآن حدس و فرضیه یا خیال و اندیشه بشری نیست،بلکه بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»

3-قرآن محدود به زمان،مکان،نژاد و نسل خاصّی نیست،چون بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»

4-اسرار قرآن،همچون علمِ بی نهایت خداوند نامتناهی است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»

5-کفر و تردید دشمنان،سبب تزلزل شما در حقّانیّت قرآن و وحدانیّت خداوند نشود. فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا ... أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ

مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ«15»

کسانی که زندگانی دنیا و زیبایی های آن را بخواهند،ما در همین دنیا(نتیجه ی) اعمالشان را بطور کامل می دهیم،و در آن هیچ کم و کاستی نخواهد بود.

نکته ها:

سؤال:این آیه می فرماید:ما به دنیاطلبان بدون کم و کاست و به طور کامل نتیجه ی اعمالشان را در دنیا خواهیم داد،امّا در موارد دیگری می فرماید: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ» [23]به هر کس و به هر مقدار که بخواهیم عطا می کنیم.

جمع میان این آیات چگونه است؟

پاسخ:دراین آیه می فرماید:نتیجه ی کارشان را می دهیم، «أَعْمالَهُمْ» ولی در آن آیه مسئله ی کار مطرح نیست،بلکه آرزو مطرح است که خداوند می فرماید:بعضی به گوشه ای از آرزوهای خود می رسند.

کسانی که ایمان به معاد ندارند و یا برای خداوند کار نمی کنند،طلبی از پروردگار ندارند و دربرابر خدمات و اختراعات و اکتشافات خود در همین دنیا به نام و نانی می رسند.کسی می تواند به پاداش اخروی انتظار داشته باشد که به آن ایمان داشته باشد و الاّ کسی که نه خدا را قبول دارد و نه معاد را،چه توقّعی از خداوند دارد؟

انسان اگر به جای آخرت،دنیا،به جای باقی،فانی و به جای نامحدود،هدف محدود را دنبال کند،نتیجه ی عملش نیز محدود به همین دنیای فانی خواهد بود.

پیام ها:

1-انگیزه و هدف مهمّ است،نه فقط خود عمل. «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا»

2-انسان اختیار دارد و می تواند آن گونه که می خواهد اراده کند. «مَنْ کانَ یُرِیدُ»

3-خداوند عادل است،حتّی کسانی که برای او کار نکنند،پاداش آنها را بدون کم و کاست در دنیا می دهد. نُوَفِّ إِلَیْهِمْ ... لا یُبْخَسُونَ

4-دلیل نپذیرفتن حقّ،دنیاطلبی است. فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا ... مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا

أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«16»

آنان کسانی هستند که در قیامت،جز آتش چیزی ندارند و آنچه در دنیا ساخته اند بر باد رفته،و اعمالی که انجام می دهند باطل و بی اثر خواهد بود.

نکته ها:

آنجا که وظیفه ی انسان عبادت بوده و نیاز به قصد قربت داشته است،عمل بدون قصد قربت باطل است و آنجا که قصد قربت لازم نبوده و عمل به خاطر دنیا انجام شده است، نتیجه ی آن محدود به دنیاست و در قیامت آن عمل حبط و محو می شود.

یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهش به دختری افتاد و به سوی او دست درازی کرد.در مسیر راه دیواری فروریخت و صورت او را مجروح کرد.

پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن این ماجرا فرمودند:خداوند در همین دنیا تو را کیفر داد تا به آخرت کشیده نشود.چنانکه افرادی هستند که خداوند پاداش کارهای آنان را در همین دنیا می دهد تا در آخرت طلبی نداشته باشند[24]

حضرت علی علیه السلام هنگام تلاوت این آیه می فرمود:چگونه بر آتشی صبر کنم،که اگر جرقه ای از آن بر زمین افتد،همه ی روئیدنی های آن را می سوزاند[25]

پیام ها:

1-دست دنیا گرایان در آخرت خالی است. «لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ»

2-عمل برایِ دنیا و یا از روی ریا،در آخرت پوچ وتباه است. «حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ»

أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ«17»

آیا آن کس که(همچون پیامبر اسلام)دلیل روشنی(مثل قرآن)از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست،و پیش از او(نیز)کتاب موسی (که)رهبر و رحمت بوده است(بر آمدن او بشارت داده،مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)،آنان(کسانی که حق جو هستند)به او ایمان می آورند،و هر کس از احزاب(و گروه های مختلف)که به او کافر شود،وعدگاهش آتش است.پس،از آن در تردید مباش(که)قطعاً آن(وحی،کلامِ)حقّی است(که) ازپروردگارت(نازل شده)،اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.

نکته ها:

روایات بسیاری از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است که مراد از «شاهِدٌ» در این آیه علی بن ابی طالب علیهما السلام است.[26] چنانکه خود حضرت علی علیه السلام نیز در خطبه ای فرمود:مُراد از«شاهد»من هستم.

طبق این آیه،شاهد و گواه پیامبر صلی الله علیه و آله از اوست،نه جدای از او.و طبق روایات شیعه و سنّی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:من از علیّ هستم و علیّ از من است.[27]

در آخرین آیه ی سوره ی رعد آمده است که وقتی کفّار به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: «لَسْتَ مُرْسَلاً» پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند پاسخ می دهد: «کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» یعنی برای گواهی میان من و شما،خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست کافی است.در آنجا نیز طبق روایات شیعه و سنّی مُراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» علی بن ابی طالب علیهما السلام است که شهید و گواه پیامبر صلی الله علیه و آله است.در آنجا شهید و در اینجا شاهد است.

پیام ها:

1-در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،وجدان های سالم را به قضاوت بطلبیم. «أَ فَمَنْ کانَ»

2-قرآن،حجّت خداوند بر مردم است. «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ»

3-کسی که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله همراه و دنباله رو اوست،پس از پیامبر صلی الله علیه و آله هم جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است. «یَتْلُوهُ»

4-وجود پیروان راستین،وارسته و فداکار،یکی از راههای شناخت و حقّانیّت پیامبران است. بَیِّنَهٍ ... شاهِدٌ مِنْهُ

5-خداوند حجّت را بر مردم تمام کرده است،هم خود قرآن معجزه است و هم گواهی چون علی بن ابی طالب علیهما السلام دارد و هم تورات از قبل بشارت آن را داده است. بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ ... شاهِدٌ مِنْهُ ... وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی

6-کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»

7-در تبلیغ،شناخت مخاطب یک اصل است،چون در حجاز یهودیان بیش از مسیحیان بوده اند،خطاب قرآن با آنان است،گرچه در انجیل هم بشارات بسیاری آمده است. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»

8-کتب آسمانی و قوانین الهی،راه هدایت و وسیله ی رحمت برای مردم هستند.

«إِماماً وَ رَحْمَهً»

9-مردم باید کتاب آسمانی را امام وپیشوای خود قرار دهند. «کِتابُ مُوسی إِماماً»

10-امامت و رحمت باید در کنار هم باشند. «إِماماً وَ رَحْمَهً»

11-ملاک و محور،حقّ باشد نه حزب.بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ»

12-همه ی مردم از هر گروه و طایفه و حزب باید به قرآن رو آورند وگرنه گرفتار قهر الهی هستند. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ»

13-کفر برخی از مردم سبب دلسردی و تزلزل مؤمنان نشود. وَ مَنْ یَکْفُرْ ... فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ

14-اکثریّت،نشانه ی حقانیّت نیست. اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ ... أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ«18»

و کیست ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ می بندد؟آنان(در قیامت)بر پروردگارشان عرضه می شوند و شاهدان(آن روز انبیا و فرشتگان) خواهند گفت:اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند.

بدانید،لعنت خدا بر ستمگران باد.

نکته ها:

دادگاه قیامت،گواهان بسیار دارد:

الف:خداوند،که شاهد بر همه ی اعمال ماست. «إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ[28]

ب:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»[29] چگونه است حال آنها در آن روز که برای هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را گواه بر آنها قرار دهیم.

ج:امامان معصوم علیهم السلام. «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ»[30]ما شما را امّت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید.طبق روایات مراد از امّت،امامان معصومند، زیرا سایر افراد امّت،از علم و عصمت لازم برای گواهی در آن روز برخوردار نیستند.

د:فرشتگان. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»[31]در قیامت همراه هر انسانی دو فرشته می آید،یکی او را سوق می دهد و یکی شاهد بر اوست.

ه:زمین. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[32]در قیامت زمین اخبار خود را بازگو می کند

و:وجدان. «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»[33]نامه ی عملت را بخوان و خود قضاوت کن که با تو چه برخورد شود.

ز:اعضای بدن. «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ[34]روز قیامت زبان و دست و پا به سخن آمده و علیه انسان گواهی می دهند.

ح:زمان.امام سجّاد علیه السلام در دعای ششم صحیفه می فرماید:«هذا یومٌ حادثٌ جدید و هو علینا شاهدٌ عتید»امروز روز جدیدی است که در قیامت گواه اعمالی است که در آن انجام می دهیم.

ط:عمل. «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»[35]در قیامت اعمال انسان تجسّم یافته و در برابر او نمودار می شوند.

سؤال:قرآن در مورد گناهان بسیاری کلمه ی «أَظْلَمُ» را بکار برده است،در حالی که بزرگ ترین ظلم ها باید یکی باشد،نه چند تا؟

پاسخ:گرچه این تعبیر در پانزده مورد بکار رفته است،امّا همه ی آنها مربوط به انحرافات فکری اعم از شرک،افترا،کتمان حقّ و جلوگیری از راه و یاد خداست. بنابراین بزرگ ترین ظلم ها،ظلم فکری و فرهنگی و اعتقادی است.

قرآن در این آیه و چند آیه ی بعد،سیما و سرنوشتِ شخص افترازننده بر خداوند را چنین بیان می کند:ظالم ترین افراد است،از الطاف الهی محروم است،به قیامت ایمان ندارد، حقائق را تحریف می کند،راه خدا را می بندد،نه در دنیا قدرت فرار از سلطه ی الهی را دارد و نه در قیامت یاوری،عذابش چند برابر،عمرش بر باد رفته،کوشش هایش تباه گشته و نفس و جان باخته است.

پیام ها:

1-افترا بر خداوند،بزرگ ترین ظلم هاست.نویسندگان و گویندگان مذهبی، مراقب گفتار و نوشتار خود باشند. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

2-بزرگی و زشتی ظلم،بستگی به متعلّق آن دارد. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

3-در قیامت پرده ها کنار می رود و امری پنهان نمی ماند. «یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ»

4-در قیامت گواهان بسیاری شهادت خواهند داد،پس مراقب کار خود باشیم.

«وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ»

اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ«19»

کسانی که(مردم را)از راه خدا باز می دارند و می کوشند تا آن را کج جلوه دهند،در حالی که آنها خودشان به آخرت کافرند.

نکته ها:

دشمنان با شیوه های مختلف از راه خداوند جلوگیری می کنند،از جمله:بدعت،تهمت، تفسیر به رأی،جعل حدیث،ایجاد شبهه،رکود مساجد،کنار زدن اهل بیتِ رسول خدا علیهم السلام، نهی از معروف،بهانه تراشی،ایجاد سرگرمی های ناسالم،مطرح کردن مسائل فرعی، شخصیّت تراشی،ترویج باطل،تحقیر مؤمنان،تحریم مباحات،تشویق نابجا،تبلیغ ناروا وبزرگ نشان دادن طاغوت ها و...

از مصادیق بارز بستن راه خدا،بستن دَرِ خانه ی اولیای خدا و اهل بیت پیامبر علیهم السلام و رهبران معصوم و عادل است.

پیام ها:

1-بستن راه خدا یا کج نشان دادن آن،ظلم است. اَلْقَوْمَ الظّالِمِینَ اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ ...

2-دشمن در مرحله ی اوّل راه را می بندد و اگر نتوانست،مسیر را منحرف می کند.

یَصُدُّونَ ... وَ یَبْغُونَها عِوَجاً

3-تحریف معارف دینی و بد جلوه دادن دین،نوعی بستن راه خداست.

یَصُدُّونَ ... وَ یَبْغُونَها عِوَجاً

4-دین خدا هیچ گونه کجی و انحرافی ندارد و مخالفان،خود شبهه و انحراف درست می کنند. «یَبْغُونَها عِوَجاً»

5-ایمان نداشتن به آخرت مقدّمه ی هرگونه ظلمی است. «بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ»

أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ«20»

آنها در زمین عاجز کننده نیستند(و نمی توانند بر مقدّرات شومی که برای خود رقم زده اند،غلبه کرده و از خطر فرار کنند.)و در برابر خداوند هیچ یاوری ندارند.

عذاب خدا نسبت به آنها مضاعف است.(چرا که هم خود گمراه بودند و هم دیگران را با بستن راه خدا یا کج نشان دادن آن به گمراهی کشاندند)،آنان(از شدّت لجاجت و عناد،)توان شنیدن(حقّ)را ندارند و(آن را)نمی بینند.

نکته ها:

سؤال:دو برابر شدن عذاب،با عدل الهی چگونه سازگار است؟

پاسخ:کسی که به خاطر مقام و قدرتی که دارد سبب انحراف دیگران می شود،طبیعتاً باید وزر آنها را نیز بر دوش کشد،لذا گناه دانشمندان به خاطر نقش الگویی آنان، چندین برابر افراد عادّی است و این عین عدالت است.

پیام ها:

1-ستمگران،تحت سیطره ی قهر و قدرت الهی قرار دارند و عاقبت کار خود را خواهند دید. «لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ»

2-اهل افترا گمان نکنند که حمایت و ولایت طاغوت ها،سبب نجات آنها خواهد شد. «ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ»

3-رهبران گمراه که سبب انحراف دیگران شوند،گناه آنان را نیز بر دوش می کشند. یَصُدُّونَ ... یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ

4-کفر و لجاجت و تعصّب،چنان چشم و گوش منحرفان را کور و کر نموده که نمی توانند حقّ را ببینند و یا بشنوند. ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ ...

أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ«21»

آنها کسانی هستند که(سرمایه ی وجود و عمر)خویش را از دست داده و از آنچه به دروغ می ساختند(نیز)بازمانده اند.

لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ«22»

به ناچار آنان در قیامت،زیانکارترین افرادند.

نکته ها:

در فرهنگ اسلام،دنیا بازاری است که مردم فروشنده اند،و جان،مال و عمل،کالای این بازار است و خریداران دو دسته اند:دسته نخست خدا که به قیمت گران می خرد و دسته دیگر غیر خدا،مانند:شیطان،هوای نفس که به قیمت ناچیزی،این کالاها را خریدارند .لذا واژه های«اجر»،«ثواب»،«ضِعف»و«اضعاف»،برای سود و واژه های «خُسر»، «خسران مبین»و«اخسرین»،در مورد ضرر و زیان،در قرآن زیاد مطرح شده است.

هشدار مهم آن است که بدانیم هر ضرر و زیانی قابل جبران است،مگر گذران عمر که دیگر باز نمی گردد.

گاهی مال ومسکن،یا مقام وقدرت ویا مدرک و عنوانِ انسان از بین می رود،امّا گاهی انسان خودش را می بازد وانسانیّت خود را به هدر می دهد که این بالاترین خسارت است.

پیام ها:

1-گفتارهای باطل و ناحقّ گرچه به ظاهر جلوه دارند،امّا همه تباه شدنی هستند.

«ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ»

2-بالاترین خسارت ها،خسارت نفس و عمر انسان است،نه زیان های مالی.

خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ ... هُمُ الْأَخْسَرُونَ

3-خسارت های دنیوی جبران پذیر است،مهم خسارت در قیامت است که چاره ای ندارد. «فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ»

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ«23»

همانا کسانی که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام دهند ودر برابر پروردگارشان فروتن باشند،آنان اهل بهشتند و برای همیشه در آنجا خواهند ماند.

نکته ها:

واژه ی «أَخْبَتُوا» از«خبت»گرفته شده،که هم به معنای تسلیم و خضوع آمده و هم به معنای آرامش و اطمینان بکار رفته است.

در کنار هشدار و تهدید،تشویق آمده است.بدنبال آیات قبل که سرنوشت اهل افترا را بیان می کرد،این آیه سیمای اهل حقّ را بیان می کند.

پیام ها:

1-به ایمان و عمل صالح خود مغرور نشویم که تسلیم مطلق بودن،شرط عبودیّت است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ»

2-حالات قلبی و معنوی،در پاداش انسان مؤثّر است. «أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ»

مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَکَّرُونَ«24»

مَثلِ دو گروه(کافران ومؤمنان،)همچون«نابینا و ناشنوا»و«بینا و شنوا» است،آیا این دو گروه در مَثل یکسانند؟پس چرا پند نمی گیرید؟

نکته ها:

همان گونه که بدن چشم و گوش دارد،دل و روح نیز چشم و گوش دارد.همان گونه که نابینا و ناشنوا محسوسات عالم را درک نمی کنند و لذّت نمی برند،افراد لجوج نیز معارف الهی را درک نکرده و لذّت نمی برند.

پیام ها:

1-کسی که دیدش محدود به محسوسات مادّی باشد و معنویّت و آخرت را نبیند،کور است. مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی ... وَ الْبَصِیرِ

2-در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،وجدان افراد را به قضاوت بطلبیم. «هَلْ یَسْتَوِیانِ»

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ«25»

و همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم،(او به مردم گفت:)من برای شما هشدار دهنده ی روشنی هستم.

أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ«26»

(دعوت من این است)که جز خداوند را نپرستید،که همانا من از عذاب روزی دردناک بر شما می ترسم.

نکته ها:

حضرت نوح علیه السلام اوّلین پیامبر اولوالعزم است که علیه شرک و بت پرستی قیام کرد و چون نسل بشر پس از غرق شدن کفّار،همه از حضرت نوح و همراهان اوست، لذا او را پدر دوّم گفته اند و چون عمرش از همه ی پیامبران بیشتر بوده است،او را«شیخ الانبیا»خوانده اند.

شاید مراد از عذابی که حضرت نوح از نزول آن بر قومش می ترسید،قهر الهی در همین دنیا باشد.چنانکه در چند آیه ی بعد می خوانیم که کفّار به نوح می گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ»

پیام ها:

1-حوزه ی تبلیغ پیامبران،در مرحله اوّل قوم خودشان است. أَرْسَلْنا ... إِلی قَوْمِهِ

2-هشدار انبیا،به نفع مردم است. «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ»

3-انسان غافل،بیش از هر چیز به هشدار نیاز دارد. «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ»

4-پیام و تبلیغ باید روشن و روشنگر باشد. «نَذِیرٌ مُبِینٌ»

5-پیامبران هم هشدار می دهند،هم مصالح مردم را بیان می کنند. «نَذِیرٌ مُبِینٌ»

6-هدف و وظیفه ی انبیا،بیان مسئله ی توحید است. «أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»

7-تاریخ شرک،به زمان حضرت نوح نیز بر می گردد. «لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»

8-اصل پرستش و عبادت در هر انسانی وجود دارد،لکن پیامبران مسیر و جهت آن را معیّن می کنند. «لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»

9-انبیا،خیرخواه و دلسوز مردم بوده اند. «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ»

10-وظیفه ی مبلّغ و مربّی،بیان خطرات و عواقب سوء شرک به خداوند است.

«أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ»

فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ«27»

پس سران قومش که کافر بودند گفتند:ما تو را جز انسانی مثل خودمان نمی بینیم و جز اراذل و اوباش که ساده لوحند(و نسنجیده در نگاهِ اوّل یار تو گشته اند)،کس دیگری را پیرو تو نمی یابیم،و برای شما هیچ برتری بر خودمان نمی بینیم،بلکه شما را دروغگومی پنداریم.

نکته ها:

مخالفانِ حقّ،گاهی رهبران الهی را تضعیف کرده و می گفتند:شما انسان هایی مثل ما هستید،نه برتر از ما.

گاهی پیروان آنها را کوچک می شمرند و می گفتند:آنها افرادی بی سر و پا و بی شخصیّت هستند.

و گاهی مکتب را تضعیف می کردند و می گفتند:سخن شما دروغ و افترا یا سحر یا افسانه های پیشینیان است و یا سخنان شما حرف های عادّی است که اگر بخواهیم ما نیز مثل آن را می آوریم.

پیام ها:

1-معمولاً اشراف در خط اوّل مخالفان انبیا بوده اند. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا»

2-مستکبران،از مساوات با توده ی مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.

«هُمْ أَراذِلُنا»

3-کسانی که وابستگی کمتری به دنیا دارند،بهتر و زودتر ایمان می آورند. «ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا»

4-در دید دنیاپرستان،مال و ثروت ارزش است،نه حقّ و حقیقت. «ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ»

5-مخالفان انبیا،برهان ندارند و آنچه می گویند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّکُمْ»

6-عقل کفّار در چشم آنهاست.در این آیه 3 بار کلمه ی «ما نَری» آمده است.

قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ«28»

(نوح به قوم خود)گفت:آیا اگر ببینید که من بر دلیل روشنی از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش،رحمت(ویژه ی نبوّت)را به من داده باشد که بر شما مخفی مانده است، (آیا باز هم سرپیچی می کنید؟)آیا شما را به پذیرش آن وادار کنیم،در حالی که نسبت به آن کراهت دارید؟

نکته ها:

این آیه به دو ایراد مخالفان که در آیه ی قبل مطرح شد پاسخ می دهد:

الف:کفّار می گفتند:تو انسانی مثل ما هستی.آیه پاسخ می دهد:گرچه من در ظاهر مانند شما هستم،امّا مورد لطف و رحمت مخصوص پروردگار قرار گرفته ام و به من وحی می شود.

ب:مخالفان می گفتند:پیروان تو افرادی ساده لوح و کوته فکر هستند.آیه پاسخ می دهد که چنین نیست.گرچه آنها در ظاهر از شما ضعیف ترند،امّا با دیدن بیّنه و برهان ایمان آوردند، نه بی دلیل.

انبیا در برابر مخالفان خود سعه ی صدر دارند،در مقابل آن همه سخنان ناروا و تهمت های نابجا،باز هم سخن از منطق و برهان و عاطفه می زنند.

پیام ها:

1-انبیا از مردم،با مردم و نسبت به مردم مهربان بوده اند. «قالَ یا قَوْمِ»

2-در شیوه ی تبلیغ،از اهرم عاطفه استفاده کنیم. «یا قَوْمِ»

3-دعوت انبیا همراه با بیّنه و برهان بوده است. «کُنْتُ عَلی بَیِّنَهٍ»

4-مقام نبوّت،یک رحمت الهی است. «رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ»

5-انبیا تمام کمالات خود را از خدا می دانند. «مِنْ رَبِّی، مِنْ عِنْدِهِ»

6-کسی که نتواند برهان،معنویّت و نبوّت را درک کند،کور است. «فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ»

7-انسان در انتخاب دین و مذهب اختیار دارد. «أَ نُلْزِمُکُمُوها»

8-تا انسان زمینه ی پذیرش حقّ را دارا نباشد،نمی تواند از نور وحی استفاده کند. «أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»

وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ«29»

(نوح ادامه داد که)ای قوم من! از شما در برابر این دعوت،اجرتی درخواست نمی کنم،پاداش من تنها بر خداست و من کسانی را که ایمان آورده اند(به خاطر خواست نابجای شما)طرد نمی کنم،(چرا که)آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد(و از من شکایت خواهند نمود)،ولی من شما را قوم جاهلی می بینم.

پیام ها:

1-بی توقّعی پیامبران،یکی از نشانه های حقّانیّت آنهاست. «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً»

2-رمز موفّقیّت مبلّغ،توقّع نداشتن از مردم و بی اعتنایی به سرمایه داران است.

«لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً» البتّه مبلّغان دینی نزد خداوند،اجر بزرگی دارند. «إِنْ أَجرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ»

3-اگر انبیا دنبال سوء استفاده بودند،به سراغ اشراف می رفتند،نه فقرا. «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً»

4-اشراف برای ایمان آوردن خود شرط می کردند که فقرا رانده شوند،ولی انبیا قاطعانه با این درخواست مخالفت می کردند. ما أَنَا بِطارِدِ ...(جمله اسمیّه و حرف(باء)نشانه ی قاطعیّت است)

5-کسی که هدفش از تبلیغ،مال و مقام نیست،فقیر و غنی در نزد او یکسان است. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

6-به توقّع مستکبران اعتنا نکنیم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

7-کفّار مؤمنان را اراذل می شمردند،امّا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود:من آنها را با شماعوض نمی کنم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

8-حکومتِ حقّ نباید به خاطر جلب رضایت مرفّهین،طبقه محروم را از دست بدهد. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

9-آنها که نزد خدا آبرو دارند نباید طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»

10-یاد قیامت،به موضع گیری های دنیوی جهت صحیح می دهد. «مُلاقُوا رَبِّهِمْ»

11-تحقیر مؤمنان به خاطر فقرشان،نشانه ی بی خردی است. «قَوْماً تَجْهَلُونَ»

12-قرآن کسانی که مؤمنان را اراذل می شمرند،جاهل و نادان معرّفی می کند.

«قَوْماً تَجْهَلُونَ» (نه اشرافی گری نشانه ی فهم است و نه فقر نشانه ی جهل)

13-یکی از درجات عرفان،ملاقات وشهود است که مرفّهان نسبت به این مقام بی خبرند. «الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»

وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ«30»

(نوح در جواب تقاضای طرد مؤمنانِ تهی دست وگمنام گفت:)ای مردم! اگر من آنان را(از خود)برانم،چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد؟چرا اندیشه نمی کنید؟

پیام ها:

1-طرد و تحقیر مردمِ با ایمان،(حتّی از طرف انبیا)قهر الهی را به دنبال خواهد داشت. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ»

2-هیچ کس نمی تواند مانع قهر خداوند شود. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ»

3-با طرد مؤمنان،چه کسی به یاری دین خدا می آید؟ «مَنْ یَنْصُرُنِی»

4-رضای مخلوق را با غضب خالق معامله نکنیم. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ»

5-مردم داریِ انبیا،از روی وظیفه ی الهی بوده است،نه به خاطر موقعیّت شخصی یا اجتماعی خودشان. «مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللّهِ»

6-در تبلیغ،با شیوه سؤال،وجدان و فکر مردم را به قضاوت بخوانیم.

«مَنْ یَنْصُرُنِی،أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»

7-ناتوانی همه ی موجودات را در برابر قهر الهی،همگان به آن اعتراف دارند، گرچه گاهی از آن غفلت کنند. «أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»

وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ«31»

(نوح گفت:)من به شما نمی گویم که گنجینه های الهی نزد من است و نه (می گویم که از پیش خود)غیب می دانم و نمی گویم که من فرشته ام و نمی گویم آن کسانی که در پیشِ چشمِ شما خوارند،خداوند هرگز به آنان خیری نخواهد رساند (بلکه) خداوند به آنچه در دل آنهاست آگاه تر است.

(اگر چیزی جز این بگویم،)قطعاً از ستمکاران خواهم بود.

نکته ها:

علم غیب،به طور مطلق و نسبت به هر چیز و در هر شرایطی مخصوص خداوند است، «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ»[36]امّا به اذن و اراده ی الهی گاهی برای اولیای خدا دریچه هایی از غیب گشوده می شود، «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ»[37]لذا پیامبران الهی،از علم غیب برخوردارند.چنانکه در آیه ی 26 سوره ی جنّ می فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ»

نه فقط علم غیب،بلکه قدرت انجام کارهای خارق العاده نیز مخصوص خداست،امّا خداوند به هر کس که بخواهد و به هر مقدار که مصلحت بداند عطا می کند.با آنکه مرگ و حیات بدست اوست، «أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا»[38]،لکن حضرت عیسی علیه السلام نیز با اذن او مردگان را زنده می کند، «أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللّهِ»[39]با آنکه خداوند جان ها را می گیرد، «اللّهِ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ»[40]

لکن فرشتگان نیز با اذن او جان مردم را می گیرند، «یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ»[41]با آنکه تنها او خالق است، «اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»[42]،لکن حضرت عیسی نیز با اذن الهی خلق می کرد. «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی»[43]

پیام ها:

1-انبیا ادّعای توخالی ندارند،کارشان دعوت و هدفشان ارشاد است،آنهم در چارچوب بندگی خداوند. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ ...

2-شرط نبوّت،علم غیب و در دست داشتن گنجینه های هستی نیست. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ ...

3-هدف انبیا ارشاد معنوی است،نه تقسیم خزائن مادّی. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ ...

4-هر نعمتی که به ما می رسد،سرچشمه و خزینه ای دارد.( «خَزائِنُ» جمع است و اشاره به سرچشمه ی همه ی نعمت هاست)

5-نسبت به اولیای خداوند غلوّ نکنیم. وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا ... وَ لا ...

6-اشراف قوم نوح،ظاهربین بودند. تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ ...

7-در قضاوت نسبت به دیگران،به ظاهر آنها نگاه نکنیم. تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ ...

8-الطاف خداوند نصیب مؤمنان گمنام و ضعیف خواهد شد و کاری به خیال و وهم ما ندارد. «تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ»

9-ملاک لطف خداوند،لیاقت باطنی ومعنوی انسان است. «اللّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ»

10-طرد ونالایق پنداشتن محرومان به خاطر فقر،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ»

11-ادّعاهای پوچ و توخالی و سوء استفاده از عناوین و مناصب دروغین،ظلم است. «إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ»

قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«32»

(مخالفان)گفتند:ای نوح! تو واقعاً با ما جدال و جرّ و بحث زیادی نمودی، (اکنون دیگر بس است)اگر راست می گویی،آنچه را(از عذاب الهی)که به ما وعده می دهی بر سر ما بیاور!؟

نکته ها:

مجادله اگر بر حقّ باشد،ارزش است، «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[44]و اگر بر باطل باشد، ضد ارزش. «وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»[45]

پیام ها:

1-انبیا در دعوت خود پایدار و پیگیر هستند. «جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا»

2-دشمن به منطق و برهان حق،عنوان جدال و ستیز می دهد. «قَدْ جادَلْتَنا»

3-مهلت خداوند را نشانه ی درستی راهمان ندانیم. «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»

4-انسان حتّی در نزول عذاب بر خود عجول است. «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»

5-نفرین حضرت نوح علیه السلام بدنبال اعلام آمادگی کافران برای هلاک شدن بود.

«فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»

6-کفّار چون منطق ندارند و حرف منطقی را نیز نمی پذیرند،پیشنهاد کفایت مذاکرات می دهند. «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»

7-نوح پی درپی به کفّار وعده ی عذاب می داد. «تَعِدُنا» بجای «وَعَدْتَنا»

8-کفّار،در صداقت انبیا یا شک داشتند و یا در بیان،اظهار شک می کردند. «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ»

قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ«33»

(نوح گفت:)همانا اگر خداوند اراده کند،آن را بر سر شما خواهد آورد و شما قدرت خنثی کردن(و مقاومت در برابر)آن را نخواهید داشت.

وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«34»

و اگر خداوند بخواهد شما را(به خاطر عدم لیاقت)گمراه سازد،(دیگر)نصیحت من به حال شما سودی نخواهد داشت،هر چند بخواهم برای شما خیرخواهی کنم.

او پروردگار شماست و(شما)بسوی او بازخواهید گشت.

نکته ها:

کلمه ی«نصح»به کار یا کلامی گفته می شود که به قصد اصلاح و از روی اخلاص باشد وکلمه ی«غی»به جهلی گفته می شود که ناشی از اعتقاد فاسد باشد.فرق میان «اضلال» و«اغواء»،آن است که ضالّ هدف را می داند،ولی راه را گم کرده،امّا در اغواء، مقصد وهدف،هر دو را گم کرده است.

نسبت اضلال و اغواء به خداوند،از باب کیفر لجاجت و فساد اخلاق گمراهان است،نه آنکه خداوند از ابتدا و بدون مقدّمه کسی را گمراه کند. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ»[46]

پیام ها:

1-پیامبر مأمور ابلاغ است وکیفر و مجازات گمراهان بدست خداست. «إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللّهُ»

2-هیچ امری خداوند را مجبور بر کاری(حتّی پس از تهدیدهای او)نمی کند.

«إِنْ شاءَ»

3-کفّار نه می توانند از نزول عذاب جلوگیری کنند و نه می توانند خود را از آن برهانند. «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

4-انبیا دلسوز مردمند. «نُصْحِی»

5-اراده خداوند،غالب بر تمام اراده هاست. وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی ... إِنْ کانَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ (حتّی تأثیر سوز و سخن و نصیحت پیامبر،به خواست اوست)

6-هدایت یا گمراهی مردم،از مدار اراده ی الهی خارج نیست. «یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ»

7-اغوای گمراهان پس از لجاجت و درخواست عذاب، «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» پرتوی از ربوبیّت الهی است. «أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ»

8-نپذیرفتن نصایح انبیا،قهر الهی است. لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی ... إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

9-برفرض در دنیا مجازات نشویم،سر و کار ما در قیامت با خداوند است. «هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»

10-بازگشت به سوی خداوند اجباری است. «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» نه «تُرْجَعُونَ»

أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّا تُجْرِمُونَ«35»

بلکه(مشرکان)می گویند:او(نوح یا محمّد)،آن(سخنان)را بر خداوند افترا بسته است .بگو: اگر من چیزی را به دروغ به خداوند نسبت داده ام، پس کیفرش بر عهده خودم خواهد بود و من از جرم شما(که گناهی را به من نسبت می دهید)بیزارم.

نکته ها:

«اجرام»و«جُرم»در لغت به معنای چیدن میوه ی نارس است و سپس به هر کار ناپسند و امر خلاف اطلاق شده است.

پیام ها:

1-خداوند شیوه ی پرسش و پاسخ و برخورد با مشرکان را به پیامبر می آموزد.

یَقُولُونَ ... قُلْ ...

2-نسبت دادن مطالب خودساخته به خداوند،جرم وگناه است. «إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی»

3-هر کس مسئول عمل خویش است. «إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی»

4-از شرک باید برائت جست. «وَ أَنَا بَرِیءٌ»

5-شرک جرم است. «مِمّا تُجْرِمُونَ»

وَ أُوحِیَ إِلی نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ«36»

(و از جانب ما)به نوح وحی گردید که جز(همان)کسانی که(تاکنون)ایمان آورده اند،(افراد دیگر)از قوم تو هرگز ایمان نمی آورند،پس از کارهایی که می کنند غمگین مباش.

نکته ها:

از این آیه استفاده می شود که نفرین حضرت نوح علیه السلام درباره ی قومش که فرمود: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً»[47]پرودگارا! احدی از کفّار را بر زمین باقی مگذار،بر اساس اطلاعی بود که خداوند طبق این آیه مبارکه به او داده بود.

پیام ها:

1-انسان گاهی به مرحله ای سقوط می کند که هیچ امیدی به نجات او نیست. «لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ»

2-خداوند اخبار آینده را در اختیار انبیا قرار می دهد. «أُوحِیَ إِلی نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ»

3-رهبران و مبلّغان دینی نباید انتظار داشته باشند همه ی مردم پاسخ مثبت به آنان بدهند. «لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ»

4-گرچه انبیا دلسوز مردمند،ولی برافراد لجوج نباید تأسف خورد. «فَلا تَبْتَئِسْ»

وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ«37»

و(اکنون)زیر نظر ما و طبق دستور و الهام ما کشتی بساز و درباره ی کسانی که ستم کرده اند با من سخن مگوی که آنان غرق شدنی هستند.

پیام ها:

1-خداوند اراده ی خود را از طریق اسباب و علل طبیعی محقّق می سازد و نباید همیشه منتظر امور غیبی باشیم. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

2-برای اولیای خدا کار کردن عار نیست. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

3-برای نجات مردم سخنرانی و تبلیغ کافی نیست،وسیله ی نجات نیز باید فراهم نمود. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»

4-کشتی سازی تاریخی بس طولانی دارد.به نوح خطاب شد: «اصْنَعِ الْفُلْکَ»

5-توجّه به حضور خداوند،به انسان نشاط و دلگرمی می دهد و او را در برابر ناگواری ها مقاوم می کند. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا»

6-ابتکارات و اختراعات صنعتی بشر،از الهامات الهی است. وَ اصْنَعِ ... بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا

7-شفاعت انبیا،درباره ی کافران ستمکار،کارساز نیست. «وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا»

8-لجاجت در برابر انبیا ظلم است. «فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا»

9-دعا و شفاعت انبیا،در مقدّرات الهی بی اثر است. وَ لا تُخاطِبْنِی ... إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ

10-ستمگران در معرض گرفتار شدن به عذاب های دنیوی هستند. «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»

وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ«38»

و نوح(به فرمان الهی)مشغول ساختن کشتی شد.(امّا)هر زمان که اشراف قومش بر او می گذشتند،او را مسخره می کردند.(او)گفت:اگر شما ما را مسخره کنید،ما (نیز)قطعاً همین گونه شما را مسخره خواهیم کرد.

نکته ها:

از تمسخر دشمنان،سستی به خود راه ندهیم که پیامبران نیز مورد تمسخر قرار می گرفتند.

وقتی حضرت نوح مشغول ساختن کشتی شد،یکی می گفت:پیامبریش نگرفت،دست به نجّاری زد! دیگری می گفت:در وسط خشکی کشتی می سازی،دریا از کجا می آورد؟

امام صادق علیه السلام فرمود:حضرت نوح علیه السلام کشتی خود را در مدّت هشتاد سال ساخت.[48] و محلّ ساخت کشتی،مسجد کوفه[49]وطول کشتی حدود 400 متر وعرض آن حدود 40 متر بوده است.[50]

پیام ها:

1-انبیا تسلیم فرمان خداوند هستند. اِصْنَعِ الْفُلْکَ ... یَصْنَعُ الْفُلْکَ

2-کارگاه کشتی سازی حضرت نوح،در محل عبور ومرور مردم بود. «مَرَّ عَلَیْهِ»

3-حرکت تبلیغاتی وایذائی دشمن،همه جانبه،همیشگی وفراگیر است. «کُلَّما مَرَّ»

4-اگر حکمت کاری(به خصوص کار انبیا)را نفهمیدیم،آن را مسخره نکنیم.

کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ ... سَخِرُوا مِنْهُ

5-دشمنی که منطق و برهان ندارد،دست به مسخره و استهزای مؤمنان می زند.

«سَخِرُوا مِنْهُ»

6-به خاطر فشار وحرف مردم،از اصلاحات و زمینه سازی برای آیندگان غفلت نکنیم. وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ ... سَخِرُوا مِنْهُ

7-پیروان نوح،حضرت را در ساختن کشتی کمک می کردند. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ»

8-گرچه مخاطب دشمنان شخص نوح بود،امّا هدفشان استهزای آئین نوح و پیروان او بود. سَخِرُوا مِنْهُ ... تَسْخَرُوا مِنّا

9-شروع به استهزا زشت است،امّا برای کیفر مسخره کننده و مقابله به مثل، استهزای او عین عدل است.[51] «إِنْ تَسْخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ»

10-در برابر استهزای دشمنان خود را نبازیم،بلکه عکس العمل نشان دهیم. «إِنْ تَسْخَرُوا مِنّا فَإِنّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ»

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ«39»

پس بزودی خواهید دانست که مجازاتِ خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و عذاب جاودانه دامن چه کسی را خواهد گرفت.

نکته ها:

به گفته ی تفسیر المیزان،مراد از «عَذابٌ یُخْزِیهِ» ،غرق در دنیا و مراد از «عَذابٌ مُقِیمٌ» ، عذاب قیامت است.

پیام ها:

1-با انذار و تهدید،شیرینی استهزا را از کفّار بگیریم. «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»

2-تلخی مسخره شدن در راه خدا را با عذاب مقیمِ کفّار مقایسه و تحمّل کنیم.

«یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ»

3-عذاب های اخروی برای کفّار مسخره کننده پایدار است. «عَذابٌ مُقِیمٌ»

حَتّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ«40»

(کفر و استهزا ادامه داشت)تا زمانی که قهر ما آمد و تنور فوران کرد.ما (به نوح)گفتیم که از هر زوج(حیوان و موجود زنده)یک جفت(نر و ماده) در آن(کشتی)سوار کن، و(همچنین)خانواده ی خودت را،جز(همسر و یکی ازفرزندان و)کسانی که قبلاً در مورد آنها قول(عذاب)داده شده بود.

و(نیز سوار کن)افرادی را که ایمان آورده اند،(امّا)جز گروه کمی،کسی همراه او ایمان نیاورده بود.

نکته ها:

مراد از«تنور»در آیه،همان تنور فارسی است و مراد از فوران آب از تنور،یا شدّت قهر الهی است که حتّی از تنوری که محل آتش است،آب جوشید و یا مُراد،تنور مخصوصی است که جوشیدن آب از آن،نشانه ی شروع عذاب الهی بوده است.[52]

طبق برخی روایات،حضرت نوح علیه السلام علاوه بر حیوانات،درختان را نیز با خود به کشتی برده است،[53]که این مطلب با توجّه به اینکه زوجیّت و نر و ماده بودن مخصوص حیوانات نیست،با آیه سازگار است که «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» یعنی از هر موجودی یک جفت.

البتّه در روایتی می خوانیم که مراد از «مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» این است که از هر نر و مادّه ای دو زوج(یعنی نر ومادّه ی اهلی و نر ومادّه ی وحشی)سوار کشتی کن[54]

به گفته ی تفسیر روح المعانی،حضرت نوح علیه السلام چهار پسر داشت:کنعان که هلاک شد،سام پدر عرب،حام پدر سودان و یافِث پدر ترکان بوده اند.

در روایتی آمده است که نوح دختری داشت مؤمنه که همراه حضرت سوار بر کشتی شد[55]

در حدیث آمده است که وقتی خداوند خواست قوم نوح را عذاب کند،تا چهل سال زنان را عقیم کرد تا فرزندی تولّد پیدا نکند.[56]

پیام ها:

1-مسخره کردن کفّار تا لحظه ی آمدن قهر الهی ادامه داشت. «حَتّی إِذا جاءَ أَمْرُنا»

2-داستان حضرت نوح بسیار مهم بود. «أَمْرُنا»

3-هرگونه جوشش و فوران آب،تحت امر الهی است. «جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ»

4-خداوند هم سبب ساز است و هم سبب سوز،تنورِ آتش را محل فوران آب قرار می دهد،چنانکه آتش را بر ابراهیم علیه السلام گلستان می کند.آب که مایه ی حیات است،سبب هلاکت و انقراض یک نسل می شود. «فارَ التَّنُّورُ»

5-نسل حیوانات وموجودات زنده باید حفظ شود. «احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ»

6-ضابطه نه رابطه،پیوندهای مکتبی،بر روابط خانوادگی حاکم است.زن و فرزند نوح،حقّ سوار شدن به کشتی را نداشتند. «إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ»

7-یاران حقّ،در طول تاریخ اندک بوده اند. «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ»

در روایتی مراد از«قلیل»را هشتاد نفر دانسته که به نوح ایمان آوردند.[57]

وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ«41»

و(نوح به مسافران کشتی)گفت:بر آن سوار شوید که حرکت و توقّفش با نام خداست.همانا پروردگار من آمرزنده و مهربان است.

نکته ها:

ابوذر،صحابی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله،در حالی که حلقه ی در کعبه را گرفته بود،با صدای بلند می گفت:ای مردم! با دو گوش خود شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود:

«مَثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح،مَن رَکبها نَجی و مَن تَخلّف عنها هلک» اهل بیت من همچون کشتی نوح اند که هر کس بر آن سوار شد،نجات یافت و هر که از آن دوری گزید هلاک شد.البتّه این حدیثِ پیامبر صلی الله علیه و آله را دیگر بزرگان صدر اسلام؛همچون ابوسعید خدری،ابن عباس،عبداللّه بن زبیر و انس بن مالک نیز نقل کرده اند و در کتب معروف اهل سنّت آمده است.[58]

اگر این حدیثِ متواتر را در کنار حدیث متواتر دیگری بگذاریم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

مسلمانان 73 فرقه می شوند و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات می باشد،«فرفهٌ ناجیه»، روشن می شود که خود پیامبر صلی الله علیه و آله مصداق فرقه ی ناجیه را اهل بیت خود معرّفی کرده و فرموده است:«مَن رکبها نجی»،که کلمه ی«نجی»مفسّر همان کلمه ی«ناجیه»است.

در روایات آمده،آغاز سیر کشتی اوّل ماه رجب[59]واز مسجد کوفه بوده است[60]

پیام ها:

1-شروع هر کار با نام خداوند،رمز توکّل و استمداد و رنگ الهی دادن به آن کار است. «ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللّهِ»

2-حرکت و توقّف،هر دو باید با استمداد از خدا باشد. «بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»

3-کشتی وسیله ای بیش نیست،انسان باید به یاد خدا باشد که همه چیز به اراده ی اوست. «ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللّهِ»

4-نجات پیروان نوح از طوفان،پرتوی از ربوبیّت،مغفرت و رحمت الهی است.

اِرْکَبُوا ... إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ«42»

و آن(کشتی)آنها را از لابلای امواجی همچون کوه پیش می برد.(در این هنگام) نوح،فرزندش را که در گوشه ای قرار داشت صدا زد(وگفت:)ای پسرم!(ایمان بیاور و)با ما سوار شو و با کافران مباش.

نکته ها:

ظاهراً گفتگوی حضرت نوح با فرزندش قبل از حرکت کشتی بوده است،زیرا بعد از حرکت، آنهم در میان امواجی همچون کوه،امکان سوار شدن وجود ندارد.[61]

سؤال:چرا نوح فقط فرزند خود را به سوار شدن دعوت کرد؟

پاسخ:اوّلاً:انسان نسبت به فرزند خود وظیفه ی سنگین تری دارد.ثانیاً:چون فرزند به کناری رفته بود،نوح گمان کرد پشیمان شده و آمادگی پذیرش حقّ در او پدیدار گشته است.و ممکن است هشداری باشد به دیگران که عذاب جدّی است،چون فرزندش را دعوت به رهایی می کند.

حضرت نوح در روز ورودش به کشتی،روزه گرفت و به یاران خود نیز دستور روزه داد و فرمود:روزه گرفتن رمز نجات از خطرات است.[62]

عبور از امواجی همچون کوه،نشانه ی وسعت و بزرگی کشتی نوح و هنر و تخصّص پیامبر خدا نوح است.

پیام ها:

1-نجات یافتگان نیز راهی پرتلاطم دارند،با سوار شدن بر کشتی و ناخدایی همچون نوح نیز کار تمام نمی شود. «فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ»

2-تا آخرین لحظه به فکر نجات دیگران باشیم،گرچه کافر باشند. «نادی نُوحٌ ابْنَهُ»

3-والدین نسبت به سرنوشت فرزندان خود مسئولند. «یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا»

4-همنشینی با کافران،حتّی پسر پیامبر را نیز از آئین حقّ جدا می سازد. «لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ» سعدی در این باره می گوید:

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوّتش گم شد

5-سالم بودن خانواده به تنهایی کافی نیست،محیط کفرآلود مایه ی بسیاری از انحرافات می شود. «لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ»

قالَ سَآوِی إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ«43»

(پسر نوح)گفت:بزودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند.(نوح) گفت:امروز جز(برای افراد مؤمن)و کسانی که مورد رحم قرار گرفته اند، هیچ حافظ(و پناهگاهی)در مقابل قهر الهی نیست.(در این هنگام)موجی میان آن دو جدایی انداخت و او(پسر نوح)غرق گردید.

نکته ها:

امام صادق علیه السلام فرمودند:در ماجرای حضرت نوح علیه السلام،به جز خانه ی خدا کعبه،آب تمام دنیا را فراگرفت[63]

پیام ها:

1-در خطرات و مشکلات،موحّد به خدا و مشرک به کوه پناه می برد.تکیه به شرق،غرب،مال و مقام،شرک است. «سَآوِی إِلی جَبَلٍ»

2-اگر قهر خداوند فرا رسد،کوه های مستحکم و استوار نمی توانند در مقابل آب نرم و روان،سبب نجات باشند. «جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ»

3-آب که مایه ی حیات همه ی جانداران است،به امر الهی مایه ی هلاک وعذاب

می شود. «لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ»

4-حوادث طبیعی تصادف نیست،فرمان حکیمانه ی خداوند است. «أَمْرِ اللّهِ»

5-از قهر خدا تنها باید به خدا پناه برد[64]لا عاصِمَ الْیَوْمَ ... إِلاّ مَنْ رَحِمَ

6-نتیجه ی «مَعَ الْکافِرِینَ» بودن، «مِنَ الْمُغْرَقِینَ» شدن است.

7-در کیفر الهی،روابط خانوادگی وخویشاوندی تأثیری ندارد.پسرِ ناخلف پیامبر خدا در مقابل پدر غرق می شود وپدر باید تسلیم باشد. «حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ»

8-گرچه خداوند رحیم است،امّا حکیم نیز هست.گاهی از رحمت،سینه ی مادر را قبل از تولّد فرزند پر از شیر می کند و گاهی از حکمت،فرزند را در برابر چشم پدر هلاک می سازد. «مِنَ الْمُغْرَقِینَ»

وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ«44»

و(بعد از آنکه طوفان و آب همه جا را فرا گرفت)گفته شد:ای زمین! آبت را فرو بَر،و ای آسمان! (از باریدن)بایست.(بدین ترتیب)آب فرو نشست و کار(قهر الهی)پایان پذیرفت و(کشتی)بر(دامنه کوهِ)جودی پهلو گرفت و (در این هنگام)گفته شد که (رحمت خدا از)قوم ستمگر دور باد!

نکته ها:

این آیه از رساترین وبلیغ ترین آیات قرآن است که از عصر پیامبر تا کنون سخن شناسان وادیبان را به تحسین وتعجّب واداشته است و کسانی که در فکر مبارزه با قرآن و آوردن کلامی مانند آن بوده اند،وقتی به این آیه رسیده اند از کار خود صرف نظر کرده اند.

«بَلع»به معنای فروکشیدن و«اقلاع»به معنی امساک و«غِیض»به معنی جذب شدن و کم شدن آب است.

مراد از «الْجُودِیِّ» ،یا مطلقِ کوه سخت است و یا اسم کوهی خاص که در مورد محلّ آن در مناطق زیر اختلاف است:

الف:موصل عراق.

ب:حدود شام.

ج:میان موصل و الجزیره.

د:عربستان.

ه:کوهی در سلسله جبال آرارات در ترکیه.

در روایات آمده است که کشتی نوح شش ماه بر آب بود و سرزمین مکّه و حجاز را سِیر کرد تا سرانجام به فرمان خداوند آب فرونشست.[65] و امام صادق علیه السلام فرمود:روزی که کشتی نوح بر کوه نشست،روز نوروز بود. [66]

پیام ها:

1-بعد از هلاک شدن هم باید ظالم را لعنت کرد. «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ»

وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ«45»

پس نوح پروردگارش را ندا داد و گفت:پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است و البتّه وعده ی تو(درباره ی نجات خاندانم،)حقّ است و تو بهترین داورانی.

نکته ها:

از آنجا که خداوند بر نجات خاندان نوح وعده داده بود،(مطابق آیه 40)و نوح گمان می کرد تنها همسر او محکوم به هلاک است،لذا طبیعی بود که در مورد پسرش،هم دعوت به سوار شدن کند و هم از خداوند نجات او را درخواست نماید.

پیام ها:

1-در دعا وسخن گفتن با خدا،ادب را مراعات کنیم.حضرت نوح نگفت:خدایا طبق وعده ای که دادی که اهل مرا نجات می دهی،باید فرزندم را نجات می دادی،چرا نجات ندادی؟! بلکه گفت: «أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ»

قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ«46»

(خداوند در پاسخ)فرمود:ای نوح! او(در واقع)از خاندان تو(و نبوّت) نیست، او(دارای)عمل ناشایستی است،پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه،همانا من تو را موعظه می کنم که(مبادا)از جاهلان باشی.

نکته ها:

مراد از «فَلا تَسْئَلْنِ» در مورد پیامبر معصوم،آن نیست که سؤالی واقع شده بود،زیرا حضرت نوح در آیه ی بعد می فرماید: «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ» ،بلکه منظور آن است که مبادا سؤال کنی! البتّه مطلبی که برای نوح پیش آمد،این بود که خیال می کرد فرزندش اهل است و خداوند به او فرمود:او از اهل تو نیست.

روایات بسیاری از پیامبر و ائمه علیهم السلام به ما رسیده است که با این عبارت آغاز می شود:«لیس منّا»یعنی از ما نیست،که به نمونه ای از آنها اشاره می شود:[67]

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:«مَن غَشّ مسلماً فلیس منّا»هرکس به مسلمانی خیانت کند،از ما نیست.

در روایت دیگری فرمودند:«مَن اکرمه الناس اتّقاء شرّه فلیس منّی»آن کس که مردم او را از روی ترس احترام بگذارند،از من نیست.

در حدیثی دیگر آن حضرت فرمودند:«مَن اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بِمسلم»هر کس که هر صبح در فکر خدمت به مسلمین نباشد،مسلمان نیست.

سؤال:در آیه ی 10 سوره ی تحریم در مورد همسر نوح و لوط می خوانیم: «خانتا» خیانت کردند،و در اینجا خداوند می فرماید:ای نوح! فرزند تو از اهل تو نیست،آیا از این دو آیه، زنازاده بودن فرزند نوح استفاده نمی شود؟

پاسخ:اوّلاً:مراد از خیانتِ زن نوح،افشای اسرار و کمک به کفّار است،نه امر دیگر.

ثانیاً:این آیه دلیل اهل نبودنِ پسر نوح را عملِ غیر صالحِ فرزند می داند،نه چیز دیگر.

پیام ها:

1-پیوند مکتبی،حاکم بر پیوند خانوادگی وخویشاوندی است[68]«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (دلیل نجات گروهی از غرق شدن،ایمانشان به نوح بود،نه چیز دیگر)

2-گاهی انسان در کار خیر یا شرّ چنان غوطه ور می شود که گویا یکپارچه آن عمل می شود. «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»

3-پیامبران نیز به موعظه الهی نیاز دارند. «إِنِّی أَعِظُکَ» (خداوند پیامبران خود را در لحظه های حسّاس،هشدار داده و حفظ می کند)

4-از کارهای جاهلانه باید پرهیز کرد. «مِنَ الْجاهِلِینَ» (تقاضای کاری از خداوند اگر با حکمت نباشد،تقاضای جاهلانه است)

قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ«47»

(نوح)گفت:پروردگارا! به تو پناه می برم از اینکه چیزی را که به(خیر و شرّ)آن آگاهی ندارم،از تو درخواست کنم و اگر تو(این خواسته را)بر من نبخشایی و بر من ترحّم ننمایی،از زیانکاران خواهم بود.

پیام ها:

1-پیامبران بی درنگ تسلیم خداوند هستند. فَلا تَسْئَلْنِ ... قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ

2-در دعاها از کلمه ی «رَبِّ» غفلت نکنیم. رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ ...

3-استعاذه و پناه بردن به خداوند،بهترین راه بیمه ی انسان در گرفتاری هاست.

«رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ»

4-در برابر مواعظ الهی،ادب و تواضع کنیم. إِنِّی أَعِظُکَ ... رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ

5-هرکجا علم به مصلحت نداریم،درخواست نکنیم. «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»

6-هر گونه سؤال بیجا و کلام بیجا،نیاز به توبه دارد. «وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِی» (اگر پیامبران از تقاضای بیجا به خداوند پناه می برند،پس تکلیف ما که دائماً برای خداوند تعیین تکلیف می کنیم چگونه است؟)

7-اوّل آمرزش و سپس دریافت رحمت. «وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی»

8-خسارت واقعی،بخشیده نشدن است. وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِی ... أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ

9-انسان ها حتّی انبیا،بدون لطف خداوند به مقصد نمی رسند و آن کس که از مغفرت الهی محروم شد،خاسر و زیانکار است. «أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ»

قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ«48»

به نوح خطاب شد:(اینک)با سلامی از جانب ما و برکاتی برتو و بر تمام امّت هایی که با تو هستند،فرود آی،و بزودی امّت هایی(از نسل همین نجات یافتگان)را از نعمت ها برخوردار خواهیم ساخت،(امّا)سپس(به خاطر غفلت و کفر و گناه،)عذابی دردناک از طرف ما به آنان خواهد رسید.

نکته ها:

دستور«هبوط»،هم درباره ی حضرت آدم علیه السلام و هم در مورد حضرت نوح علیه السلام آمده و به

دنبال آن،مردم به دو دسته ی مؤمن و کافر تقسیم شده اند.

منظور از«امّت هایی»که با نوح بودند،یا هر نفر از همراهان آن حضرت است که بعدها سر سلسله قبیله ای شدند و یا اینکه مراد،هر کدام از مؤمنانی است که سوار کشتی شده و از یک قبیله ای بودند.

پیام ها:

1-زندگانی پس از آن سیل فراگیر،با دوخطر عمده روبرو بود،یکی آلودگی ها و تلاقی بودن زمین که با کلمه ی «بِسَلامٍ» و وعده ی سلامتی بر طرف شد و دیگر نابودی انواع گیاهان که با وعده برکات تأمین گردید. «بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ»

2-اگر چه خداوند در مواردی موعظه می کند،هشدار می دهد و یا حتّی فرزند بی دین را در مقابل چشمان پدر غرق می سازد،امّا در جای خود،سلام و برکات خویش را نیز نثار می کند. «بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ»

3-آنچه مؤمن از نعمت های الهی دریافت می کند،سلامت و برکت است،ولی دریافت کافر از نعمت ها جنبه ی متاع بودن آن است،پس هر متاع و کامیابی، نعمت و برکت نیست،بلکه نعمت،آن دریافتی است که عاقبت خوب هم داشته باشد. «بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ»

4-خداوند متاع دنیا را از کفّار دریغ نمی کند. «سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ»

5-این سنّت خداوندی است که ابتدا نعمت و مهلت می دهد،سپس به پاداش یا کیفر می رساند. «سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ»

6-مهر و قهر،هر دو از اوست. بِسَلامٍ مِنّا ... یَمَسُّهُمْ مِنّا

7-خداوند نوح را به پدید آمدن جامعه ها و امّت هایی کافر،از نسل مؤمنانی که سوار کشتی شدند،خبر داد. «وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ»

تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ«49»

(ای پیامبر!)اینها از اخبار غیبی است که ما آنها را به تو وحی می کنیم(و) پیش از این نه تو و نه قوم تو از آنها خبری نداشتید،پس(تو نیز مانند نوح) صبر کن که همانا عاقبت (پیروزی)،برای متّقین است.

نکته ها:

داستان حضرت نوح علیه السلام در 6 سوره از قرآن کریم آمده است، اعراف، هود، مؤمنون،شعرا، قمر،نوح که مفصّل ترین آنها در همین سوره(هود)است.

سیمای نوح علیه السلام در قرآن

سیمای نوح علیه السلام در قرآن[69]

با اینکه نام حضرت نوح علیه السلام 40 مرتبه در قرآن آمده،امّا از محلّ تولّد،مسکن،شغل،وفات و محل دفن او چیزی نیامده است.زیرا آنچه برای ما درس و بهره است،همان رفتار و برخوردهای اوست.

او اوّلین پیامبر اولوالعزم است که رسالت جهانی و کتاب و شریعت داشت.

بعثت این پیامبر اولوالعزم،بعد از حضرت آدم و به هنگام شیوع شرک و بت پرستی و ظلم بوده و برنامه ی او را توحید،نماز،امر به معروف و نهی از منکر،عدالت و صدق و وفا تشکیل می داده است.

مدّت رسالت آن حضرت،950 سال بوده است،وقتی در پایان،خداوند به او فرمود:کسی به رسالت تو ایمان نخواهد آورد،مأیوس شد و نفرین کرد و در نتیجه،حتّی زن و فرزندش که در راه او نبودند،به همراه کفّار غرق شدند.

حضرت نوح علیه السلام،که به پدر دوّم بشر شهرت گرفته،خداوند او را به پیامبری برگزیده، إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً ... عَلَی الْعالَمِینَ[70]و در میان جهانیان بر او سلام فرستاده است.

«سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»[71]

داستان حضرت نوح علیه السلام با تفاوت هایی در تورات نیز آمده است.کتبِ کلدانیان،هندیان، چینی ها،یونانیان و پارسیان،طوفان نوح را قهر خداوند به سبب ظلم و فساد مردم دانسته اند.در اوستا،کتاب مقدّس زردشتیان نیز خطر طوفانی عالمگیر که به واسطه آن همه ی مردم غرق می شوند مطرح است،بدین صورت که به جمشید وحی می شود که حائطی عظیم بساز و همه ی مردان و زنان صالح و از هر حیوان یک جفت را در آن قرار بده.

رسالت حضرت نوح علیه السلام جهانی بوده است،چون زمین بدون حجّت نمی شود و غرق شدن همه ی کفّار با نفرین حضرت نوح علیه السلام که فرمود: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً»[72]شاهد بر آن است و از طرفی اگر رسالت آن حضرت منطقه ای و سیل هم در همان محدوده بوده،دیگر به سوار کردن یک جفت از هر حیوانی نیازی نبوده است،در حالی که این کار برای حفظ نسل حیوانات در کره ی زمین انجام گردیده است[73]

سرگذشت حضرت نوح علیه السلام؛تاریخی هزار ساله است،که داستان یک سیل عالمگیر،ماجرای انقراض یک نسل و آغاز جامعه ای نوین،تابلویی از پیروزی حقّ بر باطل،جلوه ای از مستجاب شدن نفرین پیامبر،نمونه ای از قطع رابطه ی پدر و پسر به خاطر مکتب،آیتی از تسلیم هستی در برابر فرمان خداوند،حفظ نسل حیوانات و کشتی سازی دور از دریا را در خود جای داده است.

این داستان نشان می دهد که گاه انسان به حدّی سقوط می کند که موعظه ی انبیا علیهم السلام هم در او کارساز نمی شود،بلکه به پیروان آنها نسبتِ اراذل می دهد و در برابر قهر الهی به کوه پناه می برد!

پیام ها:

1-قرآن بهترین منبع برای آشنایی با تاریخ بشر است. تِلْکَ ...

2-بسیاری از بخش های تاریخ،برای انسان پنهان مانده که یکی از آنها تاریخ حضرت نوح است. «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ»

3-پیامبر اسلام ومردم،جز از طریق وحی راهی برای آشنایی با تاریخ نوح علیه السلام نداشتند. «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ»

4-سالم ترین و مفیدترین اخبار تاریخی را باید از طریق وحی دریافت کرد،زیرا از سرچشمه ی علمِ بی نهایتی است که هیچ گونه حادثه،فشار و غفلتی در ناقل آن وجود ندارد. «أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ»

5-میزان علم غیب انبیا علیهم السلام به همان مقداری است که خداوند در اختیار آنان قرار داده است. «أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ»

6-تاریخ وسرگذشت انبیای قبل،بهترین تسلّی برای رهبران بعد است. «فَاصْبِرْ»

7-صبر و تقوی هر دو لازم و شرط پیروزی است. «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ،» به جای«فاصبر انّ العاقبه للصابرین»

8-سر انجام،حقّ پیروز و باطل رفتنی است. «إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ»

وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ مُفْتَرُونَ«50»

و به سوی قوم عاد،برادرشان هود(را فرستادیم،او به مردم)گفت:ای قوم من!(تنها)خدا را بپرستید که هیچ معبودی جز او برای شما نیست.(شما در پرستش بت ها به خطا می روید و)شما جز اهل افترا و تهمت نیستید.

نکته ها:

پس از حضرت نوح،حضرت هود مبعوث شد.سرگذشت این پیامبر الهی،در آیات 65 تا 72 از سوره ی اعراف نیز آمده است.از آنجا که هود علیه السلام از قبیله ی عاد بود،لذا در آیه از او به «أَخاهُمْ» «برادرِ عاد»تعبیر شده است.

همین که زمان وفات نوح علیه السلام فرا رسید،به یارانش فرمود:بعد از من دوران غیبتی خواهد بود که در آن طاغوت ها پدید می آیند و خداوند توسط قائمی از نسل من که نام او هود است، برای شما گشایشی می رساند.[74]

شفیع قرار دادن بت ها،هم افترا به خداوند است که بت ها را شریک او می دانند و هم تهمت به بت هاست که آنها را صاحب نفع و ضرر به حساب می آورند.

پیام ها:

1-رسالت حضرت هود،مخصوص قوم عاد بود. «إِلی عادٍ»

2-تبلیغ در جوّ برادرانه،مؤثّرتر است. «أَخاهُمْ»

3-انبیا برای امّت ها برادرند،نه کاسب،نه فریبکار ونه مُسیطر وحاکم. «أَخاهُمْ»

4-دعوت به توحید،سرلوحه ی وظایف انبیاست. «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ»

5-توحید عملی،براساس توحید اعتقادی است. اُعْبُدُوا اللّهَ ... ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ

6-شرک به خدا،خیال،وَهم و تهمتی بیش نیست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ مُفْتَرُونَ»

یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ«51»

(هود گفت:)ای قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشی درخواست نمی کنم،پاداش من نیست مگر بر عهده آن کس که مرا آفریده است،پس آیا تعقّل نمی کنید؟!

نکته ها:

از آنجا که بارها در قرآن پاداش نخواستن و بی توقّعی انبیا علیهم السلام از مردم مطرح شده است، معلوم می شود که امور مادّی از بزرگ ترین موانع گرایش مردم به حقّ است.

پیام ها:

1-انبیا هدف مادّی ندارند،هدف آنها از کارشان،جلب رضایت خداوند است.

إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی الَّذِی ...(خداوند خود به انبیا اجر می دهد)

2-اخلاص،از شروط اساسی موفّقیّت در تبلیغ است. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی»

3-توجّه به خالقیّت خداوند،زمینه ی اخلاص است. «عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی»

4-تعقّل،ما را به تبعیّت از انبیا و پیروی از وحی راهنمایی می کند.(عقل،ضدّ وحی نیست،بلکه زمینه ساز پذیرش وحی است) «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

5-برای کسی که به فکر دنیا و منافع آن نیست،چه دلیل وجود دارد که این همه خود را به زحمت بیندازد؟! «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ«52»

و(هود ادامه داد)ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید،سپس به سوی او باز گردید و توبه نمایید تا او از آسمان پی در پی بر شما باران بفرستد،(چنانکه گویی همه ی آسمان در حال ریزش است)و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید،و(از راه حق)به خاطر گناه اعراض نکنید و روی برنتابید.

پیام ها:

1-استغفار و توبه از گناهان،واجب است. اِسْتَغْفِرُوا ... تُوبُوا

2-استغفار از گناهان،مقدّمه ی بازگشت به سوی خداست. اِسْتَغْفِرُوا ... ثُمَّ تُوبُوا

3-استغفار و توبه ی فردی،سرنوشت جامعه را عوض نمی کند،بلکه جامعه باید متحوّل شود تا امداد الهی سرازیر گردد. یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا ... تُوبُوا ... یُرْسِلِ

4-اعمال و عقاید،در رویدادهای طبیعی مؤثّرند. تُوبُوا ... یُرْسِلِ (قوم عاد به خاطر شرک و گناه،به کمبود و خشکسالی گرفتار شده بودند)

5-عوامل طبیعی،ما را از توجّه به اراده ی الهی بازندارد. «یُرْسِلِ السَّماءَ»

6-نظام و حکومت اسلامی اگر خواهان توسعه اقتصادی است باید طرح های معنوی را درجامعه توسعه دهد. تُوبُوا ... یُرْسِلِ السَّماءَ

7-جزای دنیوی توبه و بازگشت به سوی خدا،ثروت و قدرت است. تُوبُوا ...

یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً ...

8-گمان نکنیم که ایمان به خدا و توجّه به او،به معنای دور شدن از مال و سرمایه است. تُوبُوا ... یُرْسِلِ السَّماءَ ... یَزِدْکُمْ قُوَّهً

(اگر ایمان بیاوریم،نه تنها از اموال ما چیزی مطالبه نمی شود،بلکه به آنها افزوده نیز می گردد «یَزِدْکُمْ»

9-با کُرنش در پیشگاه الهی و توبه و استغفار به درگار او،نه تنها کوچک نمی شویم،بلکه قوی،بزرگ و عزیزتر هم می گردیم. «یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ»

10-قوم عاد،مردمی نیرومند بودند. «قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ»

11-اگر قدرتِ ایمان،به قدرت جسمانی اضافه گردید،کامل می شویم. «قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ»

12-بوجود آوردن جامعه ای سالم وبرخوردار از نعمت ونیرومند،از اهداف ادیان آسمانی است. یا قَوْمِ ... تُوبُوا ... یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ

13-قدرت اقتصادی،زمینه ساز سایر قدرت هاست.اوّل «یُرْسِلِ السَّماءَ» آنگاه «یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ»

14-در تبلیغ باید از شیوه ی تشویق نیز استفاده کرد. تُوبُوا ... یُرْسِلِ ... یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُمْ (بیان نتایجِ مادّی،در راه رسیدن به هدف،مانعی ندارد)

15-روی گردانی از انبیا وبی اعتنایی به راه آنها،جُرم وگناه است. «مُجْرِمِینَ»

قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَهٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ«53»

 (مشرکان)گفتند:ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده ای وما به خاطر سخنان تو،از خدایانمان دست بر نمی داریم و ما از ایمان آورندگان به تو نیستیم.

پیام ها:

1-کسانی که در برابر سنگ و چوب عبادت می کنند و هیچ دلیل معقولی برای کار خود ندارند،پیامبری را که سیره اش ارائه معجزه و دلیل روشن است،زیر سؤال می برند!؟ «ما جِئْتَنا بِبَیِّنَهٍ»

2-حرف اصلی کفّار این بود که ما به خاطر«حرف تو»دست از بت هایمان بر نمی داریم،نه به جهت نبودن دلیل. «بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ» نشانه ی اینکه آنها دنبال دلیل نبودند،آن است که دو بار گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا، وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ»

3-انبیا در اوّلین مرحله دعوتشان از مشرکان،با سرسختی آنان مواجه می شدند، ولی هرگز دست از تبلیغ برنمی داشتند. «ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ»

إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ«54»

(ما حرفی نداریم)مگر اینکه می گوییم:بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده(و عقلت را ربوده اند،زیرا مورد خشم بت ها قرار گرفته ای.هود) گفت:همانا من خدا را به شهادت می طلبم و شما(نیز)شاهد باشید که من از آنچه شریک(خدا)قرار می دهید بیزارم.

مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ«55»

از هر چه غیر اوست(و شما آن را می پرستید تبرئه می جویم)،پس همگی بر علیه من توطئه کنید و مرا مهلت ندهید،(تا معلوم شود که نه از شما و نه از بت هایتان هیچ کاری ساخته نیست).

نکته ها:

«اعتراء»به معنای اعتراض و اصابت است.

حضرت هود برای اثبات پوچی قدرت های خیالی بت پرستان،آنان را به مبارزه طلبید، همان گونه که حضرت نوح علیه السلام به مردم گفت: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً،ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»[75]شما هر کاری می خواهید انجام دهید،ولی بدانید که ضرری به من نخواهد رسید.

پیامبر اسلام نیز می فرمود:«قل ادعوا شرکائکم ثم کیدون فلا تنظرون[76]همدستان خود را فرابخوانید و بر علیه من اقدام کنید و مهلتم ندهید.

پیام ها:

1-قوم عاد بر این باور بودند که هر بت و معبودی از آنها در بخشی از امور جهان کارآیی دارد. «بَعْضُ آلِهَتِنا»

2-نسبت جنون دادن به انبیا و سنّت شکنان و مصلحان جامعه که بر علیه خرافات قیام کرده اند،امر تازه ای نیست. اِعْتَراکَ ... بِسُوءٍ

3-اعلام برائت و بیزاری از شرک و افراد مشرک،سیره و روش انبیای الهی بوده است. «بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ»

4-در برابر خرافات باید قاطعانه ایستاد. «أَنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ»

5-مبارزه طلبی هود علیه السلام،دلیل حقّانیّت وقاطعیّت او وراه اوست. فَکِیدُونِی ...

6-انبیا از هیچ قدرتی نمی ترسند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً»

7-بت ها هیچ قدرتی ندارند. «فَکِیدُونِی جَمِیعاً»

إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّهٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ«56»

همانا من بر خداوندی که پروردگار من و شماست توکّل کرده ام،(زیرا) هیچ جنبنده ای نیست،مگر آنکه او مهارش را گرفته(و بر او تسلّط دارد، امّا سلطه ای عادلانه و حق جویانه)بدرستی که پروردگار من بر صراط مستقیم است.

پیام ها:

1-توجّه به ربوبیّت همه جانبه خدا،زمینه توکّل براوست. تَوَکَّلْتُ ... رَبِّی وَ رَبِّکُمْ

2-توکّل،زمینه ی شجاعت است. فَکِیدُونِی جَمِیعاً ... إِنِّی تَوَکَّلْتُ (با تکیه و اتکال بر خداوند،می توان در برابر جهانی ایستاد)

3-هیچ جنبنده ای بدون اراده ی خداوند،قادر بر ضرررسانی به دیگری نیست.

فَکِیدُونِی جَمِیعاً ... ما مِنْ دَابَّهٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها

4-خداوند،هم بر همه چیز سلطه ی کامل دارد و هم عادل است. «آخِذٌ بِناصِیَتِها ، عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»

5-بر کسی تکیه کنیم که علاوه بر قدرت،عدالت نیز داشته باشد. «تَوَکَّلْتُ ،آخِذٌ، عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»

6-در مقابل عناد و لجاجت کفّار،باید از قهر و عدل الهی سخن گفت. «آخِذٌ بِناصِیَتِها، عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ«57»

پس اگر شما(از دعوتم)روی برگردانید،پس براستی که من آنچه را که به خاطر آن به سوی شما(مأمور و)فرستاده شده ام،به شما رسانده ام و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما خواهد کرد،و شما هیچ ضرری به او نمی رسانید.همانا پروردگارم بر هر چیزی نگهبان است.

پیام ها:

1-انبیا پس از دعوت وابلاغ امر الهی،اتمام حجّت می کنند. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»

2-مسئولیّت مبلّغ،بیان معارف دینی است،نه اجباربر آن. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»

3-مبلّغ دین و رهبر امّت نباید اعراض مردم را نشانه ی ضعف و شکست خود به حساب آورد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ»

4-استقرار یا انقراض امّت ها،بدون حساب و تصادفی نیست،بلکه تابع قانون و سنّت هایی است که خداوند حاکم فرموده است. «یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ» ( شرک،گناه ومخالفت با انبیا،از عوامل نابودی جامعه ها و تحوّلات تاریخی است)

5-کفر،سرپیچی،مرگ و نابودی ما،ضرری را متوجّه خداوند نمی سازد. فَإِنْ تَوَلَّوْا ،یَسْتَخْلِفُ ... غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ

6-خداوند بر همه چیز و همه کس حافظ است،لذا کفر و توطئه ی ما بر خداوند ضرری نمی رساند. «إِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ»

وَ لَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ«58»

و زمانی که فرمان(قهر)ما آمد،هود و کسانی را که با او ایمان آورده بودند،به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم.

پیام ها:

1-همان گونه که نزول عذاب به فرمان خداوند است،نجات از آن نیز به اراده ی اوست. «نَجَّیْنا»

2-پیامبران و یاران و پیروانشان از قهر الهی مصون هستند. «نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

3-صرف ایمان به انبیا،کافی و کارساز نیست،بلکه همراه بودن و حمایت از آنان نیز لازم است. «مَعَهُ»

4-سرچشمه ی رحمت،اوست، «بِرَحْمَهٍ مِنّا» امّا سرچشمه ی قهر و غضب او عمل ماست. «عَذابٍ غَلِیظٍ» و نفرمود:«عذاب منّا»

5-تکرار کلمه ی نجات،شاید رمز آزادی پیروان پیامبر از قهر خداوند در دنیا و آخرت باشد. نَجَّیْنا ... نَجَّیْناهُمْ

6-بادها نیز مأموران الهی هستند. «أَمْرُنا»[77]

وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ عَنِیدٍ«59»

و آن قوم عاد،آیات پروردگارشان را منکر شدند و پیامبرانِ او را نافرمانی کرده و از فرمان هر ستمگر لجوجی پیروی نمودند.

پیام ها:

1-تاریخ پیشینیان فرا روی شماست،چرا عبرت نمی گیرید؟ «تِلْکَ»

2-انکار یک پیامبر،به منزله ی انکار تمامی انبیاست.[78] «عَصَوْا رُسُلَهُ»

3-خطراتی که یک جامعه را تهدید می کند عبارتند از:

الف:کفر به آیات الهی. «جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ»

ب:نافرمانی از انبیا و رهبران حقّ. «عَصَوْا رُسُلَهُ»

ج:پیروی از طاغوت ها. «اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ»

4-کسی که پیرو پیامبران معصوم علیهم السلام نباشد،پیرو ستمگران لجوج خواهد شد.

عَصَوْا رُسُلَهُ ... اِتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبّارٍ

5-اجبار جبّاران،به خاطر اطاعت کردن توده ها است.«اتّبعوا...جبّار»

وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ«60»

و(سر انجام)در این دنیا و در روز قیامت،لعنت(و قهر الهی)در پی ایشان شد.بدانید که قوم عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند.آگاه باشید که بر عاد،قوم(حضرت)هود لعنت باد.

نکته ها:

از آیه ی 50 تا آیه ی 60 این سوره،مربوط به قوم عاد بود.این قوم از نژاد عرب و ساکن جزیره العرب بودند و در تورات موجود،نامی از آنها دیده نمی شود.طبق آیاتی از سوره های مبارکه قمر،الحاقّه،اعراف،سجده،شعرا،آنها مردمی رشید و بلند قامت و دارای شهرهای آباد و تمدّنی بی نظیر بوده اند. «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ اَلَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» از نظر اعتقادی، بت پرست و تابع طاغوت بودند.حضرت هود علیه السلام آنان را به خداپرستی و توحید دعوت کرد، امّا آنها نپذیرفتند و با قهر خداوند از طریق باد تند و سوزنده ای نابود شدند.

قوم عاد دارای دو گروه عاد اولی و عاد ثانی بودند که عاد ثانی،هفتصد سال قبل از حضرت مسیح علیه السلام در احقاف(منطقه ای در حجاز)یا یمن زندگی می کردند.[79]

پیام ها:

1-کسی که آیات الهی را انکار و پیامبران خدا را نافرمانی و از طاغوت پیروی کند،از رحمت الهی دور است. وَ اتَّبَعُوا ... لَعْنَهً

2-بدنامی در دنیا،یک کیفر الهی است. «وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَهً»

3-شعارِ«مرگ بر ستمگر»،یک شعار قرآنی است. «أَلا بُعْداً لِعادٍ80]


[1] - تفسیر نمونه؛بحار،ج92،ص 198

[2] - هود،112

[3] - .بحار،ج 95،ص 258

[4] - عنکبوت،60.

[5] - بحار،ج 5،ص 147

[6] - انفال،37

[7] - جاثیه،22

[8] - انبیاء،104

[9] - نهج البلاغه،خطبه 144

[10] - تفسیر مجمع البیان

[11] - بحار،ج 74،ص93

[12] - تفسیر کنزالدقائق

[13] - تفسیر کنزالدقائق

[14] - .قرآن در،آیه ی 87 سوره یوسف می فرماید: «لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»

[15] - بحار،ج 73،ص 81

[16] - مائده،20

[17] - اعراف،150

[18] - اسراء،88

[19] - اسراء،88

[20] - بقره،23

[21] - فرقان،5

[22] - فرقان،4

[23] - اسراء،18

[24] - تفسیر مجمع البیان

[25] - بحار،ج 40،ص 346

[26] - کافی،ج1،ص 190

[27] - صحیح بخاری،کتاب صلح،باب«کیف نکتب»؛مسند احمد حنبل،ج 5،ص 356

[28] - حج،17

[29] - .نساء،41

[30] - بقره،143.

[31] - ق،21

[32] - زلزال،4.

[33] - .اسراء،14

[34] - نور،24

[35] - کهف،48

[36] - انعام،59

[37] - هود،49

[38] - نجم،44

[39] - آل عمران،49

[40] - زمر،42

[41] - سجده،11

[42] - رعد،16

[43] - مائده،110

[44] - .نحل،126

[45] - مؤمن،5

[46] - بقره،26

[47] - نوح،27

[48] - تفسیر برهان

[49] - تفسیر نورالثقلین

[50] - تفسیر نورالثقلین

[51] - چنانکه قرآن می فرماید: «جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها» شوری،40

[52] - تفسیر نورالثقلین

[53] - تفسیر روح المعانی

[54] - تفسیر نورالثقلین

[55] - تفسیر نورالثقلین

[56] - بحار،ج11،ص 312

[57] - تفسیر نورالثقلین.

[58] - طبری در معجم کبیر،حاکم نیشابوری در مستدرک،ابن کثیر در تفسیرش، سیوطی در تاریخ خلفا ابن قتیبه در عیون الاخبار،طبری در ذخائر العقبی،خطیب بغدادی در تاریخ بغداد،ابونعیم در حلیهالاولیاء،ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه،آلوسی در روح المعانی و دیگر کتب که شرح مفصّل آن در احقاق الحق جلد 9 صفحه 270 به بعد آمده است

[59] - تفسیر نورالثقلین

[60] - کافی،ج 3،ص 492

[61] - تفسیر روح المعانی

[62] - تفسیر مجمع البیان

[63] - تفسیر نورالثقلین

[64] - چنانکه در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:«هاربٌ منک الیک»

[65] - مطابق حدیثی در تهذیب الاحکام،فرو رفتن آب در نقطه ای بود که امروز مسجد کوفه است.

[66] - بحار،ج11،ص342

[67] - غالب این روایات در سفینهالبحار،جلد دوّم،صفحه ی 318 و 691 آمده است

[68] - لذا سلمان از اهل بیت پیامبر می شود،امّا بر ابولهب عموی پیامبر،نفرین نثار می شود.

[69] - تفسیر المیزان

[70] - آل عمران،33

[71] - صافّات،79

[72] - .نوح،26

[73] - تفسیر المنار مدّعی است که رسالت حضرت نوح منطقه ای بوده،امّا تفسیر المیزان به شدّت آن را ردّ می کند

[74] - تفسیر نورالثقلین؛اکمال الدین،ج1،ص 135

[75] - یونس،71

[76] - اعراف،195

[77] - .امر الهی همان است که در سوره ی فصّلت،آیه ی 15 می خوانیم: «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیّامٍ نَحِساتٍ» ما باد تندی را در روزهای شومی فرستادیم.

[78] - .قوم عاد ظاهراً یک پیامبر بیشتر نداشته وآن هم حضرت هود بوده است.تفسیر المیزان.

[79] - تفاسیر المیزان و نمونه.

[80] - «أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» هود،68، «أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ» هود،95، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ» مؤمنون،41 و «فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» مؤمنون،44


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -