انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 101 تا 150 اعراف

بزرگ نمایی کوچک نمایی
تِلْکَ الْقُری نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ«101»

آن آبادی هایی است که گوشه ای از اخبار آنها را بر تو بازگو می کنیم، همانا پیامبرانشان همراه با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنان آمدند، امّا آنان بر آن نبودند که به آنچه از قبل تکذیب کرده بودند،ایمان بیاورند.

این گونه خداوند بر دلهای کافران مُهر می زند.

نکته ها:

* مراد از«قری»،در اینجا آبادی هایی است که انبیایی همچون حضرت صالح، شعیب، لوط و هود علیهم السلام،برای هدایت مردم مبعوث شده بودند.

پیام ها:

1-از تاریخ،آن قسمت که مایه ی عبرت است نقل شود. «نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها»

2-همه ی پیامبران،معجزه داشته اند و از هیچ دلیل روشنی برای هدایت مردم فروگذار نبودند. «رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»

3-انکار مردم نباید سبب سستی مبلّغان دینی شود،چون در طول تاریخ چنین بوده است. لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ ... فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا

4-تعصّب،لجاجت و عناد،ریشه ی بی ایمانی و کفر است. فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا ... اَلْکافِرِینَ

5-نپذیرفتن دعوت و معجزات انبیا،نشانه ی کوردلی و مُهرخوردن بر دل است.

فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا ... کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ

6-کفر ولجاجت از سوی مردم،سبب مُهرخوردن دل از سوی خدا می شود.

«یَطْبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ»

وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ«102»

و برای بیشترشان هیچ(پایبندی و)عهدی نیافتیم و همانا بیشترشان را فاسق و نافرمان یافتیم.

نکته ها:

* مراد از «عَهْدٍ» ،یا پیمان فطرت است، أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ ...[1] یا دعوت پیامبران،و یا پیمان های مخصوصی که گاهی مردم با انبیا می بستند که مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهی،یا فلان مشکل ما را حل کنی ایمان می آوریم.به حضرت موسی می گفتند: «لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ. فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلی أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ»[2]اگر بدبختی ما را برطرف کنی حتماً به تو ایمان آورده،بنی اسرائیل را همراه تو می فرستیم.امّا همین که مشکل را از آنان برطرف کردیم، آنها قول و پیمان خود را شکستند.

* خداوند از طریق فطرت و پیامبران،حقایقی را برای انسان ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسلیم و تعهّد داشته باشند،ولی همواره گروهی از مردم ندای فطرت و انبیا را از یاد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شده اند.

* امام کاظم علیه السلام فرمود:«اذا جاء الیقین لم یجز الشک» هنگامی که نسبت به امری یقین حاصل شد،دیگر شک و تردید موجّه نیست،سپس این آیه را تلاوت فرمود.[3] شاید مراد حدیث این باشد که اگر کسی حقّ را از روی برهان شناخت،ولی به خاطر هوای نفس در آن تشکیک کرد،مصداق آیه ی فوق شده و عهدشکن است.

* خداوند در قرآن،وفاداران را ستوده و پیمان شکنان را نکوهش کرده است.وفاداران را با القاب:«مؤمنون»[4]،«متقین»[5]، «أُولُوا الْأَلْبابِ» [6]و«ابرار»[7]،ستایش کرده است،امّا در نکوهش پیمان شکنان،اوصافی چون:«فاسقین»[8]، «کافرین»، «مشرکین»[9]، «خاسرون»[10]،  «شَرَّ الدَّوَابِّ»[11]، «قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً»[12]و «لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ»  [13] بکار برده و در موردی جنگ با آنان را لازم می داند.«الا تقاتلون قوماً نکثوا ایمانهم»[14]

پیام ها:

1-هلاکت قوم های پیشین(که در آیات قبل اشاره شد)،به سبب پیمان شکنی و تمرّد آنان بود. «ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ»

2-در قضاوت باید انصاف داشت. «لِأَکْثَرِهِمْ» ،نه همه ی آنها.

3-کارنامه ی تاریخ گذشتگان به خاطر عدم استفاده از پیامبران و دلائل روشن، سیاه و تاریک است،پس به دین و ایمان خود مغرور نشویم. ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ ...

4-پیمان شکنی،نشانه ی فسق است. ما وَجَدْنا ... مِنْ عَهْدٍ ... لَفاسِقِینَ

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ«103»

سپس موسی را پس از آن پیامبران پیشین،همراه با آیات و معجزات خود به سوی فرعون و سران(قوم)او مبعوث کردیم،امّا آنان به آیات ما ستم کردند(و کفر ورزیدند)، پس بنگر که پایان کار مفسدان چگونه است؟!

نکته ها:

* این سوره،اوّلین سوره ی مکّی است که داستان موسی را مطرح کرده است.نام حضرت موسی 136 بار در قرآن آمده و نام هیچ کس دیگر به این تعداد ذکر نشده است.به گفته ی تفسیرالمیزان،قرآن برای هیچ پیامبری به اندازه ی حضرت موسی معجزه نقل نکرده است.

* داستان حضرت موسی علیه السلام در قرآن را می توان به پنج مرحله تقسیم کرد:

1.دوران تولّد و کودکی.

2.فرار از مصر به مَدیَن و ماندن نزد حضرت شعیب علیه السلام.

3.بعثت و برخوردهایش با فرعون.

4.نجات او و قومش از سلطه ی فرعون و بازگشت او به صحرای سینا.

5.برخوردهای او با قوم بنی اسرائیل.

پیام ها:

1-حضرت موسی پس از حضرت نوح،هود،صالح،لوط و شعیب علیهم السلام آن هم با فاصله مبعوث شد. «ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ»

2-یکی از فلسفه های بعثت پیامبران،مبارزه با طاغوت است. «إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ»

3-برای اصلاح جامعه،باید به سراغ مهره های اصلی رفت و آب را از سرچشمه صاف کرد. «إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ»

4-تکذیب پیامبران و آیات الهی،از مصادیق ظلم است. «فَظَلَمُوا بِها»

5-تاریخ را تحلیل کنیم و از آن عبرت بگیریم. «فَانْظُرْ»

6-مهم،فرجام و عاقبت کار است،نه جلوه های زودگذر. «عاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ»

7-ایمان،جامعه را اصلاح می کند و کفر و الحاد،آن را به فساد می کشد.

«المفسدین»

8-وقتی به جای دین خدا،طاغوت در جامعه حاکم شود،برای حفظ و تقویت خود به هر فسادی دست می زند.«المفسدین»

وَ قالَ مُوسی یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ«104»

و موسی گفت:ای فرعون! بی تردید من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم.

پیام ها:

1-میان موسی و فرعون ابتدا سخنانی ردّ و بدل شد وپس از آن،موسی رسالت خود را اعلام کرد. «وَ قالَ مُوسی» (حرف واو نشانه ی آن است که سخنانی گفته شد،سپس اعلام رسالت شد.)

2-انبیا در راه دعوت خویش،بدون کوچکترین هراس و ضعفی طاغوت ها را مورد خطاب قرار می دادند. «وَ قالَ مُوسی یا فِرْعَوْنُ»

3-برای اصلاح جامعه ای که نظام تشکیلاتی دارد،ابتدا باید به سراغ رهبران رفت. «یا فِرْعَوْنُ»

4-پیامبران جز دعوت به حقّ،ادّعایی نداشته اند. «فَقالَ إِنِّی رَسُولُ»

5-رسالت انبیا،باتدبیر کلّ جهان پیوند دارد. «رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»

6-فرعون،خود را پروردگار مردم می دانست، «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»[15]لذا موسی با شجاعت و صراحت،خود را فرستاده ی «رَبِّ الْعالَمِینَ» معرّفی کرد،تا بگوید:تو نیز تحت تربیت و سلطه ی پروردگار عالمیانی. «إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»

حَقِیقٌ عَلی أَنْ لا أَقُولَ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ«105»

سزاوار است که درباره ی خداوند جز سخن حقّ نگویم(و نسبت ندهم)، همانا من از سوی پروردگارتان برای شما دلیلی روشن(معجزه ای) آورده ام،پس بنی اسرائیل را همراه من بفرست.

پیام ها:

1-انبیا،جز سخن حقّ چیزی نمی گویند،پس در ابلاغ رسالت معصوم اند. «لا أَقُولَ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ»

2-انبیا باید معجزه داشته باشند، «قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَهٍ» و در رسالت خود هیچ گونه تحکّم و تحمیلی نداشته باشند.

3-همه ی مردم،یک پروردگار دارند،پس ادّعای ربوبیّت بیجاست. «رَبِّکُمْ»

4-با آزادی مردم از سلطه ی طاغوت ها بهتر می توان برنامه ی فرهنگی و ارشادی کاملی برای آنان در نظر گرفت. «فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ»

5-آزادسازی بنی اسرائیل،فرمان الهی و جزو رسالت موسی است،نه آنکه تصمیم شخصی باشد. إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ ... فَأَرْسِلْ ...

6-آزادی انسان ها،از اهداف پیامبران است. «فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ» و جز آنان هرکس به حکومت رسد،مردم را به بندگی می کشاند.حضرت علی علیه السلام می فرماید:«مَن نال استطال»[16]

قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَهٍ فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«106»

(فرعون)گفت:اگر از راستگویانی و(می توانی معجزه ای بیاوری یا) معجزه ای آورده ای،آن را به میان بیاور.

فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ«107»

پس(موسی)عصای خود را افکند ناگهان به صورت اژدهایی نمایان شد.

نکته ها:

* از عصای حضرت موسی معجزات دیگری نیز نمایان شد،از جمله اینکه پس از اژدها شدن،همه ی بافته های ساحران را بلعید، «تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ»[17]به آب دریا خورد و آن را شکافت، «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ»[18]،به سنگ خورد و چشمه های آب از آن جوشید. «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً»[19]

* عصا در حضور خود موسی علیه السلام،مار کوچک و پر تحرّک شد و موسی فرار کرد، «جَانٌّ وَلّی مُدْبِراً»[20]در حضور مردم مانند مار معمولی حرکت می کرد، «حَیَّهٌ تَسْعی»[21]و در حضور فرعون،مار بزرگ و اژدها شد. «فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ» بنابراین در تبلیغ و تربیت باید نوع و گرایش مخاطب را در نظر گرفت و هر کدام را با توجّه به موقعیّت خودش قانع کرد.

* امام رضا علیه السلام فرمود:زمان حضرت موسی علیه السلام،سحر و جادوگری رواج بسیاری داشت و آن حضرت با آوردن معجزه ای که آنان قادر به انجام آن نبودند، سحرهایشان را باطل و با آنها اتمام حجّت نمود.[22]

* میان افکندن عصا و اژدها شدن آن فاصله ای نبود. «فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ»

پیام ها:

1-معجزه،دلیل صدق نبوّت است. «فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ» فرعون با ابراز این سخن حقّ،اراده باطلی داشت و کسی را بالاتر از خود نمی دانست.

2-معجزه باید برای همه روشن باشد و جای هیچ شکّی باقی نگذارد. «مُبِینٌ»

وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنّاظِرِینَ«108»

و(موسی)دست خود را(از گریبانش)بیرون آورد،پس ناگهان آن(دست) برای بینندگان سفید و درخشان می نمود.

قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ«109»

اشراف واطرافیان قوم فرعون گفتند:همانا موسی ساحری بسیار ماهر وداناست.

پیام ها:

1-پیامبران در کنار انذار(اژدها شدن عصا که نوعی ترس و وحشت داشت)، بشارت و دست نورانی نشان می دهند. «بَیْضاءُ» (در برابر متکبّر،ابتدا باید غرور او را درهم شکست،آنگاه دست نوازش را نیز نشان داد.)

2-سفید گشتن دست موسی،معجزه ی دیگر آن حضرت و امری غیر منتظره و قابل رؤیت برای همگان بود. «فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنّاظِرِینَ»

3-اطرافیان طاغوت ها،در جنایات آنان سهیم اند. «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ»

4-اطرافیان،ضمن اقرار به عظمت کار حضرت موسی،بازهم تلاش می کردند نظام فرعونی را حفظ کنند. «إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ»

5-افراد مستکبرِ لجوج،در مواجهه با دلیل و منطق و احتمال شکست،دست به توجیه زده و سرسخت تر می شوند. «إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ» («انّ»وحرف«لام»و جمله ی اسمیّه،نشانه ی تأکید است)

6-مخالفان سعی می کنند با تهمت،چهره ی انبیا را خراب کنند. «لَساحِرٌ عَلِیمٌ»

یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ«110»

(آنان گفتند:موسی)می خواهد شما را از سرزمینتان آواره وبیرون کند(و سرزمین شما را اشغال نماید)،پس(در این مورد)چه دستور می دهید؟

نکته ها:

* فرعونیان برای انحراف افکار عمومی،به حضرت موسی تهمت زدند،هم از نظر اعتقادی او را ساحر دانستند و هم از نظر اجتماعی و سیاسی او را فتنه جو معرّفی کردند.

پیام ها:

1-یکی از حربه های مخالفان،تهمتِ قدرت طلبی به مردان حقّ است. «یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ»

2-گاهی دشمنان از احساسات و عواطف مردم مانند وطن دوستی،بر ضد مردان خدا سوءاستفاده می کنند. «یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ»

3-کافر همه را به کیش خود پندارد. «یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ» چون فرعون دلبسته به مادّیات وزمین بود،فکر می کرد موسی نیز دلبسته ی مال و سرزمین است.

4-طاغوت ها در عین استبداد،گاهی ناچار می شوند در گرفتاری های سیاسی به مشورت با اطرافیان بپردازند. «فَما ذا تَأْمُرُونَ»

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ«111»

(اطرافیان فرعون)گفتند:(مجازات)او و برادرش را به تأخیر انداز و مأموران را در شهرها برای جمع کردن(ساحران)بفرست.

یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ«112»

تا هر ساحر دانا و کارآزموده ای را نزد تو بیاورند.

نکته ها:

* کلمه ی«أرج»،فعل امر از ریشه ی«رجاء»،هم به معنای حبس کردن و هم به معنای تأخیر انداختن است.امّا با توجّه به موج گسترده ی دعوت موسی و معجزاتش،به زندان انداختن موسی برای فرعون مناسب نبود،لذا معنای تأخیر انداختن مناسب تر است.

* در اینجا آمده است: «ساحِرٍ عَلِیمٍ» ولی در آیه ی 37 سوره ی شعراء با تعبیر «سَحّارٍ عَلِیمٍ» آمده که نشان دهنده ی کمال تخصّص و کار آزمودگی جادوگران است.

پیام ها:

1-در حکومت های طاغوتی فرعونی،روشنگری مردم و هر صدای حقّی، مجازاتی در پی دارد. «قالُوا أَرْجِهْ»

2-تخریب شخصیّت،مهم تر از قتل ومجازات است. «أَرْجِهْ» (بنا بر اینکه مراد از «أرجه»،پیشنهاد تأخیر مجازات موسی،برای رسوا کردن او در اجتماع باشد.)

3-طاغوت ها برای شکستن حقّ،گردهمایی سراسری و جهانی از متخصّصان تشکیل می دهند. «یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ»

4-کفّار هم می دانند برای مقابله با کار فرهنگی،باید کار فرهنگی قوی تری انجام داد. «بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ»

5-گاهی علم و تخصّص،در دست افراد منحرف و در مسیر مبارزه با حقّ قرار می گیرد. «یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ»

وَ جاءَ السَّحَرَهُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبِینَ«113»

و(پس از فراخوانی،)ساحران نزد فرعون آمدند،(و)گفتند:اگر ما پیروز شویم،آیا برای ما پاداشی هست؟

قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ«114»

(فرعون)گفت:آری! و(علاوه بر آن،)شما از مقرّبان(درگاه من)خواهید بود.

پیام ها:

1-کسی که به خداوند وابسته نباشد،جذب هر ندایی می شود. یَأْتُوکَ ... جاءَ السَّحَرَهُ فِرْعَوْنَ

2-یکی از تفاوت های پیامبران و جادوگران،تفاوت در هدف و انگیزه هاست.

پیامبران برای ارشاد مردم کار می کردند و مزدی نمی خواستند، «ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ»[23]،امّا ساحران تنها برای دنیا و مادّیات کار می کنند. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً»

3-روی آورندگان به دربار طاغوت،هدف دنیایی دارند. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً»

4-طاغوت ها و ستمگران،از عالمان و متخصّصانِ مخالف حقّ حمایت می کنند و برای سرکوبی حقّ و مردان حقّ،سرمایه گذاری می کند. «قالَ نَعَمْ» (آیا برای نابودی باطل،به سراغ عالمان دینی رفته و یا از آنان حمایت کرده ایم!)

5-طاغوت ها برای حفظ حکومت خود در برابر هر تقاضایی تسلیم شده و به هر و پیشنهادی تن می دهند. «قالَ نَعَمْ»

6-پاداش سیاسی و مقام و موقعیّت اجتماعی نزد دنیاپرستان،ارزشمندتر از مال است. «لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ»

قالُوا یا مُوسی إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ«115»

(جادوگران)گفتند:ای موسی! آیا(نخست تو وسیله سحرت را)می افکنی و یا ما افکننده(به وسیله جادوی خود)باشیم؟

قالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِیمٍ«116»

(موسی با تکیه بر نصرت الهی)گفت:(نخست شما)بیافکنید.پس همین که(ابزار جادوی خود را) افکندند،چشم های مردم را افسون کردند(با این چشم بندی)ترس و وحشتی در مردم پدید آوردند و سحری بزرگ را به صحنه آوردند.

پیام ها:

1-جادوگران سحری آوردند که به ظاهر مانند معجزه ی حضرت موسی بود و با افکندن بر زمین،نمایان می شد. فَتَلَقّی ... اَلْمُلْقِینَ

2-در راه شناخت،نباید تنها به حواسّ ظاهری تکیه کرد،چون گاهی چشم هم افسون شده و تحت تأثیر قرار می گیرد. «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ»

3-تصرّف جادوی ساحران در چشم مردم است،نه واقعیّت،مثل سراب که آب به نظر می آید. «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ» آری،انبیا با بصیرت مردم کار دارند،و ساحران با بصر مردم.

4-برای کوبیدن هر حقّی،از وسائل مشابه آن استفاده می شود،مذهب علیه مذهب و روحانی نما علیه روحانی.اینجا هم جادو بر ضد معجزه بکار گرفته شد. «بِسِحْرٍ عَظِیمٍ»

وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ«117»

و به موسی وحی کردیم که عصایت را بیافکن.(همین که افکند اژدها شد و) ناگهان(وسائل و)جادوهای دروغین ساحران را بلعید.

نکته ها:

* کلمه ی «تَلْقَفُ» از«لقف»،به معنای بر گرفتن چیزی با قدرت و سرعت است و در این جا به معنای بلعیدن است و کلمه ی «یَأْفِکُونَ» از«افک»،به دروغی که در قالب صدق و راستی مطرح شود یا باطلی که ظاهری حقّ نما داشته باشد،گفته می شود.

* اگر معجزه و عصای حضرت موسی،بافته های جادویی ساحران را بی تأثیر می کند و آنها را نابود می کند،استمداد از معجزه ی جاوید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یعنی قرآن و تلاوت آن نیز حتماً بافته ها و توطئه های پیروان باطل را نقش بر آب می کند.

پیام ها:

1-پیامبران الهی،در شرایط بحرانی مستقیماً از سوی غیب مدد می شوند. «أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاکَ» آری،خداوند بندگان مخلص خود را در مجامع بین المللی و در حضور دشمنان حقّ،امداد کرده و بر آنان غالب می سازد.

2-باطل هایی که در چشم و دل مردم تأثیر گذارده و آنها را لرزان می کنند، «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ» توسّط پیامبر با قدرت الهی بر ملا شده و درهم شکسته می شود. «تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ»

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«118»
فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ«119»

پس(بدین سان)حقّ،آشکار شد(و نبوّت موسی تأیید گردید)و آنچه(که ساحران)می کردند،باطل و بیهوده گردید.پس(ساحران وفرعونیان) همانجا مغلوب شدند وخوار و زبون برگشتند.

وَ أُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدِینَ«120»

و جادوگران به سجده درافتادند.

نکته ها:

* با پیروزی حضرت موسی،ضربه ی سختی برنظام فرعونی وارد شد،امّا مهم تر آنکه ساحران یکجا به موسی ایمان آوردند و حیثیّت فرعون از درون فرو ریخت.

* مرجع ضمیر در جمله ی «ما کانُوا یَعْمَلُونَ» ساحران است

پیام ها:

1-حقّ،پیروز و باطل،نابود است. «فَوَقَعَ الْحَقُّ» باطل های ساخت دست بشر،در برابر حقّ تاب نمی آورند.

2-در شیوه ی تبلیغ،با بیان حقّ و آشکار کردن حقیقت،می توان باطل را از میدان

بیرون کرد. «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

3-یک جلوه از طرف حقّ،هزاران جلوه فریبنده ی باطل را محو می کند. «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» برای مبارزه با معجزه ی موسی،مدّت زمان طولانی زحمت کشیدند و انواع جادوها را بکار بستند،ولی تمام آنها بی فایده بود.

4-ساحران پس از شکست،همراه فرعونیان صحنه ی مبارزه را ذلیلانه ترک کردند. «انْقَلَبُوا صاغِرِینَ»

5-مدّعیان پیروزی، «نَحْنُ الْغالِبِینَ»[24]مغلوب های تاریخ گشتند. فَغُلِبُوا ... صاغِرِینَ

6-عظمت معجزه ی الهی آن گونه بود که ساحران گویا ناخواسته و بی اختیار به سجده افتادند. «أُلْقِیَ» به صورت مجهول آمده است.

7-شناخت حقّ،زمینه ی خضوع و تسلیم است. «أُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدِینَ» می توان در سایه ی شناخت صحیح،در یک لحظه تغییر عقیده داد و خوشبخت شد.

8-سجده،بارزترین جلوه تسلیم است و سابقه ی بس طولانی دارد.«ساجدین»

قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ«121»

(ساحران)گفتند:به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم.(همان)پروردگار موسی و هارون.

نکته ها:

* جادوگرانی که برای رسوا ساختن حضرت موسی و کسب مال و مقام نزد فرعون به صحنه آمده بودند،با دیدن معجزه ی موسی علیه السلام،ایمان آورده و آن را اعلام و به اصول توحید، نبوّت و معاد اقرار کردند؛توحید و نبوّت را با جملات عدو شود سبب خیر،اگر خدا خواهد.

* ساحران،موسی و هارون علیهما السلام را در کنار هم ذکر کردند و گفتند: «رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ» ، زیرا هارون نیز در کنار موسی در ارشاد آنان نقش داشته است و یا اگر می گفتند: «رَبِّ مُوسی» ،احتمال سوء استفاده فرعونیان داده می شد،که بگویند ربِ ّ موسی،فرعون است، چون او سالها در خانه ی فرعون و تحت تربیت او بود تا بزرگ شد،چنانکه خود فرعون به موسی علیه السلام گفت:آیا ما تو را در کودکی تربیت نکردیم؟ «أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً»[25]لذا ساحران این توطئه را نقش بر آب کردند و گفتند: «رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ»

* حضرت علی علیه السلام فرمود:«کُن لما لا ترجو أرجی منک لما تَرجو»،به آن چیز که امید نداری، امیدوارتر باش تا به چیزی که امیدی در آن هست.چنانکه موسی علیه السلام حرکت کرد تا برای خانواده اش آتش بیاورد،امّا با مقام رسالت برگشت،ملکه ی سبأ برای دیدن حضرت سلیمان علیه السلام از شهر خارج شد،امّا مؤمن برگشت، ساحران برای رسیدن به پست و مقام به دربار فرعون آمدند،امّا با ایمان و مؤمن بازگشتند.[26]

پیام ها:

1-ساحران،قبل از مبارزه،محتوای دعوت موسی را شنیده بودند و لذا پس از دیدن معجزه ی آن حضرت،به همان شنیده ها اقرار کردند. «قالُوا آمَنّا»

2-انسان،انعطاف پذیر و آزاد است و می تواند پس از فهمیدن حقّ،عقیده و فکر خود را تغییر دهد. «قالُوا آمَنّا»

3-توبه ی انحراف فکری و شرک،ایمان است. «آمَنّا»

4-ساحران،تفاوت معجزه و جادو را بهتر از دیگران فهمیدند و لذا خیلی سریع ایمان آوردند. «آمَنّا»

5-گاهی ایمان نیاوردن مردم به دلیل ناشناخته بودن حقّ است،همین که حقّ روشن شد،گروهی ایمان می آورند. «آمَنّا»

6-جلوی سوءاستفاده را باید گرفت.برای اینکه فرعون نگوید:من همان «بِرَبِّ الْعالَمِینَ» هستم،ساحران گفتند: «رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ»

7-در خالقیّت خداوند بحثی نیست،نزاع بر سر ربوبیّت خدا و تدبیر جهان به دست اوست. «بِرَبِّ الْعالَمِینَ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ»

قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَهِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ«123»

فرعون(به ساحران)گفت:آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟قطعاً این نیرنگی است که شما در این شهر اندیشیده اید تا اهلش را از آن بیرون کنید.پس به زودی خواهید فهمید!(که با چه کسی طرف هستید و چه کیفری خواهید شد.)

پیام ها:

1-در استعمار فرهنگی حکومت ها،آزادی اندیشه و حقّ انتخاب عقیده از مردم سلب می شود. «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ»

2-یکی از شیوه های طاغوت ها،تهمت زدن به مردان حقّ است. «إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ» حتّی به کارگزاران خود اعتماد ندارند و هر حرکت معنوی را سیاسی می بینند،چنانکه در جای دیگر،فرعون ساحران را شاگرد موسی می شمرد.

«إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ»[27]

3-طاغوت ها از حس وطن دوستی و عواطف مردم،در مسیر اهداف خود سوءاستفاده می کنند. «لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها»

4-تهدید به قتل و شکنجه،از ابزار سلطه ی طاغوت هاست. «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»

لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ«124»

حتماً دست و پاهایتان را بر خلاف یکدیگر(یکی از راست و یکی از چپ) قطع خواهم کرد،سپس همه ی شما را به دار خواهم کشید.

قالُوا إِنّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ«125»

(ساحران در پاسخ)گفتند:(مهم نیست،هرچه می خواهی بکن)همانا ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم.

نکته ها:

* شبیه این آیات را در سوره ی طه نیز می خوانیم،البتّه در قرآن اشاره ای به عملی شدن این تهدیدها نیست،امّا به نقل روایات وتاریخ،فرعون،مؤمنان به موسی علیه السلام را قطعه قطعه کرد و به شاخه های درخت خرما آویخت.چنانکه طبری می گوید:«کانوا أوّل النّهار کفّاراً سحره و آخر النّهار شهداء بَررَه»اوّل روز،کافرانی ساحر و آخر روز،شهیدانی نیکوکار بودند.

* فرعون و فرعونیان با آن همه ی تدارکات و سر و صدا،سرانجام تحقیر شدند، «انْقَلَبُوا صاغِرِینَ» ،امّا ساحران بر اثر ایمان،به رشد و سعادت رسیده و مرگ در راه عقیده ی حقّ را بر زندگی تحت سلطه ی فرعون ترجیح دادند. «إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»

پیام ها:

1-خشونت و تهدید،از حربه های زورگویان وقدرتمندان است. «لَأُقَطِّعَنَّ»

2-طاغوت ها،برای جلوگیری از نفوذ اندیشه های اصلاحی و انقلابی،پیشتازان انقلاب را تهدید،شکنجه و به قتل می رسانند. «لَأُصَلِّبَنَّکُمْ»

3-انسان،محکوم نظام ها و محیطها نیست و با ایمان و اراده می تواند در برابر همه ی آنها مقاومت کند. «لَأُقَطِّعَنَّ - قالُوا»

4-آنکه با بصیرت ایمان آورد،با امواج مختلف دست از ایمان بر نمی دارد و از تهدید نمی ترسد. «قالُوا إِنّا إِلی رَبِّنا» آری ایمان،انسان را دگرگون و ظرفیّت اورا بالا می برد.ساحرانی که دیروز در انتظار پاداش فرعون بودند،امروز به خاطر ایمان،آن چیزها برایشان ارزشی ندارد.

5-مرگ در راه حقّ،بهتر از زندگی در راه باطل است. «إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»

6-سابقه ی بد را نباید ملاک قرار داد،گاهی چند ساحر و کافر با یک تحوّل،ایمان آورده و از مؤمنان دیگر سبقت می گیرند. «إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»

7-در شیوه ی تبلیغ،از جوانمردی های گذشتگان یاد کنیم. قالُوا ...

8-ایمان به معاد ویادآوری آن در مقابل خطرها وتهدیدها،انسان را بیمه می کند.

«إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» چنانکه به فرعون گفتند:هر کاری انجام دهی،سلطه ی تو تنها در محدوده ی این دنیاست. «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا»[28]

9-از هدایت افراد منحرف حتّی رهبران آنها مأیوس نشویم،چه بسا توبه کرده و یک دفعه عوض شوند. «قالُوا إِنّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»

وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ«126»

و(ای فرعون!)تو از ما عیب و ایرادی سراغ نداری جز این که ما به آیات(و معجزات) پروردگارمان که برای ما آمد ایمان آورده ایم.پرودگارا! بر ما صبر و شکیبایی فرو ریز و ما را مسلمان و فرمان بردار بمیران.

نکته ها:

* این آیه،پاسخی به جوسازی ها وتهمت هایی است که از سوی فرعون نسبت به مؤمنان و همراهان حضرت موسی انجام می گرفت و در آیات گذشته به آنها اشاره شد،از قبیل اینکه شما توطئه گر هستید وقصد تصاحب وطن و کاشانه مردم و اخراج آنان را دارید.آنان گفتند:

شما نیز می دانید که عیب ما تنها ایمان ماست،نه آنچه شما می گویید.

* امام صادق علیه السلام فرمود:کسی که خود را برتر از دیگران بداند مستکبر است.به حضرت گفتند:گاهی انسان به دلیل آنکه دیگران مشغول گناهند و او گناه نمی کند خود را برتر می داند! حضرت فرمودند:شاید او توبه کرده و بخشیده شده است،ولی تو خبر نداری و هنوز او را چنان می بینی.مگر داستان ساحران را نشنیده ای که با انگیزه ی شکست موسی آمدند،ولی توبه کرده و هدایت شدند و پایان خوبی داشتند.[29]

پیام ها:

1-ایمان به خدا و زیر بار طاغوت نرفتن،بی دردسر نیست. «وَ ما تَنْقِمُ»

2-ایمانی که براساس برهان و پس از دیدن نشانه های حقیقت باشد،از ارزش بهتری برخوردار است. «آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا»

3-طاغوت ها با فکر و عقیده ی توحیدی مخالفند،نه با آدم ها. «إِلاّ أَنْ آمَنّا»

4-نشانه ی مؤمنان راستین،آرامش،مقاومت،صراحت،شجاعت،تضرّع و دعا بخصوص در هنگام سختی هاست. آمَنّا ... رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً

5-در دعا به ربوبیّت خداوند متوسّل شویم. «رَبِّنا»

6-بهترین شیوه در برابر تهدید طاغوت ها،دعا و توکّل بر خدا و حفظ ایمان و پایداری است. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ»

7-وقتی تهدیدها سنگین باشد،صبر و مقاومت بیشتری هم می طلبد.ساحران گفتند: «أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» دل ما را پر از صبر کن ونگفتند: «أُنْزِلَ عَلَیْنَا»

8-حسن عاقبت،نیاز به دعا،استمداد وتوفیق الهی دارد. رَبِّنا ... تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ

وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ وَ إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ«127»

و اشراف قوم فرعون(به او)گفتند:آیا موسی و قومش را رها می کنی تا در زمین فساد نمایند و موسی،تو و خدایانت را رها کند؟!(فرعون)گفت:به زودی پسرانشان را می کشیم و زنانشان را(برای کنیزی)زنده نگاه می داریم و ما بر آنان تسلّط کامل داریم.

نکته ها:

* فرعون پس از شکست در برابر موسی،از آن حضرت وبنی اسرائیل دست برداشت.در این مدّت تبلیغات پیروان موسی زیاد شد تا آنجا که اشراف قوم فرعون از سکوت او احساس خطر کرده و خواستار جلوگیری و برخورد با آنان شدند.

* فرعون خود را خالق نمی دانست،بلکه«ربّ»می پنداشت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»[30]و می گفت:برای شما معبودی جز خود سراغ ندارم، «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»[31]ولی او و مردمش معبودهایی داشتند و آنها را به عنوان مظاهری از خالق می پرستیدند. «آلِهَتَکَ»

پیام ها:

1-بخشی از مفاسد طاغوت ها،به خاطر فساد اطرافیان است. «وَ قالَ الْمَلَأُ»

2-رژیم های باطل طاغوتی،در مواجه با حقّ و مردان حقّ،دچار تصمیم های متضادّ و سردرگم می شوند.لذا فرعون گاهی تصمیم به قتل موسی می گیرد، «ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی»[32]و گاهی او را آزاد می گذارد تا آنجا که مورد اعتراض اطرافیان قرار می گیرد. «أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ»

3-حرکت اصلاحی پیامبران از دید طاغوت ها،فساد،فتنه،اغتشاش و خلاف

مصالح عمومی است. «لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»

4-حذف پسران و حفظ زنان،یک سیاست فرعونی است تا جوانمردی و غیرت از مردان رخت بربندد و زنان،ابزار برنامه ها و سیاست های آنان شوند.مثل سیاست استعماری امروز. «سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ»

قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ«128»

موسی به قوم خود گفت:از خداوند یاری بجویید و صبر و مقاومت کنید، زیرا زمین از آنِ خداوند است که آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث می گذارد و فرجام(نیک)از آنِ پرهیزکاران است.

نکته ها:

* در این آیه دو فرمان همراه با دو بشارت مطرح است:فرمان به استعانت و صبر،بشارت به وراثت زمین و پایان نیک برای متّقین.

* امام باقر علیه السلام از حضرت علی علیه السلام نقل می کند که فرمودند:من و اهل بیتم مصداق این آیه هستیم.و امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:«فما کان للّه فهو لرسوله و ما کان لرسول اللّه فهو للامام بعد رسول اللّه»[33]بنابراین،اگر آیه می فرماید:زمین برای خداوند است،یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام وارثان زمین از سوی خدا هستند.

پیام ها:

1-رهبر،در مواقع حسّاس،امّت را دلداری می دهد. قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ ...حضرت موسی نابودی فرعونیان و تسلّط مؤمنان بر آنان را به یارانش مژده داد.

2-از عوامل پیروزی و بیمه شدن در برابر تهدیدها،استمداد،توکّل،مقاومت و تقواست. «اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا» (هم از او کمک بگیریم و هم خود صبر کنیم.)

3-نابودی حکومت های ستمگر و جانشینی مؤمنانِ صابر،با اراده و مشیّت خداوند حتمی است. «یُورِثُها مَنْ یَشاءُ»

4-شرط رسیدن به حاکمیّت،صبر و مقاومت و استعانت از خداوند است.

«اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ»

5-استعانت از خداوند و صبوری،نمودی از تقوا و پرهیزکاری است. اِسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا ... وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ

6-اهل تقوا،هم در دنیا پایان نیک دارند، «یُورِثُها مَنْ یَشاءُ» و هم در آخرت، برندگان اصلی اند. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»

7-امید به آینده ی روشن،وعده ی ادیان الهی از جمله اسلام است. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»

قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ«129»

(قوم موسی)گفتند:هم پیش از آنکه نزد ما بیایی آزار می شدیم و هم پس از آنکه آمدی!(پس چه باید کرد؟)موسی گفت:امید است پروردگارتان دشمن شما را نابود کند و شما را در این سرزمین،جانشین آنان سازد تا ببیند شما چگونه عمل می کنید.

نکته ها:

* بنی اسرائیل توقّع داشتند پس از قیام موسی علیه السلام کارها یک شبه درست شود و کشور مصر، با همه ی امکانات در اختیار آنان قرار گیرد و فرعونیان نابود شوند.از این رو مدّعی بودند که قیام حضرت موسی برایشان رفاه نیاورده است،امّا در پاسخ آنان می فرماید:پیروزی،نیاز به شرایطی همچون صبر،تلاش وتوکّل دارد که با فراهم شدن آنها،یاری الهی فرامی رسد.

پیام ها:

1-رفاه و امنیّت،اوّلین خواسته های مردم از حکومت هاست. قالُوا أُوذِینا ...

2-مردم ضعیف الایمان،در هر شرایطی از انبیا توقّع رفاه دارند و در غیر این صورت از آنان نیز انتقاد می کنند. قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ ...

3-گاهی رهبران آسمانی،مورد انتقاد پیروان کم ظرفیّت و کم تحمّل خود نیز قرار می گرفتند. «قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا»

4-اغلب مردم،سعادت و خوشی را در راحتی و آسایش می پندارند و نبود آن را ناکامی می دانند،غافل از آنکه ادیان آسمانی برای تنظیم و جهت صحیح دادن به زندگی آمده اند،نه برطرف کردن تمام مشکلات دنیوی مردم. مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما ...

5-مشکلات طبیعی و اجتماعی را باید از راه طبیعی و با تدبیر حل کرد،نه با اعجاز.(با توجه به آیه قبل «اصْبِرُوا» ،و جمله: «بَعْدِ ما جِئْتَنا»

6-رهبر باید انتقادها را بشنود و پیام امیدبخش بدهد. «عَسی رَبُّکُمْ»

7-ایمان به نظارت خداوند،مایه ی دقّت و پرهیزکاری است. «یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ»

8-حکومت بر مردم،وسیله ی آزمایش است،نه لذّت جویی. «فَیَنْظُرَ کَیْفَ»

9-مردم در قبال حکومت مسئولند و با آن آزمایش می شوند. «کَیْفَ تَعْمَلُونَ» و نفرمود:«کیف أعمل»

وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ«130»

و همانا ما طرفداران فرعون را به قحطی و خشکسالی و کمبود محصولات گرفتار کردیم،باشد که متذکّر شوند(و از راه انحرافی خود دست بردارند).

نکته ها:

* «سنین»جمع«سنه»،به معنای سال است،امّا وقتی با کلمه«أَخَذَ»به کار می رود،اغلب به معنای قحطی وخشکسالی است.لذا ذکر «نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ» ،شاید برای بیان مصداق بارز قحطی باشد.

* گاهی بلاها و سختی ها،در مسیر بیداری و امتحان انسان و زمینه ی هلاکت اوست. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»[34]

حضرت علی علیه السلام می فرماید:خداوند با کم شدن محصولات و بازداشتن برکات و بستن درِ خزانه های خیرات،گناهکاران را می آزماید تا آنان متنبّه و متذکّر شده و توبه کنند و گناهان را ترک کنند.[35]

پیام ها:

1-در تربیت،گاهی باید از اهرم سختی و تنگنا نیز استفاده کرد. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا»

2-اراده ی خداوند،بر عوامل طبیعی حاکم است. أَخَذْنا ... بِالسِّنِینَ

3-قحطی و خشکسالی،یا کیفر الهی است و یا هشدار و زنگ بیدارباش. «بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» آری،تحوّلات هستی هدفدار است.

4-زمینه های هدایت و سعادت،در خانواده ی مستکبرترین افراد نیز وجود دارد.

آلَ فِرْعَوْنَ ... لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

5-ممکن است علی رغم تلاش برای ارشاد مردم،هیچ وسیله وطرحی در بعضی کارساز نباشد،چون انسان در پذیرش آزاد است نه مجبور. أَخَذْنا ... لَعَلَّهُمْ

فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَهُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«131»

پس هرگاه خوبی و خوشی به سراغشان می آمد،می گفتند:این حقّ(ما و به خاطر لیاقت)ماست،ولی اگر تلخی و بدی به آنان می رسید،به موسی و پیروانش فال بد می زدند،بدانید که سرچشمه ی شومی هایشان نزد خداست(و اوست که آنان را به خاطر رفتار بدشان کیفر می دهد)،ولی اکثرشان نمی دانند.

نکته ها:

* «یَطَّیَّرُوا» از«تَطَیُّر»،به معنای فال بد زدن است.چون عرب ها اغلب فال بد را از طریق پرواز پرنده یا صدای آن می دانستند،به هر گونه فال بد«طَیَره»می گویند.[36]

* در آیات دیگر قرآن نیز فال بد در مورد پیامبران حتّی رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح شده است.[37]

* فال بد،در پیدایش حوادث و پیش آمدها،هیچ اثر طبیعی و منطقی ندارد،امّا آثار روانی بسیاری دارد.در روایات می خوانیم:فال بد،نوعی شرک به خداست و هرگاه فال بد زدید،به کار خود ادامه دهید و به آن اعتنا نکنید.امام صادق علیه السلام فرمودند:فال بد،اثرش به همان اندازه است که آن را می پذیری؛اگر آن را سبک بگیری،کم اثر خواهد بود و اگر آن را محکم بگیری،پر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی،هیچ اثری نخواهد داشت.[38]

فال بد،در میان تمام اقوام و ملل گذشته و حال وجود داشته و دارد و موجب بدبینی و رکود کارها می شود،لذا از آن نهی شده است،امّا فالِ نیک چون سبب حرکت و عشق و امید است،اشکالی ندارد.[39]

پیام ها:

1-فرعونیان،تنها خود را شایسته و حقّ کامیابی را مخصوص خود می دانستند.

«قالُوا لَنا هذِهِ»

2-رفاه و کامیابی برای فرعونیان امری شناخته شده و عادّی بود،امّا تلخی ها برای آنان ناشناخته و ناباور بود.(کلمه ی«الحسنه»همراه الف و لام و حرف «فَإِذا» نشانه ی شناخته شدن و کلمه ی«سَیِّئَهً»بدون الف و لام در کنار«إِنَّ»، نشانه ی ناشناخته و ناباور بودن است.)

3-اکثر فرعونیان به جای آنکه از قحطی و هشدارهای الهی بیدار شوند،به تحلیل غلط پرداختند و آن را به موسی نسبت دادند. «یَطَّیَّرُوا بِمُوسی»

4-نسبت دادن خوبی ها به خود و بدی و بدبختی ها به انبیا و دین،نشانه ی خودبینی و جهالت است. فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَهُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی ... أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ

5-ریشه ی خرافات و فال بد،جهل است. یَطَّیَّرُوا ... لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ

وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَهٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ«132»

و(فرعونیان به موسی)گفتند:هرگونه آیه و معجزه ای بیاوری،تا با آن ما را جادو کنی،ما به تو ایمان نمی آوریم.

نکته ها:

* از این که به حضرت موسی می گفتند:هرگونه آیه ای بیاوری،معلوم می شود که دشمن نیز می دانست که کار موسی جادو نیست،بلکه معجزه ای الهی است،ولی از روی لجاجت و تکبّر ایمان نمی آوردند،فقط ساحران هنگامی که فهمیدند کار موسی سحر نیست، بدون لجاجت ایمان آوردند.البتّه شاید آیه نامیدن کار حضرت موسی از سوی فرعونیان، از روی استهزا و مسخره بوده است.

پیام ها:

1-گاهی انسان چنان سقوط می کند که با پیامبران و راهنمایان الهی برخورد کرده و نشانه های روشن هدایت را نیز واژگون و تیره و تار می بیند. «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَهٍ لِتَسْحَرَنا»

2-تهمت سحر نسبت به معجزات انبیا،از رایج ترین تهمت ها بوده است.

«لِتَسْحَرَنا» در جای دیگر می خوانیم: «کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» [40]

3-انسان در انتخاب عقیده آزاد است و انبیا مردم را مجبور به ایمان نمی کردند، لذا برخی مردم در برابر معجزات آنان لجاجت کرده و ایمان نمی آوردند. «فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ»

فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ«133»

پس ما بر آنان طوفان و(هجوم)ملخ و حیوانات کوچک و قورباغه ها و (جریان)خون را به صورت نشانه های جدا جدا،فرستادیم،امّا باز هم تکبّر ورزیدند وآنان گروهی بدکار بودند.

نکته ها:

* «طوفان»،در فارسی به معنای تندباد است،امّا عرب آن را به معنای سیل کوبنده به کار می برد.البتّه بعضی به هر حادثه ی عمومی و وحشتناک،طوفان گفته اند.«قمل»،به حیوانات کوچک از قبیل شپش،مورچه و آفات حبوبات و نوعی حشرات گفته می شود.[41]

* خون،یکی از نشانه های خداوند بر قوم بنی اسرائیل بود و مراد،خون شدن آبها یا خون دماغ شدن همه ی مردم است که نوعی عذاب الهی بود.

* عذاب های طوفان،خون و هجوم ملخ،تنها نسبت به فرعونیان بود و بنی اسرائیل از آن درامان بودند.داستان این عذاب ها در تورات نیز آمده است.[42] هر بار که بلایی به آنها می رسید،دست به دامن موسی می شدند و قول می دادند که اگر خدا رفع بلا کند ایمان بیاورند،آن حضرت می پذیرفت و از خدا درخواست کرده و بلا برطرف می شد،امّا آنان باز دست از کفر و لجاجت خود بر نمی داشتند.چنانکه در آیات بعد نیز بیان می شود.

پیام ها:

1-پس از هشدار و اتمام حجّت خداوند و لجاجت و بی توجّهی مردم،نوبت به کیفرهای سخت می رسد.بدنبال آیات قبل فرمود: فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ ...

2-آنچه مایه ی رحمت است،به اراده ی الهی است.اگر او بخواهد،آب وسیله ی رحمت می گردد،و اگر بخواهد،وسیله ی عذاب خواهد بود. «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ»

3-حیوانات،مأموران الهی اند،گاهی مأمور رحمتند،مثل تار عنکبوت بر در غار، برای حفاظت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گاهی مأمور عذاب می باشند،مثل أبابیل، قورباغه، ملخ و... فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ ... اَلْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ و در واقع هستی فرمان بردار خداوند است. «وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[43]

4-بلاها اغلب جنبه تربیتی دارد و گاهی پس از هر کیفری،مهلتی برای فکر و توبه و بازگشت است. «مُفَصَّلاتٍ»

5-گناه،زمینه ساز تکبّر و تکبّر،زمینه انکار است. «فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ»

وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ«134»

و چون بلا و بدبختی بر آنان واقع شد،(نزد موسی آمده)گفتند:ای موسی! برای ما نزد پروردگارت به خاطر عهدی که نزد تو دارد(و دعای تو را مستجاب می کند)،دعا کن که اگر این بلا را از ما برگردانی،قطعاً به تو ایمان می آوریم و حتماً بنی اسرائیل را(آزاد کرده و)با تو روانه می کنیم.

فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلی أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ«135»

پس همین که نکبت و بدبختی را(به خاطر دعای موسی)از آنان تا مدّتی که باید به آن می رسیدند برداشتیم،باز هم پیمان خود را می شکستند.

نکته ها:

* «نکث»،در اصل به معنای باز کردن ریسمان تابیده شده است،سپس در مورد پیمان شکنی به کار رفته است.

* «أَجَلٍ»در این آیه،ممکن است مراد مدّتی باشد که حضرت موسی علیه السلام برای رفع بلا تعیین می کرد که مثلاً فلان روز یا فلان ساعت بر طرف خواهد شد،تا بفهمند که این کیفر الهی است نه تصادفی.

و یا مراد این باشد که آن قوم لجوج،سرانجام گرفتار قهر حتمی خواهند شد،ولی تا رسیدن آن اجل حتمی و غرق شدن در دریا،موقّتاً عذاب برداشته می شود.

* مراد از عهد،یا استجابت دعای موسی می باشد و یا منظور مقام نبوّت و رسالت اوست.[44]

پیام ها:

1-نیاز و گرفتاری،غرور انسان را می شکند. لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا ...

آنچه شیران را کند روبه مزاج

احتیاج است،احتیاج است،احتیاج

2-کافران نیز از طریق توسّل به اولیای خدا،نتیجه می گرفتند. «یا مُوسَی ادْعُ لَنا»

3-فرعونیان نیز به وجود خدایی کارساز برای حضرت موسی،ایمان داشتند. «یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ»

4-دعا،در جلب رحمت خدا و دفع سختی ها وبلاها مؤثّر است. «ادْعُ لَنا رَبَّکَ»

5-آزادسازی انسان ها،از رسالت های انبیاست. «لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ»

6-برطرف کردن عذاب و قهر الهی،تنها به دست خود اوست. «فَلَمّا کَشَفْنا»

7-به وعده های دیگران،به هنگام اضطرار و ناچاری،چندان تکیه نکنیم. فَلَمّا کَشَفْنا ... یَنْکُثُونَ

8-تجاوزگری انسان،اغلب در هنگام رفاه و احساس بی نیازی است. کَشَفْنا ...

یَنْکُثُونَ چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی»[45]

9-حوادث تلخ و شیرین در نظام هستی،زمان بندی دارد. «إِلی أَجَلٍ»

فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ«136»

سرانجام از آنان انتقام گرفته و در دریا غرقشان ساختیم،زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل بودند.

نکته ها:

* «انتقام»،در اینجا به معنای مجازات و کیفر است،نه کینه توزی.

* «یم»،در مصر قدیم به دریا و رودخانه می گفتند و چون داستان موسی و غرق فرعون و فرعونیان مربوط به مصر است،در قرآن همان لغت کهن به کار رفته است.[46]

آن گذشت از نیل،با یاران چو برق

وین به خواری گشت در رودابه غرق

ناظران بینند با چشم شهود

کان کجا رفت،این کجا ماند از جحود

پیام ها:

1-توجّه به انتقام گیری خداوند،زمینه ی تذکّر و ترک گناه است. «فَانْتَقَمْنا» خداوند هم ارحم الراحمین و بسیار مهربان است و هم انتقام گیرنده.

2-سرنوشت ما و ریشه ی ناگواری ها و بلاها،در دست خودماست. فَأَغْرَقْناهُمْ ...بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا

3-غفلت از آیات الهی،تاوان سنگینی دارد. فَأَغْرَقْناهُمْ ... کانُوا عَنْها غافِلِینَ

وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ«137»

و بخش های شرقی و غربی سرزمین(فلسطین)را که در آن برکت قرار داده بودیم به قومی که پیوسته تضعیف می شدند به میراث دادیم و وعده ی نیکوی پروردگارت درباره ی(پیروزی)بنی اسرائیل،به خاطر صبرشان تحقّق یافت و آنچه را فرعون وقومش(از کاخ)ساخته و آنچه را افراشته بودند ویران کردیم.

نکته ها:

* «ارث»،به دارایی و مالی گفته می شود که انسان بدون کسب و کار و معامله ای به آن برسد، خواه از مردگان باشد یا از زندگان.[47]

* داستان عبور حضرت موسی و پیروانش از دریا و غرق شدن و عذاب فرعونیان در آن، ترسیمی از قیامت است که همه وارد جهنّم می شوند و سپس متّقین نجات پیدا می کنند. وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها ... ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا[48]

* سرزمین هایی که در اختیار فرعونیان بود،آنچنان وسیع بود که افق های متعدّد و طلوع و غروب های متفاوت داشت. «مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا» و همچنین دارای محصولات و برکات مادّی ومعنوی بسیاری بود،زیرا محلّ بعثت انبیای الهی و مدفن بسیاری از آنان بود.

* پیش از اکتشافات بشر،قرآن،زمین را کروی معرّفی کرده است.زیرا لازمه ی تعدّد مشرق «مَشارِقَ» و مغرب«مغارب»،کروی و در حرکت بودن زمین است.

* خداوند در این آیه به پیامبر اسلام نیز نوید پیروزی می دهد.به کار بردن لفظ «رَبِّکَ» در جمله ی «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ» ،به معنای آن است که تو نیز مشمول حمایت ما هستی.

پیام ها:

1-حمایت خداوند از مستضعفان،مخصوص بنی اسرائیل نیست،بلکه یک سنّت دائمی است. «أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ» و نفرمود:«اورثنا بنی اسرائیل»

2-بنی اسرائیل،در مدّت طولانی به دست فرعونیان به ضعف کشیده شده بودند.

«کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ»

3-حکومت انبیا،حکومت مستضعفان است. «یُسْتَضْعَفُونَ»

4-شرط پیروزی،صبر و مقاومت است.مستضعفان و ملّتی که صابر و مقاوم باشند،وارث زمین می شوند. أَوْرَثْنَا ... بِما صَبَرُوا

5-خداوند،بی کم وکاست به وعده هایش عمل می کند. «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ»

6-هلاکت فرعونیان و به حکومت رسیدن بنی اسرائیل،از سخنان و وعده های زیبای پروردگار است. «کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی»

7-تحوّلات اجتماعی و تاریخی،به دست خداوند است. أَوْرَثْنَا ... دَمَّرْنا

8-قوم فرعون از نظر صنعت و ساخت بنا،پیشرفته بودند. یَصْنَعُ ... یَعْرِشُونَ ولی رشد و توسعه ای که جدا از دین و ایمان باشد،سرانجام خوبی ندارد.

وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ«138»

و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم،تا به قومی برخوردند که بر پرستش بت های خویش پایبند بودند،(با دیدن این صحنه)گفتند:ای موسی! برای ما خدایی قرار بده،همان گونه که برای اینان معبودها(و بت هایی)است.

موسی گفت:براستی،شما گروهی نادان(و جهالت پیشه)هستید.

إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«139»

(موسی گفت:)همانا آنچه این قوم در آنند(از کفر و شرک)،نابودشدنی است و آنچه انجام می دهند باطل است.

قالَ أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ«140»

گفت:آیا معبودی غیر خدا برای شما بجویم،در حالی که او شما را بر مردم این زمانه برتری داده است؟!

نکته ها:

* کلمه ی «مُتَبَّرٌ» از«تبار»،به معنای هلاکت است.

* آنان که یک عمر در سحر و جادو بودند،با دیدن یک معجزه چنان مؤمن شدند که تهدیدهای فرعون آنان را نلرزاند،ولی طرفداران حضرت موسی با دیدن آن همه معجزات و پس از پیروزی بر فرعون،انحراف و بت پرستی قومی،آنان را به انحراف کشید و تازه از موسی علیه السلام نیز تقاضای بت کردند.

* روزی یک یهودی به عنوان اعتراض به مسلمانان گفت:شما هنوز جنازه ی پیامبرتان را دفن نکرده بودید که با هم اختلاف کردید! حضرت علی علیه السلام در پاسخ او فرمود:اختلاف ما در سخن پیامبر بود،نه در خودش و نه در خدا،امّا شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از موسی تقاضای بت کردید. [49]

پیام ها:

1-پرستش(حقّ یا باطل)،در طول تاریخ بشر وجود داشته است. «یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ» (در زمان موسی علیه السلام نیز افرادی بت می پرستیدند.)

2-محیط جبرآور نیست،ولی تأثیرگذار هست. فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ ...پس تا در اعتقاد و ایمان قوی نشده ایم،از محیط و فرهنگ فاسد دوری کنیم،زیرا گاهی

مشاهده ی یک صحنه(از فیلم،عکس،ماهواره و یا اجتماع)چنان در انسان تأثیرگذار است که تمام زحمات تربیتی رهبران را متزلزل و خراب می کند.

3-گاهی انسان از مهم ترین نعمت ها غفلت ورزیده و نسبت به آنها ناسپاسی می کند. جاوَزْنا ... اِجْعَلْ لَنا

4-گاهی انسان به حدّی کج اندیش می شود که از رهبران الهی نیز درخواست ناروا می کند. «یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً»

5-افراد و ملّت ها،هر لحظه در معرض خطر انحرافند. قالُوا یا مُوسَی ...

6-ایمان سطحی،زودگذر است. وَ جاوَزْنا ... قالُوا ... اِجْعَلْ لَنا إِلهاً

7-بدتر از دشمنان آگاه خارجی و بیگانه،دوستان نادانِ داخلی اند. جاوَزْنا ... قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ ...

8-تقاضای مردم،همیشه صحیح نیست و اکثریّت و خواست آنان همه جا یک ارزش نیست. قالُوا ... اِجْعَلْ لَنا إِلهاً

9-الگوپذیری،تقلید و مدل برداری،از خصلت های انسان است. «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ»

10-جهل،ریشه ی بت پرستی و بت پرستی،عملی به دور از عقل است. «تَجْهَلُونَ» جهل،در فرهنگ قرآن،در برابر عقل قرار دارد نه علم،یعنی به کار غیر عاقلانه جهل می گویند.

11-تقاضای خدای محسوس(همچون بت)از پیامبر بزرگواری همچون موسی، نشانه ی جهل عمیق و ریشه دار است. «تَجْهَلُونَ»

12-هم انحراف های فکری از بین رفتنی است،هم انحراف های عملی. «مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» آری،پایان باطل،نابودی است،پس ظاهرِ آن ما را فریب ندهد.

13-عبادت باید بر اساس تعقّل و تشکّر باشد. «أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ» خدا یافتنی است،نه بافتنی، «أَبْغِیکُمْ» و پرستش غیر خدا،با عقل و روحیّه ی سپاسگزاری ناسازگار است.

وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ«141»

و(به یاد آورید)زمانی که شما را از چنگال فرعونیان نجات دادیم،که شما را سخت شکنجه می کردند، پسران شما را می کشتند و زنان شما را(برای خدمت گزاری و بردگی) زنده نگه می داشتند و در این ناگواری ها،آزمایش بزرگی از سوی پروردگارتان برای شما بود.

نکته ها:

* «یَسُومُونَکُمْ» از«سوم»،به معنای دنبال چیزی رفتن یا تحمیل کردن است.

* در آیه ی قبل که سخن از برتری و فضیلت بنی اسرائیل بود،آن را فقط به خدا نسبت داد و فرمود: «هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» ولی این آیه می فرماید:ما آنها را نجات دادیم، «أَنْجَیْناکُمْ» این تفاوت در مفرد و جمع،شاید به خاطر آن است که نجات خداوند،به واسطه ی صبر و مقاومت خود مردم و رهبری حضرت موسی انجام گرفته است و معمولاً در مواردی که الطاف الهی از طریق واسطه ها انجام گیرد،ضمیر جمع بکار برده می شود.مثلاً در مورد باران می فرماید: «أَنْزَلْنا»[50]،زیرا دریا،گرما،ابر،باد و موارد دیگر دست به دست هم داده و باران را به وجود آورده اند.

پیام ها:

1-نجات دهنده ی واقعی خداوند است،گرچه نجات از طریق رهبری موسی انجام گرفته باشد. «أَنْجَیْناکُمْ»

2-یاد نعمت های الهی،سبب پایداری و پرهیز از شرک است. أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِیکُمْ ... وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ

3-رهبران باید پیوسته نعمت های الهی را یادآوری کنند تا مردم دچار غفلت نشوند. «وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ»

4-طاغوت ها بدون یاران و اطرافیان،زوری ندارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»

5-طاغوت ها برای حفظ حکومتشان،بی گناهان را می کشند. «یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ»

6-زنان و جوانان،اهداف نقشه های طاغوت هستند. یُقَتِّلُونَ ... یَسْتَحْیُونَ ...

7-زنده نگاهداشتن مادرانی که پسرانشان را جلو چشمشان کشته اند،بدترین عذاب است. «سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ»

8-گاهی حوادث تلخ وناگوار،وسیله آزمایش الهی اند. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ»

9-سختی ها و گرفتاری ها را هر چند بزرگ باشند،در مسیر تربیت انسان و آزمایشی الهی بدانیم. «وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ»

وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ«142»

وما با موسی،سی شب(در کوه طور،برای نزول تورات وآیات الهی)وعده گذاشتیم و آن را با(افزودن)ده شب کامل کردیم،پس میعاد پروردگارش چهل شب کامل شد و موسی(پیش از رفتن به این وعده گاه)به برادرش هارون گفت:در میان امّت من جانشین من باش(و کار مردم را)اصلاح کن و از راه وروش مفسدان پیروی مکن!

نکته ها:

* در آیه ی 51 سوره ی بقره،سخن از وعده ی چهل شب با موسی است، «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً» ،ولی در اینجا سی شب به اضافه ی ده شب که به فرموده ی امام باقر علیه السلام فلسفه ی این کار،آزمایش بنی اسرائیل بوده است.در روایات می خوانیم:سی شب آن در ماه ذی القعده و ده شب آن در اوّل ماه ذی الحجّه بوده است.[51]

با آن که حضرت موسی چهل شبانه روز را به طور کامل در کوه طور بوده است، (چنانکه در تورات سِفر خروج نیز آمده است،)ولی تعبیر به چهل شب،ممکن است به این دلیل باشد که مناجات ها اغلب در شب صورت می گیرد و یا آنکه در قدیم تقویم براساس ماه بوده و ماه در شب نمایان است،لذا برای شمارش ایّام نیز از شب استفاده می شده است.

* تغییر برنامه بر اساس حکمت،مانند تغییر نسخه ی پزشک در شرایط ویژه ی بیمار، اشکال ندارد.لذا سی شب با اضافه شدن ده شب به چهل شب تغییر کرد.

چنانکه«بداء»در مورد خداوند،به معنای تغییر برنامه براساس تغییر شرایط است،البتّه تمام این تغییرات را خداوند از قبل می داند،همان گونه که گاهی پزشک از قبل می داند پس از دو روز عمل به این نسخه،وضع بیمار تغییر کرده و نیاز به دارو و نسخه ای دیگر دارد.و درباره ی خداوند هرگز به معنای پشیمان شدن یا تغییر هدف و یا کشف نکته ای تازه و تغییر موضع نیست،زیرا این معانی از جهل و محدودیّت سرچشمه می گیرد که مربوط به انسان است،امّا خداوند در مسیر امتحان و تربیت انسان این تغییرات را انجام می دهد.

* در«اربعین»و عدد چهل،اسراری نهفته است،این عدد،در فرهنگ ادیان و در روایات اسلامی جایگاه خاصّی دارد،چنانکه می خوانیم:

·   در زمان حضرت نوح علیه السلام،برای عذاب کفّار،چهل روز باران بارید.

·   چهل سال قوم حضرت موسی در بیابان سرگردان بود.

·   پیامبر صلی الله علیه و آله چهل روز از خدیجه جدا شد و اعتکاف کرد تا غذای آسمانی نازل شد و مقدّمه ی تولّد حضرت زهرا علیها السلام فراهم گردید.

·   رسول خدا صلی الله علیه و آله در چهل سالگی مبعوث شد.

·   انسان تا چهل سالگی زمینه ی کمال روحی ومعنوی دارد،امّا پس از آن دشوار می شود.

·   چهل روز اخلاص در عمل،عامل جاری شدن حکمت از قلب به زبان است.

·   چهل بار خواندن بعضی سوره ها و دعاها برای فرج و رفع مشکلات سفارش شده است.

·   چهل روز پذیرفته نشدن اعمال از جمله نماز،پیامد بعضی گناهان است.

·   چهل مؤمن اگر به خوب بودن مرده ای شهادت دهند،خداوند او را می آمرزد... [52]بعضی کتاب ها نیز با محوریّت عدد چهل،مانند چهل حدیث نوشته شده است[53]

چگونه می توان پذیرفت که حضرت موسی برای غیبت موقّت خود جانشین تعیین کند،امّا خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله برای غیبت ابدی خود،جانشینی تعیین نکرده باشد؟! با آنکه حدیث منزلت که پیامبر خطاب به علی علیه السلام فرمود:«أنت منّی بمنزله هارون من موسی»تو برای من مثل هارون برای موسی می باشی،به صورت متواتر در منابع اهل سنّت آمده است.[54] و آیا مردم در زمان غیبت امام زمان علیه السلام رها شده اند؟!

* دو آزمایش برای قوم موسی رخ داد:یکی ده روز زیادتر ماندن موسی در وعده گاه و دیگری گوساله ی سامری.چنانکه خداوند می فرماید: «فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ»[55]،هنگامی که موسی علیه السلام فرمود:من برای دریافت دستورات الهی،سی شب به وعده گاه می روم،چون از سی شبانه روز گذشت و موسی نیامد،مردم گفتند:موسی خلف وعده کرده است،لذا از او قطع امید کردند و بدنبال برنامه های انحرافی رفتند.در حالی که با رفتن موسی به کوه طور،خدای او که از میان نرفته بود تا مردم به سراغ بت پرستی بروند.

* مراد از اصلاح در آیه،اصلاح در مسائل اجتماعی و جامعه است،نه اصلاح در رفتار فردی و شخصی.(کلمه ی «أَصْلِحْ» ،پس از «اخْلُفْنِی» آمده است.)

* در زمان حضرت موسی،همانند هر زمان دیگر مفسدانِ توطئه گری بودند که موسی نگران آنها بود و به هارون سفارش می کرد:نگذار زمام امور را به دست گیرند وخواسته یا ناخواسته دنباله رو آنان شوی. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»

پیام ها:

1-بی مقدّمه و بدون خودسازی،بر پیامبران کتاب آسمانی نازل نمی شود،بلکه لیاقت به همراه عبادت و مناجات های شبانه و عارفانه لازم است. وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَهً ...

2-مسئولیّت ها حتّی در سطح رهبری،نباید مانع عبادت و اعتکاف و خلوت با خدا باشد. وَ واعَدْنا مُوسی ...

3-وعده گاه خداوند با انبیا،مکان هایی همچون کوه طور و غار حراست و ضیافت الهی از بندگان صالح خود،دعا و مناجات است. واعَدْنا ...

4-شب،بهترین فرصت برای مناجات است. «لَیْلَهً»

5-عبادت در چهل شب تمام،آثار خاصّی بدنبال دارد. أَتْمَمْناها ... فَتَمَّ

6-در کارها باید مدّت و اجل تعیین شود. «أَرْبَعِینَ»

7-رهبری جدید باید در فراز و نشیب های نهضت،در کنار رهبری قدیم تجربه دیده باشد. قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی ...

8-جامعه هرگز نباید بی رهبر باشد. «اخْلُفْنِی»

9-انبیا به اذن الهی،حقّ تعیین جانشین دارند. «اخْلُفْنِی»

10-امامت و رهبری مردم باید به سفارش خدا توسط پیامبر خدا، «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» در مسیر اصلاح جامعه، «أَصْلِحْ» و به دور از انحراف باشد. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»

11-در یک زمان،دو رهبر نمی شود.هارون علیه السلام همچون حضرت موسی پیامبر بود،ولی رهبری با موسی علیه السلام بود. «اخْلُفْنِی» (آری،امامت و رهبری غیر از نبوّت است،لذا موسی برای دوران غیبت،هارون را جانشین خود و رهبر مردم قرار داد)

12-انبیا آنقدر دلسوز امّتند و خود را مسئول می دانند که حتّی برای چند روز، مردم را بی سرپرست نمی گذارند. «اخْلُفْنِی»

13-وظیفه ی اصلی رهبر،اصلاح امّت است. «أَصْلِحْ»

14-اگر مردم به فساد کشیده شدند و یا خواستار فساد بودند،رهبری نباید از موضع اصلاح گری دست بردارد. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»

15-تذکّر و یادآوری،در هر صورت مفید است.با آنکه هارون علیه السلام پیامبر و معصوم بود،امّا باز هم حضرت موسی او را به دو وظیفه عمده ی اصلاح و دوری از فساد توجّه داد. أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ ...

16-اصلاح جامعه،با عوامل فاسد و پیروی از مفسدان،امکان پذیر نیست. «أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»

17-جامعه نیاز به رهبری اصلاح گر دارد، «أَصْلِحْ» رهبری که هرگز تسلیم نظرات و توطئه های مفسدان نشود. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»

وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ«143»

و چون موسی به میقات و وعده گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسی)گفت:پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهی دید،ولی به این کوه بنگر،اگر در جای خود برقرار ماند،پس به زودی مرا خواهی دید.پس چون پروردگار موسی بر کوه تجلّی وجلوه نمود(و پرتوی از عظمت خود را بر کوه افکند)، کوه را متلاشی کرد و موسی مدهوش بر زمین افتاد! پس چون به هوش آمد گفت:(خداوندا!)تو منزّهی(که دیده شوی)،من به سوی تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم.

نکته ها:

* «دک»،به معنای زمین صاف و «جَعَلَهُ دَکًّا» ،یعنی کوه متلاشی و ذرّه ذرّه شد تا به زمین همواری تبدیل گشت.

* «خرَّ»،به معنای ساقط شدن و افتادن است و«صعق»،به معنای بیهوشی بر اثر صدای مهیب است.

* آن نیروی الهی که بر کوه وارد آمد،آیا نیروی عظیم اتم بود،یا قدرت امواج صوتی و یا نیروی مرموز دیگر،هر چه بود کوه را متلاشی ساخت و موسی در اثر صدای غرّش انهدام کوه(یا از این مکاشفه و جذبه ی باطنی)،بیهوش بر زمین افتاد[56]

* دیدن خداوند،تقاضای جاهلانه ی بنی اسرائیل بود که از موسی می خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند(آیه ی 155)،و آن کافران غافل بودند که هرگز چشم سر توان دیدن خداوند را ندارد،«لاتدرکه الابصار[57]،بلکه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد.

چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمود:«رأته القلوب بحقایق الایمان»[58]چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی

* امام صادق علیه السلام در مورد «أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» فرمودند:«انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّک لا تُری»،[59]من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این که ذات الهی قابل دیدن نیست.

* در جلسه ای مأمون به امام رضا علیه السلام گفت:مگر شما نمی گویید انبیا معصومند، پس چرا موسی رؤیت الهی را از خداوند درخواست کرد؟ «أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ» ،آیا موسی نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟

امام علیه السلام در جواب او فرمودند:حضرت موسی علیه السلام می دانست که خداوند قابل دیدن با چشم سر نیست،امّا هنگامی که خدا با موسی سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام کرد،مردم گفتند:ما به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه کلام الهی را بشنویم.

هفتادنفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند.حضرت موسی علیه السلام خواسته ی آنان را از خدا درخواست نمود،در این هنگام آنان کلام الهی را از تمام جهات شنیدند،ولی گفتند ایمان نمی آوریم مگر اینکه سخن گفتن خدا را خود ببینیم، صاعقه ای از آسمان آمد و همه ی آنان هلاک شدند.حضرت موسی گفت:اگر با چنین وضعی برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی.به اذن الهی دوباره همه زنده شدند،این بار گفتند:اگر تنها خودت نیز خدا را ببینی،ما به تو ایمان می آوریم.موسی گفت:«انّ اللّه لا یُری بالابصار و لا کیفیّه له و انّما یعرف بآیاته و یکلّم باعلامه»،خدا را تنها با نشانه ها و آیاتش می توان درک کرد.امّا آنان لجاجت کردند! خطاب آمد:موسی! از من بپرس آنچه از تو می پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی کنم.

حضرت موسی علیه السلام گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ» ،خطاب آمد: «لَنْ تَرانِی» هرگز،امّا نگاه کن به کوه،اگر پایدار ماند تو نیز خواهی توانست مرا ببینی.

با اشاره ی الهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و موسی پس از به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ» ،خدایا! از جهل و غفلت مردم،به شناخت و معرفتی که داشتم بازگشتم ومن اوّلین کسی هستم که اعتراف می کنم خدا را نمی توان با چشم سر دید.مأمون با این پاسخ شرمنده شد.[60]

در واقع حضرت موسی علیه السلام با بیان جمله ی «أَرِنِی» و پاسخ «لَنْ تَرانِی» خواست به مردم بفهماند که خداوند برای من قابل رؤیت نیست،تا چه رسد به شما.

* از امام صادق علیه السلام پرسیدند:اگر خدا قابل رؤیت نیست،پس در مورد روایاتی که می گویند:

پیامبر صلی الله علیه و آله،خدا را دید،یا در قیامت مؤمنان خدا را در بهشت می بینند،چه می فرمایید؟

حضرت تبسّمی کردند و فرمودند:بسیار زشت است که شخصی 70-80 سال در زمین خدا زندگی کند و از رزق و روزی او استفاده کند،امّا او را چنانچه باید نشناسد.پیامبر،خدا را باچشم ندیده است و اگر کسی چنین ادّعایی داشته باشد،دروغگو و کافر است،چنانکه آن حضرت فرمودند:«مَن شبّه اللّه بخلقه فقد کفر»کسی که خدا را به صفات مخلوقات تشبیه کند،کافر است.حضرت علی علیه السلام در پاسخ به این سؤال که ای برادر پیامبر صلی الله علیه و آله ! آیا تو خدا را دیده ای؟فرمود:«لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العیون بمشاهده الاعیان و لکن تراه القلوب بحقایق الایمان»،[61] خدایی را که ندیده باشم عبادت نمی کنم،امّا نه با چشم سر،که با چشم دل.در جای دیگر فرمود:«ما رأیتُ شیئاً الاّ و قد رأیتُ اللّه قبله و بعده و معه و فیه»[62]چیزی را ندیدم، مگر آنکه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن دیدم.

آری،چشم توان دیدن او را ندارد،«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار» [63]،امّا با چشم دل می توان خدا را دید،چنانکه قرآن می فرماید: «لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْری. عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهی» [64]پیامبر،در معراج،آیات عظمت الهی را دید.البتّه آنچه در تورات در مورد ماجرای حضرت موسی در کوه طور آمده،از تحریفات تورات است.[65]

پیام ها:

1-سخن گفتن خداوند با موسی،در جهت رشد و تربیت او بود. «کَلَّمَهُ رَبُّهُ»

2-خداوند،با چشم ظاهر دیدنی نیست،نه در دنیا و نه در آخرت. «لَنْ تَرانِی»

3-تجلّی خداوند بر موجودات طبیعی،امکان دارد. «تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ»

4-خداوند را باید از راه آثارش شناخت و به جلوه های او نگریست.(حقیقت تجلّی هم روشن نیست،بلکه آثار آن مشهود است). تَجَلّی ... جَعَلَهُ دَکًّا

5-خدا دیدنی نیست،وگرنه موسی شایستگی و لیاقت دارد. «سُبْحانَکَ»

6-دیده شدن خداوند با چشم،نشانه ی جسم بودن اوست که باید خداوند را از آن منزّه دانست. «سُبْحانَکَ»

7-فکر و تقاضای ناروا نیز توبه دارد،هرگاه درباره خداوند توهّم باطلی تصوّر شد،باید به سرعت او را تنزیه کرد. «سُبْحانَکَ»

8-پس از روشن شدن حقیقت،باید آن را پذیرفت و به آن اعتراف کرد. قالَ ... أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ

قالَ یا مُوسی إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ«144»

(خداوند)فرمود:ای موسی! من تو را بر مردم با پیام هایم و سخنم برگزیده ام،پس آنچه (از الواح و تورات)به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش.

نکته ها:

امام صادق علیه السلام می فرماید:خداوند به موسی علیه السلام فرمود:آیا می دانی چرا تورا برگزیدم؟زیرا خضوع و خشوع تو به درگاه من بی نظیر بود؛هرگاه به نماز می ایستادی،گونه های خود را بر خاک می نهادی[66]

در حدیث دیگری آمده است که خداوند فرمود:چون در میان بندگانم خود را نسبت به من ذلیل تر می دانستی[67]

پیام ها:

1-حضرت موسی،بنده ی مخلص خدا بود. «اصْطَفَیْتُکَ» («اصطفاء»به معنای انتخاب گوهر خالص است)

2-نبوّت و رسالت مقامی انتصابی است،نه انتخابی. «إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ»

3-بیانِ درخواست نابجای مردم،مانع برگزیدگی ونبوّت موسی نیست.

«اصْطَفَیْتُکَ»

4-چهل شب عبادت در میعادگاه،مقدّمه ای برای گرفتن تورات و بکار بستن آن شد. «جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا - فَخُذْ ما آتَیْتُکَ»

5-پس از براندازی طاغوت و تشکیل حکومت دینی،باید قانون و احکام الهی اجرا شود. «فَخُذْ ما آتَیْتُکَ»

6-مسئولیّت های دینی و ارشادی،نعمت الهی است که باید سپاسگزاری شود.

«وَ کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ» (شکرگزاری،علاوه بر زبان باید با بکار بستن دستورات الهی باشد)

وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْها بِقُوَّهٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِینَ«145»

و در الواح(تورات)برای موسی،در هر موردی پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم.(ای موسی!) آنها را با قوّت بگیر و به قوم خود فرمان بده که بهترین آنها(مثلاً از میان عفو و قصاص،عفو)را بگیرند.به زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان می دهم.

نکته ها:

* مراد از«الواح»،همان سنگ نبشته های تورات است که در آیه ی قبل به آن اشاره شد.

* در این که مراد از احسن در «وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها» چیست،اقوال مختلفی بیان شده است،از جمله:مراد با بهترین قدرت گرفتن،یا بهترین گرفتن از حیث علم و عمل،یا در دَوَرانِ امر بین اهمّ و مهمّ،بهترین عمل را انجام دادن است و یا مراد این است که دستورات تورات،احسن تمام قوانین و دستوراتِ آن زمان است.امّا احسن مطلق،قرآن است،چنانکه خداوند می فرماید: «وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَهً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ»[68]

* ممکن است مراد از آیه این باشد که اگر با قدرت به تورات عمل کنید،بر دشمنان غالب خواهید شد و خانه های آنها را به دست می آورید.

* امام صادق علیه السلام فرمود:عبارت «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» ،بیانگر آن است که خداوند تمام امور را برای موسی علیه السلام بیان نکرده است.[69]

* مراد از «دارَ الْفاسِقِینَ» یا کاخ و دربار فرعونیان است یا خانه های ساکنان بیت المقدّس قبل از ورود قوم موسی و ممکن است مراد جایگاه متخلّفان از دستورات موسی در قیامت باشد.[70]

پیام ها:

1-تورات،به صورت نوشته نازل شده است. «کَتَبْنا»

2-در یافت وحی،نیاز به قوّت،اراده و جدّیت دارد. «فَخُذْها بِقُوَّهٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ»

3-در میان چند راه و برنامه،باید بهترین روش را انتخاب و با بهترین توان انجام داد. «بِأَحْسَنِها»

4-مخالفت با قانون آسمانی،فسق است و مجازات دارد. «سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِینَ»

5-رهبر باید در عمل پیشگام باشد.(خداوند،ابتدا به خود موسی علیه السلام دستور می دهد،سپس به مردم)خذ...یأخذوا

سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ«146»

به زودی کسانی را که بناحقّ در زمین تکبّر می ورزند،از(ایمان به)آیات خود منصرف می سازم،(به گونه ای که)اگر هر نشانه ای(از قدرت ما را) ببینند،ایمان نمی آورند و اگر راه رشد را ببینند،آن را برنمی گزینند و اگر راه انحراف را ببینند،آن را راه خود گیرند.این بدان جهت است که آنان آیات ما را تکذیب کردند و همواره از آنها غافل بودند.

نکته ها:

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:هنگامی که دنیا در نظر مسلمانان جلوه کند، هیبت اسلام از آنان جدا می شود و زمانی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند،از برکت وحی محروم می شوند.«و اذا ترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر حرّمت برکه الوحی»[71]

پیام ها:

1-متکبّران،بدانند که از هدایت و ایمان به آیات الهی محروم می شوند. «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ»

2-خداوند،بی جهت لطف خود را از کسی برنمی گرداند،بلکه این نتیجه ی عملکرد خود انسان است. سَأَصْرِفُ ... یَتَکَبَّرُونَ

3-تکبّر انسان،برخاسته از تصوّرات موهوم اوست. یَتَکَبَّرُونَ ... بِغَیْرِ الْحَقِّ

4-تکبّر،هرگز برای موجود ضعیف و محتاجی همچون انسان،زیبنده نیست.

یَتَکَبَّرُونَ ... بِغَیْرِ الْحَقِّ

5-تکبّر،اگر ادامه یابد،آیات متعدّد نیز انسان را هدایت نمی کند. یَتَکَبَّرُونَ ... کُلَّ آیَهٍ

6-انسان درانتخاب هدایت و گمراهی آزاد است. لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ... یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً

7-استمرار غفلت وتکذیب آیات الهی،موجب تکبّر و انحراف در دیدگاه و انتخاب است. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ»

وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَهِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«147»

و کسانی که آیات ما و دیدار قیامت را تکذیب کردند،اعمالشان نابود است، آیا جز آنچه عمل می کردند،مجازات خواهند شد؟

نکته ها:

* «حَبِطَ»،به معنای نابودی عمل است.«حبطت الناقه»،یعنی شتری که سَمّ خورده و شکمش باد کرده و سوراخ شده است.برخی از کارهای انسان هم مانند سمّ،عملکرد یک عمر انسان را بر باد می دهد و تباه می سازد.[72]

* حبط عمل،بر خلاف عدل الهی نیست،بلکه امری قهری و تکوینی و نتیجه ی عملکرد خود انسان است. «هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

پیام ها:

1-کفر و تکذیب،سبب حبط اعمال گذشته است. کَذَّبُوا ... حَبِطَتْ

2-پاداشها و کیفرهای قیامت،تجسّم اعمال ماست. «هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

3-آنچه بدتر از گناه است،اصرار بر آن است. «کانُوا یَعْمَلُونَ»

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمِینَ«148»

و قوم موسی پس از(رفتن)او(به کوه طور)از زیورهای خود مجسّمه ی گوساله ای (ساختند و به پرستش)گرفتند که صدای گاو داشت،آیا ندیدند که آن(گوساله)با آنان سخن نمی گوید و به راهی هدایتشان نمی کند؟آن را(به پرستش)گرفتند در حالی که ستمکار بودند.

نکته ها:

* «عجل»،به گوساله ی نر گفته می شود و کلمه ی«حلی»،به معنای زیورآلات است و «خُوارٌ» صدای مخصوص گاو است.

* باقر علیه السلام فرمود:حضرت موسی علیه السلام به خدا گفت:سامری،گوساله ای از طلا برای مردم ساخته است،امّا صدای آن از چیست؟وحی آمد که این وسیله ی آزمایش مردم است،

«یا موسی انّ تلک فتنه فلا تفحص عنها»،[73]قرآن نیز می فرماید: «إِنْ هِیَ إِلاّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ»[74]

* قرآن،به مسأله ی گوساله پرستی بنی اسرائیل،در چهار سوره اشاره کرده است.البتّه گوساله پرستی بنی اسرائیل زمینه های فرهنگی،اجتماعی داشت،زیرا؛اوّلاً آنان سالیان دراز در مصر،بت هایی به شکل گاو دیده بودند،ثانیاً همان گونه که در آیه ی 138 خواندیم،پس از عبور از رود نیل چشمشان به قومی بت پرست افتاد و تحت تأثیر قرار گرفته و در عمق روحشان باقی ماند.ثالثاً تمدید مدّت سی شب به چهل شب،شایعه ی مرگ موسی را به دست مخالفان پدید آورد و زمینه را برای انحراف آماده کرد و در نهایت،جهل مردم و هنر سامری باعث شد تا قوم موسی از خداپرستی به گوساله پرستی گرویدند.[75]

بنابراین عوامل انحراف چند چیز است:

1.نبود رهبری یا غیبت او.

2.جهل و ناآگاهی مردم.

3.عالمان و هنرمندان منحرف و سوء استفاده از علم و هنر.

4.زیبایی و زرق و برق ظاهری.

5.سر و صدا و تبلیغات کاذب.

* در آیه ی 87 سوره ی طه،ساختن گوساله به سامری نسبت داده شده است،امّا شگفت آنکه در تورات،به هارون نسبت داده شده است؟! [76]البتّه در این آیه به قوم موسی نسبت داده شده است،زیرا بسیاری از کار او راضی بودند و او را یاری نمودند[77]

* حضرت موسی برای هدایت مردم و رهایی از انحراف و دام سامری،از دلائل ملموس استفاده کرد.مثلاً برای نفی الوهیّت گوساله با بیان این که مصنوع است نه صانع،محتاج مکان است و دارای وزن و حجم و شکل و هیچ گونه هدایت و راهنمایی برای کسی ندارد، آنان را ارشاد نمود[78]

پیام ها:

1-گاهی انسان به چیزی که واقعیّتی ندارد،ارزش می دهد و تا حدّ پرستش آن چیز پیش می رود. «وَ اتَّخَذَ»

2-دعوت به گوساله پرستی،پس از نافرمانی از رهبر و در غیاب رهبری حقّ صورت می گیرد. «مِنْ بَعْدِهِ» (زمانی که حضرت موسی به میعادگاه رفته بود)

3-دشمن برای انحراف مردم،از هنر و تمایلات نفسانی استفاده می کند.

(مجسّمه ی طلا) «حُلِیِّهِمْ عِجْلاً»

4-ارتدادِ اقوام،سابقه ی طولانی دارد. وَ اتَّخَذَ ... عِجْلاً ...

5-گوساله ی سامری،مجسمّه ای بیش نبود. «جَسَداً»

6-در انحراف انسان،زرق و برق و سروصدا نقش عمده ای دارد. حُلِیِّهِمْ ... خُوارٌ بنابراین در پی هر صدا و هر زرق و برق و زیبایی نباید رفت.

7-معبود انسان باید هادی انسان باشد. «لا یَهْدِیهِمْ»

8-شرک،ظلم است و کسی که بدون دلیل و تنها بر اساس لجاجت،حقّ را رها کند و اسیر ساخته های دست خود شود،ظالم است. «کانُوا ظالِمِینَ»

وَ لَمّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ«149»

و چون(ارزش گوساله پرستی)در نزدشان سقوط کرد(و پشیمان شدند) و دیدند که قطعاً گمراه شده اند،گفتند:البتّه اگر پروردگارمان به ما رحم نکند و ما را نبخشاید،ما از زیانکاران خواهیم بود.

نکته ها:

* چون معمولا انسان به هنگام ندامت و پشیمانی،چانه ی خود را بر دستانش قرار می دهد و فکر می کند،چنانکه گویا در دست خود فرو افتاده است،لذا قرآن می فرماید: «سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ»[79]وشاید کنایه از این باشد که گوساله در جلو آنان ساقط شد واز بین رفت،چنانکه می خوانیم: «وَ انْظُرْ إِلی إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً»[80]

پیام ها:

1-برخی انسان ها تا نتیجه ی عملکرد خود را نبینند،متوجّه خطای خود نمی شوند. لَمّا سُقِطَ ...

2-حتّی با سابقه گوساله پرستی،از رحمت خدا مأیوس نباشیم. «لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا»

3-انسان،بدون رحمت و مغفرت الهی در زیان است. «الْخاسِرِینَ»

وَ لَمّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَی الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ«150»

و همین که موسی(از کوه طور)به سوی قوم خود برگشت(و گوساله پرستی آنان را دید)، به حال خشم و تأسّف گفت:پس از من بد جانشینانی برایم بودید،آیا بر فرمان پروردگارتان(که ده شب ماندن مرا تمدید کرد)،پیشی گرفتید؟(و صبر نکردید تا از کوه طور برگردم.)آنگاه الواح(تورات)را(به کناری)افکند و(از شدّت غضب،موی)سر برادرش را گرفت و به سوی خود کشید.(هارون)گفت:ای فرزند مادرم! حقیقت این است که این گروه مرا در ضعف قرار داده(به حرفم گوش ندادند)ونزدیک بود مرا بکشند. پس(من بی گناهم و)کاری نکن که دشمنان را به شماتتم برخیزانی(و شاد شوند)و مرا با ستمگران قرار مده!

نکته ها:

* پس از مخالفت هایی که با حضرت علی علیه السلام صورت گرفت،روزی آن حضرت خطاب به مردم فرمود:سیره و الگوی من انبیا هستند...امّا الگوی من از برادرم هارون این است که هارون به برادرش فرمود: «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» ،حال اگر بگویید او را به استضعاف نکشیدند و خوار نکردند و برای قتل او هیچ اقدامی نکردند،منکر قرآن شده اید و اگر همان باشد و شما آن را پذیرفتید،پس هارون معذور بوده و سکوتش لازم بوده است.[81]

چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به آن حضرت فرمودند:

یا علیّ...فانّک منّی بمنزله هارون من موسی و لک بهارون اسوه اذ استضعفه قومه و کادوا یقتلونه پس تو نیز در برابر دشمنی قریش صبر پیشه کن.[82]

* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:حضرت موسی برای نشان دادن نهایت ناراحتی خود،هنگامی که به میان مردم رسید،آن رفتار توبیخ آمیز را با هارون نمود وگرنه خداوند به موسی در کوه طور گوساله پرستی قومش را خبر داده بود.[83]

* امام صادق علیه السلام فرمود:هارون با آن همه اذیّت و آزاری که از قومش دید،باز در میان آنان ماند،زیرا اگر آنان را ترک می کرد و به سوی موسی می رفت،قطعاً عذاب الهی بر آنان نازل می شد.

«اذا فارقهم ینزّل بهم العذاب» .[84]

پیام ها:

1-در برابر انحراف های فکری،باید غیرت دینی نشان داد. «غَضْبانَ أَسِفاً» (مانند برخورد امام خمینی قدس سره با توطئه ی آیات شیطانی سلمان رشدی مرتد)

2-حتّی غضب اولیای خدا،از روی تأسّف بر حال مردم است. «غَضْبانَ أَسِفاً»

3-از آفات هر انقلاب و حرکت اصلاحی،ارتداد و ارتجاع می باشد. «بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی» (پس رهبر باید آن را پیش بینی کرده و پیشگیری کند.)

4-در جامعه ی فاسد و منحرف،گاهی تلاش انبیا هم بی نتیجه می ماند. «بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی»

5-نباید بر امر و فرمان الهی پیشی گرفت. «أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ»

6-تأخیر موسی و تمدید مدّت حضور در کوه طور،فرمان الهی بود،نه خواستِ موسی و البتّه جنبه ی تربیتی داشت. «أَمْرَ رَبِّکُمْ»

7-هرگاه اصول در خطر افتد،فروع را باید رها کرد. «أَلْقَی الْأَلْواحَ» هنگامی که موسی دید مردم مشرک شده ودست از اصل خداپرستی برداشته اند،الواح تورات را که یک سری دستورات و قوانین الهی بود،به کناری گذارد و پیگیر اصل مهم تر شد.

8-برای ایجاد شوک در جامعه منحرف،باید حرکت توبیخی چشمگیر و به یاد ماندنی کرد. «أَلْقَی الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ» چنانکه در نهج البلاغه می خوانیم:حضرت علی علیه السلام برای ایجاد تحرّک در شنوندگان بی تفاوت، گاهی سیلی به صورت مبارک خود می زد.«ثمّ ضرب علی لحیته الکریمه»[85]

9-به خاطر مقام و موقعیّت و خویشاوندی،از لغزش دیگران چشم پوشی نکنیم.

«أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ» گاهی توبیخ به موقع نزدیکان و در میان جمع،برای نشان دادن اهمیّت مطلب و هشدار و زهر چشم گرفتن از بیگانگان است. «أَخَذَ

بِرَأْسِ أَخِیهِ» چنانکه خداوند پیامبرش را چنین مورد خطاب قرار داده است.

«لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ»[86]در حالی که هدف،هشدار به دیگران است.

10-در برابر فرد عصبانی باید برخوردی عاطفی داشت. «ابْنَ أُمَّ» (با این که موسی و هارون علیهما السلام از یک پدر ومادر بودند،امّا هارون،موسی را فرزند مادر خطاب کرد.)

11-مستضعفان دیروز که به دست موسی از فرعون نجات یافتند،امروز عاملِ استضعاف رهبران خود شده اند. «اسْتَضْعَفُونِی»

12-سقوط اخلاقی انسان تا آنجاست که به خاطر هوا و هوس و گوساله پرستی، ولی نعمت خود را تهدید به قتل می کند. «وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی»

13-همه ی اصحاب انبیا عادل نبوده اند،بعضی از آنها مرتد هم شده اند. «وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» چنانکه بعضی گوساله پرست شدند.

14-هنگام توبیخ دوستان،باید مواظب بود که دشمن از آن سوء استفاده نکند.

«فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ»

15-سکوت و بی تفاوتی نسبت به ظلم و انحراف،انسان را هم سنگ ظالم قرارمی دهد. «لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ» هارون سکوت را ظلم می دانست،لذا فرمود:من سکوت نکردم،بلکه مرا مجبور به سکوت و تهدید به قتل کردند.


[1] - یس،60

[2] - اعراف،134-135

[3] - کافی،ج2،ص399

[4] - مؤمنون،1 و 8

[5] - آل عمران،76

[6] - رعد،19

[7] - انسان،5 و 7

[8] - اعراف،102.

[9] - توبه،7

[10] - بقره،27

[11] - انفال،55.

[12] - مائده،13

[13] - رعد،25

[14] - توبه،13

[15] - نازعات،24

[16] - نهج البلاغه،حکمت 216.

[17] - شعراء،45

[18] - شعراء،63

[19] - بقره،60.

[20] - نمل،10

[21] - طه،20

[22] - عیون اخبارالرضا،ج2،ص80

[23] - .شعراء،109،127،145،164 و 180

[24] - اعراف،113

[25] -- شعراء،18

[26] - تفسیر اثنی عشری،تحف العقول،ص208

[27] - طه،71

[28] - طه،72.

[29] - تفسیر نورالثقلین

[30] - نازعات،24

[31] - قصص،38

[32] - غافر،26

[33] - تفسیر نورالثقلین

[34] - بقره،155

[35] - نهج البلاغه،خطبه143

[36] - تفسیر نمونه

[37] - نساء،78،نمل،47 و یس،18

[38] - تفاسیر نمونه و المیزان

[39] - تفسیر نمونه

[40] - ذاریات،52

[41] - مفردات راغب

[42] - درتورات،خون شدن آبها در سِفر خروج،باب 7 آیه ی 20،هجوم پشه،در باب 8 آیه ی 7،بارش تگرگ،در باب 9 آیه ی 25 و هجوم ملخ ها،در باب 10 آیه ی 14 آمده است.

[43] - فتح،4 و 7.

[44] - تفسیر نمونه

[45] - علق،6-7

[46] - تفسیر نمونه

[47] - تفسیر نمونه

[48] - مریم،71-72

[49] - نهج البلاغه،حکمت 317

[50] - مؤمنون،18

[51] - تفسیر نورالثقلین

[52] - سفینه البحار،ج1،ص 504-505.

[53] - تفسیر فرقان و اربعین در فرهنگ اسلامی،سید رضا تقوی

[54] - صحیح بخاری،ج6،ص3؛صحیح مسلم،ج4،ص187؛سنن ابن ماجه،ج1،ص42 ومسند احمدبن حنبل،ج1 ص173،175،177،179 و 182.

[55] - طه،85

[56] - تفسیر نمونه

[57] - انعام،103

[58] - تفسیر صافی

[59] - تفسیر اثنی عشری

[60] - تفاسیر نورالثقلین و فرقان

[61] - تفسیر فرقان،معانی الاخبار

[62] - تفسیر فرقان

[63] - انعام،103

[64] - نجم،13-14

[65] - تورات،سِفرخروج،باب 23،آیه 9.

[66] - تفسیر صافی

[67] - تفسیر نورالثقلین

[68] - زمر،55

[69] - تفسیر نورالثقلین

[70] - تفسیر راهنما

[71] - تفسیر صافی

[72] - تفسیر فی ظلال القرآن

[73] - تفسیر فرقان

[74] - اعراف،155

[75] - تفسیر نمونه

[76] - تورات،سِفر خروج،باب 32

[77] - تفسیر نمونه

[78] - تفسیر المیزان.

[79] - تفسیر راهنما

[80] - طه،97

[81] - تفسیر نورالثقلین

[82] - تفسیر فرقان

[83] - تفسیر فرقان

[84] - تفاسیر نورالثقلین،فرقان و اثنی عشری

[85] - نهج البلاغه،خطبه 182

[86] - زمر،61.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -