برخی از ویژگی های اخلاقی مرحوم حاج شیخ احمد اسلامی تبار به قلم عالم ربّانی و زاهد پارسا مرحوم آیةالله خراسانی (قدّس سرّه)
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین
الحمدالله رب العالمین و الصلاة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین
اما بعد بنا به درخواست یکی از برادران روحانی که لازم دانستم به سوالات ایشان در رابطه با مرحوم مغفور حجةالاسلام برادر ارجمند حاج شیخ احمد اسلامی تبار جواب بدهم به شرح ذیل اطلاعات خود را عرض می نمایم.
سؤال) انگیزه آن مرحوم برای ورود به حوزه چه بود؟
پاسخ: منزل مسکونی پدری ایشان کوچه کبابی ها در گذر باباولی {کاشان} بود وقتی مرحوم آیة الله شیخ محمد خالصی زاده تبعید به کاشان شد تحرک دینی و روحانی در شهر کاشان و مسجد کرد من جمله تعمیر مسجد گذر باباولی که مرکز استفاده بعضی کسبه برای کارهای کسبی بلکه جلسه های غیرمشروعی شده بود.
آن مرحوم هم تعمیر ساختمانی نمود و هم آنچه هدف مسجد هست تبلیغ و ترویج دین و احیای شعائر مذهبی با منبر رفتن هر شب به طور مرتب و جذب مردم مسلمان برای شرکت در سخنرانی به ویژه که حافظ قرآن بود و استشهاد به آیات قرآن در کلامش زیاد که این خود شوق همه را حتی عوام را بر می انگیخت و چون ادامه راهش که راه اسلام بود بستگی داشت به اینکه طلبه هایی بوجود بیاینئد و در کاشان طلبه نبود لذا با تشویق و ترغیب آن مرحوم عدّه ای را ملبس به لباس روحانیت نمود، مرحوم اسلامی که تا آن وقت حتی مدرسه ابتدایی هم به خاطر مساعد نبودن شرایط {مالی} نرفته بود در مدرسه مسجد گذر باباولی آمد و شُد مینمود. شوق تحصیل در او بوجود آمد البته آنچه بنده به حسب اطلاعی که از ابتدای ایشان دارم و گرنه «العلم عندالله» شروع کردند.
با عشق وافر و پشتکار جامع المقدمات را خواند. خاطرم یک روز با ایشان برخوردم با یک چراغ بادی از شبستان مسجد بیرون آمدند معلوم شد جهت مطالعه {بود} چون در آن وقت برق نبود در روشنایی آن چراغ شب را تا صبح مشغول بوده با اینکه شرایط مساعد نبود که تمام وقت مشغول باشند و ناچار مقداری از وقت را شَعربافی می نمود ولی شدت علاقه به تحصیل علم او را راحت نمیگذارد. گاهی بعضی افراد برخوردهایی تحقیرآمیز با ایشان داشنتد! یعنی مگر تو چیزی خواهی شد ولی اعتنا نمی کرد و تحصیل را ادامه داد بعضی از سطوح را مانند مطوّل را میفرمود نزد مرحوم حجةالاسلام حاج شیخ علی آقا نجفی تلمذ نمودم. بنده به قم جهت تحصیل رفتم. پس از مدتی ایشان هم آمدند به قم ولی باز ناچار بوده پایین شهر جهت شَعربافی چند ساعتی بروند و در حجره بنده که در دارالشفا بود تشریف می آوردند تا اینکه در مدرسه حجتیه حجره ای گرفتند و یکسره مشغول درس و بحث بودند.
سؤال) نحوه معاشرت ایشان با دوستان؟
پاسخ: به طور کلی دارای اخلاق نیک و برخورد متبسمانه بود و سخنان ایشان مشحون به مزاح به مصداق «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ يألف و يؤلف» بود. مطلبی که در زندگی ایشان مورد غبطه حقیر بود هم اخلاص او و هم بالاتر اخلاص زیرا سعی داشت کارهایش گرچه جزئی برای خدا باشد.
اما اساتید غیر مرحوم نجفی در کاشان بنده اطلاعی ندارم ولی در قم خدمت آیة الله ستوده مدتی استفاده میفرمود و احیانا از اساتید دیگر استفاده نموده {که} خبر ندارم.
سؤال) خاطراتی از نحوه مبارزه با طاغوت؟
پاسخ: شرکت ایشان بدون دلهره و ترس در تظاهرات حتی اگر بعضی اظهار ترس می نمودند این آیه شریف را تلاوت می کرد «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین» در ایام دفاع مقدس که شهرها {را} اضطراب فرا گرفته بود بخاطر بمباران ها و موجب شده بود اغلب مردم در تاریکی به سر ببرند و خاموشی حکم فرما بود بدین جهت و خوف ترورها اغلب مساجد صبح تعطیل بود ولی آن مرحوم تعطیل نکردند.
نه تمام خصوصیات ایشان را میدانم و نه تمام آنچه را دیده ام یادم مانده.
سید اسدالله خراسانی