انهار
انهار
مطالب خواندنی

ميرزا جواد آقا مجتهد تبریزی٬ فرزند ميرزا احمد مجتهد

بزرگ نمایی کوچک نمایی
حضرت آیت الله حاج ميرزا جواد آقا مجتهد تبریزی٬ فرزند آیت الله ميرزا احمد مجتهد٬ از اعاظم علماء و اکابر فقهاء٬ برخاسته از دیار دلير مردان تبریز و از چهره های پر فروغ خاندان جليل القدر علم و اجتهاد مجتهد تبریز است. قریب به یقين پيش از سال1250 هجری قمری برابر با سال 1214 هجری شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. مقدمات و سطوح عالی علوم دینی دینی را نزد پدر آموخت. آن گاه رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گردید و در حلقه شاگردان حضرات آیات عظام شيخ مرتضی انصاری و آقا سيد حسين کوه کمری در آمد و به مقام شامخ اجتهاد نایل گشت. ایشان پس از نيل به مقامات عالی علمی و معنوی به زادگاه خویش بازگشت و به ترویج و تبليغ معارف اسلامی و رسيدگی به امور دینی همت گمرد. پس از رحلت برادرش آیت الله ميرزا باقر آقا مجتهد٬ زعامت آن دیار و امامت جمعه تبریز را عهده دار شد. عظمت علمی٬ مقامات معنوی٬ حلم و بردباری و نجابت و درایت فوق العاده شخصيتی بی بدیل از ایشان در عصر خود نمایان ساخت و مردمان دیار و ارکان دولت قاجار را مطيع وی گرداند. اوج اقتدار معنوی و عظمت روحانی ایشان٬ در جریان نهضت تنباکو و با حمایت قاطع از فتوای آیت الله العظمی ميرزا محمد حسن شيرازی پدیدار گشت. ایشان به همراه حضرت آیت الله ميرزا محمد حسن آشتيانی در تهران و آیت الله شيخ محمد تقی نجفی در اصفهان و دیگر علمای مجاهد ایران٬ سد سدیدی در برابر نفوذ بيگانگان و خيانت بيگانه پرستان گردید. در دوران زعامت مقتدارنه دینی خود در آذربایجان٬ در مقابل نفوذ جاسوسان روسيه تزاری که در صدد جداسازی آذربایجان از ایران بودند٬ حساسيت ویژه ای نشان داد و حافظ استقلال دینی و ملی ایران اسلامی بود. در زمينه مخالفت مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مجتهد با سياست استعماری روسيه تزاری٬ ابوالحسن احتشامی٬ داستان جالبی از وی نقل می کند. او می نویسد: «حاج ميرزا جواد از علما و فقها و مجتهدین طراز اول آذربایجان به شمار می رفت که مدت ها با اجرای قانون «رژی» مبارزه کرد و در سراسر آذربایجان٬ استعمال توتون و تنباکو را تحریم نمود و چون در شهر تبریز و سایر نقاط آذربایجان شهرت و نفوذ بسزائی داشت ناصرالدین شاه او را به تهران احضار کرد تا بلکه او را راضی کند که از در دوستی درآید و از مخالفت با اجرای قانون «رژی» چشم بپوشد٬ ولی حاج ميرزا جواد به این امر تن نمی داد٬ تا این که روزی ژنرال قونسول روسيّه تزاری در تبریز از او ملاقات کرد و مخالفت و مقاومت او را درباره قانون رژی ستود و گفت امپراطور روس تلگرافی مخابره نموده و متذکّر شده که با علمای ایران در راه مخالفت با رژی از هر نوع کمک و همکاری مضایقه نخواهد کرد. حاج ميرزا جواد٬ پس از شنيدن این پيام٬ سخت آشفته حال و عصبانی گردید و فردای آن روز مردم شهر را به مسجد خوانده و در بالای منبر گفت: «من تا امروز٬ تکليف شرعی خود را در این می دیدم که با شاه از در موافقت نيایم و با قانون «رژی» مخالفت نمایم٬ ولی از دیشب٬ رأی و عقيده ام عوض شد٬ زیرا می بينم که اجنبی ها می خواهند در کار ما دخالت نموده و از این وضع به نفع خود استفاده کنند از این رو من بر خود واجب می دانم که امر شاه را اطاعت کنم٬ ولو آن که به عقيده من شاه مرد جابر و ظالمی باشد. از این جهت فردا به طرف تهران حرکت می کنم و با ناصرالدین شاه هماهنگی می نمایم.» حاج ميرزا جواد بنا به گفته خویش٬ صبح روز بعد به طرف تهران حرکت نموده٬ در تهران در منزل مرحوم حاج کاظم ملک٬ پدر آقای حاج حسين آقا ملک اقامت گزید. نقل می کنند که مردم تهران از او استقبال شایان نموده و از وی خواستند که در یکی از مساجد تهران٬ نماز جماعت بگذارد و چون او قبول نکرد٬ از آن نظر که بتوانند به او اقتدا کنند٬ تمام دیوارهای خانه های بين منزل او و مسجد شاه را که تعداد زیادی خانه می شد سوراخ کردند تا بتوانند بنا به دستور مذهب٬ با چشم به او اقتدا کنند.(1( مجاهدان و آزادی خواهان وطن دوست در پرتو هدایت و اقتدار معنوی اش به جهاد خود ادامه می دادند. سرانجام آن عالم ربانی و فقيه عالی قدر پس از عمری جهاد و اجتهاد در سنگر علم و تقوا و خدمت به اسلام و مسلمين در 17شعبان المعظم سال 1313 هجری قمری برابر با 13 بهمن سال 1274 هجری شمسی چهره در نقاب خاک کشيد و به ملکوت اعلی پيوست. در ارتحال جانگدازش ایران اسلامی و حوزه های علميه به ویژه شهر تبریز به سوگی عظيم نشست. پيکر پاکش را پس از تشييع کم نظير٬ مدتی در جوار امام زاده سيد حمزه(ع) به ودیعه گذاشتند و سپس به نجف اشرف منتقل و در آرامگاه خصوصی خاندان مجتهد تبریزی به خاک سپردند.(2( قدس الله نفسه الزکيه٬ روحش شاد و یادش گرامی باد. 1­باقر عاقلی ـ مشاهير رجال ـ ص 347. 2 ­عادل مولائی ­ آشنایان ره عشق – ص 23 کليه حقوق برای خبرگزاری حوزه محفوظ می باشد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -