انهار
انهار
مطالب خواندنی

طريق ثبوت وقفيت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1253 - زمينى است كه در ميان مردم مشهور و معروف به وقف بودن است و بنام وقف هم در اوقاف ثبت شده و چون مجهول التوليه بوده اهالى محل شخصى را بعنوان معتمد معرفى نموده‌اند و چند سال است كه عمل به وقف هم نموده لكن افواها از بعضى از اهل بلد شنيده مىشود كه اين ملك وقف شرعى نيست و مالك واقعى او آن را وقف ننموده در هر صورت هيچ يك از وقف بودن و نبودن آن مدرك حسابى ندارد و چون اين ملك در اوقاف بعنوان وقفيت ثبت شده بر فرض اين كه متصدى مزبور رفع يد نمايد به تصرف ورثه مالك اول نمىرسد در اين صورت تكليف اين ملك و متصدى راجع به اين زمين چيست

جواب: در فرض مسأله اگر ملك مدتى در دست متصدى وقف بوده و بعنوان موقوفه در آن تصرف مىكرده با احتمال وقف بودن محكوم بوقفيت است و اگر متصرف سابق بريد متصدى معلوم باشد وبغير شرعى هم نبوده و مدعى ملك بلا معارض باشد محكوم به ملكيت است و اگر مدعى ملك با مدعى وقفيت هر دو موجود است مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال 1254 - هر گاه قرآن يا كتابى در دست كسى باشد و او ادعاى ملكيت نمايد در صورتى كه بر آن كتاب يا قرآن نوشته شده كه وقف است آيا به همين نوشته وقفيت ثابت مىشود يا نه.

جواب: در مورد سؤال وقفيت ثابت نمىشود و خريد و فروش آن جايز است بلى ظاهر اين است كه وجود آن نوشته نقص حساب مىشود پس اگر بر مشترى مخفى بوده و بعد مطلع شده اختيار فسخ دارد.

سؤال 1255 - هر گاه در بين تركه ميت ورقه‌اى به خط ميت پيدا شود كه در آن نوشته شده فلان ملك من وقف است و قبض و اقباض هم واقع شده آيا وقفيت ثابت مىشود يا خير.

جواب: در فرض سؤال به مجرد اين نوشته وقفيت ثابت نمىشود چون احتمال مىرود كه نوشته باشد براى اين كه بعدا آن را وقف كند بلى هر گاه از ورقه مذكوره اطمينان بوقفيت حاصل شود وقفيت ثابت مىشود.

 سؤال 1256 - وقفيت بچه چيز ثابت مىشود.

جواب: ثابت مىشود به شياعى كه موجب علم يا اطمينان باشد و به اقرار كسى كه موقوفه در دست او است و به اين كه موقوفه در تصرف وقف باشد به اين كه هر كسى در آن تصرف مىكند معامله وقف با آن مىنمايند بدون اين كه معارضى در بين باشد ما دامى كه خلاف آن ثابت نشود و همين طور شهادت دو مرد عادل بر وقفيت


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -