انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام تعزیرات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال1:آيا ارتكاب صغائر هم تعزير دارد يا نه؟چ.ن از تحرير الوسيلهٔ با ترجمه،جلد4،صفحه212«الخامس»استفاده مي شود كه تعزير ندارد ولي از صفح 218 مساله 4،استفاده مي شود كه دارد؟

جواب:در صورت صلاحديد حاكم شرع تعزير مي شود.

سؤال2:در جلد دوم تحرير الوسيله ،صفحه430چنين آمده :«الخامس كل من ترك واجباًاو ارتكب حراماً فلالام و نائبه تعزيره بشرط ان يكون من الكبائر »و در جلد دوم ،ص433،ذيل مساله 4 چنين آمده:«و لو ارتكب شيعاً من المحرمات (غير ماقرر الشارع فيه حداً) عالماً بتحريمها لا مستحلاً عزر،سواءُ كانت المحرمات من الكبائر اوو الصغار»جمع بين دو عبارت چگونه است و كدام صحيح است؟

جواب:مورد مساله دوم محرماتي است كه بر تحريم آن اجماع است.

سؤال3:نظر به اين كه قسمت عمدهٔ قوانين جزائي را بخش تعزيرات تشكيل مي دهد و همچنين اكثر دعاوي مطروحه در محاكم دادگستري مشمول اين بخش مي باشد و در شرايط فعلي (كه به علت كمبود و يا نبودن قاضي مجتهد قضاتي كه دارا يليسانس «قضايي» يا ليسانس «الهيات رشتهٔ منقول» يا ليسانس «دانشكدهٔ علوم قضايي قم» هستند و يا طلابي كه حداقل دو سال « خارجج قضائ» را ديده اند «محاكم »را تشكيل مي دهند)مجلس شوراي اسلامي به منظور مراعات وحدت رويه درمحاكم جمهوري اسامي (كه امري ضروري و جزء وظايف دستگاه قضايي طبق اصل 161 قانون اساسي است) و با رعايت اصل مسلم فقهي «مايراه الحاكم و اكثر» نوع تعزيرات را معين و مقدار آن رابين حداقل و حداكثر قرارداه تا «بين اقل و اكثر» در اختيار قاضي قرار گيرد.

اين مصوبات تا كنون مورد تاييد شوراي محترم نگهبان بوده و در محاكم دادگستري براساس اين قوانين عمل شده است. ولي اخيراشوراي محترم نگهبان نظر داده كه تعيين نوع و مقدار تعزير غير شرعي است و لازم است به نظر قاضي واگذار شود تا نوع و مقدار آن را به هر ميزان  معين نمايد.

به نظر مي رسد چنانچه در قوانين نوع و مقدار تعزير مشخص نگردد علاوه بر اين كه تصويب قانون معني نخواهد داشت مشكلاتي را نيز در بر خواهد داشت:

اولاً:عدم وحدت رويهٔ قضائي و تفاوت فاحش در احكام صادره به وجود خواهد آمد و هر دادگاه براي يك جرمم نوعي مجازات معين خواهد كرد كه سيستم ضائي را متزلزل ساخته و نظام قضائي را دگرگون خواهد نمود.

ثانياً:مصوبات گذشتهٔ مجلس با اين استظهار سست شده و دستگاه قضائي متزلزل مي گردد.

بدون ترديد راهنمائيهاي آن بزرگوار در حل اين مشكل راهگشا بوده و موجب امتنان خواهد شد.

جواب:در اين موقع كه اكثريت قاطع متصديان امر قضاء واجد شرايط شرعيهٔ قضاوت نيستند و از باب ضرورت اجازه به آنان داده شده است حق تعيين حدود تعزير را بدون اجازهٔ فقيه جامع الشرايط ندارند .بنابراين لازم است با تعيين هيئتي(مركب از جناب عالي [حجة الاسلام آقاي يزدي[ و جناب حجة الاسلام آقاي اردبيلي و دو نفر از فقهاء شوراي محترم نگهبان به انتخاب فقهاء مذكور نگهبان) حدود تعزيرات را تعيين كنند كه در آن چهارچوب اجازه داده شود و حق تخطي در آن نداشته باشند و البته اين امر موقتي و اضطراي است تا انشاء الله قضاوت جامع الشرايط تعيين گردند.

سؤال4:آيا حبس فنفي بلد ،تعطيل محل كسب ،منع از ادامهٔ خدمت در ادارات دولتي ،جريمهٔ مالي و به طور كلي هر تنبيهي  (كه به نظر مي رسد موجب تنبه و خود داري از ارتكاب جرايم گردد)جائز است به عنوان تعزير تعيين شود؟يا در تعزيرات به مجازتهاي منصوص بايد اكتفاء كرد؟

جواب:در تعزيرات شرعيه احتياط آن است كه به مجازاتهاي منصوصه اكتفاء بشود مگر آن كه جنبهٔ عمومي داشته باشد مثل احتكار و گران فروشي كه با مقررات حكومتي داخل در مساله بعدي  است.

سؤال5:اگر مجرم همهٔ مقدمات جرم را بجا آورده ولي به دليل يك امر غير اختياري جرم واقع نشده است آيا مي توان او را تعقيب و تعزير نمود يا نه؟

جواب:اگر اقدام براي به هم زدن نظم يا براندازي جمهوري اسلامي باشد بايد تعقيب شود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -