انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام وطن

بزرگ نمایی کوچک نمایی

١ – حکم کسانی که سالهای زیادی از وطن خود تبعید شده اند.

سؤال:اینجانب و خانواده حدود 24 سال پیش از نجف تبعید شده ایم و در تهران زندگی می کردیم البته از شهر خود که زادگاه ما هم بود اعراض نکردیم و نیت ما این بود که هر زمان راه باز شد به وطن شرعی خود باز گردیم حال راه برای بازگشت مهیا شده، آیا پس از بازگشت نماز ما تمام است یا پس از نیت اقامت مجدد چند ماه , نماز تمام و روزه صحیح خواهد بود؟

جواب: در فرض سؤال که عملاً اعراض حاصل شده نماز و روزه شما در آنجا شکسته است ولی چنانچه قصد داشته باشید برای سکونت مستمر به آنجا باز گردید نماز و روزه شما در آنجا تمام است ولی احتیاطاً هفته اول را جمع بخوانید یا قصد ده روز کنید.

٢ – باقی ماندن وقت نماز برای مسافری که نمازش را شکسته خوانده

سؤال:کسی که در مسافرت است و نماز خود را شکسته می خواند اگر قبل از فوت وقت (یعنی زمان کافی برای ادای نماز کامل را دارد) آیا باید دوباره نماز بخواند یا همان نماز شکسته خوانده شده کفایت می کند؟

جواب: همان نماز کفایت می کند و نیازی به اعاده نیست.

٣ – وطن پدری

سؤال:وطن پدر وطن شخص محسوب میشود؟

جواب: وطن پدر وطن فرزند محسوب نمی شود مگر این که در آنجا برای مدت طولانی مثل یک سال سکونت مستمر داشته باشد.

٤ – بلاد کبیره

سؤال:آیا تهران یا مانند آن از بلاد کبیره است؟

جواب: حکم بلاد کبیره و غیر کبیره یکسان است مگر در جاهایى که هر محلّه از آن عرفاً یک شهر مستقل محسوب شود.

٥ – تبعیت زن از شوهر در وطن

سؤال:آیا زن در وطن، تابع شوهر است؟

جواب: اگر قصد زن تبعیّت از شوهر بوده باشد، از نظر وطن تابع است.

٦ – احکام بلاد کبیره

سؤال:مقصود از بلاد کبیره چیست؟ در ایران چند شهر کبیره داریم و در بلاد کبیره مسافت را از آخر شهر باید حساب کرد یا آخر محلّه؟

جواب: تفاوتى میان شهرهاى بزرگ و کوچک نیست و بلاد کبیره و صغیره در احکام مسافر یکسان است مگر این که شهرى به قدرى بزرگ شود که هر محلّه از آن یک شهر مستقل محسوب شود مثل شمیران و شهر رى که در عین اتصال به تهران شهرهاى مستقلّى محسوب مى شوند ولى محلاّت مختلف تهران جزء تهران محسوب مى شوند و در مواردى که هر محلّه اى شهر مستقلى است اگر بین آنها فاصله نماز قصر باشد نماز شکسته مى باشد و در غیر این صورت تمام است و معیار در مسافت، آخرین خانه هاى شهر است.

٧ – پاسخ چند سوال درباره وطن اصلی

سؤال:لطفاً در مورد وطن به سؤوالات زیر پاسخ دهید:

الف) کسى که به وطن پدر خود رفت و آمد مى کند (در چند مرحله، ولى در طول سال کمتر از شش ماه در آن جا اقامت دارد) و آن مکان را به عنوان وطن قبول دارد، آیا آن جا وطن او محسوب مى شود؟

ب) کسى که در جایى به دنیا آمده، ولى در آن جا زندگى نکرده، یا کمتر از شش ماه در آن جا بوده، آیا آنجا وطن او محسوب مى شود؟

د) کسى که در جایى به دنیا آمده، و چند سال ابتدایى عمر در آن جا زندگى نموده، و از آنجا به شهر دیگرى مهاجرت کرده، و از وطنش اعراض نکرده، و در صورت امکان براى زندگى به آن جا باز خواهد گشت، (هر سال در تابستان مدّتى به آن جا مى رود) حکم نماز و روزه او چگونه مى باشد؟

هـ) آیا همسر و فرزندان هم در مسائل و احکام، مثل مرجع تقلید، وطن و اعراض از وطن، تابع پدر خانواده مى باشند؟

و) آیا داشتن ملک و املاک شخصى، یا پدرى تأثیرى در حکم وطن دارد؟

جواب: الف و ب: وطن جایى است که انسان در آن زندگى مستمر دارد، و لااقل هر سال چند ماه در آن جا مى ماند، و بقیّه امورى که ذکر کردید تأثیرى ندارد.

جواب:  در صورتى که قصد داشته باشد در آینده نه چندان دور (مثلا در چند سال دیگر) براى سکونت مستمر به آن جا بازگردد، اعراض حاصل نشده و نماز و روزه اش در آن جا تمام است. در غیر این صورت، نمازش شکسته است.

جواب:  در مسأله تقلید تابع نیستند و در وطن و اعراض هرگاه با پدر زندگى مى کنند و موافق نظرات او هستند تابع محسوب مى شوند.

جواب:  تأثیرى ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -