انهار
انهار
مطالب خواندنی

مصاحبه با آیةالله صبوری

بزرگ نمایی کوچک نمایی
حوزه: با تشکر از حضرت عالی از این که قبول زحمت فرمودید و اجازه دادید از محضرتان استفاده بریم و پرسشهایی را که پاسخ آنها مفید برای طلاب علوم دینی مفیدخواهد بود مطرح کنیم.
در ابتدا بفرمایید در چه تاریخی متولد شده اید و از چه تاریخی شروع به تحصیل کردید و از محضر چه کسانی بهره برده اید.
* بسم اللّه الرحمن الرحیم. تاریخ ولادت بنده برابر شناسنامه 1290 هـ.ش است و در شهر قم متولد شده ام.
در همین شهر زادگاهم قرآن نصاب الصبیان گلستان سعدی را در مکتب خانه فرا گرفتم و پس از آن به حوزه رفتم و به تحصیل علوم دینی پرداختم.
مقدمات را در نزد آقایان: حاج شیخ قاسم نحوی و حاج میرزا علی ادیب تهرانی و دیگر اساتید ادبیات آموختم.
پس از به پایان رساندن مقدمات برای فراگیری سطوح عالیه در محضر آیات عظام: حاج شیخ حسن فاضل حاج میرزا محمود روحانی آقا میرزا محمد همدانی حاج سید حسن کوچه حرمی حاج میرزا ابوالفضل زاهدی رحمة اللّه علیهم حاضر شدم.
البته در این بین از محضر بزرگانی چون آیات عظام: حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم صدرالدین صدر حاج سید محمد تقی خوانساری و امام خمینی بهره برده ام.
حوزه: در محضر امام خمینی برای فراگیری چه دانشی شرکت جسته اید.
* ایشان شبها در مدرسه دارالشف شمسیه تدریس می کرد که بنده در این درست شرکت می کردم.
افزون بر این گاهی وقتها در درس منطق منظومه ایشان هم حاضر می شدم.
حضرت ایشان درس اخلاق بسیار خوب و سازنده ای داشت که من در آن درس حاضر می شدم.
حوزه: آیا حضرت عالی به جز حوزه قم از دیگر حوزه ها هم استفاده کرده اید.
* بله از حوزه تهران و مدتی از حوزه بروجرد استفاده کرده ام. به حوزه تهران رفتم که بمانم و در مدرسه مروی هم حجره گرفتم ولی چند ماهی بیش تر نتوانستم بمانم و در همین مدت مقداری از مکاسب را در محضر آقا میرزا احمد آشتیانی فرا گرفتم.
چند ماهی هم در حوزه بروجرد ماندم و از محضر آیت اللّه بروجردی استفاده کردم.
البته به بروجرد برای ماندن نرفته بودم بلکه حامل نامه ای بودم از آیت اللّه صدر برای آیت اللّه بروجردی که در آن زمان در بروجرد ساکن بود.
آن وقت که من به بروجرد رفتم ایشان در مدرسه نوربخش آن شهر مکاسب محرمه تدریس می کرد. روزی که من در جلسه درس ایشان شرکت کردم سخن درباره آیه شریفه ذیل بود:
(یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه.)
مجذوب شدم از این روی چند ماهی در همان مدرسه ماندم و در درس ایشان حاضر شدم که درس بسیار خوب و قابل استفاده ای بود.
حوزه: ممکن است بفرمایید محتوای نامه ای که از سوی آیت اللّه صدر برای آیت اللّه بروجردی به بروجرد بردید چه بود و دیگر این که چرا حضرت عالی برای رساندن نامه انتخاب شدید.
* محتوای نامه درخواست حمایت از مبارزات و حرکتهای حاج آقا حسین قمی علیه پهلوی بود. امّا چرا بنده را مرحوم صدر انتخاب کرد؟ به خاطر رابطه نزدیکی بود که با حضرت ایشان داشتم. من علاوه بر افتخار شاگردی ایشان چون خط خوشی داشتم در نوشتن کتاب (المهدی) به ایشان کمک می کردم. آن مرحوم تقریر می کرد و من می نوشتم و این سبب شده بود که به محضر آن بزرگوار بسیار شرفیاب بشوم و با یکدیگر انس بگیریم.
حوزه: از روزگار تحصیل خود بگویید که چگونه گذشت و اگر خاطره ای هم از اساتید و دیگر بزرگان حوزه دارید و اکنون برای طلاب می تواند مفید می باشد بیان کنید.
* روزگار تحصیل را من به سختی گذراندم. پدرم کشاورز بود و وضع زندگی رو به راهی نداشت; از این روی ناگزیر بودم در کنار تحصیل به کار بپردازم هم برای اداره روزانه زندگی و هم برای تهیه کاغذ. من چون آموزش خط می دیدم نیاز بسیار به کاغذ داشتم از حلب هم برای تمرین خط استفاده می کردم.
البته بیش تر طلبه ها در آن زمان به سختی می گذراندند و در تنگنا بودند و من شاید بیش تر. چنان در تنگنای مالی بودم که نمی توانستم کتاب درسی بخرم و می گشتم کتابهای فرسوده و ناقص را با بهای ارزان تر می خریدم سپس ورقهایی را که از بین رفته بود می نوشتم. از جمله کتاب کفایه و مجمع البحرین را ناقص خریدم و آن گاه با خط خود کاستیهای آنها را اصلاح کردم که اکنون در کتابخانه مدرسه موجودند.
شهریه در دوره ما کم بود و آن هم مرتب نبود; از این روی طلاب واقعاً مشکل مالی داشتند و در وضع بسیار بدی به سر می بردند.
امّا با همه وضع بد معیشتی و بدگذرانیه انسان وقتی قله های بلند معنوی را می دید آرامش می یافت. وقتی صفا و صمیمیت بزرگواری بلندنظری عشق به اسلام و اهل بیت را در بزرگان حوزه می دید احساس آرامش می کرد و درد و رنج خود را از یاد می برد.
مثلاً در روزگاری که رژیم پهلوی تلاش می ورزید عشق و علاقه به اهل بیت را در بین مردم ما کم رنگ کند و نام آنان را از درخشش و جلوه گری بیندازد حاج شیخ عبدالکریم درس خود را هر روزه پس از ذکر مصیبت یکی از مداحان و یاد و بزرگداشت ائمه طهار(ع) شروع می کرد.
ییا با آن همه دعوا و کشمکش که بر سر مقام و موقعیت وجود داشت و دارد می دید در حوزه علمیه شخصیت والا مقداری چون حاج ابوالقاسم قمی وجود دارد با این که شایستگی مرجعیت داشت این مقام را نپذیرفت و در پاسخ کسانی که به وی پیشنهاد مرجعیت کرده بودند گفته بود: حاج شیخ عبدالکریم بر من مقدم است. اینها و روح معنوی حاکم بر حوزه ه طلاب علاقه مند را با همه سختیه در حوزه ماندگار می کرد.
حوزه: از چه زمانی به کاشان تشریف آوردید و چرا؟
* بنده در ربیع الاول سال 1363هجری قمری به کاشان آمدم و از همان زمان تاکنون و به استثنای مدت کوتاهی که به قم برگشتم که حدود پنجاه و پنج سال می گذرد در این شهر مانده ام و به وعظ و تبلیغ و تدریس و رسیدگی به امور مردم پرداخته ام.
امّا این که چرا به کاشان آمده ام؟ آیت اللّه خالصی زاده وقتی که از عراق تبعید شد به کاشان آمد. ایشان هنگامی حوزه از هم پاشیده کاشان را می بینید در این فکر می افتد که به حوزه سروسامان بدهد و آن را احیاء کند. برای این هدف به شخصی نیاز پیدا می کند; از این روی به مرحوم صدرالدین نامه می نویسد و از ایشان می خواهد که برای تدریس و سرپرستی حوزه کاشان کسی را به این شهر بفرستد.
مرحوم صدر تقاضای مرحوم خالصی را در سر درس مطرح کرد. دو هفته ای گذشت کسی پاسخ نداد. بنده به خاطر آشنایی انس و علاقه ای که به مرحوم صدر داشتم نخواستم تقاضای ایشان بی پاسخ بماند. به ایشان اعلام آمادگی کردم و آن بزرگوار هم استقبال کرد و بنده بدون هیچ مقدمه و تمهیدی روانه کاشان شدم و در مسجد (باباولی) از مقدمات تا لمعه را صبح و عصر تدریس می کردم.
حوزه: فرمودید در این مدت یک بار به قم برگشته اید و دوباره به کاشان آمده اید. اگر ممکن است علت آن را بیان بفرمایید.
* برخی نابسامانیها و نامهربانیها ومشکلات زندگی به سرقت رفتن اندک اثاثیه منزل ما و مسائل و گرفتاریهای دیگر سبب شد که به قم برگردم. ولی پس از چندی اهالی کاشان از آیت اللّه بروجردی که در آن زمان زعیم حوزه بود درخواست بازگشت مرا کردند.
آیت اللّه بروجردی امام خمینی را به منزل ما فرستاد و ایشان درخواست مردم کاشان و آیت اللّه بروجردی را مطرح فرمود و بنده ناگزیر پذیرفتم که برگردم.
حوزه: کاشان درگذشته یکی از حوزه های مهم شیعه را درخود داشته و زمانی که حضرت عالی در حوزه کاشان مشغول به تدریس شدید اثری از آن پیشینه درخشان بود و در کل وضع حوزه کاشان چگونه بود.
* همان گونه که می دانید زمانی حوزه کاشان یکی از پررونق ترین حوزه های شیعه بود و از چنان قوت و جایگاه علمی برخوردار بوده که توانسته شیخ انصاری طالب علم و سره از ناسره شناس و اهل دقت و تیزبینی را مدتی ماندگار کند و محضر نراقی را از هر جهت قابل استفاده بداند و از حوزه کاشان با عظمت یاد کند.
ولی متأسفانه این حوزه کهن و با سابقه بارحلت شخصیتهای علمی و عملی و حوادث گوناگون کم کم از رونق می افتد و وقتی ما به این شهر آمدیم هیچ اثری از آن پیشینه درخشان نبود و چند مدرسه ای که مانده بود یا ویران شده بودند و یا این که به تصرف نااهلان درآمده بودند. در آنها نه جلسه درس و بحثی برگزار می شد و نه از جنب و جوش اهل علم خبری بود همه جا و همه چیز را گرد و غبار فرا گرفته بود.
از این روی ما ابتدا که آمدیم در همان مسجد گذر باباولی که محل اقامه نماز جماعت ما بود حوزه درسی را تشکیل دادیم و مشتاقان و علاقه مندان زیادی جمع شدند. با رونق بود. از مقدمات تا سطح در آن جا تدریس می شد. آقای امامی کاشانی راستی کاشانی و… جزء این شاگردان بودند. تا این که روزی طلبه ای پیشنهاد کرد: محل درس و بحث را به مدرسه سلطانی (فتح علیشاه) که مدرسه ای بزرگ و به نسبت رو به راه تر بود انتقال دهیم.
بنده نپذیرفتم. از ایشان و گروهی دیگر از طلاب اصرار و از من اکراه. تا این که بنا را بر استخاره گذاشتیم. استخاره گرفتم آیه شریفه: (اللّه نورالسماوات والارض مثل نوره کمشکوة) آمد به ناچار پیشنهاد آقایان را پذیرفتم و به سوی مدرسه سلطان روانه شدیم. وارد مدرسه که شدیم دیدیم همه چیز به هم ریخته اتاقها ویرانند و پر از خاک و آشغال برخی از آنها به انبار کالاهای کاسبها بدل شده اند و پاره ای هم در اختیار هیأتها قرار دارند فرشهای مَدْرس را هم در انبار گذاشته و در آن را بسته اند. هیچ چیز بسامان نبود. مدرسه از حال مدرسه بودن خارج شده بود. طلبه ها قفلها را باز کردند مدرس را فرش کردند و حجره را گشودند و آب زند و خاک و غبار آنها را روفتند و با زحمت و مشقت مدرسه را برای درس و بحث مهیا ساختند و درس ما به آن جا انتقال یافت و کم کم مدرسه رونق گرفت و اکنون یکی از مدرسه های فعال و خوب کاشان و نام آن هم به مدرسه امام تغییر یافت.
حوزه: حضرت عالی شکر خد از مدرسان موفق و با جاذبه بوده اید و شاگردان بسیاری تربیت و تحویل جامعه داده اید. بفرمایید از کی تدریس را شروع کرده اید و اگر امکان دارد از شخصیتهای نامور علمی و سیاسی که از محضر شما بهره برده اند نام ببرید.
* از همان سالهای اول تحصیل در کنار تحصیل تدریس هم داشته ام و تا قم بودم از مقدمات تا لمعه را تدریس می کردم و بزرگانی همانند: موسی صدر شهید مطهری (مقداری از معالم) اخوان مرعشی آقایان روحانی آقامیرزا علی محدث زاده پسر حاج شیخ عباس قمی و بزرگان دیگری در برخی از درسهایی که می گفتم شرکت می جستند.
از زمانی که به کاشان آمده ام از مقدمات تا سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس داشته ام.
حوزه: حضرت عالی به جز تدریس فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی هم داشته اید اگر امکان دارد شمّه ای از آنها را بیان کنید.
* از همان آغاز ورود به کاشان سعی کردم خود را محدود به تدریس و حشر و نشر با طلاب و اهل فضل و اقامه جماعت نکنم بلکه دامنه فعالیتها و تلاشهای دینی و فرهنگی خود را گستراندم و با نسل جوان و توده مردم ارتباط برقرار کردم و برای این منظور نخستین کاری که با همت و کمک مؤمنین انجام دادم مسجد باباولی را که مخروبه و متروکه بود سروسامان دادم حجره های آن را مرتب کردم و گروهی از طلاب را اسکان دادم و مهم تر از همه کتابخانه ای تشکیل دادم و نسل جوان را با دنیای کتاب آشنا ساختم و به کتابخوانی تشویق کردم. این کتابخانه در ابتدا کوچک بود و بعد که نقش آن را بیش از پیش حس کردیم و استقبال گرم نسل جوان و طلاب و اهل فضل را دیدیم به فکر گسترش آن افتادیم و آن را گسترش دادیم و اکنون نیز طرح جدیدی برای آن داریم که خدا اگر توفیق دهد اجرا خواهیم کرد.
اینک این کتابخانه هشت هزار کتاب دارد که برخی از آنه کتابهای خطی و نفیس هستند. در حین کار با مردم نسل جوان و طلاب و اهل فضل احساس کردم در حوزه اندیشه اسلامی و اخلاق عملی به نوشته هایی نیاز است که هم مردم عادی و مؤمنین بتوانند از آنها استفاده کنند و هم برای اهل علم به کار آید و مفید باشد دست به کار شدم و کتابی به نام (اخلاق جعفری) نگاشتم و عرضه کردم.
دراین اثر خواستم بفهمانم اگر رفتار ناخوش آیند و ناهنجاری در رفتار گروهی از مسلمانان دیده می شود و همین را بیگانگان بهانه کرده اند برای کوبیدن اسلام و تبلیغات مسموم علیه اسلام به خاطر عمل نکردن آنان به آداب اسلامی و تقلید از بیگانگان است و گرنه هرکس که به آداب اسلامی عمل کند زیباترین و پسندیده ترین رفتار را خواهد داشت. در مقدمه این اثر نوشته ام:
(از آن جایی که شریعت اسلام آخرین شریعتی است که خداوند متعال به توسط نور پاک خود محمد بن عبداللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم برای بشر فرستاد و آخرین دستور اجتماعی و فردی هر فرد را بیان فرمود متأسفانه مسلمان از راه نادانی و هواپرستی و تقلید ِ از اجانب بسیاری از آداب اسلامی را از دست داده اند. از طرفی هم دشمنان بدبین به اسلام و مسلمانان شده و نکوهش از رفتار و کردار آنها نموده از این جهت لازم دانستم که برخی از آداب و وظائف مسلمانان را نسبت به خودشان و نسبت به اجانب بیان کنم تا روشن گردد که اگر گروندگان به دین و آیین آن سرور کوتاهی کردند در یادگرفتن و یا سهل انگاری نمودند در مقام عمل موجب خرده گیری در دین نمی شود.
هرچه هست از قامتث ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
چنانچه پیامبراکرم(ص) فرمود:
بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.)
اگر کسی از راه انصاف و دقت بنگرد در وظایف مقرره اقرار خواهد کرد که عمل کننده به آن وظائف برجسته ترین افراد جامعه عالم به شمار می رود.)
در این اثر از هر بوستان گلی چیده ام و به مؤمنان و کسانی که می خواهند و علاقه دارند به آداب اسلامی عمل کنند تقدیم کرده ام:
حق برادران ایمانی بر یکدیگر
حق آموزگار بر دانش آموز
حق دانش آموز بر دانش آموز
حق امام بر رعیت و حق رعیت بر امام
حق پدر و مادر بر فرزند
حق فرزند بر پدر و مادر
وظیفه شخص غنی و بی نیاز.
وظیفه فقیر
و…
از آن جا که اخلاق عملی در حوزه ها باید از همه جا جلوه بهتر و بیش تری داشته باشد و طلبه با عمل به اخلاق و آداب اسلامی هم خود را آراسته سازد و در جامعه برجسته شود و هم برای دیگر الگو قرار گیرد کتابی نگاشتم به نام: (سلک الدرر) که مضامین روایات اخلاقی را به زبان عربی به شعر درآورده ام تا طلاب ضمن آشنایی با مسائل اخلاقی به نکات ادبی زبانِ عربی نیز آشنا شوند:
درباره بی نیازی و عزت مندی سروده ام:
روی بن یحیی باسناد الی
جعفر الصادق نعم ماروی
قیامک اللیل من الشرافة
وقرب فجر اللیل خیر ساعة
وعزُّک استغناؤک عمّافی
ایدی الانام انّه مایکفی
درباره قناعت و خرسندی سروده ام:
عمرو روی وابن هلال کنیته
عن باقر العلوم ما ماهیته
ایاک ان تطمح عینیک الی
من هو فوقک وقال اللّه: ل
تعجبک فی قلبک شک فاعتبر
عیش رسول اللّه ثم فاصطبر
فکان قوته من الشعیر
قد قنع العیشة بالیسیر
درباره برادری سروده ام:
عن ابیعبداللّه مرفوعاً روی
ابن محمد یُسمی احمد
ان احبّ الناس من اخوانی
الیَّ من یعلمنی نقصانی
من احسن الاحباب عندی من یری
عیباً عرانی و بلطف اعلما.
درباره نشانه بزرگواری سروده ام:
روایةٌ من عدة الاصحاب
اسنادها بصادق الاطیاب
خصَّ الالهُ الرسل بالمکارم
خلّق بها اخذاً من الاعاظم
وهذه الیقین والقناعة
الصبر و السخاء والشجاعة
وما یکون آیة الدّیانه
الصدق والاداء للامانة
الحلم ثم الشکر والمروّة
واختم بحسن الخلق والفتوّة
درباره قراءت قرآن سروده ام:
روی حریز و هو من ثقاة
عن صادق الائمة الهداة
قال له القرآن عهداللّه
فلینظُرِ المسلم عهد اللّه
وینبغی فی کل یوم یقرءُ
خمسین آیة وهذا ملج
درباره تقوا سروده ام:
ابو عبیدة باسناد الی
با قرنا عن العلی نقل
ولایقلَّ عمل مع التُقی
کیف یقلُّ ما الا له قَبِل
لنا حدیث عن ابی اُسامة
عن ابیعبد اللّه ذی الکرامة
کونوا دعاة الناس کونوا زین
ولاتکوننَّ علینا شین
و برای آشنایی مردم و نسل جوان با قرآن و أنس بیش تر با این کتاب بزرگ الهی و بهره مندی از این سفره پرنعمت و پر برکت دو اثر قرآنی نگاشته ام: خبرهای غیبی در قرآن و دروس فی امثال القرآن من القصص و البرهان.
درخبر غیبی در قرآن خواسته ام از راه خبرهای غیبی قرآن معجزه بودن قرآن را ثابت کنم.
در دروس فی امثال القرآن من القصص والبرهان امثال قرآن را در موضوعات گوناگون گردآورده ام و شرح کوتاهی درباره هر یک از مثالها نوشته ام:
ضرب المثل فایده های بسیار دارد; زیرا امور معنوی را به امور محسوس و معهود تشبیه می کند و این بسیار در روحیه انسان اثر می گذارد و ذهن اُنس به آن امر معنوی پیدا می کند و اعتقادش محکم می شود و از لحاظ حکمت و لطف در بیان مطلب روشن می شود. در این جا چند مثال ذکر می کنم تا مطلب بهتر روشن بشود:
امام صادق(ع) می فرماید:
(رسول خدا(ص) در سفری با یاران در سرزمین خشک و بی حاصلی از مرکبها فرود آمدند.
پیامبر(ص) رو به یاران کرد و فرمود: هیزم جمع کنید.
ییاران عرض کردند: یا رسول اللّه از این سرزمین خشک و بی حاصل چگونه هیزم جمع کنیم. هیزمی دیده نمی شود.
پیامبر(ص) فرمود: هر کس هر اندازه می تواند جمع کند.
اصحاب روانه صحرا شدند. با دقت به روی زمین نگاه می کردند و اگر شاخه و خار و خسی می دیدند جمع می کردند.
هرکس هر اندازه توانست ذره ذره جمع کرد و باخود آورد. همین که همه افراد هر چه جمع کرده بودند روی هم ریختند مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول خدا(ص) فرمود:
گناهان کوچک هم مانند همین هیزمها کوچک هستند و ابتدا به نظر نمی آیند ولی هر چیز تعقیب کننده ای دارد. همان گونه که شما جستید و پی گرفتید این اندازه هیزم جمع شد گناهان شما هم جمع می شود و یک روز می بینید از همان گناهان خرد که به چشم نمی آمد انبوه عظیمی جمع شده است:
هکذا تجتمع الذنوب ایّاکم والمحقرات من الذنوب.)
در این بیان رسول خدا با مثال مطلب غیرمحسوس را با همانند کردن به محسوس روشن کرد و بی گمان این سخن در عمق جان آنان اثر گذارده و در عمق جان هر کسی که به خدا و قیامت ایمان داشته باشد اثر خواهد گذاشت.
ییا حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه پرهیزگاری را تشبیه می فرماید به مرکب رام و ناپرهیزگاری به مرکب چموش و بدرفتار:
(ان التقوی مطایا ذُلَلُ حمل علیها اهلها واعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة.)
هان ای مردم! پرهیزگاری مرکب رام را ماند سواران بر آنها لجام به دست و آرام. می رانند تا سواران خود را به بهشت درآرند.
(وان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها وخلعت لجمها فتقحّمت بهم النّار.)
هان ای مردم! خطاکاریه چون اسبهای بدرفتار و خطاکاران بر آنها سوار عنان گشاده می تازند تا سوار خود را به آتش در اندازند.
خداوند سبحان بسیاری از صلاح و فساد را به طریق مثال آورده است (لعلهم یتفکرون الیه) تا مردمان در فکر فرو روند و از مثالها نتیجه بگیرند.
خداوند درباره عالم بی عمل می فرماید:
(مثل الذین حُمّلوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا بئس مثل القوم الذین کذبوا بایات اللّه واللّه لایهدی القوم الظالمین.)
مَثَل کسانی که تورات بر آنان فرو فرستاده شد و بدان عمل نمی کنند مَثَلِ آن الاغی است که کتابها را حمل می کند. بد داستانی است داستان مردمی که آیات خدا را دروغ می شمرده اند و خدا ستمکاران را هدایت نمی کند.
بنابراین کسی که قرآن را می خواند و تدبر ندارد و از معانی آن غافل است مصداق همین مَثَل است.
علم کز تو تو را بستاند
جهل ازعلم به بود صدبار
غول باشد نه عالم آن که از او
بشنوی گفت و نشنوی کردار
ره ندانسته ای از آنی گُم
عزّ ندانسته ای از آنی خوار
من با نوشتن این اثر خواسته ام این نکته های لطیف و درس آموز و عبرت انگیز قرآنی را با زبان ساده به مؤمنان انتقال دهم.
حوزه: حضرت عالی از شخصیتهای صاحب نقش در حرکت سیاسی و انقلاب مردم کاشان و از پشتیبانان جدّی و سخت گوش نهضت امام خمینی بوده اید اگر امکان دارد خلاصه ای از تلاشهای سیاسی خود بیان کنید.
* درکنار کارهای فرهنگی بنابر وظیفه و مسؤولیتی که داشتم در امور سیاسی دخالت می کردم و کارهایی انجام می دادم که به پاره ای از آنها اشاره می کنم:
تشخیص دادم حرکت فدائیان اسلام علیه نابسامانیها و ستم دستگاه و رژیم پهلوی درست است و باید از آنان پشتیبانی کرد; از این روی تلاش می کردم نام و هدفها و برنامه های این گروه را در کاشان مطرح کنم و آنان را به مردم بشناسانم. برای این منظور از سید مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام دعوت کردم که به کاشان تشریف بیاورد و به روشنگری مردم بپردازد. ایشان هم دعوت ما را پذیرفت و به کاشان تشریف آورد و در مسجد بابا ولی سخنرانی کرد که خیلی مفید و سازنده و روشنگر بود. همیشه و به مناسبتهای گوناگون از آیت اللّه کاشانی حمایت می کردم و تلاش می ورزیدم در آن غوغاه شخصیت ایشان را آن گونه که بود به مردم معرفی کنیم.
از روزی که امام نهضت را شروع کرد و علیه رژیم آمریکایی پهلوی بپاخاست من در صف یاران آن عزیز قرار گرفتم و در نهضت پانزده خرداد از جان و دل و با تمام توان دفاع کردم و به ترسیم هدفها و برنامه های امام خمینی پرداختم.
(کاپیتولاسیون که در مهر ماه 1342 در کابینه اسداللّه علم به تصویب رسیده بود و در مهر ماه 1343 به وسیله دولت حسنعلی منصور به مجلس برده شد و از تصویب نمایندگان خود فروخته و وابسته گذشت.
این لایحه از طرف دولت: آمریکا بر ایران تحمیل شده بود. به موجب این لایحه اتباع آمریکایی در ایران از آزادی کامل برخوردار بودند که هر جنایت و خلافی انجام می دادند کسی حق نداشت از آنان بازخواست کنند. فرد آمریکایی اگر جنایتی می کرد دادگاههای ایران صلاحیت رسیدگی نداشتند باید در آمریکا و دادگاههای آمریکا به مسأله رسیدگی شود. این لایحه در حقیقت هدم و فروش استقلال سیاسی و قضایی ایران بود.
امام خمینی قهرمانانه علیه این لایحه ضد انسانی و قرون وسطایی بپاخاست و سخنرانی بسیار کوبنده و تندی علیه آمریکا و نوکران آن در ایران ایراد فرمود.
بنده در کاشان به حمایت از امام برخاستم و به روشنگری مردم و افشای رژیم پهلوی و ارباب او آمریک پرداختم.
امام در پی این موضع گیری تند و کوبنده در 13 آبان 1343 به بورسای ترکیه تبعید شد.
در اول بهمن سال 1343 محمد بخارائی ازیاران و مقلدان امام خمینی حسنعلی منصور را به سزای خیانت خود رساند و من از این حرکت قهرمانانه پشتیبانی کردم و اطلاعیه دادم. رژیم منفور و ضداسلامی پهلوی خیلی تلاش می کرد نام امام خمینی مطرح نباشد و از مرجعیت وی سخنی نرود و شخصیت علمی ایشان برای مردم ناشناخته بماند. امّا شاگردان یاران دوستداران امام و علمای روشن و بیدار سراسر کشور علیه این حرکت رژیم دست به کار شدند و از مرجعیت حضرت امام حمایت کردند و رساله های ایشان را بین علاقه مندان نشر دادند که بنده هم در کاشان از این حرکت مقدس دفاع کردم و به پشتیبانی از مرجعیت امام و نشر رساله ایشان بین علاقه مندان پرداختم.
از کارهای خوبی که خداوند توفیق انجام آن را به من داد تأسیس و پایه گذاری کتابخانه مسجد باباولی در سال 1344 بود که مورد استقبال نسل جوان و پرشور قرار گرفت و به یکی از پایگاههای مبارزه علیه رژیم ننگین پهلوی تبدیل شد.
فعالیتها و تلاشها و حرکتهای ضد رژیم جوانان پرشور و انقلاب و جلسه های مذهبی ـ سیاسی آنان در این مکان مورد پشتیبانی و همه جانبه ما بود.
علاوه بر این به مناسبتهای گوناگون از شخصیتهای انقلابی دعوت می کردم که به روشنگری مردم بپردازند و مردم را در جریان امور بگذارند.
این حرکتها و بیدارگریها و حرکتهای روشنگرانه یاران امام در سراسر کشور از جمله در قم مردم را هشیار و بیدار و آگاه به مسائل سیاسی ساخت تا این که با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی انقلاب اسلامی اوج گرفت و در مسجد بابا ولی که پایگاه انقلاب اسلامی بود بزرگ ترین و پرشورترین مجلس ختم برای آن شهید بزرگوار برگزار شد.
از این مسجد حرکتهای مردمی علیه رژیم در کاشان رهبری می شد و از همین مسجد اولین راهپیمایی انجام گرفت و در همین ج مراسم اربعین شهیدان دیگر شهرستانهای برگزار می شد. در این مسجد کمیته رسیدگی به خانواده های اعتصابیون تشکیل شد و جوانان انقلابی کار رسیدگی به خانواده ها را به عهده داشتند.
بنده در تمام راهپیمایی حضور داشتم و مردم را به ادامه مخالفت با رژیم و پشتیبانی از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی تشویق می کردم و با صدور اطلاعیه علیه شاه و رژیم پهلوی به افشاگری می پرداختم. به جوانان پرشور و شجاع اجازه دادم که با نیروهای سفاک و خون آشام رژیم پهلوی مسلحانه برخورد کنند و آنان را از سر راه انقلاب اسلامی بردارند.
به رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن تلگراف زدم و از این که به امام اجازه داده تا در فرانسه اقامت گزیند تشکر کردم.
در جهت اعلام بیعت مجدد با امام خمینی و پشتیبانی همه جانبه از آن عزیز فرزندم را با مقداری پول به فرانسه فرستادم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل کمیته انتظامات و پذیرش ریاست دادگاه انقلاب اسلامی به فرمان امام به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداختم و در هر کجا و در هر هنگام که نیاز بوده با حضور خود و صدور اطلاعیه در تحکیم پایه های انقلاب اسلامی تلاش ورزیده ام و از خداوند بزرگ می خواهم که این تلاشهای اندک را به کرم خود بپذیرد و ما را از یاران واقعی امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف قرار دهد.
حوزه: با توجه به این که حضرت عالی در امر تعلیم و تربیت سابقه و تجربه فراوان دارید چه توصیه ای به حوزویان و مسؤولان حوزه دارید.
* مشکلی که اکنون در زمینه تعلیم احساس می شود متأسفانه ضعف بنیه علمی طلاب است. بنای علمی طلاب از آغاز خوب پی ریزی نمی شود. صرف و نحو به خوبی فرا گرفته نمی شود با این که صرف و نحو پایه است و طلبه تا این پایه را استوار نسازد در درسهای دیگر پیشرفتی ندارد. من فکر می کنم یکی از علتهایی که صرف و نحو طلاب ضعیف شده تغییر کتابهای درسی است. کتابهای درسی تغییر کرده اند ولی استادی که بتواند با این کتابه با این روشهای جدید آموزش بدهد نداریم یا کم داریم.
قاعده بر این بود اگر متن درسی را تغییر می دهند استاد هم برای آموزش این متنه تربیت می کردند م متون ادبیات را تغییر داده ایم ولی استادانی که داریم کسانی هستند که با متنهای درسی قدیمی آشنایی دارند و با همان سبک و سیاق می توانند تدریس کنند.
بنده بر این عقیده ام تا وقتی که استاد خبره و آشنای به فن و توانای بر تدریس متون جدید تربیت نکرده ایم و نداریم از همان متنها و سبک و سیاق قدیم استفاده کنیم که بیش تر آقایان به آن آشنا هستند و استاد برای تدریس آنها بسیار داریم.
نکته دیگر چگونگی درس خواندن است که من سفارش می کنم طلبه ه مباحثه را جّدی بگیرند و به پیش مطالعه درس اهمیت بدهند که صرف نظر از درست خواندن و درست فهمیدن اینها را در تقویت بنیه علمی کمک فراوان می کند و این از امتیازهای شیوه درسی حوزه های قدیم است.
موضوع دیگر کم توجهی حوزه ها و طلبه ها به مسائل اخلاقی است که این هر صاحب دردی را رنج می دهد.
حوزه ای که به مسائل اخلاقی طلاب توجه نکند حوزه موفقی نخواهد بود و نمی تواند به هدفهای خود دست یابد. باید بزرگان و زعمای حوزه برای اخلاق طلاب و تربیت صحیح آنان چاره ای بیندیشند.
زمانی که ما در حوزه قم بودیم شخصیتهای اخلاقی بزرگی مانند امام خمینی درس اخلاق هفتگی داشتند.
البته الآن نیز افراد شایسته ای برای تدریس اخلاق در حوزه قم کم نیستند که می شود از آنان استفاده کرد و به تربیت طلاب پرداخت و طلاب شایسته ای تحویل جامعه داد. ما در همین حوزه کوچک کاشان روزهای چهارشنبه درس اخلاق گذاشته ایم که فکر می کنم بسیار مفید است و در سازندگی طلاب نقش دارد.
علاوه بر این منظومه (سلک الدرر) را نوشته ام تا طلاب را بازبان شعر با مسائل اخلاقی آشنا کنم.
حوزه: حضرت عالی برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی بسیار تلاش کرده اید و اکنون چه سفارشی به حوزه های علمیه روحانیان و طلاب برای نگهداری آن دارید.
* همه می دانیم که نگهداری انقلاب از ایجاد آن دشوارتر مهم تر و با ارزش تر است.
نظام اسلامی باتلاش بسیار توان فرسای رهبرکبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمة اللّه علیه علما و فقیهان بزرگ پا گرفته و حفظ آن از اوجب واجبات است.
حوزه های علمیه روحانیان بزرگوار باید تلاش کنند این هدیه الهی را به بهترین وجه نگهدارند و نگذارند گزندی به آن برسد و این با تهذیب تزکیه و دوری جستن روحانیان و اهل علم از تجمل پرستی و دنیا گرایی امکان پذیر است.
اگر روحانیان و اهل علم خود را تهذیب و تزکیه نکنند و از تجملات و زرق و برق دنیا دوری نجویند و فریب جلوه های دنیا را بخورند نمی توانند وظیفه مهم پاسداری از اسلام و نظام اسلامی را انجام دهند و اصلاً مردم از آنان حرف شنوی نخواهند داشت.
از عالم دنیا مدار و دنیا گرا و تجمل پرست کسی پیروی نمی کند و به فرمان او خود را به زحمت نمی افکند و جان خود را در راه برنامه ها هدفهای اسلامی نثار نمی کند.
علاوه بر دنیاگریزی و دوری از تجمل که روحانی باید سر لوحه زندگی خود قرار دهد تا بتواند کاری انجام بدهد باید از نظر دانش دین و فقه نیز مجهّز باشند. بخصوص باید به فقه جواهری مسلط باشند. ما به فقیهان روشن بین جامع و اشنای به نیازهای زمان نیازمندیم. اگر چنین فقهایی در حوزه تربیت نکنیم و نداشته باشیم ضرر خواهم کرد.
امروزه بیش از پیش شهرستانها و قریه ها نیاز به روحانی باتقوا دارند. من به طلاب عزیز سفارش می کنم اگر از درس و بحث بی نیاز شده اند به شهرستانها بروند و از اجتماع در قم بپرهیزند. در شهرستانه مدرسه های علمیه نیاز به مدرس دارند مردم نیاز به ارشاد و هدایت دارند.
امروزه برای مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی و نقشه های دشمن آشنا کردن مردم با دین و معارف اسلامی و وظائف شرعی بسیار کارساز است.
حوزه : حضرت عالی اهل قم هستید و نوشته هایی هم دارید بفرمایید چرا به نوشتن پرداختید و در چه موضوعاتی نوشته اید.
* من به خاطر این که بیش تر وقت خود را به تدریس و تبلیغ و پرداختن به امور مردم گذرانده ام مجال نیافته ام که به کارهای تحقیقی سنگین در فقه اصول و تفسیر و کلام بپردازم. چند اثری که نگاشته ام جنبه عمومی دارند و خواسته ام مردم را با معارف اسلامی و طلاب را با مسائل اخلاقی آشنا کنم از جمله:
1 . منظومه سلک الدرر فی نظم الاثر.
2 . خبرهای غیبی قرآن مجید.
3 . الدرر البهیة فی ترجمة الوصیة لعلی(ع)
4 . قبسی از ولایت.
5 . ترجمه دعای صباح.
6 . پیرامون رساله روحانیت در شیعه
7 . پاسخ به اشکالات بر دعا ی ندبه.
8 . اخلاق جعفری.
9 . رساله فقهیه پیرامون ربا و قرض.
10 . طرائف الجعفریه.
11 . دروس فی امثال القرآن.
البته دست نوشته هایی هم دارم در موضوعات گوناگون که امیدوارم بتوانم آنها را چاپ و در دسترس عموم قرار دهم.
حوزه: از این که مزاحم شدیم و دقت حضرت عالی را گرفتیم پوزش می خواهیم.
* خواهش می کنم.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -