ج2:
سؤال 237 ـ تعريف بدعت چيست؟ و نيز شهادت ثالثه در اذان چه حكمى دارد؟
جواب: بدعت يعنى اينكه چيزى را كه جزء دين نيست به عنوان يك امر دينى وارد دين كردن و به آن عمل كردن، ولى شهادت ثالثه در اذان و اقامه يك امر مستحب است ـ البته به عنوان ذكر مطلق ـ چون اين شهادت به قول مرحوم مجلسى(ره) در بحار از اشرف اذكار است و ذكر گفتن در بين اذان يا اقامه يا نماز مانعى ندارد و اين مسأله ربطى به بدعت ندارد.
سؤال 238 ـ شهادت به ولايت امير مؤمنان على(عليه السلام) در اذان و اقامه به چه قصدى گفته مى شود؟ و آيا صحيح است در تشهد بعد از شهادت به نبوت، شهادت به ولايت نيز گفته شود؟
جواب: همانطور كه در توضيح المسائل، مسأله 938 ذكر شده، شهادت به ولايت جزء اذان و اقامه نيست ولى خوب است به قصد قربت گفته شود و تشهد نماز را همانطور كه در مسأله 1122 توضيح المسائل بيان شده، بخوانند.
از آنچه نقل شد، استفاده مى شود كه شهادت به ولايت، ذكر و دعا و عبادت است. و همانطور كه در مسأله 9 مبطلات نماز در عروة الوثقى فرموده است: ذكر و دعا در تمام حالات نماز بى اشكال است. بنابراين شهادت به ولايت به قصد ذكر مطلق، در تشهد نماز و غيره، اشكال ندارد و ضرر به نماز نمى رساند.
تذكر لازم
البته بايد توجه داشت كه اگر شهادت به ولايت موجب اختلاف يا برخلاف تقيّه باشد، جايز نيست و چه بسا حرام مى باشدو نبايد به زبان آورد و به مقتضاى آيه شريفه «اِلاّ من اكره و قلبه مطمئن بالايمان...» لازم است مؤمنين به ائمه عليهم السلام و مقام ولايت آنان توجه داشته باشند. ولى هر عملى كه موجب تفرقه و اختلاف شود بايد ترك شود.
اللّهم احينا و امتنا باطاعتهم و ولايتهم و شفاعتهم آمين رب العالمين
سؤال 239 ـ نماز صبح چه وقت قضا مى شود؟
جواب: وقتى كه قرص خورشيد در افق نمازگزار ديده شد، نماز قضا شده است.
سؤال 240 ـ اگر انسان نزديك اذان صبح بيدار شود و بداند يا احتمال قوى بدهد كه اگر مجدداً بخوابد، نماز صبحش قضا مى شود، آيا جايز است بخوابد؟
جواب: در فرض سؤال اگر خوابيدن، بى اعتنايى و سبك شمردن نماز تلقى نمى شود، خوابيدن مجدّد مانعى ندارد وحرام نيست.
سؤال 241 ـ آيا بيدار كردن مهمان و افراد خانواده براى نماز صبح، لازم است؟
جواب: در حال خواب، تكليف ساقط است، اما اگر بيدار نكردن افراد، سبك شمردن و بى اعتنايى به نماز تلقى شود، بايد آنها را بيدار كرد و همينطور اگر خود آنها رضايت داشته باشند.
سؤال 242 ـ معمولاً اشخاص كارگر كه اول وقت عازم رفتن سر كارهستند، بدون اينكه يقين به دخول وقت پيدا كنند، به صِرف ديدن ساعت يا شنيدن اذان، نماز خود را مى خوانند، آيا صحيح مى باشد؟
جواب: اگر يقين به دخول وقت پيدا كنند، يا دو شاهد عادل، شهادت به دخول وقت دهند، يا مؤذنِ موثقِ وقت شناس اذان بگويد; مى توانند نماز بخوانند ولى اگر شك در دخول وقت دارند، بايد صبر كنند.
سؤال 243 ـ شخصى به گمان اينكه وقت نمازظهر گذشته است، قصد نماز عصر كرد و بعد از نماز متوجه شد كه براى نماز ظهر لااقل به مقدار يك ركعت وقت داشته است، آيا نيّت كند نمازى كه خوانده ظهر باشد و مجدداً نماز عصر را بخواند، يا وظيفه اى ديگر دارد؟
جواب: در فرض سؤال چهار ركعت نماز به قصد مافى الذمه و بدون نيت ظهر يا عصر بخواند، كفايت مى كند.
سؤال 244 ـ شخصى در اثر بيمارى وعوارض جسمانى مجبور است هميشه به رو بخوابد. وظيفه او در نماز از جهت رو به قبله بودن چگونه است؟
جواب: در فرض سؤال طورى بخوابد كه سر او رو به قبله باشد.
سؤال 245 ـ آيا نماز زن با پوشش بدن نما صحيح است؟
جواب: نماز زن با لباس بدن نما صحيح نيست.
سؤال 246 ـ اگر زن با پيراهن آستين كوتاه نماز بخواند ولى چادرش دستهاى او را بپوشاند اشكال دارد؟
جواب: اشكال ندارد.
سؤال 247 ـ ما حكم صلاة المرأة التى يبرز بعض شعرها فى الاثناء ثم علمت قبل الفراغ او بعده؟
جواب: إن علمت به بعد الفراغ صحت الصلاة، و صحت أيضاً إن علمت به في الأثناء لكن لافي حال الانكشاف بل بعده و بعد الستر مجدداً، من غير التفات منها، و أما إن علمت به في الأثناء في حال الانكشاف ولو لحظة تجب المبادرة إلى ستره و الإتمام ثم الاستئناف على الأحوط وجوباً.
سؤال 248 ـ در حال نماز، موى سر خانمى ظاهر شده و متوجه نيست، آيا لازم است به او بگويند؟ و آيا نمازش اشكال پيدا مى كند؟
جواب: واجب نيست به او بگويند و تا ظاهر شدن موى خود را نداند، نمازش صحيح است.
سؤال 249 ـ اگر بدن و لباس نجس باشد و وقت تطهير نباشد وظيفه چيست؟
جواب: در فرض سؤال كه اگر بخواهد بدن و لباس را تطهير يا تعويض كند، نماز تماماً درخارج وقت واقع شده و قضا مى شود، با بدن و لباس نجس به مقدارى كه ستر عورتين مى كند، نماز را بخواند و صحيح است، بلى اگر به قدرى وقت داشته باشد كه اگر تطهير يا تعويض كند، اقلاًّ يك ركعت نماز در وقت واقع مى شود، بايد ابتدا لباس را تطهير يا تعويض كرده و بعد نماز بخواند.
سؤال 250 ـ شخصى دو لباس داشته كه يكى پاك و ديگرى نجس بوده و اشتباهاً لباس نجس را پوشيده، به اعتقادِ اينكه لباسِ پاك را پوشيده و نماز خوانده است، بعداً معلوم شده اشتباه كرده، نماز او چه حكمى دارد؟
جواب: در فرض سؤال نمازهايى كه خوانده صحيح است و قضا ندارد.
سؤال 251 ـ آيا در حال نماز جايز است بچه اى را كه بدن و لباس او نجس است در آغوش گرفت؟
جواب: اگر عين نجاست و لباس نجسى كه به تنهايى بشود با آن ستر عورت كرد همراه بچه نباشد، اشكال ندارد.
سؤال 252 ـ اگر چيز غصبى، مانند دستمال و امثال آن يا پول غيرمخمس همراه نمازگزار باشد، آيا موجب بطلان نماز او مى شود؟
جواب: موجب بطلان نمى شود.
سؤال 253 ـ زمين منزل و فرش مباح است ولى زيرفرشى غصبى مى باشد، نماز خواندن روى آن چه حكمى دارد؟
جواب: نشست و برخاست روى چيز غصبى ولو با واسطه جايز نمى باشد و نماز روى آن هم باطل است.
سؤال 254 ـ خانمى به مسأله احتلام بانوان و امكان جنب شدن آنها توجه نداشته و بدون غسل، نماز خوانده و روزه گرفته است و فعلاً متوجه مسأله شده، وظيفه اش چيست؟
جواب: اگر يقين يا اطمينان ندارد كه جنب شده است، نمازهاى او قضا ندارد و در هر صورت روزه هاى او صحيح است و قضا ندارد.
سؤال 255 ـ خانمى روى ناخن خود را لاك مى زده و گمان مى كرده كه براى وضو و غسل مانعى ندارد و مدتى با همان وضو و غسل نماز خوانده و روزه گرفته است، وظيفه او نسبت به عبادات گذشته چيست؟
جواب: نمازهايى را كه باآن وضو و غسل خوانده است، قضا دارد، اما روزه هاى او صحيح است و قضا ندارد.
سؤال 256 ـ بر شخصى غسل مسّ ميت واجب شده و انجام نداده است، نماز و روزهاى او چه حكمى دارد؟
جواب: روزه هاى او صحيح است، اما نمازهايى كه در آن حال خوانده باطل است و بايد اعاده و قضا كند، بلى، اگر پس از آن يك غسل واجب، مثل غسل جنابت يا حيض انجام داده باشد، نمازهاى بعد از آن غسل صحيح است.
سؤال 257 ـ شخصى در آخر وقت نماز مى خواند، به طورى كه اگر نماز را با آرامى و همراه با مستحبات بخواند مقدارى از آن در خارج وقت واقع مى شود، وظيفه او چيست؟
جواب: در فرض سؤال كه وقت تنگ است، بايد مستحبات نماز راترك كند و به اقل واجبات اكتفاء كند، تا حتى المقدور نماز در وقت انجام شود و اگر مستحبات را بخواند، معصيت كرده ولى نمازش باطل نيست.
سؤال 258 ـ شخصى بايد روى يك پا بايستد و اگر بخواهد ايستاده نماز بخواند بايد عصا به دست بگيرد، آيا واجب است براى نماز با عصا بايستد يا مى تواند نشسته نماز بخواند؟
جواب: در فرض سؤال واجب است ايستاده نماز بخواند.
سؤال 259 ـ خانمى به علت درد شديد كمر و زانو به يكى از دو حالت زير قادر به نماز خواندن است:
1 ـ ايستاده نماز بخواند و براى سجده كردن روى صندلى نشسته و روى ميزى كه در مقابل خود گذاشته سجده كند به نحوى كه زانوها يا نوك انگشتان روى زمين قرار نمى گيرد بلكه كف پا روى زمين قرار مى گيرد.
2 ـ نشسته نماز بخواند و سجده را به شكل صحيح انجام دهد. كدام يك از اين دو حالت صحيح است؟
جواب: فرض اوّل ترجيح دارد و بايد به صورت اوّل نماز بخواند; بلى احتياط اين است كه نماز را به هر دو صورت بخواند.
سؤال 260 ـ اينجانب چندين سال نماز خوانده ام و فعلاً معلوم شده كه در اثر جهل به مسأله قرائت حمد و سوره نمازم صحيح نبوده است، آيا بايد نمازها را قضا كنم؟
جواب: اگر توجه و التفات داشته ايد كه جاهل به مسأله هستيد و در سؤال وياد گرفتن مسامحه و بى اعتنايى كرده ايد، جاهل مقصّر هستيد و بايد نمازها را كه با قرائت غيرصحيح خوانده ايد قضا كنيد، اما اگر اصلاً التفات به جهل خود نداشته ايد و معتقد به صحت نمازها بوده ايد جاهل قاصر محسوب مى شويد و قضا ندارد.
سؤال 261 ـ آيا غلط خواندن قنوت يا ذكرهاى مستحبى نماز، مبطل نماز است؟
جواب: اگر غلط خواندن، كلمه را از صدق ذكر و يا قرآن يا دعا بودن خارج نكند و مغير معنى نباشد مبطل نيست.
سؤال 262 ـ در نمازهاى واجب كه بايد بعد از حمد يك سوره تمام بخوانند، آيا صحيح است همان سوره حمد را تكرار كنند؟
جواب: لازم است سوره اى غير از حمد بخوانند.
سؤال 263 ـ اگر نمازگزار بدون اينكه تصميم به خواندن سوره معيّنى گرفته باشد، بسم الله را بگويد، بعد تصميم بگيرد كه سوره مباركه قدر را بخواند، آيا بايد مجددّاً بسم الله را بگويد؟
جواب: احتياط واجب آن است كه مجدداً بسم الله را به قصد سوره قدر بگويد و به آنچه قبل از تعيين گفته اكتفا نكند.
سؤال 264 ـ آيا ملاك در وقف، نفس تازه كردن است يا كمى مكث كردن كفايت مى كند؟
جواب: كمى مكث كفايت مى كند و نفس تازه كردن لازم نيست.
سؤال 265 ـ ملاك در جهر و اخفات چيست؟
جواب: ملاك در جهر ظاهر كردن جوهره صوت است و ملاك در اخفات ظاهر نكردن جوهره صدا است هر چند كسانى كه اطراف انسان هستند صدا را بشنوند.
سؤال 266 ـ فردى در شرايطى است كه اگر بخواهد ركوع و سجود متعارف انجام دهد وضويش باطل مى شود آيا مى تواند ركوع و سجود را در حال ايستاده ايماءاً انجام دهد يا حتماً بايد ركوع و سجود را به صورت متعارف انجام دهد ولو وضوى او باطل شود.
جواب: اگر باطل شدن وضو به جهت خارج شدن باد باشد و نمى تواند از خارج شدن آن جلوگيرى كند، بايد به وظيفه كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن غائط جلوگيرى كند عمل كند. (همانگونه كه در مسأله 314 توضيح المسائل بيان شده است) و ركوع و سجود را بطور معمول انجام دهد. ولى احتياط مستحب اين است كه دو نمازبخواند، چون در دوران امر بين نماز اضطرارى با طهارت و اختيارى بدون طهارت، اولى جمع بين هر دو است.
سؤال 267 ـ اين جانب ناچار شده ام كه با دستمال پيشانى و دو طرف آن را ببندم، وظيفه ام براى سجده چيست؟
جواب: اگر رفع آن به مقدار سجده واجب ممكن نيست يا ضرر و مشقت دارد، با همان دستمال سجده را انجام دهيد. (پيشانى را با همان دستمال بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذاريد)
سؤال 268 ـ آيا سجده بر دستمال كاغذى صحيح است؟
جواب: بلى صحيح است.
سؤال 269 ـ آيا سجده بر اسكناس صحيح است؟
جواب: اگر اسكناس و پولهاى ديگر از چيزى كه سجده بر آن صحيح است مثلاً از كاه يا پنبه يا چوب ساخته شده باشد مى شود بر آنها سجده كرد و صحيح است والاّ خير. و در هر صورت بهتر اين است كه در حال اختيار بر اسكناس و پولهاى كاغذى كه مظهر ماديّات هستند سجده نكنند.
سؤال 270 ـ كسى كه به علّت درد پا از نشستن ممنوع باشد و نتواند بطور متعارف سجده كند آيا مى تواند براى سجده در حالى كه ايستاده ايماء كند يا روى صندلى بنشيند و روى ميز مثلاً سجده كند؟
جواب: در فرض مذكور اگر به هيچ وجه نمى تواند سجده كند نشستن روى صندلى و سجده كردن روى ميز مقدم است.
سؤال 271 ـ مهرى ساخته اند كه جعبه آن از پلاستيك است و هر مرتبه كه پيشانى را روى آن مى گذارند، شماره عوض مى شود و عدد ركعات نماز را نشان مى دهد، آيا سجده بر آن صحيح است؟ و آيا مى شود به آن اعتماد كرد؟
جواب: اگر شرايط چيزى را كه سجده بر آن صحيح است، دارا باشد و موجب اطمينان بشود، اشكال ندارد و مى توان به آن اعتماد كرد.
سؤال 272 ـ شخصى نمى دانسته و در نمازها بجاى «بحول الله وقوته اقوم و اقعد» «يا حىّ يا قيوم» گفته است، آيا نمازهايش اشكال دارد؟
جواب: در فرض سؤال، نمازهايى كه خوانده است باطل نيست ولى بايد توجه داشته باشد كه در نماز «بحول الله ...» وارد شده است و گفتن غير آن به قصد ورود جايز نيست.
سؤال 273 ـ كسى كه وظيفه اش نشسته نماز خواندن است آيا قبل از شروع به حمد ركعت دوّم مستحب است بگويد: «بحول الله و قوته اقوم واقعد»؟ در ركعت سوم و چهارم چطور؟
جواب: بطور كلى اين جمله مربوط به كسى است كه ايستاده نماز مى خواند و گفتن آن در نماز نشسته بقصد ورود صحيح نيست، بلى اگر كسى نمى دانسته و گفته است نمازهايش باطل نيست.
سؤال 274 ـ آيا جايز است در نمازهاى واجب يك آيه را چند مرتبه تكرار كنند؟
جواب: بلى تكرار آيه در نماز واجب و مستحب مانعى ندارد.
سؤال 275 ـ آيا تكرار كلمات و اذكار نماز جايز است؟
جواب: اگر شك در صحت آيه يا كلمه دارد (شك دارد كه آن را صحيح ادا كرده يانه) و از آن نگذشته و تجاوز نكرده است (مشغول آيه يا جمله بعد نشده) واجب است تكرار كند و اگر تجاوز كرده (وارد آيه يا جمله بعد شده) تكرار به قصد احتياط جايز است به شرط آن كه منشأ شك و تكرار وسواس نباشد و به حدّ وسواس نرسد والاّ صحت و جواز تكرار مشكل است.
سؤال 276 ـ اگر كلمه اى درنماز غلط گفته شود يا در صحت آن شك كند يا نَفَسِ انسان قطع و كلمه ناقص شود، آيا تكرار همان كلمه كافى است يا بايد از اول آيه يا از اول جمله خوانده شود،مثلاً اگر «مستقيم» را غلط گفت، يا صحت آن مشكوك بود، يا در حال حركت بدن اداء كرد، آيا بايد از «اهدنا» تكرار كند؟
جواب: تكرار آيه از اول لازم نيست ولى چنانچه كلمه اى را وصل به ماقبل كرده و مثلاً گفته «صراط المستقيم» و «مستقيم» را غلط گفته يا الف و لام آن را گفته و نفس قطع شده در اين موارد جمله قبل را بنابر احتياط تكرار كند و بگويد «اهدنا الصراط المستقيم» و همينطور اگر مضاف يا جارّ را گفته و مضاف اليه يا مجرور غلط يا مشكوك باشد، احتياط تكرار مضاف و جارّ است مثلاً اگر «مغضوب» را غلط گفته و يا مشكوك است «غير» را هم تكرار كند يا اگر «هم» در كلمه «عليهم» را غلط گفته. لفظ «على» را نيز تكرار كند.
سؤال 277 ـ اگر كسى در صحّت كلمه اى از نماز شك كند و آن را دو مرتبه بگويد، آيا موجب سجده سهو مى شود؟
جواب: خير، موجب سجده سهو نمى شود.
سؤال 278 ـ شخصى سجده سهو را فراموش كرده و پس از ورود به نماز ديگر يادش آمد، وظيفه اش چيست؟
جواب: در فرض سؤال نمازى را كه مشغول شده (ولو مستحبى باشد) تمام كند و پس از آن سجده سهو را بجا آورد.
سؤال 279 ـ شخصى بايد نماز احتياط مى خواند و فراموش كرد و وارد نماز ديگر شد، وظيفه اش چيست؟
جواب: اگر بلافاصله وارد نماز نافله يا نماز واجب قضايى و امثال آن (مثل استيجارى) شده، نماز را قطع كند و نماز احتياط رابجا آورد و نماز او صحيح است ولى بهتر است نماز را بعد از نماز احتياط اعاده كند، اما اگر شروع به نمازى كرده كه بايد بعد از تمام شدن نماز اول خوانده شود (مثلاً نماز احتياط مربوط به نماز ظهر بوده است و شروع به نماز عصر كرده) در اين صورت اگر از محلّ عدول گذشته (مثلاً وظيفه او يك ركعت نماز احتياط بوده و وارد ركوع ركعت دوم نماز عصر شده) نماز را قطع كند و نماز احتياط را بخواند و پس از آن نماز عصر را از اول بخواند، اما اگر از محلّ عدول نگذشته (مثلاً در ركعت اول نماز عصر است) در اين صورت احتياط اين است كه نيتش را از نماز عصر به نماز ظهر برگرداند و نماز احتياط را بخواند و بعد، نماز عصر را از اول بخواند و در هر دو فرض بهتر است نماز ظهر را اعاده كند.
سؤال 280 ـ برشخصى نماز احتياط واجب شد ولى بعد از نماز فراموش كرد و منافى انجام داد، آيا بايد اصل نماز را اعاده كند يامى تواند به همان نماز احتياط اكتفا كند؟
جواب: احتياط اين است كه نماز احتياط را بخواند و اصل نماز را هم اعاده كند.
سؤال 281 ـ آيا استفراغ در حال نماز باعث اشكال در نماز مى شود؟
جواب: اگر صورت نماز به هم نخورد، لطمه به نماز نمى زند و نماز صحيح است.
سؤال 282 ـ مرسوم است بعد از نمازها به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) سلام مى دهند، آيا براى اين عمل مدركى وجود دارد؟
جواب: بلى، در روايات متعددى وارد شده است كه اگر نمى توانيد نزد قبور پيامبر(صلى الله عليه وآله) و فاطمه زهرا(عليها السلام) و ائمه اطهار(عليهم السلام) حاضر شويد، و از نزديك زيارت كنيد. از دور با اشاره به قبور آنان سلام دهيد و زيارت كنيد. و روايات دلالت دارند بر استحباب زيارت و سلام بر آنان در تمام حالات و هر چند مرتبه در شبانه روز خصوصاً شب و روز جمعه كه بعد از نمازها را نيز شامل مى شود.
بلكه سزاوار است بعد از هر نماز واجب حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) را زيارت و به آن حضرت سلام كرد، همانگونه كه بزنطى گويد: «به حضرت رضا(عليه السلام) عرض كردم چگونه بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در عقب مكتوبه (نماز واجب) صلوات و سلام بفرستم؟ حضرت فرمود: مى گويى «السّلام عليك...».
ـ مناسب است اين مسأله از دو جنبه بررسى شود:
الف ـ نظر بعضى از علماى عظام رضوان الله تعالى عليهم (الاقوال).
ب ـ نقل روايات به دست آمده در اين مورد (الاخبار).
الاقوال:
قال المجلسى قدس سره: لايبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان بشهادة الشيخ و العلامة و الشهيد و غيرهم، بورود الاخبار بها.
«قال الشيخ فى المبسوط: فامّا قول «اشهد انّ عليا اميرالمؤمنين و آل محمد خير البرية» على ما ورد فى شواذّ الاخبار، فليس بمعمول عليه فى الاذان ولو فعله الانسان لم يأثم به غير انّه ليس من فضيلة الاذان و لاكمال فصوله، و قال فى النّهاية: فاما ما روى فى شواذّ الأخبار من قول «أنّ عليا ولىّ الله و انّ محمداً و آله خير البشر» فَمِمّا لايعمل عليه فى الاذان و الاقامة، فمن عمل به كان مخطئاً.
و قال فى المنتهى: و امّا ما روى من الشّاذ من قول «ان عليّا ولىّ اللّه و آل محمد خير البريّة»، فممّا لايعوّل عليه. فيدلّ على استحباب ذلك عموماً و الأذان من تلك المواضع و قدمَرّ امثال ذلك فى ابواب مناقبه عليه السلام ولو قاله المؤذّن او المقيم لابقصد الجزئية بل بقصد البركة، لم يكن آثماً فانّ القوم جَوَّزوا الكلام فى اثنائهما مطلقاً و هذا من أشرف الأدعية و الأذكار، انتهى ملخصا ما فى بحارالانوار: ج84، ص 112.
مجلسى اول قدس سره در روضة المتقين ج 2، ص 245 (شرح من لايحضر الفقيه) پس از نقل فرمايش شيخ صدوق، فرموده است: محقق، علامه و شهيد اخبار دالّة بر شهادت به ولايت اميرالمؤمنين على(ع) بعد از شهادتين را نسبت به شذوذ داده اند. (والشّاذ ما يكون صحيحاً غير مشهور... مع انّ عمل الشيعة كان عليه فى قديم الزّمان و لعل ترك ذكره فى الاخبار الواردة فى الاذان للتّقية...)
مرحوم صاحب جواهر قدس سره بعد از نقل كلام مرحوم صدوق در «فقيه» فرموده است: و مع ذلك كلّه فعن المجلسى انّه لايبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان استناداً الى هذه المراسيل الّتى رميت بالشّذوذ و انّه مما لايجوز العمل بها و الى ما فى خبر القاسم بن معاوية المروى عن احتجاج الطبرسى عن الصادق عليه السلام «اذا قال احدكم لا اله الا الله محمد رسول الله صلى الله عليه و آله فليقل على اميرالمؤمنين و هو كما ترى، الا انّه لابأس بذكر ذلك لاعلى سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور و لايقدح مثله فى الموالات و الترتيب بل هى كالصلوة على محمد صلى الله عليه و آله عند سماع اسمه و الى ذلك اشار العلامة الطباطبايى(ره) فى منظومته عند ذكر سنن الاذان و آدابه فقال:
صَلّ اذا ما اسم محمّد بدا عليه و الآل فصل لتحمدا
و اكمل الشّهادتين بالّتى قد اكمل الدّين بها فى المِلّة
و انّها مثل الصلوة خارجة عن الخصوص بالعموم والِجَة
ثم قال (صاحب الجواهر): بل لولا تسالم الاصحاب لأمكن دعوى الجزئيّة بناءً على صلاحيّة العموم المشروعية الخصوصيّة و الأمر سهل. انتى كلام صاحب الجواهر(ره) (ج 9، ص 87)
و قال المحقق الهمدانى فى مصباح الفقيه، ج 2، باب اذان و اقامه: فالأولى ان يشهد لعلى عليه السلام بالولاية و اِمْرَةِ المؤمنين بعد الشهادتين قاصداً به امتثال العمومات الدالة على استحبابه...
و قال الحكيم قدس سره فى المستمسك ج 5، ص 544: كما انه لابأس بالاتيان بشهادة اَنّ عليّاً اميرالمؤمنين و ولى اللّه بقصد الاستحباب المطلق لما فى خبر الاحتجاج عن ابى عبدالله عليه السلام اذا قال احدكم لا اله الا اللّه محمد رسول الله فليقل علىٌّ اميرالمؤمنين عليه السلام، بل ذلك فى هذه الأعصار معدود من شعائر الايمان و رمز التشيع فيكون من هذه الجهة راجحاً شرعاً بل قد يكون واجباً لكن لابعنوان الجزئية من الأذان...
و قال الخويى(ره) فى منهاج الصالحين، ج 1، كتاب الصلوة فى فصول الاذان و الاقامة: و يستحب الصلوة على محمد و آل محمد عند ذكره الشريف و اكمال الشهادتين بالشهادة لعلى عليه السلام بالولاية و امرةِ المؤمنين فى الاذان و غيره.
پايان نقل كلمات جمعى از اعاظم قدس سرهم الشريف.
بلى مرحوم شيخ صدوق(ره) در من لايحضره الفقيه در ابواب اذان واقامه فرموده است: مفوضه... در اذان، شهادت به ولايت را زياد كرده اند و بعضى از آنان «خيرالبرية» را به «اشهد ان محمّداً رسول الله زص)» زياد كرده اند....
و از آنان مذمّت كرده است، ولى همانگونه كه قبلاً گفته شد مرحوم مجلسى اول(ره) در شرح من لايحضره الفقيه، جواب مرحوم صدوق(ره) را داده است. (به صفحه 101 همين كتاب مراجعه شود).
و در هر حال ظاهراً مراد شيخ صدوق(ره) از مفوضه كسانى بوده اند كه اعتقاد داشته اند، كارها و امور به ائمه عليهم السلام واگذار و تفويض شده يا مراد او كسانى بوده اند كه شهادت به ولايت را به عنوان جزء اذان و زيادى درآن مى گفته اند، و شايدعلت مذمّت شيخ(ره) اين بوده كه در آن عصر و زمان، شيعه در برابر اهل سنت، تحت فشار وگرفتار تقيّه بوده است والله العالم.
الأخبار:
1 ـ عن النبى صلى الله عليه و آله: قال دخلت الجنة فرايت على بابها مكتوباً بالذهب «لا اله الا الله، محمد حبيب الله، على بن ابيطالب ولىّ الله، فاطمة اَمَة الله، الحسن و الحسين صفوة الله، على مبغضيهم لعنة الله (فوائد الرضويه، ج 2، ص 390 به نقل از كتاب «صد منقبت فضل بن شاذان القمى ره»)
2 ـ عن ابى عبدالله عليه السلام قال: انّا اوّل اهل بيت نوّه اللّه بأسماءنا (اى رفع اللّه ذكرنا بين المخلوقات) انه لماخلق السموات و الارض امر مناديا فنادى اشهد ان لا اله الا الله، ثلاثا; اشهد انّ محمد رسول الله، ثلاثا; اشهد انّ عليّاً اميرالمؤمنين حقا، ثلاثا. (اصول كافى، ج 1، ص 441، كتاب الحجة باب مولد النّبى صلى الله عليه و آله، حديث 8).
3 ـ و عنه عليه السلام قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله: انّ العبد اذا توضّأ فغسل وجهه تناثرت ذنوب وجهه (الى ان قال): و ان قال فى آخر وضوئه او غسله من الجنابة: سبحانك اللهم و بحمدك اشهد ان لا اله الا انت و اشهد ان عليّا وليّك و خليفتك بعد نبيّك و انّ اوليائه خلفائك و اوصيائك، تحاتت عنه ذنوبه... (وسايل الشيعه، ج 1، ص 280).
4 ـ عن النبى صلى الله عليه و آله قال: ان حلقة باب الجنة من ياقوتة حمراء على صفائح الذهب، فاذادقّت الحلقة على الصفحة طنّت و قالت يا على، يعنى: حلقه و كوبه درب بهشت از ياقوت سرخى است بر صفحه اى از طلا، كه چون كوبه و حلقه را بردرب مى كوبند، صدايى مى دهد و گويد: يا على. (امالى مرحوم شيخ صدوق، مجلس 86، حديث 13).
5 ـ و عنه صلى الله عليه و آله قال: ذكرالله عبادة و ذكرى عبادة و ذكر علىّ عبادة و ذكر الائمة من ولده عبادة (مستدرك الوسائل، ج 1، كتاب الصلوة، ابواب الذكر، باب 1، حديث 1، سنداً عن اختصاص شيخ مفيد از شيخ صدوق«ره») .
6 ـ و عن الصادق عليه السلام: ما اجتماع فى مجلس قوم لم يذكروا الله و لم يذكرونا الا كان ذلك المجلس حسرة عليهم يوم القيامة. ثم قال ابوجعفر عليه السلام: ان ذكرنا من ذكرالله و ذكر عدوّنا من ذكر الشيطان (وسايل الشيعه، ج 4، ص 1215) مرحوم مجلسى در مرآة العقول، ج 12، ص120 در شرح اين حديث فرموده است كه، ذكر خدا بدون ذكر ائمه عليهم السلام متصور نيست (قال: ان الخبر يدل على ان ذكرالله تعالى لايتصوّر بدون ذكر الائمة عليهم السلام).
7 ـ و فى فقه الرضا عليه السلام قال: فاذا صليت الركعة الرابعة فقل فى تشهده بسم الله و باللّه و الحمدللّه اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالحق بشيراً و نذيراً اشهد انك نعم الربّ و انّ محمّداً نعم الرسول و انّ على بن ابى طالب نعم الولى و ان الجنة حق و النارحق... (مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة ابواب التشهد، باب كيفية التشهد، حديث 3).
8 ـ و فيه ايضاً عنه عليه السلام قال: اذا قلت تكبير السابعة تقول وجهت وجهى للذى فطر السموات والارض حنيفاً مسلماً على ملّة ابراهيم و دين محمد و ولاية اميرالمؤمنين على بن ابى طالب صلوات الله عليهم و ما انا من المشركين... (مستدرك الوسائل، ابواب تكبيرة الاحرام، باب 6، حديث 3).
9 ـ و فى الوسائل عن الصادق عليه السلام فقل ـ بين التكبيرات السبع ـ على ملة ابراهيم و دين محمد و منهاج على بن ابيطالب عليه السلام و فى ذيله عن الحجة(عج) على ملة ابراهيم و دين محمد صلى الله عليه و آله و هدى علىّ اميرالمؤمنين عليه السلام... (وسائل الشيعه، ابواب تكبيرة الاحرام، ج 4، ص 724، باب 8، ذيل حديث
10 ـ و فى اللؤلؤ و المرجان عن النبى صلى الله عليه و آله قال ذكر على بن ابيطالب عليه السلام عبادة و من علامات المنافق ان يتنفّر عن ذكره و يختار القصص الكاذبة و اساطير المجوس على استماع فضائله ثم قرء عليه السلام و اذا ذكرالله وحده اشمأزت قلوب الذين لايؤمنون بالآخرة و اذا ذكرالذين من دونه اذاهم يستبشرون فسئل عن تفسيرها قال اما تدرون ان رسول الله صلى الله عليه و آله قال اذكروا على بن ابى طالب(ع) فى مجالسكم فان ذكره ذكرى و ذكرى ذكرالله تعالى... (لؤلؤ و مرجان، ص 211)
11 ـ و عن الصادق عليه السلام (فى ذيل خبر) قال: ان الله عزّوجل لمّا خلق العرش كتب عليه لا اله الاّ الله محمد رسول الله علىّ اميرالمؤمنين(ع) (الى ان قال) ثم قال عليه السلام فاذا قال احدكم لا اله الا الله محمد رسول الله فليقل على اميرالمؤمنين (بحارالانوار، ج 84، ص 112) و عن ابى جعفر عليه السلام، قال: «إن الشيطان إذا سمع منادياً ينادي يا محمد يا علي، ذاب كما يذوب الرصاص» (كافى: ج6، ص20، و عدة الداعى:77).
در اينجا مناسب است معناى ذكر بطور خلاصه بيان شود تا در موارد ديگر نيز كه گفته مى شود ذكر يا ذكر مطلق، معناى آن روشن باشد.
فى معنى الذكر
قال المجلسى فى مرأة العقول ج 84، ص 113; و المراد بالذّكر كل ما يصير سبباً لخطور الله سبحانه بالبال و اطاعة او امره و نواهيه.... و ذكر اصفياء الله من انبيائه و حججه و ذكر مناقبهم و فضائلهم و دلائل امامتهم فقد ورد فى الاخبار ان ذكرنا من ذكرالله تعالى و ذكر عدونا من ذكر الشيطان و ذكر المعاد و الحشر و الحساب و الجنّة والنار و كلّ ذلك من ذكرالله تعالى: و قال(ره) ايضاً فى بحارالانوار، ج 84، ص 113 و هذا من اشرف الادعية و الاذكار.
و فى صحيح الحلبى عن الصادق عليه السلام قال كلما ذكرت الله عزّوجل به او النبىّ صلى الله عليه و آله فهو من الصلوة (وسائل الشيعة، ج 4، ص 944 ابواب الركوع باب 20، حديث 4) و قال الخوئى قدس سرّه فى فقه الشيعة كتاب التقليد ج 1، ص 12 فى ذيل قوله تعالى «فاسئلوااهل الذكر»: «الظاهر ان المراد بالذكر، هو مطلق ما يوجب ذكرالله تعالى مما يرجع الى امر النبوة والولاية و الاحكام الالهية...».
و قال الشيخ ابوعلى: «الذكر حضور المعنى فى النفس و قد يستعمل الذكر بمعنى القول لانّ من شأنه ان يذكر به المعنى و التذكر هو طلب القول...». (مجمع البحرين فى معنى الذكر)
نتيجه گيرى:
از آنچه نقل شد، استفاده مى شود كه شهادت به ولايت، ذكر و دعا و عبادت است. و همانطور كه در مسأله 9 مبطلات نماز در عروة الوثقى فرموده است: ذكر و دعا در تمام حالات نماز بى اشكال است. بنابراين شهادت به ولايت به قصد ذكر مطلق، در تشهد نماز و غيره، اشكال ندارد و ضرر به نماز نمى رساند.
تذكر لازم
البته بايد توجه داشت كه اگر شهادت به ولايت موجب اختلاف يا برخلاف تقيّه باشد، جايز نيست و چه بسا حرام مى باشدو نبايد به زبان آورد و به مقتضاى آيه شريفه «اِلاّ من اكره و قلبه مطمئن بالايمان...» لازم است مؤمنين به ائمه عليهم السلام و مقام ولايت آنان توجه داشته باشند. ولى هر عملى كه موجب تفرقه و اختلاف شود بايد ترك شود.
اللّهم احينا و امتنا باطاعتهم و ولايتهم و شفاعتهم آمين رب العالمين
ففى الخبر كان علىّ بن الحسين عليهماالسلام اذا قرأ مالك يوم الدين يكررها حتى يكاد ان يموت. و فى آخر عن موسى بن جعفر عليهما السلام عن الرجل يصلّى، له ان يقرأ فى الفريضة فتمرّ الآية فيها التخويف فيبكى و يردد الآية؟ قال عليه السلام يرددّ القرآن ما شاء و ان جاء البكاء فلا بأس. (وسائل الشيعه، ج 4، ص813).
در اين رابطه به وسايل الشيعه، ج 10، ص 263 و 452 مراجعه شود. و در جواهرالكلام، ج 20، ص 100 آمده است: «و يستحب زيارة النبى(ص) و فاطمة(ع) و الائمة(ع) من بُعد، بمعنى الايماء الى قبورهم بالسلام...