انهار
انهار
مطالب خواندنی

ماجرای مشاجره حاج علی انسانی با شعبان بی مخ

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ماجرای مشاجره حاج علی انسانی با شعبان بی مخ/مداحی که جلوی شاه چرخ نزد
حاج علی انسانی: سال ۱۳۴۴ من قهرمان ورزش باستانی کشور در چرخ زور خانه ای شدم، همین افتخار موجب شد که شعبان جعفری من را در سالگرد تولد محمدرضا شاه من را به این فستیوال دعوت کند.
 به گزارش مشرق، هر ساله در ایام سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 دوباره نام شعبان جعفری یا همان شعبان بی مخ بر سر زبان ها می افتد. پیاده نظام کودتا گران که عاقبت شومی یعنی مرگ در غربت نصیبش شد، تحفه تاج بخشی خود بعد از سرنگونی دولت مصدق به صورت ویژه از شاه در آن دوران دریافت کرد. شعبان که باهمکاری اراذل و اوباش و تعدادی فاحشه ها از جمله پری بلنده توانست به عنوان پیاده نظام و با هزینه کم در جریان کودتا تاج ملوکانه را به محمدرضا برگرداند، در طول 25 سال استقرار دولت کودتا تا پیروزی انقلاب به دلیل حمایت های ویژه ای که از وی می شد با حالت افسار گسیختگی به تاخت و تاز پرداخت و هر آنچه که از دستش بر می آمد برای رسیدن به منویات شخصی اش کوتاهی نمی کرد.
شعبان که سابقه ای در گود زورخانه داشت متولی ورزش باستانی شاهنشاهی شد و در مراسم مختلف ورزشی به کاسه لیسی شاه می پرداخت یکی از مراسم های ویژه که شعبان نقش عمده ای در برگزاری آن داشت و سال های بعد از کودتا این مراسم به صورت رسمی برگزار می شد سالگرد تولد شاه در چهارم آبان و حضور شاه در میان ورزشکاران در استادیوم امجدیه بود.
در این گزارش تلاش می کنیم با بازتاب خاطرات یکی از بزرگان گوشه ای ازاقدامات شعبان جعفری را در دوران بعد از کودتا بررسی کنیم و فعالیت های انقلابی یکی از مداحان پیشکسوت را بازگو کنیم.
بازگو کردن خاطرات بزرگان و زحمت کشان انقلاب اسلامی در مورد اقدامات خائنانه شعبان جعفری در حالی صورت می پذیرد، که وی در سال های پایان عمر خود به دنبال سرپوش گذاشتن بر اقدامات خائنانه خود بود. او در خاطرات خود هرگونه فعالیت به نفع کودتاگران در 28 مرداد سال 1332 را رد و خود را پیرو آیت الله کاشانی معرفی می کرد. یکی از افرادی که از شعبان جعفری خاطراتی در ذهن دارد و مستقیما به صورت ناخود آگاه به دلیل علایق ورزشی با وی برخورد داشته حاج علی انسانی است. این مداح و شاعر پیشکسوت که سابقه بازداشت و حبس به علت فعالیت انقلابی در رژیم طاغوت را دارد خاطرات ناگفته ای از آن دوران دارد.
ماجرای مشاجره حاج علی انسانی با شعبان بی مخ
بازداشت حاج علی انسانی در کمیته مشترک ضد خرابکاری در سال 52
حاج علی انسانی متولد 1326 در کاشان است از ھفت سالگی به تھران می آید پس از مدتی تحصیل، به شغل آزاد روی می آورد و از طریق فروش فرش و سپس برنج فروشی در بازار تھران، امرار معاش می کند و به عبارت ساده تر، امور زندگی اش از کاسبی در بازار تأمین می کند.
انسانی در مورد سابقه ادبی خود می گوید از شانزده سالگی شروع به سرودن شعر کرده است اما تا 9 سال کسی از ذوق و قریحه ی او اطلاعی نمی یابد ولی در این حال در آن دوران از استادان مشھوری چون زنده یادان محمد علی فتی، (مولّف کتاب تحفه سرمدی)، خوشدل تھرانی، استاد قدسی مشھدی، مھرداد اوستا، ریاضی یزدی، آذر، ھم چنین استاد مشفق کاشانی بھره برده است.
این مبارز دوران انقلاب تقویت بنیه ادبی خود را مرھون زحمات اساتید بزرگی چون امیری فیروزکوھی، ابوتراب جلی، خلیل سامانی (موج) و پارسای تویسرکانی می داند و معتقد است که تمام زندگی خود را در وهله اول مرهون عنایت خاصه خاندان عصمت و طهارات است.
به سر زبان افتادن عامل پیاده نظام کودتا سیاه سال 1332 یعنی شعبان جعفری موجب شد تا بار دیگر پای سخن این استاد کامل ادبیات آئینی بشینیم و این بار جدا از تخصص وی یعنی موضوعات مذهبی و ادبی به مرور خاطرات گذشته این مبارز قبل از انقلاب در مورد فعالیت های انقلابی اش قبل از سال 57 بپردازیم.
در ادامه گفتگویی با حاج علی انسانی را از نظر می گذرانیم که به راوی گری از آن دوران پرداخته است:
- سال 1344 من قهرمان ورزش باستانی کشور در چرخ زور خانه ای شدم، همین افتخار موجب شد که شعبان جعفری که آن روز ها متولی این ورزش بود برای مراسم چهارم آبان و سالگرد تولد محمدرضا شاه من را به این فستیوال دعوت کند. البته اگر درست تر بخواهیم بگویم بنده را مجبور کردند که در این مراسم شرکت کنم تا جلوی دیکتاتور سابق چرخ زورخانه ای بزنم.
- در روز موعود در وسط زمین ورزشی بودم که احساس کردم نوبت چرخیدن من مقابل شاه نزدیک است به همین دلیل برای نچرخیدن از محوطه ورزشی خارج و به جایگاه تماشاگران رفتم. در همین حال بود که شعبان خان متوجه عدم حضور من در میان ورزشکاران می شود و به جلال پیشوائیان بازیگر سینما می گوید که من را پیدا کند و به میان ورزشکاران بیاورد. جلال پیشوائیان در نهایت با تلاش زیاد، من را در میان تماشگران پیدا کرد من که نوجوانی بیشتر نبودم با دیدن این بازیگر سینما خودم را به دل درد زدم و گفتم که به "آقا"(لفظی که طرفداران و نوچه های شعبان برای وی به کار می بردند) بگوید که دچار دل درد شده ام و توان چرخیدن در زمین ورزش را ندارم. جلال پیشوائیان که از بازگشت من بعد از اصرارهای زیادش به گود ساخته شده در ورزشگاه امجدیه، قطع امید کرده بود به شعبان جعفری می گوید وی تمارض کرده و قصد فرار از این کار را دارد.
حاج علی انسانی با زبان ساده تر می گوید که من با صفا و پاکدلی به وی اطمینان کردم و به جلال پیشوائیان گفتم که دلم درد می کند اما این بی انصاف خیلی ناجوانمردانه من را لو داد.
-دو هفته بعد به دفتر شعبان احضارشدم، بعد از معطلی زیاد وقتی وارد اتاقش شدم درب را محکم بست و بدون توقف یک ربع ساعت شروع کرد با باتون من را به باد کتک گرفتند، در این حال با از الفاظ رکیک و فحاشی های زیاد از من پذیرایی می کرد و می گفت فکر کردی زرنگی می اندازمت یک جایی که عرب نی انداخت.
- من هم مجبور بودم چیزی نگویم ولی او با کمال وقحات هرچی از دستش بر می آمد به من ضربه زد، آخرش هم خسته شد و من را به گوشه ای رها کرد. تا آن موقع شاگردانش جرات ورود به اتاق را نداشتند وقتی کار پائین گرفت یکی یکی وارد اتاق شده و به قولی زمینه وساطت را فراهم کردند و به من گفتند که از "آقا" عذر خواهی کن. القصه که این عذرخواهی جزء مدت کوتاهی حبس و  محرومیت از هرگونه فعالیت ورزشی ثمره دیگری برای من نداشت.
- ماجرای بازداشت من باز می گردد به مراسم ختم سالگرد شهادت آیت الله سعیدی؛ جدا از این که حضور در مراسم برای فعالان انقلابی تقریبا ممنوع بود، بنده ضمن مداحی در مجلس ختم، در این مراسم برای سلامتی و توفیق امام خمینی (ره) دعا کردم. پیش تر هم چند بار به من تذکر داده شد بود که از هرگونه خواندن اشعار کنایی و دعا برای امام خمینی در جلسات روضه صرف نظر کنم. بعد از مراسم متوجه شدم که در تور ماموران ساواک قرار دارم به همین دلیل با تغییر لباسم متواری شدم و مجبور شدم برای مدت مدیدی مخفیانه زندگی کنم. بعد از چند مدت احساس کردم آب ها از آسیب افتاده دوباره به اجتماع بازگشتم.نگو که این یک خطا بود و ماموران ساواک در سال 1352 من را بازداشت و به کمیته مشترک ضد خرابکاری منتقل کردند و ماجراهای بعدی...
ماجرای مشاجره حاج علی انسانی با شعبان بی مخ
آخرین گله گذاری حاج علی انسانی از داستانی بود که به این روزها باز می گردد. او می گفت با همه خیانت هایی که از شعبان جعفری دیده ام متعجبم که بعضی از جامانده های شعبان در گود مقدس زورخانه و برخی هیات مذهبی مربوط به ورزشکاران برای شادی روح شعبان بی مخ دعا می کنند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -