شعبان جعفری (زاده ۱۳۰۰ در تهران، درگذشت ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ در سنتا مونیکا، کالیفرنیا) در میان مخالفانش مشهور به «شعبون بیمخ» یکی از نامهای جنجالی تاریخ معاصر ایران و از بازیگران اصلی کودتای ۲۸ مرداد بود. وی زورخانه دار و باستانی کار ایرانی بود که بیشتر به خاطر حضورش در حرکات سیاسی به خصوص در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شهرت داشت.
شعبان جعفری که در میان لاتها و محله گردانهای آن زمان به «شعبان بی مخ» و «شعبان درخونگاه» شهرت داشت.
در پی کودتای ۲۸ مرداد، وی نقش دست اولی در پیروزی خیابانی طرفداران شاه و ارتش در مقابل نیروهای چپ و ملی طرفدار دکتر مصدق بازی کرد.
در این میان برخی وی را متهم میکنند که در کودتای ۲۸ مرداد از دولتهای انگلیس و آمریکا برای سرنگونی دولت محمد مصدق پول گرفتهاست.
در همین حال شعبان جعفری خود را از مریدان آیتالله کاشانی و از حامیان و اعضای گروه فدائیان اسلام میدانست. خود شعبان جعفری مدعی بود که در روز ۲۸ مرداد سال ۳۲، وی تا حدود ظهر در زندان شهربانی بوده و بنابراین نمیتوانسته نقشی اساسی در به ثمر رسیدن کودتای ۲۸ مرداد بازی کرده باشد. در زمینه این دو ادعای اخیر بحث و جدلهای تاریخی فراوان است.
انقلاب و تبعید
وی که علاقه اش به محمدرضا شاه پهلوی و «شاه دوستی» اش بر کسی پوشیده نیست، بعد از انقلاب ایران، نامش در لیست افرادی بود که تحت تعقیب کمیته ضربت انقلاب اسلامی قرار داشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتمردان وقت، بارها وی را به دست داشتن در «ناآرامیهای شهرهای مختلف ایران» متهم میکردند.
مرگ
شعبان جعفری در سن هشتاد و پنج سالگی و در روز ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ (سالگرد کودتای ۲۸ مرداد) در شهر سنتا مونیکا، کالیفرنیا واقع در ایالات متحده آمریکا مرد.
کتاب خاطرات
کتاب خاطرات شعبان جعفری، در سال ۱۳۸۱ به کوشش هما سرشار ابتدا در خارج از ایران و بعد در ایران انتشار یافت که از آثار پرفروش منتشره در ایران بود.
در مذاکرات مجلس آن روز آمده است که جمال امامی گفته: « شعبان جعفری روی لیست حقوق شهربانی است و ماهی سیصدتومان از شهربانی حقوق میگیرد.»… اصلاً اون موقع که اینا این چیزا رو دارن میگن، من با دربار و شاه مربوط نبودم…. ما طرفدار آیتالله کاشانی بودیم و مصدق. اون موقع اصلاً این بساط تو تهران بود که عدهای طرفدار مصدق و کاشانی بودن و عدهای مخالفشون و همش سر انتخابات و اینا دعوا مرافعه و بگیر و ببند و اینا بود.
ولی مسعود بهنود در کتابش مینویسد شما با جمال امامی و همفکرانش و علیه مصدق بودید، جوابتان چیست؟ بیخود میگه، من اونموقع با مصدق بودم چون میدیدم که کاراش بد نیست. کاراش خوب بود. خوب کار میکرد. ایشونو بالاخره میدیدم کارای خوب میکرد. مام رفتیم دنبالهرو ایشون شدیم دیگه. حتی تا اونجا میرفتیم که میزدیم پای جونمون...
….بله دیگه! من که گفتم! بازاریا و جبههملیا تا من با مصدق بودم طرفدار من بودن. …یه گلریزون گرفتم، همه جبههملیا اومدن و برای زورخونهای که قرار بود بسازم پولم دادن. دکتر غلامحسین صدیقی بود، مهدی بازرگان بود، دکتر عبدالله معظمی بود، شمس قناتآبادی بود، اللهیار صالح بود. بقایی بود و اینا همه بودن تا حتی آیتالله کاشانی یه دفعه اومد اونجا.
نکاتی از زندگی وی
او از یک ترور که توسط عزت شاهی انجام شد، جان سالم به در برد.
شعبان جعفری اعتقادات شدید مذهبی داشت و آن طور که اطرافیانش میگویند نماز و روزهاش تا آخرین سال حیات هم قطع نشد.
شعبان جعفری متولد محله درخونگاه در منطقه سنگلج در قلب شهر تهران بود، محلهای که آیتالله محمد طباطبائی (از سران مشروطیت)، آیتالله شریعت سنگلجی (از استادان بنام و نواندیش فقهی) و رضا شاه پهلوی (تا قبل از کودتای سوم اسفند) در آن محله میزیستند.
آخرین کار زندگی او، حاضر شدن در مقابل دوربین سهراب اخوان فیلمساز ایرانی بود که میخواست فیلمی از زندگی شعبان بسازد. فیلمی که نام آن را «خط آخر» داده بود.