انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت مولا

بزرگ نمایی کوچک نمایی
پس از آن كه ضربت خوردن حضرت علي علیه‌السلام در شهر كوفه پراكنده شد، اهالي اين شهر به ويژه شيعيان و محبان آن حضرت، سراسيمه وارد مسجد شده و از حال آن حضرت پرس و جو نمودند.
آنان هنگامي كه به نزد آن حضرت رسيدند، ديدند سر مباركش در دامن فرزندش امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام است و با اين كه جاي زخم سرش را محكم بسته‌اند، با اين حال خون از آن جاري است و چهره مبارك آن حضرت از زردي به سفيدي مايل شده است و به آسمان نظر مي‌افكند و به تسبيح و تقديس الهي مشغول است و مي‌گويد: الهي اسئلك مرافقه الأنبياء والأصياء و أعلي درجات جنّه المأوي.
در همين هنگام ضارب آن حضرت، يعني عبدالرحمن بن ملجم مرادي را دستگير كرده و به مسجد آوردند. مردم كه از شدت خشم و ناراحتي مي‌خواستند وي را با دست و دندان خويش پاره‌پاره كرده و بسزايش برسانند، با ممانعت محافظان و ياران حضرت علي علیه‌السلام مواجه شدند.
حضرت امام علی علیه‌السلام هنگامي كه نظر مباركش به آن تيره‌بخت و روسياه افتاد به وي فرمود: اي ملعون! كُشتي اميرمؤمنان و پيشواي مسلمانان را در حالي كه تو را پناه داد و بر ديگران اختيار كرد و به تو عطاها نمود. آيا براي تو بد امامي بود؟ و پاداش نيكي‌هاي او به تو، همين بود كه دادي؟
ابن ملجم سر به زير افكند و سخني نمي‌گفت. پس از دقايقي امام علي علیه‌السلام چشم گشود و فرمود: ارفقوا يا ملائكه ربّي بي؛ اي فرشتگان خدا با من رفق و مدارا كنيد. ابن ملجم مرادي، در اين وقت مي‌گريست و خطاب به آن حضرت، مي‌گفت: افأنت تنقذ من في النار؟ آيا تو مي‌تواني كسي كه جايش در جهنم است، نجاتش دهي؟ امام علي علیه‌السلام به فرزندش امام حسن علیه‌السلام درباره رفتار با ابن ملجم سفارش كرد و به وي فرمود: پسرم! با اسير خود مدارا كن و با وي طريق شفقت و رحمت پيش گير.
امام حسن علیه‌السلام عرض كرد: پدرجان! اين ملعون، ضربتي سخت بر تو وارد كرد و دل‌هاي ما را به درد آورده است، با اين حال دستور مي‌دهي كه با وي رفتاري مشفقانه در پيش گيريم؟
امام علي علیه‌السلام فرمود: فرزندم! ما اهل بيت علیهم‌السلام رحمت و مغفرتيم. پس وي را به آن چه خود مي‌خوري، بخوران و به آن چه مي‌آشامي، بياشام. اگر من از دنيا رفتم، از او قصاص كن ولي جسدش را به آتش مسوزانيد و وي را مثله نكنيد. زيرا از جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه مي‌فرمود: مثله نكنيد، اگر چه سگ گزنده باشد. اما اگر زنده ماندم، خودم داناترم كه با او چه رفتاري كنم و عفو وي را ترجيح مي‌دهم. زيرا ما از اهل بيتيم كه با گناهكاران در حق خويش، جز به عفو و كرم رفتار نمي‌كنيم.[۱] در اين هنگام، آن حضرت را به سوي خانه‌اش منتقل كردند و دختران و فرزندان و ساير خانواده آن حضرت با ديدن وي شيون و گريه سر دادند.
نقل شد كه براي درمان زخم آن حضرت، پزشكان كوفه را گرد آوردند و حاذق‌ترين و داناترين آنان، شخصي بود به نام "اثيربن عمرو". وي چون در زخم سر مبارك آن حضرت نگريست، شش گوسفندي طلبيد كه تازه و گرم بود و رگي از آن بيرون كشيد و آن را در شكاف زخم سر آن حضرت گذاشت و در آن دميد تا اطرافش به تمام قسمت‌هاي جراحت رسيد و اندكي بگذاشت و سپس برداشت و در آن نگاهي كرد و ديد كه برخي از سفيدي مغز سر آن حضرت در آن مشاهده مي‌گردد. در اين وقت با حسرت و آه، عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! وصيت خود را بگو كه اين زخم كار خود را كرده و به مغز سرت رسيده است و از تدبير بيرون شده است.[۲]
آنگاه حضرت علي علیه‌السلام به امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام و ساير فرزندانش سفارش نمود. وصيت آن حضرت به فرزندانش در نامه 47 نهج البلاغه (فيض الاسلام) آمده است.[۳]
حضرت علي علیه‌السلام تا شب 21 رمضان، در بستر بيماري بود و در اين شب گاهي بيهوش مي‌گرديد و گاهي به هوش مي‌آمد و به اطرافيان نظري مي‌افكند و به آنان توصيه مي‌نمود. سرانجام چشمان مباركش را بر هم گذاشت و پاهاي خود را به سوي قبله نمود و گفت: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله.
اين كلمات را گفت و روح مباركش به اعلي عليين پرواز كرد. امام حسن مجتبي علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام به همراهي ساير فرزندان و ياران نزديك وي، او را غسل و كفن كرده و طبق سفارش آن حضرت، شبانه وي را در بيرون شهر كوفه در جايي كه هم‌اكنون معروف به نجف اشرف است به خاك سپردند.[۴]
1- منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 175.
2- همان و الجوهره في نسب الامام علي و آله (البري)، ص 115.
3- نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص 977.
4- منتهي الآمال، ج 1، ص 182.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -