انهار
انهار
مطالب خواندنی

زندگینامه و شرح فعالیت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

شيخ عبدالحسين امينى ، معروف به ((علامه امينى ))و((صاحب الغدير ))در سال 1320 هجرى قمرى در تبريز بدنيا آمد. در آغاز در كنار پدر - كه از عالمان پرهزگر آن سامان بود - پرورش يافت و در مدارس آن شهر مقدمات علوم را بياموخت .
آنگه در محضر عالمانى چون سيد محمد مولانا  و سيد مرتضى خسرو شاهى  و شيخ حسين  به فراگرفتن مراحل ديگرى از علوم اسلامى پرداخت . سپس راهى نجف شد. در آنجا نزد استادان بزرگ به ادامه تحصيل نشست ، از جمله سيد محمد فيروز آبادى (م 1345 ق ) و سيد ابوتراب خوانسارى (و 1346 ق ) و پس از در گذشت اين دو استاد به محضر ديگر عالمان راه يافت .

خاندان وى
پدر علامه امينى ، حجت الاسلام حاج ميرزا احمد امينى (1287 - 1370 ق ) - چنانكه ياد شد - خود از افاضل و عالمان نامى تبريز بود، كه موقعيت علمى وى از طرف فقهايى چون آيت الله ميرزا على آقاى شيرازى و حاج ميرزا على ايروانى (شاگرد روحانى انقلابى ، ميرزا محمد تقى شيرازى م 1338 ق ) مورد تاييد قرار گرفته بود. او شخصيتى بود برجسته كه به حسن سيرت و تقوى موصوف و عمرى را به ورع و پرهيزكارى گذارنيده بود. علامه حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى ، شرح حال وى را در ((طبقات اعلام الشيعه )) (نقباء البشر، ج 1/124) آورده است و از جمله گويد: ((هو الشيخ الميرزا احمد بن المولى نجفعلى الامينى التبريزى ، عالم فاضل ، و له تعليقة على ((المكاسب )) كان مولعا بالكتابة و الاستنساخ ، كتب بخطه كتبا كثيرة من تاليف القدماء، مثل ((صفات الشيعه )) للصدوق ... و كان جميل الصورة حسن الخلق ... ذكر الشيخ محمد خليل الزين فى مقدمة ((شهداء الفضيلة و هو والد العلامة الشيخ عبد الحسين الامينى ، صاحب الغدير و غيره ))
نياى علامه امينى ، مولى نجفعلى مشهور به امين الشرع (1257 - 1340 ق ) نيز از فاضلان و متقيان تبريز بود. او علاقه اى شديد به گردآورى كلمات ائمه اطهار داشت و در اين مقوله ، مجموعه هايى چند گرد آورده بود. به فارسى و تركى نيز شعر مى سرود. و نسبت اين خاندان به ((امينى ))، از همين لقب ((امين الشرع )) نياى آنان بود. بدين گونه خاندان علامه امينى ، خود خاندانى بود اهل علم و فضل و تقوى و اخلاق و داراى سابقه در خدمات دينى .
عبدالحسين همان گونه كه دروس متداول حوزه هاى علميه را فرا مى گرفت و به حفظ اشعارى چون ((الفيه ابن مالك )) در علم نحو مى پرداخت ، در سايه هدايت پدر اشعارى هم از بزرگان دين حفظ كرد. از اولين شعرهايى كه پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشويق كرد، شعرى از حضرت على (عليه السلام ) بود كه در اين ابيات حضرت خود را معرفى نموده اند:

محمد النبى اخى و صنوى

و حمزه سيدالشهداء عمى

و جعفر الذى يضحى و يمسى

يطير مع الملائكه ابن امى

و بنت محمد سكنى و عرسى

منوط لحمها بدمى و لحمى

و سبطا احمد ولداى منها

فانكم له ، سهم كسهمى

سبقتكم الى الاسلام طرا

على ما كان من فهمى و علمى

فاوجب لى ولايته عليكم

رسول الله يوم غدير خم

فويل ثم ويل ثم ويل

لمن يلقى الاله غدا بظلمى

ترجمه :
محمد پيامبر خدا(ص )، برادر مهربان و پدر زن من است و حمزه سرور شهيدان عموى من .
و جعفر، آن كه روز و شب با فرشتگان هم پرواز است پسر مادر من است .
دخت پيامبر(ص )، مايه آرامش دل و همسر من است خون و گوشت او با خون و گوشت من بستگى دارد.
و دو نوه پيامبر(ص )، پسران من و فاطمه اند به من بگوييد كداميك از شما چنين بهره اى داريد؟
پيش از همه شما آگاهانه اسلام اختيار كردم .
و پيامبر خدا(ص )، در روز غدير خم ، به امر خدا، ولايتم را بر شما واجب نمود.
پس واى بر آن كه در روز باز پسين به ملاقات خدا رسد، در حالى كه به من ظلم نموده باشد.
اين اشعار در جواب نامه معاويه است كه خود را اين گونه نموده بود:
من داراى فضايلى هستم ، پدرم در جاهليت ، بزرگ و آقا بود، در اسلام به پادشاهى رسيدم . خويشاوند پيامبر، دايى مومنان و نويسنده وحى الهى هستم .
امام على (عليه السلام ) چون ديد پسر هند جگرخوار اين همه فضايل براى خود مى شمارد اين ابيات را در جواب نامه او فرستاد. معاويه تا اشعار را خواند دستور داد كه از دسترس مردم شام دور نگهداشته شود كه مبادا به آن بزرگوار متمايل گردند.
بيهقى مى گويد: ((حفظ اين اشعار بر همه شيعيان على (عليه السلام ) لازم است تا مفاخر آن حضرت را بدانند.))
شيخ عبدالحسين به مسائل اعتقادى و علوم دينى خصوصا مباحث امامت و رهبرى علاقه نشان مى داد و شيفته سخنان پدر و استادش در اين باره بود.
اهتمام به قرآن و حديث بخصوص به نهج البلاغه وى را عاشق امام على (عليه السلام ) كرد. قرآن و نهج البلاغه دو كتاب گرانقدر براى اين محصل جوان بود. وى اين دو كتاب را بارها مطالعه و در معانى آن ها دقيق شد. گاهى به هنگام مطالعه اين دو كتاب مى گريست و نم نم اشك بر گونه اش ‍ جارى مى شد و حقايق تابناك اين دو كتاب چون درى گرانمايه در سينه وى ثبت مى گرديد.
عشق به امام على (عليه السلام ) و علاقه به تحصيلات عالى ، وى را به كوى عشق هدايت كرده بود. امينى هوا خواه على (عليه السلام ) بود خود مى دانست كه على (عليه السلام ) او را به شهر خويش فراخوانده است . او همواره زير لب زمزمه مى نمود:
ملك در سجده آدم ، زمين بوس تو نيت كرد
كه در حسن تو لطفى ديد بيس از حد انسانى
شهر نجف با سابقه ديرينه از عصر شيخ طوسى مهد علم و تقوى و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب مى گشت و مكان مناسبى براى تحصيل علوم اسلامى بود.
در ايران اوضاع آشفته اى حاكم بود، رضاخان در صدد خلع احمد شاه و رسيدن به سلطنت بود. مجلس شوراى ملى نيز به دو گروه هواداران رضاخان به رهبرى ((تدين )) و مخالفين او به رهبرى شهيد مدرس تقسيم شده بود. جو حاكم بر كشور جو اختناق و خفقان بود و زمينه مساعدى براى تحصيل و تدريس علماى اسلام وجود نداشت . امينى كه با هجرت به نجف اشرف درصدد تكميل معارف الهى بود در بدو ورود در محضر درس ‍ حضرات آيات سيد محمد فيروز آبادى (متوفى 1345 هجرى قمرى ) و سيد ابوتراب خوانسارى (متوفى 1346 هجرى قمرى ) حاضر شد و به فراگيرى حقايق مكتب توحيد پرداخت .

اولين تاليف علامه
علامه امينى در اولين تاليف خويش ابداع و ابتكارى به كار برد كه پيش از آن كسى به انجامش نشده بود. با تاليف گرانبهاى شهداء الفضيلة در سال 1335 هق گوى سبقت را از همگان ربود و بر گذشتگان و معاصران خويش برترى يافت . از كتابهاى قديمى خطى كمياب گزارشاتى درباره علماى گذشته و قريب العهد كه در راه حق شهيد شده اند فراهم آورد و به جاودانگى رساند.
علامه امينى با تاليف كتاب ((شهداء الفضيلة )) پرچمدار علم ، مظهر راستى و صفا، مدافع حريم ولايت و امامت و مجاهدى نستوه شناخته شده ، و از اين رو مورد توجه دانشمندان عصر خود قرار گرفت . حضرات آيات سيد ابوالحسن اصفهانى ، حاج آقا حسين طباطبايى قمى ، شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و علامه محقق شيخ آقا بزرگ تهرانى هر يك با تمجيد و تقريظى علامه مجاهد را آن گونه كه شايسته بود ستودند. علامه در آن موقع بيش از سى و سه سال نداشت و با القابى چون ((العلامة البارع ، علم اليقين ، جمال الملة و الدين ، ((... انه من افذاذ الدهر و حسنات العصر و رجالات الامة )) ستايش مى شد.
علامه امينى در كتاب ((الشهداء الفضيلة )) مواضع 130 تن از علماى دين و پيروان على (عليه السلام ) و آل على (عليه السلام ) را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير درآورد.

بزرگترين اثر علامه ((كتاب الغدير))
حضرت آيت الله امينى زمانى همت به تاليف ((الغدير)) گماشت و خواست خاطره سال دهم هجرت و واقعه غدير را زنده كند كه وهابيت ريشه گرفته و درصدد نابودى تمام آثار و بقاياى ائمه (عليهم السلام ) بود. وهابيها كه خود ويران ساختن گنبد و بارگاه ائمه اطهار و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را واجب مى دانستند، همه طوايف مسلمانان را كافر مى شمردند و متهم به شرك و الحاد مى نمودند و كشتن آنان را روا مى دانستند.
علامه امينى به عنوان يك اسلام شناس ، يك مصلح و فيلسوف اجتماعى پا به ميدان نهاد تا با احياى ((غدير)) مدينه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه دارد. رسالت امينى ، احياى انديشه هاى ناب اسلامى بود و ايشان نسبت به تهاجم گسترده غرب به اسلام نيز توجه داشت ، تهاجمى كه در تركيه با به قدرت رسيدن آتاترك و در ايران با به قدرت رسيدن رضاخان در حال توسعه بود. علامه امينى با تاليف ((الغدير)) خاطرات عصر نبوى را تجديد مى كند، عصرى كه سرورى از آن امت قرآنى است و رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود على ابن ابيطالب (عليه السلام ) را به عنوان وصى و جانشين معرفى كرده است .
امينى احياگر سنت نبوى ، با الغدير جلوه هاى شوكت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده مى دارد و اصل اصيل و محور حكومت قرآنى ، جريان غدير خم را يادآور مى شود.
امينى در عصرى زندگى مى كند كه شكست دولت عثمانى روى داده است ، شكستى كه اگر اصل ((غدير)) و رهبرى امت آن گونه كه پيامبر اسلام و قرآن كريم فرموده بودند، اجرا مى شد، روى نمى داد و انگليس را جرات آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش درآورد.(1917 م )
علامه امينى در عصر افول قدرت عثمانى و جايگزينى استعمار غرب به تاليف ((الغدير)) پرداخت تا با ياد غدير دريايى خروشان و مواج از امت اسلامى فراهم آورد و سد استعمار و استبداد را فرو ريزد.
داستان بزرگ و مهم غدير خم داستان ولايت كبرى ، داستان آراستن و كامل ساختن دين است و اتمام نعمات و خشنودى پروردگار است .
علامه نستوه در پى اسناد حديث غدير، 24 كتاب تاريخى و 27 محدث و 14 مفسر قرآن و 7 متكلم اسلامى را مى يابد كه به نقل حديث نبوى پرداخته اند. آنگاه راويان حديث غدير از صحابه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به ترتيب حروف الفبا ذكر مى كند. وى 110 تن از اصحاب را نام مى برد كه حديث غدير را روايت كرده اند و به نام 84 تابعى اشاره مى كند؛ سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر مى شمارد. از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم 360 تن را ذكر مى كند كه به نقل حديث شريف غدير موفق شده اند.
علامه مجاهد براى يافتن مدارك معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى كند. از آن جمله سفرى به هند مى كند و با سيد سعيد العلماء موسوى فرزند شمس العلماء سيد ناصر حسين نواده مير حامد حسين صاحب عبقات الانوار ملاقات مى نمايد.
علامه مصلح با جمع آورى اجتماعات پيشوايان شيعه و گواهى بزرگان صحابه و شعراى حماسه سراى عصر توحيد و سخنان راه پويان خستگى ناپذير، تمامى زمينه هاى شك و ترديد را از بين مى برد و معلوم مى دارد كه حديث غدير جز از ذات پاك و بى آلايش حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) صادر نشده است .
سال 1364 هجرى قمرى (1324 هجرى شمسى ) چاپ اول كتاب در نجف آغاز مى شود و تا نه جلد آن به طبع مى رسد و در سراسر ممالك اسلامى و غير آن منتشر مى شود. با پذيرش الغدير در جهان اسلام ، واقعه غدير به عنوان محور حركت اسلامى و بنيان حكومت دينى و مذهبى اسلام قرار مى گيرد

تاليفات علامه امينى (
مرحوم علامه امينى علاوه بر تاليف كتاب ((شهداء الفضيلة )) و كتاب بزرگ ((الغدير)) كتب ديگرى نيز از خود بجاى نهاده است كه عبارتند از:
1 - كامل الزيارات ابن قولويه (تحقيق و تعليق )
2 - ادب الزائر لمن يئم الحائر
3 - سيرتنا و سنتنا و سيرة نبينا و سنته
4 - اعلام الانام فى معرفة الملك العلام (در توحيد) به فارسى
5 - تفسير آيه ((قالو ربنا امتنا اثنتين ...))
6 - تفسير آيه ((و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...)) (به نام الميثاق الاول )
7 - تفسير آيه ((و كنتم ازواجا ثلاثه ))
8 - تفسير آيه ((و لله الاسماء الحسنى ))
9 - تفسير سوره ((حمد))
10 - ثمرات الاسفار (در 2 جلد)
11 - حاشيه بر رسائل شيخ انصارى
12 - حاشيه بر ((مكاسب )) شيخ انصارى
13 - رساله در حقيقت زيارات (در پاسخ علماى پاكستان )
14 - رساله در علم درايه
15 - رساله در نيت
16 - رياض الانس (در جلد هر جلد 1000 صفحه )
17 - العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز

تاسيس بوستان هدايت
در سال 1373 هجرى قمرى ، هشت سال پس از انتشار نخستين جلد الغدير ((مكتبة الامام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كتابخانه عمومى امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با همت والاى علامه مجاهد در روز غدير افتتاح مى شود و در سايه كوشش مستمر حضرت آيت الله امينى و يارانش ‍ با نسخه بردارى از كتب ناياب و منحصر بفرد، گنجى در پرتو ولايت در نجف به وجود مى آيد. شيفتگان مولى الموحدين على (عليه السلام ) نيز هر يك به نوبه خويش با شور و شعف بسيار در تهيه نسخه هاى خطى و چاپى كتابخانه به موسس آن يارى مى رسانند و در حدود 42000 جلد كتاب به زبانهاى مختلف فراهم مى شود.
حضرت علامه امينى با تاسيس اين كتابخانه در نجف اشرف مى خواهد تا دانشگاه بزرگ عالم تشيع به قدر ممكن از كتاب بى نياز شود. نجف در نظر ايشان پايگاه ولايت و مركز تشيع است و بر خود لازم مى داند تا با تاسيس ‍ كتابخانه اى بزرگ ، انقلاب فرهنگى و تحول عظيمى را كه با تاليف الغدير به وجود آمده است ، به كمال برساند.

ديدگاه علامه امينى درباره ولايت فقيه

در عصر علامه مجاهد، دانشمندان و مجتهدان دينى هر يك به روشى به مقابله با نظام طاغوت برآمدند و هر يك با ايجاد نهضتها و حركتها اصلاحى به مقابله با تجاوز و استعمار برخاستند و در احياى ارزشهاى اسلامى پافشارى كردند.
نواب صفوى از شاگردان مخلص مكتب غدير علامه امينى شد و به مبارزه عليه طاغوت پرداخت . روش علامه نستوه از گونه اى ديگر بود. وى معتقد بود. وى معتقد بود كه بايد كارى ريشه اى انجام داد.
علامه امينى ، با مطرح نمودن ولايت و امامت و بحثهاى عميق علمى و كاوشگرانه پيرامون آن از نخستين متفكران اسلامى بود كه به ولايت فقيه در عصر غيبت رسيد و بحث و درس اختصاصى پيرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست . ايشان حكومت را از آن ولى فقيه به حساب آورد و گفت : ((ديگران غاصبند و اين مقام حق مسلم آن فريادگر است .))
در جاى ديگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت :
((الامام الخمينى ذخيرة الله للشيعة )) امام خمينى ذخيره خدا براى جهان تشيع است . چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى كه بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از اين رو علامه شاگردى تربيت كرد چونان نواب صفوى تا حكومت علوى را فرياد زند و با ياران خويش پايه هاى حكومت غاصبان را به لرزه درآورد.

نماز آخر
تلاش بى پايان ، معمار مدينه غدير را دچار فتور جسمى كرد و بيمار شد. بيمارى اندك اندك رو به فزونى گرفت . وى از كار باز ماند.
مصلح كبير در بستر بيمارى بود كه حضرت آيت الله العظمى حكيم ((ره )) رخت از جهان بربست . بيمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجاميد و معالجات خارج از كشور هم مفيد واقع نشد، تا اين كه آيتى از آيات الهى و عاشقى از عاشقان ولايت و مجاهدى نستوه روز جمعه 12 تير ماه 1349 برابر 28 ربيع الثانى 1390 هجرى قمرى نزديك ظهر به درود جهان گفت . وى كه همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى كعبه خدمت به مولود آن كارى ديگر نداشت در هفتاد سالگى از دنيا رفت . جنازه علامه پس از مدتى به نجف اشرف منتقل گرديد و در كتابخانه اى كه خود تاسيس كرده بود به خاك سپرده شد و در جوار مولاى خويش ‍ اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در كتابخانه عمومى (مكتبة الامام اميرالمؤ منين العامه ) كه خود تاسيس كرده بود به خاك سپرده شد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -