انهار
انهار
مطالب خواندنی

آثار لقمه حلال و حرام در زندگی

بزرگ نمایی کوچک نمایی
در معارف ارزشمند اسلام، غذای حلال و حرام، تأثيرات شگرفی در زندگي انسان دارد در حالی که برخي از افراد از آن غفلت دارند. غذا علاوه بر تأمین «ويتامين» و «پروتئين» بدن انسان، در روح و روان انسان تأثيرات مهمّی دارد.
در حدیثی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: «لَيَجِيئَنَّ اَقْوَامٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ‌كَجِبَالِ تِهَامَةَ فَيُؤْمَرُ بِهِمْ اِلَي النَّارِ، فَقِيلَ: يَا نَبِيَّ اللهِ! مُصَلُّونَ؟ قَالَ: كَانُوا يُصَلُّونَ وَيَصُومُونَ وَيَأخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّيْلِ لَكِنَّهُمْ كَانُوا اِذَا لَاحَ لَهُمْ شَيْءٌ مِنَ الدُّنْيَا وَثَبُوا عَلَيْهِ»
در روز قيامت اقوامي با داشتن حسناتِ بسيار، به اندازة كوه‌هاي مكّه، می‏آیند و امر می‏شود که به آتش افکنده شوند. برخي عرض کردند: يا نبیّ الله! آيا اين افراد نمازگزار بودند؟ حضرت مي‌فرمايد: آري،‌ نماز مي‌خواندند، روزه مي‌گرفتند و پاره‌اي از شب را به عبادت مشغول بودند؛ لكن هرگاه بر اينان چيزي از دنيا پيدا مي‌شد، خود را بر آن مي‌افكندند!!.
بنابراين، هر مؤمن موظف است در آنچه بدست مي‌آورد دقت نمايد؛ که خدای ناکرده به حرامی آلوده نگردد و در غذايش وارد نشود و در درون شكمش جاي نگیرد.
بطور کلّی هر غذایی از اين سه حالت بيرون نيست:
1) غذا و لقمه حلال؛
2)غذا و لقمه حرام؛
3) غذاي و لقمه شبهه ‌ناك.
1) غذا و لقمه حلال
در معارف دینی ما «غذا و لقمه حلال» مقدّمه عمل صالح میباشد و اثر غذاي حلال در سبكي روح، نور باطن، توجه به عبادات،‌ و اثر غذاي حرام در سنگيني، كدورت و كسالت در عبادات به خوبي مشهود است.
علم و حكمت زايد از لقمه حلال            عشق و رقت آيد از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بيني و دام            جهل و غفلت زايد آن‏را دان حرام
لقمه تخم است و بَرَش انديشه‌ها            لقمه بحر و گوهرش انديشه‌ها
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) با دقت بسيار، چيزي را از كسي مي‌پذيرفت و تا يقين به حلال بودن آن پيدا نمي‌كرد،‌ آن را نمي‌خورد.
در تاريخ نقل است: «پس از روزي دراز و بس سوزان، «امّ عبد الله» خواهر «شدّاد بن اوس» ظرف شيري براي افطار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرستاد. حضرت ظرف را به وي بازگرداند و به وي پيغام فرستاد كه: اين شير را از كجا آورده‌اي؟ امّ عبد الله گفت: از گوسفند خويش. سپس فرمود: اين گوسفند را از كجا آورده‌اي؟ امّ عبد الله گفت: از مال خود خريده‌ام. سپس ايشان، شير را آشاميد. فرداي آن روز، امّ عبد الله نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد و عرض كرد: اي پيامبر خدا! به خاطر گرمي هوا و درازي روز، ظرف شيري برايتان فرستادم؛ امّا شما آن را همراه پيكي باز گرداندي؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «بِذَلِكَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ اَنْ لَا تَأكُلَ اِلَّا طَيِّباً‌ وَلَا تَعْمَلَ اِلَّا صَالِحاً؛ به همین، پيامبران، فرمان يافته‌اند كه جز حلال نخورند و جز كار نيك،‌ انجام ندهند.»
عن النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلّم) أنّه قال فی وصیّته له: «يَا عَلِيُّ: اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَتَعَلَّمَهَا عَلَى الْمَائِدَةِ: أَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِيضَةٌ، وَأَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّةٌ، وَأَرْبَعٌ مِنْهَا أَدَبٌ. فَأَمَّا الْفَرِيضَةُ فَالْمَعْرِفَةُ بِمَا يَأْكُلُ، وَالتَّسْمِيَةُ وَالشُّكْرُ وَالرِّضَا. وَأَمَّا السُّنَّةُ فَالْجُلُوسُ عَلَى الرِّجْلِ الْيُسْرَى، وَالأَكْلُ بِثَلاَثِ أَصَابِعَ، وَأَنْ يَأْكُلَ مِمَّا يَلِيهِ، وَمَصُّ الأَصَابِعِ. وَأَمَّا الأَدَبُ فَتَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ، وَالْمَضْغُ الشَّدِيدُ، وَقِلَّةُ النَّظَرِ فِي وُجُوهِ النَّاسِ، وَغَسْلُ الْيَدَيْنِ. {خصال}
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) در وصیّتش به آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود: یا علی، دوازده خصلت است كه سزاوار است هر مسلمان در رابطه با سفره غذا بداند؛ چهار خصلت آن واجب، چهار خصلت مستحب و چهار خصلت دیگر ادب سفره است،
واجبات سفره اش آن است که چیزی را که می خورد بشناسد (حلال است یا حرام)، شروع کردن با بسم الله الرحمن الرحیم؛ شکر گذاری کردن و راضی بودن.
مستحبات آن است که بر ران چپ بنشیند؛ با سه انگشت غذا بخورد، از مقابل خود بخورد؛ .و انگشتان خود را بلیسد.
ادب سفره لقمه کوچک برداشتن و خوب جویدن غذا و کم نگاه کردن به چهره دیگران و شستن دو دست پس از غذا است.
چند حدیث در اهمیّت کسب حلال:
1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم): مَنْ بَاتَ كَالاًّ مِنْ طَلَبِ الْحَلاَلِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ.
كسي كه شب را از خستگي طلب حلال بخوابد، آمورزیده خوابيده است.
2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم): «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ اَنْ يَرَي عَبْدَهُ تَعِباً فِي طَلَبِ الْحَلَالِ.
خداوند دوست دارد بنده‌اش را در زحمت طلب حلال ببيند.
3- لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَاِنَّهُ عَوْنٌ لَكَ عَلَي دِينِكَ.
طلب روزي حلال را فرو مگذار، كه روزي حلال تو را در دينداري كمك مي‌كند.
تجربه ها و عبرتها:
كساني كه اهل استفاده از حلال هستند و از حرام پرهیز می کنند، رغبت و توفيق انجام كارهاي خير و عبادات را دارند.
كساني كه اهل استفاده از حرام هستند و از آن پرهیز نمی کنند، رغبت و توفيق انجام كارهاي خير و عبادات را ندارند.
میگویند: يكي از پادشاهان،‌ آهويي براي يكي از علماي بزرگ فرستاد، و پيام داد كه اين آهو حلال است، از گوشت آن بخور؛ زيرا من آن را با تيري كه به دست خودم ساخته‌ام،‌ صيد كرده‌ام، و هنگام صيد آن،‌ بر اسبي سوار بودم كه آن اسب را از پدرم ارث برده‌ام.
آن عالم در پـاسـخ گفت: به ياد دارم يكي از پادشاهان به حضور استادم آمد و دو پرنده دريايي به او تقديم كرد و گفت:‌ از گوشت اين دو بخور، من اين دو پرنده را با سگ شكاري خودم صيد كرده‌ام. استادم گفت: سخن درباره اين دو پرنده نيست،‌ سخن در غذايي است كه به سگ شكاري خود مي‌دهي؟ آن سگ،‌ مرغ كدام پيره‌زني را خورده تا براي صيد،‌ نيرومند شده است؟ بنابراين، اگر فرض بگيريم اين آهويي كه خودت با تير ساختة خودت، در حالي كه بر اسب به ارث رسيده از پدرت سوار بودي،‌ صيد كرده باشي؛ باز مهم آن است كه اين اسب، علف كدام ستم‌كشيده را خورده است كه نيروي حمل تو را براي صيد يافته است؟
2) غذا و لقمه حرام
كسب مال حرام و دوري نكردن از آن، باعث هلاكت انسان مي‌شود؛ چنانكه بسياري از افراد به سبب آلوده شدن به آن، از سعادت محروم شده و توفيق رسيدن به درجات كمال را پيدا نكرده‌اند، در نتيجه به نكبتهاي دنيا و آخرت دچار شده‌اند. قطعاً در مسير زندگي به افراد بسياري برخورده‌ايم كه از همه نظر مورد تأييد همة مردم بوده‌اند؛ اما به ناگاه مسير زندگيشان عوض شده و انگشت تعجب را بر دهان همه گذارده‌اند. اگر به‏درستي زندگي اين افراد بررسي شود، به خوبي رد پاي مال حرام مشاهده مي‌گردد.
هرچند ظاهراً حلال با حرام فرقی ندارد؛ امّا تأثير حرام بر جان انسان آنچنان قوی هست كه كشف آن از محدودة علوم ظاهري بشر خارج است، لذا دین و اولیاء دین (علیهم السلام) تأثیر حرام را در روح و روان انسان، به انسان آگاهی میدهد.
به همین خاطر امام حسين (علیه السلام) روز عاشورا خطاب به کسانی که به جنگ او آمده بودند و حاضر به سكوت و گوش دادن به سخنانش نبودند،‌ مي‌فرمايد: واي بر شما! چرا ساكت نمي‌شويد و سخن مرا گوش نمي‌كنيد؛ در حالي كه من شما را به راه هدايت دعوت مي‌كنم؟ كسي كه از من اطاعت كند، هدايت مي‌شود و كسي كه نافرماني نمايد، هلاك و كافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمي‌كنيد، گوش به سخن من نمي‌دهيد، سپس حضرت در علت اين مسئله مي‌فرمايد: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَي قُلُوبِكُمْ؛ به تحقیق که شكمهاي شما از حرام پر شده و به قلبهاي شما مُهر [قساوت] زده شده است.
از نظر معارف اسلام آثار حرام و خوردن غذاي حرام غير قابل انكار است. غذاي حرام قلب را تاريك و روح را ظلماني مي‌كند و فضائل اخلاقي را ضعيف مي‌سازد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم): اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَي اُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ.
بيمناك‌ترين چيزي كه بر امت خود از آن مي‌ترسم، درآمدهاي حرام است.
مسعودي در کتاب «مروج الذهب» مینویسد: فضل بن ربيع،‌ رئيس تشريفات دربار «مهدي» سومين خليفة عباسي، مي‌گويد: روزي شريك بن عبد الله نخعي (قاضي مشهور، كه از دانشمندان نامي اهل تسنن بود و در علم فقه و حديث مهارت داشت و داراي هوشي سرشار و استعدادي قابل ملاحظه بود. اهل تسنن او را بزرگ مي‌داشتند، و براي قضاوت از ديگران بهتر و لايق‌تر مي‌دانستند و عدالتش را در محكمة قضا مي‌ستودند.) به ملاقات خليفه آمد. مهدي او را گرامي داشت و از وي خواست كه يكي از سه كار را انتخاب كند: يا منصب قضاوت پايتخت را بپذيرد، يا به فرزندان خليفه علم و حديث بياموزد، و يا يك وعده غذا با او صرف كند. شريك از تماس زياد با دربار و رجال دولت آن روز احتراز مي‌جست و سعي مي‌كرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آنها وارد نسازد و دامنش آلوده نگردد؛ و لذا از پذيرش هر سه پيشنهاد خليفه عذر خواست؛ ولي مهدي عباسي عذر او را نپذيرفت و گفت: حتماً يكي از آنها را اختيار كن. شريك فكري كرد و پيش خود گفت: خوردن غذا آسان‌تر از تقبل آن دو كار ديگر است. از اينرو، آمادگي خود را براي صرف غذا با خليفه اعلام داشت. خليفه هم دستور داد غذاي بسيار لذيذ (و طبعاً حرام) تهيه كنند، سپس سفره گستردند و انواع غذاي رنگارنگ بر آن نهادند و شريك و خليفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانة دربار رو به خليفه كرد و گفت: اين پيرمرد بعد از خوردن اين غذا هرگز بوي رستگاري را نخواهد ديد!
فضل بن ربيع گويد: مطلب همين‌گونه شد، و شريك بن عبد الله بعد از اين ماجرا، هم به تعليم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوي آنها پذيرفت. پس از آنكه مستمري او را به دفتر نويس (حسابدار دربار) حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه مي‌زد، دفتر نويس گفت: مگر پارچه فروخته‌اي. گفت: به خدا مهم‌تر از پارچه فروخته‌ام، دينم را فروخته‌ام.
اثر لقمه حرام:
مرحوم ملا احمد نراقي) در كتاب «معراج السعادة» مال حرام را از بزرگترين عوامل هلاكت انسان و مهم‌ترين موانع رسيدن به سعادت [دنيوي و اُخروي] معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: «بيش‌تر كساني كه به هلاكت رسيده‌اند، به سبب خوردن مال حرام بوده و اكثر مردمي كه از فيوضات و سعادات محروم مانده‌اند، به واسطة آن است... كسي كه تأمل كند، مي‌داند كه خوردن حرام، اعظم حجابي است كه بندگان را از وصول به درجة ابرار [باز داشته] و قوي‌تر مانعي است براي اتصال به عالم انوار.»
ايشان در ادامه مي‌فرمايد: «آري، دلي كه از لقمة‌ حرام روييده شده باشد كجا و قابليت انوار عالم قدس كجا؟ و نطفه را كه از مال مردم به هم رسيده باشد با مرتبه رفيعة انس با پروردگار چه كار؟ چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلي تابد كه بخار غذاي حرام، آن را تاريك كرده؟ و كي پاكيزگي و صفا از براي نفس حاصل مي‌شود كه كثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرك نموده باشد؟»
آثار لقمه حرام:
1-. لقمان حكيم در لابلاي وصاياي خويش به فرزندش مي‌فرمايد: يَا بُنَيَّ! اِعْلَمْ اَنِّي خَدَمْتُ اَرْبَعَ مِائَةَ‌ نَبِيٍّ وَ أَخَذْتُ مِنْ كَلَامِهِمْ اَرْبَعَ كَلَمَاتٍ وَ هِيَ: اِذَا كُنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَاحْفَظْ قَلْبَكَ،‌ وَ اِذَا كُنْتَ عَلَي الْمَائِدَةِ فَاحْفَظْ حَلْقَكَ، وَ اِذَا كُنْتَ فِي بَيْتِ الْغَيْرِ فَاحْفَظْ عَيْنَكَ، وَ اِذَا كُنْتَ بَيْنَ الْخَلْقَ فَاحْفَظْ لِسَانَكَ.
پسرم! بدان كه من چهار صد پيغمبر را خدمت كردم و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب كردم: 1. در حال نماز دلت را نگه دار [و با حضور قلب باش]. 2. سر سفره مواظب گلويت باش (یعنی ببین چه چیزی را به شکمت میریزی). 3. در خانه مردم چشمت را نگه‌دار. 4. ميان مردم زبانت را حفظ كن.
معناي اين كلام،‌ حفاظت از حلق به معناي نخوردن لقمه بزرگ يا گير كردن استخوان نيست؛ بلكه اين وصيت كه از لابلاي معاشرت با چهار صد نبي الهي به‏دست آمده گوياي اين نكته است كه نبايد اجازه داد هر لقمه‌اي از گلوي فرد مسلمان رد شود و به گوشت و خون تبديل شود.
2- مستجاب نشدن دعا؛
3- قبول نشدن اعمال؛
4- سياه شدن دل؛
5- لعن فرستادن فرشتگان؛
6- محروم شدن از شفاعت اهل بيت (علیهم السلام).
7- راوی گوید: در محضر امام باقر (علیه السلام) شرفياب بودم كه مردي به نام ابو ايمن حضور آن حضرت رسيد و گفت: اي ابا جعفر! مردم مغرور شده و مدعي هستند كه براي امّت، شفاعت پيغمبر اكرم‏ (صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم) كافي است. حضرت (علیه السلام) سخت متغير و خشمگين شد، به‌طوري كه آثار غضب از چهره مباركش هويدا گشت و فرمود: واي بر تو اي ابا ايمن! چگونه اين مردم فكر مي‌كنند كه [اگر] مرتكب هر منكري شده و شهوات خود را انجام دهند و هر لقمه حرامي را خورده و دست ‌درازي به اموال و نواميس ديگران بكنند، [باز مي‌توانند] چشم به شفاعت پيغمبر‏(صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم) داشته باشند؟
8- قال صادق (علیه السلام): كَسْبُ‌ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّةِ. آثار كسب حرام در نسلهاي بعد آشكار مي‌شود.
3) غذاي شبهه ‌ناك
مال و لقمه شبهه‌ناك یعنی مال و لقمه ای كه حلال و حرام بودن آن معلوم نيست. و مطابق معارف دینی، «مؤمنان و متقیان» لازم است حتّی از مال شبهه ناک پرهیز کنند چه برسد به مالی که از حرام باشد!!
* قال رسول الله ‏(صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله و سلّم):  مَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ، وَقَعَ فِي الْحَرَامِ كَالرَّاعِي حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَقَعَ فِيهِ أَلَا إِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى وَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ تَعَالَى مَحَارِمُهُ.
هر كه در چيزهاي شبهه‌ناك بیفتد، [ناخواسته] در حرام خواهد افتاد، همانند چوپاني كه در اطراف قُرُق، گوسفند بچراند [كه هر آينه] بيم مي‌رود كه در قرق افتد. بدانيد كه هر پادشاهي قرقي دارد و قرق خداوند در زمين محرمات اوست.
* قال صادق (علیه السلام): اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ.
پرهيزكارترين مردم كسي است كه در كنار امور شبهه‌ناك (كه معلوم نيست حلال است يا حرام) توقف نمايد.
* نقل است: روزي پدر جناب مقدس اردبيلي در كنار نهر آبي نشسته بود. ديد سيبي بر روي آب روان است. سيب را برداشته و از آن قدري تناول كرد؛ اما ناگهان پشيمان شد كه چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف كرده است. بدين جهت در مسير آب حركت كرد تا ببيند اين سيب از كجا آمده است. بالاخره به باغي رسيد كه درخت سيب داشت و آب از آن باغ بيرون مي‌آمد. مالك آن را يافت و ماجرا را شرح داد و از او طلب رضايت كرد. آن مرد رضايت نداد. گفت: قيمتش را مي‌دهم. گفت: راضي نمي‌شوم. بالاخره بعد از اصرار زياد صاحب باغ گفت: من با يك شرط از شما راضي مي‌شوم. دختري دارم كر و كور و كچل و لال و مفلوج. اگر با او ازدواج مي‌نمايي، رضايت مي‌دهم. پدر مقدس اردبيلي كه ديد چاره‌اي جز اين ندارد، پذيرفت و تن به اين ازدواج داد. عقد را جاري كردند. شب زفاف داخل حجله شد و دختر خوش جمال و صحيح و سالمي را در حجله ديد. از حجله بيرون آمد و نزد پدر عروس رفت و گفت:‌ آن دختري كه براي من وصف كردي، اين نيست! گفت: اين همان است؛ اما اينكه گفتم كور است؛ چون چشمش نامحرمي را نديده،‌ و اينكه گفتم كچل است؛ يعني مويش را نامحرمي نديده. گفتم لال است؛ يعني با مرد بيگانه سخن نگفته و گفتم مفلوج است؛ يعني از خانه بيرون نرفته است. من مدتها انتظار داشتم كه اين دختر را به همسري مثل شما بدهم و چون جديت شما را در رضايت گرفتن براي خوردن يك سيب ديدم، اين شرط را قرار دادم.» و البته از چنين پدري بايد پسري همچون مقدس اردبيلي تربيت شود.
خلاصه آنكه: همان‏گونه كه انسان سعي دارد غذايش از هر نوع آلودگي ظاهري به دور باشد، به همين خاطر غذاها را در ظرفهاي سرپوشيده و دور از دستهاي آلوده و گرد و غبار نگهداري مي‌كند،‌ بايد تلاش نمايد غذاي خود و خانواده‌اش را از هر نوع آلودگي به حرام نيز حفظ نمايد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -