نسب و ولادت
نسب خوانساری با سی واسطه به امام موسی کاظم (ع) میرسد.[۱] پدرش میرزایوسف و جدش میرزا بابا عالم دین بودند.[۲] سید احمد در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد.[۳] در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمد حسن - که وی نیز عالم دین بود - سر پرستی او را بر عهده گرفت.
تحصیلات
خوانساری مقدمات علوم دین و دروس میانی را در خوانسار، نزد برادرش و سید علی اکبر بیدهندی (همسر خواهرش) فرا گرفت. سپس در ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به اصفهان[۴] و سپس به نجف،[۵] دزفول،[۶] سلطان آباد (اراک)،[۷] و قم[۸]رفت و در دروس خارج فقه و اصول و همچنین علم رجال، حکمت و ... بزرگان آن عصر، شرکت کرد؛ از جمله:
1. محمد صادق مدرس اصفهانی
2. عبدالکریم گزی
3. محمدعلی تویسرکانی
4. آخوند خراسانی
5. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
6. ملأ فتح الله شریعت اصفهانی
7. میرزا محمد حسین نائینی
8. آقا ضیاء عراقی
9. ابوتراب خوانساری
10. محمدرضا مسجد شاهی
11. محمدرضا معزی
12. شیخ عبدالکریم حائری یزدی
13. میرزا علی اکبر حکمی
14. میرزا محمدحسن ریاضی
خوانساری در دوره مرجعیت آیت الله حاج آقا حسین بروجردی از معتمدان او و نیز از مدرسان طراز اول حوزه علمیه قم شمرده میشد.[۹] وی تا ۱۳۷۰ق در قم به تدریس کلام، فلسفه، فقه و اصول پرداخت.
حضور در تهران
در ۱۳۶۹ که سید یحیی سجادی امام جماعت مسجد سیدعزیزالله واقع در بازار تهران در گذشت،[۱۰] تاجران و بازاریان از آیت الله بروجردی خواستند که شخص باکفایتی را به عنوان امام جماعت مسجد معرفی کند. بدین ترتیب در ۱۳۷۰ش خوانساری به توصیه بروجردی و به اصرار فراوان مردم به تهران رفت.[۱۱] او از همین سال تا پایان عمر در این مسجد به اقامه نماز، تدریس فقه و اداره امور دینی پرداخت.[۱۲]
او در مدت اقامت در تهران، این مسجد را به محلی برای اقدامات سیاسی و اجتماعی تبدیل نمود. اولین اقدام مهم سیاسی ایشان، صدور اعلامیه مشترکی همراه با سید محمد بهبهانی بر علیه لایحه انجمنهای ایالتی، ولایتی بود. پس از آن، به دنبال عدم توجه حکومت پهلوی به اعتراض علما نسبت به این لایحه، چند نفر از علمای تهران، تصمیم گرفتند در این مسجد تحصن کنند و مردم را نیز به این تحصن و تجمع اعتراضی دعوت کردند.[۱۳]
شاگردان
افراد بسیاری در درس مرحوم خوانساری شرکت کردنداز جمله:[۱۴]
1. سید رضا صدر
2. محمد تقی ستوده
3. محمدباقر موحد ابطحی
4. محمدعلی موحد ابطحی
5. احمد روضاتی
6. جلال طاهر شمس
7. سید عزالدین زنجانی
8. محمدباقر سلطانی
9. سید موسی صدر
10. علی اکبر فیروزکوهی
11. مرتضی حائری یزدی
12. مهدی حائری یزدی
13. حسینعلی منتظری
14. مرتضی مطهری
15. علی پناه اشتهاردی
16. ...
از دانش آموختگان درس او در تهران میتوان به این افراد اشاره کرد: فرزندش سید جعفر خوانساری، احمد مجتهد تهرانی، محمدتقی شریعتمداری، محمود انصاری، و علی غفاری خوانساری.[۱۵]
از مراجع تقلید
خوانساری تا زمان درگذشت بروجردی در ۱۳۴۰ش/۱۳۸۰ق به تدریس و اداره امور دینی مردم تهران میپرداخت و پس از درگذشت ایشان، هر چند برخی از علمای طراز اول از وی خواستند به نجف یا قم برود و مرجعیت عامه شیعیان را بپذیرد، وی تهران را ترک نکرد.[۱۶] اما مرجعیت را پذیرفت و برخی از شیعیان پاکستان، عراق و ایران وی را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیدند.[۱۷]
نظریات خاص
• آیةالله خوانساری از معدود علمایی است که در شطرنج نظری متفاوت دارد، چنانچه قائل است اگر شطرنج از آلت قمار بیرون رفته باشد، بازی با آن حلال است.
• وی در باب ولایت فقیه نیز قائل است که هیچ مرحله از ولایت برای فقیه نمی باشد و حتی حق تصرف در خمس را ندارد تا چه رسد به اجرای حدود و قصاص و قضاوت و دیگر امور اجتماعی.[۱۸]
سیره سیاسی
خوانساری از ابتدا در شمار مخالفان تند و صریح حکومت و به ویژه شخص محمدرضا شاه نبود.[۱۹] او که از ناکامی علمای نجف در جریان مشروطه خاطرات ناخوشایندی داشت منش مداراگرایانه حائری یزدی و بروجردی با حکومت را باور داشت، هرچند به نزدیکی با حکومت روی خوش نشان نمیداد.[۲۰]
مناسبات خوانساری با حکومت پهلوی با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بود و گاه این مناسبات به تیرگی میگرایید. چنان که در قضایایی مانند قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ۱۳۵۰ش، موضع وی با صدور اعلامیه و اظهار مخالفت صریح به جبهه مخالفان جدی رژیم نزدیک شد.[۲۱] او همچنین در مقاطع مختلف تذکراتی به حکومت وقت میداد و خواستهایی را مطرح میکرد مانند برحذر داشتن رژیم از بیحرمتی به عالمان دینی در رادیو، جلوگیری از پخش بعضی برنامههای نامناسب از تلویزیون، ساماندهی معافیت طلاب علوم دینی از خدمت سربازی، پیگیری برای آزادی علما و زندانیان دیگر و رفع ممنوعیت از سخنرانی وعاظ ممنوع المنبر.[۲۲]
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
خوانساری علاوه بر رسیدگی به حوزههای علمیه قم، تهران، نجف و دیگر شهرها به احداث و تعمیر بسیاری از مساجد و بناهای عمومی کمک میکرد. هنگام وقوع زلزله خراسان در ۱۳۴۷ ش کمکهایی به زلزلهزدگان اختصاص داد و در ماجرای اخراج ایرانیان از عراق در ۱۳۴۸ش، به همت او مجلسی بزرگ در اعتراض به این رفتار حاکمان عراق تشکیل گردید.[۲۳]
وفات
پیام تسلیت امام خمینی(ره) به مناسبت رحلت سید احمد خوانساری:
بسم اللّه الرحمن الرحیم انا للّه وانا الیه راجعون خبر رحلت مرحوم مغفور آیة الله خوانساری رحمه اللّه علیه موجب تأسف و تأثر گردید این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزههای علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس، و تربیت و علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزهها دارد، چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش، پیوسته در نفوس مستعده، مؤثر و موجب تربیت بود. از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و مغفرت و برای علمای اعلام وحوزه های علمیه صبر و اجر خواستارم والسلام علی عباد اللّه الصالحین. روح اللّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج۱۹، ص ۱۲۸
خوانساری در ۱۳۶۳ ش (۱۴۰۵) در تهران درگذشت به مناسبت وفات او امام خمینی پیام تسلیتی صادر کرد[۲۴] و بازار تهران و حوزههای علمیه تعطیل و از سوی دولت یک هفته عزای عمومی اعلام شد. پیکر وی را پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه به خاک سپردند.[۲۵]
فرزندان
خوانساری دارای چهار فرزند ذکور به نامهای جعفر، مهدی، علی و فضل الله بود که دو نفر اخیر در زمان حیات او از دنیا رفتند.[۲۶]
خصوصیات
بسیاری از عالمان معاصر احتیاط بسیار و ورع خوانساری را ستوده و وی را در تهذیب نفس و فضائل اخلاقی چون ادب، تواضع و ساده زیستی دارای مرتبه ای بلند دانستهاند.[۲۷] جایگاه علمی رفیع او نیز برای همگان مشهود بود چنان که بسیاری از بزرگان حوزه قم، نجف و کربلا پس از درگذشت آیت الله بروجردی وی را اعلم و دارای دقت نظر در مسائل فقهی میدانستند.[۲۸] ویژگی مهم فقه خوانساری استقلال در رأی است که در بسیاری موارد به مخالفت او با دیدگاه مشهور انجامیده است.[۲۹]
درباره یکی از کرامات آیتالله سیداحمد خوانساری نقل شده است: وی بیماری زخم معده داشت که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی وی سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بود و تحمل جراحی بدون بیهوشی نیز ممکن نبود، پیش از آنکه عمل جراحی آغاز شود، وی اجازه بیهوش کردن را به پزشک نداد -چون به نظر ایشان در وضعیت بیهوشی، تقلید مقلدینشان دچار اشکال میشد- از این رو به پزشکان معالج گفت: هر گاه من مشغول قرائت سوره مبارکه انعام شدم، شما مشغول عمل شوید، من توجهام به قرآن است و در این صورت هیچ مشکلی پیش نمیآید -وی آن چنان به قرآن توجه پیدا میکرد که احساس درد نمیکردند- همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحی، قرائت سوره مبارکه انعام نیز به پایان رسید![۳۰]
آثار
• جامع المدارک: مهمترین اثر فقهی خوانساری که در هفت مجلد با تعلیقه علی اکبر غفاری به چاپ رسیده است، اثری جامع در فقه استدلالی و شرحی بر المختصر النافع محقق حلی است این کتاب بیانگر احاطه علمی خوانساری بر فقه و مبانی آن است. تألیف جامعالمدارک بیش از سی سال طول کشیده و مبحث قصاص آن در ۱۴۰۱ پایان یافته است کتاب العتق (احکام آزادسازی بردگان) در این کتاب مطرح نشده است. او در این کتاب در بسیاری از مسائل به نقد نظر مشهور پرداخته و در ادله آن مناقشه کرده است. از ویژگیهای دیگر این اثر استحکام در تعابیر، نوآوری در تقریر مطالب و اختصار مباحث است. دیدگاهها غالباً بدون ذکر قائل آنها مطرح شده و مهمترین ادله مورد استناد آیات و احادیث است.[۳۱]
دیگر آثار و تالیفات وی عبارتند از:
• العقائد الحقة(یک دوره اصول عقاید استدلالی)
• حاشیه بر العروة الوثقی
• مناسک حج
• احکام عبادات
• کتاب الطهارة
• کتاب الصلاة
• جامع المدارک فی شرح المختصر النافع
• رساله علمیه فارسی و عربی[۳۲]
پانویس
1. حسینی یزدی و همکاران، ص۳۱۷.
2. شریف رازی، ج۲ ص۱۰۹؛ ابن رضا، ج۱، ص۳۷۵.
3. آقا بزرگ طهرانی، قسم۱، ص۴۶۲؛ امینی ج۲، ص۵۴۵.
4. شریف رازی، ج۲، ص۱۰؛ ابن رضا، ج۱، ص۳۷۷.
5. شریف رازی، ج۲، ص۱۱ـ۱۰؛ «شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری» ص۲۳۰ به نقل از محمد تقی ستوده؛ آیت الله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، مقدمه متولی، ص۱۵ـ ۱۶؛ ابن رضا، ج۱، ص۳۷۷ـ۳۷۵.
6. شریف رازی، ج۲، ص۱۱؛ شیخ آقا بزرگ طهرانی، قسم۱، ص۴۶۲، ابن رضا، ج۱، ص۳۷۷، که به ترتیب سال بازگشت وی را ۱۳۳۵ و ۱۳۳۳دانستهاند.
7. حسینی یزدی و همکاران، ص۳۱۷؛ آیت الله سید احمد خوانساری، همان مقدمه، ص۱۶.
8. آیت الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۱۷.
9. شریف رازی، ج۲، ص۱۱؛ ابن رضا، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۷.
10. شریف رازی، ج۲، ص۱۱؛ مهری، ص۱۲۵
11. آقا بزرگ طهرانی، همانجا؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۷۸
12. حسینی یزدی و همکاران، ص۳۱۹ـ۳۱۸
13. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲ـ۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸ـ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳ـ۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶ـ۱۰۷
14. ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۰۳۸۳؛ شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری، ص ۲۲۹ به نقل از محمد تقی ستوده.
15. عابدی میانجی، ص۴۵؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۳.
16. ابن رضا، ج۱، ص۳۸۰.
17. شریف رازی، همانجا؛ آیت الله سید احمد خونساری، همان، مقدمه، ص۱۸.
18. مصاحبه با آیت الله مرتضی لنگرودی
19. ر.ک: آیت الله سید احمد خوانساری، ص۸۹، ۹۴.
20. برای نمونه:ر.ک: آیت الله سید احمد خوانساری؛ ص۱۷۹، ۱۸۱ نیز ر.ک: رجبی، ج۱، سند۵۵.
21. ر.ک: دوانی، ج۴، ص۱۱۱۱۱۰؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۲۰۱۲۱؛ آیت الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۳۰۳۱.
22. ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۳۸۸، آیت الله سید احمد خوانساری، ص۱۳۸، ۱۸۰؛ مقدمه متولی، ص۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۹.
23. ر.ک: فلسفی، ص۳۱۸۳۱۷؛ آیت الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۴۹۴۷؛ طاهری خرم آبادی، ج۱، ص۳۵۷.
24. صحیفه امام، ج۱۹، ص ۱۲۸
25. امام خمینی، همانجا، آیت الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۵۶، امینی، ج۲، ص۵۴۶؛ ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۸.
26. امینی، ج۲، ص۵۴۶، ابن الرضا، ج۱، ص۳۸۸.
27. شریف رازی، ج۲، ص۱۰، امام خمینی، ج۲۱، ص۱۵۱، شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۱، به نقل از محمد تقی ستوده، ص۲۳۳ به نقل از هادی معرفت.
28. ر.ک: امام خمینی، ج۱۹، ص۱۲۸، ابن الرضا، ج۱، ص۳۷۸، شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۲، به نقل از حسین شمس، ص۲۳۳ـ ۲۳۴، به نقل از هادی معرفت.
29. شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۴، ۲۳۷، به نقل از هادی معرفت.
30. هزار و یک حکایت اخلاقی، محمدحسین محمدی.
31. شخصیت آیت الله سید احمد خوانساری، ص۲۳۲ و ۲۳۳ به نقل از حسین شمس، ص۲۳۴ به نقل از هادی معرفت؛ طباطبایی، ص۳۴۵ـ ۳۴۹.
32. امینی، ج۲، ص۵۴۷؛ آیت الله سید احمد خوانساری، همان، مقدمه، ص۵۷، ابن الرضا، ص۳۸۳.