انهار
انهار
مطالب خواندنی

شخصیت آیت اللّه سیداحمد خوانساری

بزرگ نمایی کوچک نمایی
  
گفتگو با آیات و اساتید: سیدحسین شمس، مرتضوی لنگرودی، ابوطالب تجلیل، هادی معرفت، مرحوم ستوده.
فقه اهل بیت:
چنان که مستحضرید کنگره بزرگداشت علمای خوانسار به زودی برگزار می شود. از جمله این عالمان بزرگ، فقیه معاصر، عالم متقی مرحوم آیت اللّه آقای سید احمد خوانساری است به همین مناسبت خدمتتان رسیده ایم تا در جهت معرفی شخصیت علمی و معنوی و بیان دیدگاههای فقهی آن بزرگوار، ما و خوانندگان مجله را بهره مند سازید.لطفا نخست از شخصیت علمی و معنوی آیت اللّه سید احمد خوانساری برایمان بفرمایید.
استاد ستوده:
آیت اللّه خوانساری جامع معقول و منقول بود. هم فقه می فرمود و هم فلسفه و کلام. ابتدای ورود ایشان به قم، در مسجد کوچکی در تکیه خلوص به تدریس مشغول شدند. آن موقع ایشان برای بنده و آقای حاج شیخ علی پناه اشتهاردی و جمعی دیگر از فضلای حوزه قم شوارق می گفتند. بعد که شرح تجرید شروع کردند فضلای بیشتری شرکت کردند. حدود سه، چهار سال هم قضا و شهادات مرحوم شیخ را خدمت ایشان خواندیم. خلاصه از موقعی که به قم آمدند تا وقتی که از قم به تهران رفتند از محضرشان استفاده کردم. مرحوم آیه اللّه خوانساری از اساتید بزرگی مانند مرحوم آخوند خراسانی، آقاضیاء عراقی و آقای حائری بهره های فقهی و اصولی برده بود. از آقا ضیاء عراقی بیشترین استفاده را کرده بود. می فرمود: من وقتی به درس آقا ضیاء رفتم که دو تا شاگرد داشت یکی من بودم و یکی سید دیگر. بعد به تدریج شاگردان دیگری آمدند. حدود دو سال درس مرحوم آخوند را درک کرده بودند. بعد از فوت مرحوم آخوند در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت می کردند. درموقعیت علمی ووالایی فضل ایشان همین بس که وقتی مرحوم حاج شیخ از اراک به قم می آیند مرحوم آقا سید احمد هم با ایشان به قم می آیند. عده ای از اراک خدمت حاج شیخ می آیند که شما آقا سید احمد را اراک بفرستید. آقای حائری اجازه نمی دهد و می فرماید: من می خواهم سید احمد، آقای دنیا باشد نه آقای اراک. ویژگیهای اخلاقی و فضائل و مناقب انسانی ایشان فراوان است. از جمله: 1. اعتقاد راسخ به خدا و قیامت و اصول دین. 2. تعبد به احکام شرعی و پای بندی به عمل به دستورات دین: انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات. اگر تمام دنیا را طلا می کردند و به او می دادند تا یک دورغ بگوید نمی گفت. 3. احتیاط را از اصول مسلم زندگی خویش قرارداده بود. تا در کاری یقین به رضایت الهی نداشت انجام نمی داد. احتیاط ایشان در مصرف وجوهات زبانزد عام و خاص است. 4. زهد و ساده زیستی یکی دیگر از مشخصات ایشان بود. به دنیا و تعلقات آن وابستگی نداشت. به اندازه ضرورت از امکانات دنیا استفاده می کرد و مصداق این فراز خطبه متقین بود: عظم الخالق فی اعینهم فصغر ما دونه فی انفسهم. 5. تواضع و ادب یکی دیگر از ویژگیهای ایشان بود. به همه بندگان خدا احترام می گذاشت. هیچ تکبر و غروری در او دیده نمی شد. در مجالس با حالت دو زانو خیلی مودب می نشست. به اهل علم و سادات احترام خاصی می گذاشت و خلاصه آن مدتی که من با ایشان حشر و نشر داشتم نه تنها خلافی از ایشان ندیدم بلکه صفات اخلاقی، صداقت، صفا، توحید، ادب و تواضع در رفتار ایشان متجلی بود.
استاد شمس:
سپاس خدای را که به برکت انقلاب اسلامی، و تاکید مقام معظم رهبری، احوال علما و بزرگان دین مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد و کنگره هایی در جهت معرفی ابعاد علمی، فقهی، اخلاقی شخصیت هایی همچون شیخ مفید، شیخ انصاری، شیخ طوسی، مقدس اردبیلی و خوانساریها برگزار می شود. قدر این نعمت را باید دانست. اما مرحوم آیت اللّه آقا سید احمد خوانساری، شخصیت علمی و معنوی ایشان، مورد تایید بزرگان است. آیت اللّه حائری(ره) درباره ایشان فرموده است: اجتهاد را به هر معنی که تفسیر کنیم آقا سید احمد خوانساری مجتهد است و عدالت را به هرگونه معنی کنیم ایشان عادل است. مرحوم آقا سید احمد جامع معقول و منقول بود نه تنها در فقه و اصول و رجال و درایه که در فلسفه و کلام نیز کار کرده بود و به مبانی عقلی احاطه داشت. برخی از بزرگان، شوارق را نزد ایشان خوانده اند و کتاب عقاید الحقه که یک دوره ا صول دین استدلالی است میزان احاطه ایشان به فلسفه و کلام را نشان می دهد. ملاحظه کنید امام خمینی(ره) به آسانی از کسی تعریف نمی کند و اهل مبالغه هم نیست. ایشان در موضوع شطرنج که مطرح کرده بودند به مقام علمی و تقوایی مرحوم آقا سید احمد خوانساری اشاره می کند و می فرماید: شما مراجعه کنید به کتاب جامع المدارک مرحوم آیت اللّه حاج سید احمد خوانساری... در تمام ادله خدشه می کند. درصورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان و نیز مقام علمیت و دقت نظر ایشان معلوم است. همان طور که حضرت امام اشاره فرمودند کتاب جامع المدارک که شرحی بر مختصر النافع علامه حلی است یک دوره فقه استدلالی است و بیانگر احاطه علمی ایشان به فقه و مبانی است. مرحوم خوانساری در تحلیل مطالب گذشتگان بسیار متبحر و قوی است ولی در مباحث فنی به جمع بندی نهایی و ارائه نظر نمی رسید. ایشان از این جهت نظیر آیت اللّه رفیعی قزوینی است. من استادی درخوش بیانی ورفع زواید، همانند مرحوم قزوینی ندیدم، لیکن اهل نظر نبود و به جمع بندی نهایی نمی رسید. برخلاف علامه طباطبایی که اهل نظر بود پس از تحلیل دقیق و عمیق مطالب دیگران، نظریه ای را هم برمی گزید، ولی مرحوم خوانساری- آن مقداری که من درمحضر ایشان بوده ام و آن مقدار که درجامع المدارک دیده ام- مطالب گذشتگان را خوب تحلیل می کند، نقد می کند، شبهات را مطرح می سازد ولی در نهایت نظریه ای را برنمی گزیند و برآن استدلال و برهان اقامه نمی نماید. از نظر معنوی و اخلاقی، درساده زیستی، احتیاط، تواضع فضایل ا خلاقی و ادب اسلامی، کم نظیر بود. مردم را اهل و عیال خداوند می دانست و به آنها خدمت می کرد و درعمل مصداق این حدیث شریف بود: الخلق عیال اللّه فاحبکم الی اللّه احسنکم الی عیاله. واجبات شرعی و مستحبات را به خوبی انجام می داد و از محرمات و مکروهات پرهیز می کرد. آن قدر مودب بودکه تا از او سوال نمی کردند حرف نمی زد. سعی می کرد زندگی خویش را براساس وظایف شرعی و تشخیص وظیفه، تنظیم نماید. در دریافت وجوهات شرعی سخت احتیاط می کرد و از مرجعیت گریز داشت. اگر تمام دنیا را به او می دادی تا خلاف شرعی را مرتکب شود غیر ممکن بود. مرحوم سید احمد خوانساری در مناعت طبع، بی اعتنایی به دنیا و ساده زیستی می تواند برای حوزه های ما الگوی خوبی باشد. اگر مردم ما به افرادی چون امام خمینی(ره) و مرحوم سید احمد خوانساری ارادت می ورزند به خاطر مناعت طبع و عزت نفس و بی اعتنایی آنان به تعلقات دنیوی است.
آیت اللّه معرفت:
مرحوم آیت اللّه خوانساری از شخصیتهای برجسته علمی وفقهی بود که در عرصه تقوا و عمل کم نظیر بود. عظمت فقهی و قداست ایشان زبانزد عام و خاص بود آنچه در میان علمای قم پس از فوت آیت اللّه بروجردی مسلم بود اعملیت ایشان بود.لذا افرادی چون امام خمینی سعی داشتند مرجعیت ایشان را پس از آیت اللّه بروجردی مطرح نمایند اما ایشان نپذیرفت. ما آن موقع نجف بودیم ومی دیدیم که ایشان در میان علمای نجف و کربلا نیز معروفی ت و مقبولیت علمی داشت. بسیاری از فضلای حوزه نجف و کربلا بعد از آیت اللّه بروجردی از ایشان تقلید می کردند. یا اگر خود مجتهد بودند خانواده خویش را به ایشان ارجاع می دادند. این نشانگر مقبولیت علمی و قداست و تقوای ایشان در میان علما و فضلای حوزه قم و نجف و کربلا بود. درمقام علمی و قدسی و تقوای ا یشان همین بس که شخصیتی مانند امام خمینی مقام علمیت و تقوا و دقت نظر ایشان را می ستاید. آیه اللّه خوانساری از فقیهان برجسته ای بود که به زودی تحت تاثیر نظرات فقهی مشهور قرار نمی گرفت. استقلال رای از ویژگیهای فقهی ایشان است که می تواند برای فضلای جوان حوزه مورد توجه قرار گیرد. شما جامع المدارک ملاحظه کنید نوعا در برابر دیدگاه مشهور نظریه ای مستقل ارائه می دهد ولی از آنجا که جامع المدارک را کتاب فتوا نیست به طور قطع نظر نمی دهد و همانند شیخ انصاری فکر انسان را به جولان و تامل وا می دارد.
فقه اهل بیت :
حضرت امام(ره) بعداز رحلت ایشان فرمودند:اوما فوق عدالت بود و مادون عصمت. لطفا دراین باره توضیح بفرمایید.
استاد تجلیل:
این سخن امام اشاره به کمالات نفسانی و فضایل اخلاقی ایشان است. در ایشان ملکه عدالت و تقوا در عالی ترین مرتبه اش وجود داشت. در ترک محرمات و مکروهات و انجام واجبات و مستحبات بسیار دقت داشت و خیلی اهل احتیاط بود. شنیده اید که ایشان در سنین بالا شاید حدود 70 سالگی تمامی نمازهایی را که تا آن وقت خوانده با حضور قلب بیشتری قضا می کند. عجیب است! شاید بسیاری فکرش را هم نتوانند بکنند . ولی ایشان انجام داده است. درفتوا هم خیلی اهل احتیاط بود. شاید سر این که مرجعیت ایشان زیاد گسترش نیافت همین احتیاطهای زیاد بود. با این که از نظر فضل علمی و سابقه حوزوی درجه بالایی را داشتند.
فقه اهل بیت :
به نظر می رسد بتوان تا حدودی میان مرحوم آقا سید احمد خوانساری از نظر تقدس و علمیت با مرحوم مقدس اردبیلی مشابهت هایی دید. به نظر شما اگر این سخن درست باشد این مشابهت در ویژگی های فقهی هم هست؟
استاد لنگرودی:
البته ایشان از جهاتی مشابه مرحوم اردبیلی است. در فقه هم تاحدودی این مشابهت هست. ایشان هم، مانند مرحوم اردبیلی روحیه نقادی درمسائل را دارد.وقتی جامع المدارک را با مجمع الفائده و البرهان مقایسه کنید همان دقت های عقلی و برهان را اینجا نیز ملاحظه می کنید که البته این روش درنهایت به دوری ازجنبه های عرفی فقه منتهی می گردد. درحالی که در فقه باید به جنبه های عرفی بیش از عقلی توجه کرد. لذا برخی معتقدند اعلم کسی است که عرفی ات او قوی تر از دیگران باشد. ولی مبنای مرحوم خوانساری در عمل به روایات با اردبیلی فرق دارد. ایشان روایت معتبر را قابل استناد می داند و صحت سند را لازم نمی داند. ولی مقدس اردبیلی معتقد است باید روایت، صحیح السند باشد تا بدان استناد نمود. نکته دیگر این که مرحوم خوانساری درجامع المدارک با همه نقد و بررسیهایی که می کند در پایان نظر نمی دهد و به یک جمع بندی نمی رسد هر چند آنجا که می گوید: یمکن ان یقال درحقیقت نظریه خود او است اما به طور صریح نظر نمی دهد. به بیان دیگر ایشان هم مانند مرحوم اردبیلی به نقد نظریه مشهور می پردازد اما درمقام نظر و فتوا جانب احتیاط را می گیرد و فتوا به خلاف مشهور نمی دهد. لذا رساله عملیه ایشان با جامع المدارک فرق دارد. نکته ای که از نظر ما نیز بسیار حائز اهمیت است این که چون مناقشات علمی و مبنایی چیزی است و فتوا دادن چیز دیگری درمقام فتوا حتی الامکان باید ازتفرد وتک روی پرهیز کرد و با مشهور فقها به ویژه شهرت قدمایی مخالفت نکرد. چون فقهای گذشته با قداست بیشتر و نزدیکی به زمان معصوم(ع) و احاطه به روایات نظر می داده اند. لذا مرحوم آیه اللّه بروجردی به شهرت قدما خیلی اهمیت می دادند و از آن کشف وجود نص می کردند. امروزه در سطح جهان درمیان عقلا و متفکران نیز چنین است که به نظریات زبدگان و خبرگان فن که به صورت نظریه مشهور درآمده اهمیت می دهند. هنر مجتهد این است که سخن مشهور را خوب بفهمد دلایل نظریه آنان را درست بررسی کند و چرای پذیرش این نظریه را بفهمدو تحقیق کند که چرا آنان نظریه مقابل را نپذیرفته اند.
فقه اهل بیت :
همان طور که اشاره شد وقتی جامع المدارک را که اثر گران سنگ فقهی تحقیقی ایشان است مورد توجه قرار می دهیم درموارد بسیاری می بینیم ایشان دیدگاه مشهور را مورد مناقشه قرار داده. آیا می توان ایستادگی در برابر نظریه ءمشهور را از ویژگی فقه ایشان به حساب آورد؟ اگر چنین است سر آن چیست؟
استاد شمس:
سرّ اصلی مطلب این است که در بسیاری از موضوعات که حتی ادعای اجماع می شود، اجماع محصل نیست بلکه شهرتی است که شاید اساسی هم ندارد. ربکما شهره لااصل لها و رب مشهور لااصل له. بنا بر این اجماع و شهرتهای ادعایی را باید ریشه یابی کرد. علاوه براین که برفرض ثبوت شهرت به تنهایی قابل استناد نیست و نمی تواند دلیل یک نظریه قرار گیرد. این تفکر به فقیه جرات می دهد که به آسانی نظریه ای را نپذیرد هرچند برآن ادعای شهرت و یا اجماع شود.لذا مرحوم آقا سید احمد در طهارت اهل کتاب برخلاف نظریه مشهور که قائل به نجاست آنانند، می فرماید: اهل کتاب پاکند و در برابر مشهور می ایستد و ادله آنان را مورد مناقشه قرار می دهد و هم چنین موارد دیگر.
استاد معرفت:
البته می توان این را به گونه ای دیگر مطرح کرد که از ویژگیهای فقه ایشان استقلال در رای است و این استقلال رای در بسیاری موارد به مخالفت با نظریه مشهور می انجامد. ولی این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که استقلال رای داشتن غیر از تک روی در فقه و بی اعتنایی به آراءفقهای پیشین است بلکه به عکس باید دیدگاههاو انظار فقهی فقهیان گذشته مورد توجه قرار گیرد. به خصوص قدمایی از فقها و به ویژه اگر نظریه ای در بیان قدما مشهور باشد تامل و درنگ بیشتری می طلبد و نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت و آن را نادیده گرفت. این به معنی تقلید از گذشتگان نیست بلکه توجه به فهم درست سخنان آن بزرگان است. بعد از فهم خوب سخن آنان، آنگاه حاشیه و تعلیقه بزنیم.
استاد لنگرودی:
البته این نکته را باید در نظر داشت که مخالفت با مشهور در مقام تحقیق و استدلال بود، نه در مقام فتوا چون قلاده مردم را از طریق فتوا به گردن گرفتن، کار آسانی نیست. لذا شخصیتی مانند مرحوم خوانساری صرف نظر از مقام تحقیق و تفقه، درمقام عمل و فتوا، به نظرات مشهور به ویژه مشهور از قدما اهمیت می دهد. فضلای جوان حوزه باید بیشتر به این نکته دقت نمایند.
فقه اهل بیت :
پرسش دیگر درمورد برخی از مناقشاتی است که ایشان بردیدگاه مشهور داشته اند از جمله موضوع شرط ذکورت در قاضی. آیا به نظر شما مناقشات ایشان بر دلایل مشهور که مدعی است زن نمی تواند قاضی شود، وارد است یا خیر؟
استاد شمس:
به نظر من ایشان خدشه هایی برادله شرط ذکورت در قاضی که نظر مشهور است بیان کرده اند وارد است و می توان گفت دلیلی بر عدم جواز قضاوت زن نیست. لیکن نبود دلیل برای جواز تولی قضاوت کافی نیست چون جواز قضاوت نیاز به نصب و جعل دارد که درمورد زنان دلیلی بر نصب نیست و همین نبود دلیل بر نصب برای عدم جواز تولی قضا توسط بانوان کفایت می کند.لذا ایشان با این که می فرماید :ویمکن ان یناقش فی بعض الدلایل ولی در نهایت اصل عدم جعل یا نصب قضاوت برای زنان را می پذیرد.
آقای تجلیل:
ایشان در تمامی ادله شرط مرد بودن قاضی مناقشه نمی کند. همچنان که درعبارت جامع المدارک آمده: ویمکن المناقشه فی بعض ما ذکر. این نشان می دهد برخی از دلایل شرط مرد بودن را قبول ندارند. بنده هم آن مناقشات ایشان را می پذیرم ولی معتقدم افزون بر این ها روایات صحیح و نیز ادعای اجماع بر شرط ذکورت داریم. به علاوه چنان که خود ایشان هم می فرماید: قضاوت چون منصب الهی است نیاز به وجود دلیل بر نصب بانوان به قضاوت داریم و تنها نبود دلیل بر ممنوعیت کفایت نمی کند. براین اساس چون دلیل بر نصب نداریم یا دست کم شک هم که داشته باشیم، برای عدم جواز قضاوت آنان کافی است.
مرتضوی لنگرودی:
در بحث شرط ذکورت در قضاوت، ایشان دلایل شرطیت ذکورت را مورد مناقشه قرار می دهد. تنها با تمسک به اصل عدم جعل الهی و اصل عدم نصب قضاوت برای زنان قضاوت را برای زنان جایز نمی داند که ما بر خلاف ایشان این مناقشات را نپذیرفته و ادله شرط ذکورت را تمام می دانیم. ولی درموضوع اهل کتاب ایشان هرچند دلایل نجاست اهل کتاب را مورد مناقشه قرار می دهد ولی در نهایت، فتوا براساس نظریه مشهور می دهدکه اهل کتاب را نجس می دانند و بنده بر خلاف ایشان هم ادله مشهور را مورد مناقشه قرار داده و هم فتوا به طهارت اهل کتاب داده ام که تفصیل آن در ساله لب اللباب فی طهاره اهل الکتاب آمده است.
فقه اهل بیت :
موضوع شطرنج یکی دیگر از موارد مخالفت ایشان با مشهور است که مورد توجه امام(ره) هم بوده است. لطفا دراین مورد توضیحاتی بفرمایید.
معرفت:
اگر با نگاه تاریخی به موضوع شطرنج نگاه کنیم می بینیم که شطرنج درابتدای پیدایش صرفا برای آرایشهای رزمی و ورزشهای فکری نظامی جعل شده است و از آلات و ادوات قمار به حساب نمی آمد. به همین جهت حرمتی هم نداشته است. لیکن در زمان خلفای عباسی به عنوان بازیچه ووسیله لهو به کار گرفته می شود و برد و باخت با آن صورت می گیرد. لذا در تاریخ از آن به عنوان لعبه السلاطین یاد می شود. برهمین اساس درجوامع روایی از بازی با آن به شدت نهی می شود چون شطرنج درزمان خلفای عباسی به ویژه هارون الرشید به عنوان آلت قمار به حساب آمده و حتی ترویج هم می شود. لذا بر خورد امامان شیعه هم با آن شدید است. بنا بر این از ابتدا، شطرنج یک وسیله برد و باخت و قمار نبوده و حرمتی هم نداشته است. بعدا که وسیله قمار شده حرام گردیده است.حال اگر روزی دوباره از وسیله قمار بودن بیرون بیاید طبعا حلال خواهد بود. منشا خدشه حضرت امام و آیت اللّه خوانساری در ادله حرمت شطرنج و این که اگر روزی از آلت قمار بودن بیرون رود بازی با آن حلال خواهد بود، همین است . درحقیقت یک بحث صغروی است که چندان به کبرای کلی در احکام شطرنج مربوط نیست. در آن استفتا هم که عده ای از فرماندهان نظامی از حضرت امام خمینی(ره) کرده بودند گفته بودند:شطرنج امروزه در عرصه های رزمی و نظامی کاربرد مفیدی دارد و از آن می توان برای پرورش فکر و ورزش ذهن و جولان قوای فکری بهره برد بدون آن که برد و باختی درآن را ه داشته باشد. حضرت امام در پاسخ به این استفتاء فرمودند: اگر از آلت قمار بودن خارج گردد و بردو باختی درآن صورت نگیرد حلال خواهد بود. پس از این که فتوای امام باعث تنشها و پرسشهایی در برخی محافل علمی و حوزوی شد ایشان تاکید کردند: شما به جامع المدارک مراجعه کنید و ببینید افراد مقدسی چون مرحوم آیت اللّه آقا سید احمد خوانساری در مدارک خدشه می کند. البته دیدگاه امام قیودی داشت که اگر درست درآن تامل می شد شبهه ای پیش نمی آمد زیرا اگر بردو باختی درکار باشد حتما حرام است و اگر درزمانی نوع افرادی که با آن بازی می کنند به عنوان بردو باخت و به صورت قمار باشد بازی شطرنج حرام خواهد بود.لذا ال آن درمیان سپاهیان و نیروهای نظامی بازی با شطرنج ممنوع اعلام شده است هرچند بدون برد و باخت باشد زیرا آلت آن استفاده غالب از شطرنج، به عنوان آلت قمار است.
استاد لنگرودی:
در قضیه شطرنج به نظر من قیدی راکه حضرت امام و همچنین آیت اللّه خوانساری مطرح کرده اند اگر رعایت شود حلیت شطرنج نیست چون فرموده اند در صورتی که از آلت قمار بودن بیرون رفته باشد و از بازی با آن اهداف دیگری در بین باشد، اشکالی ندارد .ولی کیست نداند الآن نوع بازیها با شطرنج به صورت بردوباخت است. بنا بر این اگر بردوباخت باشد فتوای همه فقها از جمله این دو بزرگوار برحرمت آن است. متاسفانه برخی این قید را نادیده می گیرند و سوء استفاده می کنند.
فقه اهل بیت :
لطفا درباره دیدگاه ایشان در ولایت فقیه و تفاوت آن با نظریه امام خمینی بفرمایید.
استاد لنگرودی:
ایشان هیچ مرحله از ولایت را برای فقه معتقد نیست و حتی حق تصرف در خمس را ندارد تا چه رسد به اجرای حدود و قصاص و قضاوت و دیگر امور اجتماعی. این کجا و نظریه حضرت امام کجا که معتقد است فقیه ولایت مطلقه دارد. همان ولایتی را که برای پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) معتقد است برای فقیه جامع الشرایط هم می پذیرد. البته به نظر ما مبانی مرحوم آقا سید احمد خوانساری در عدم ولایت فقیه ناتمام است. به نظر ما فقها براجرای حدود و دیات و قضاوت و دیگر شوون اجتماعی ولایت دارند و اگر فقیهی جامع الشرایط متصدی کار شد فقهای دیگر نمی توانند اخلال کنند. ولی ولایت فقیه را به آن گستردگی که سیدنا الاستاذ حضرت امام فرمودند نیز نمی پذیریم واین که فقیه همانند پیامبر و امام ولایت داشته باشد به نظر ما این هم نا تمام است. لذا آنجا که اعمال ولایت به امور شخصی افراد بر می گردد مانند طلاق زن ولایت ندارد حتی اگر مصلحت هم باشد. یا آنجا که موجب تصرف در اموال شخصی آنان می گردد مانند خراب کردن خانه های مردم برای توسعه خیابانها و امثال آن، جایز نمی دانم مگر درحد ضرورت و اضطرار نه با وجود مصلحت. به علاوه در بسیاری موارد نمی توانیم مصلحت واقعی را تشخیص دهیم و به انحراف می رویم. قضیه ابان بن تغلب با امام صادق (ع) را شنیده اید که درموضوع دیه انگشت زن که تا دو انگشت دیه آن با انگشت مرد مساوی است و از دوبه بالا به نصف تبدیل می شود. ابان به امام صادق(ع) عرض می کند: من وقتی این سخن را در کوفه شنیدم گفتم این حرف شیطان است . امام (ع) می فرماید: ابان گرفتار قیاس شده ای دین خدا را با عقول نمی شود فهیمد. خلاصه ما اصل ولایت فقیه را برشوون اجتماعی برخلاف آیت اللّه آقا سید احمدخوانساری معتقدیم ولی در گستردگی آن با سیدنا الاستاذ حضرت امام اختلاف نظر داریم که در رساله ای مستقل به این موضوع پرداخته ایم.
فقه اهل بیت:
فرمودید ایشان برای فقیه حتی در تصرف در خمس نیز ولایت را نمی پذیرفته است. اگر ممکن است بیشتر توضیح بفرمایید.
استاد لنگرودی:
می دانید از مباحث مطرح درخمس این است که آیا خمس حق وحدانی است و سادات از موارد مصرف هستند که امام یا حاکم اسلامی باید آنها را نیز اداره کند یا سهم امام و حق سادات جدا هستند. برخی ازفقیهان مانند حضرت امام(ره) خمس را یک حق می دانستند آن هم در اختیار امام و حاکم اسلامی. براین مبنا فقیه، هم سهم امام و هم سهم سادات را در اختیار می گیرد و در موارد آن مصرف می کند. ولی آنها که سهم سادات را حق آنها می دانند برای اینان تصرف در سهم سادات مشکل است هرچند معتقد به ولایت فقیه هم باشند. به خصوص اگر آن فقیه خود از سادات نباشد. حتی اگر سید هم باشد در حد خاصی می تواند تصرف کند. مرحوم آقا سید احمد خوانساری چون ولایت فقیه را معتقد نبود برای تصرف در تمام خمس مشکل داشت .لذا از افراد خمس بده و کالت می گرفت و اجازه می خواست آن را نزد یکی از تجار امین به امانت می گذاشت و درصورت نیاز حواله می داد.
فقه اهل بیت:
از موارد دیگری که نظریه علمی و تحقیقی ایشان برخلاف مشهور است و در فقه می تواند منشا اثر باشد، بفرمایید.
استاد شمس:
همانطور که در جامع المدارک ملاحظه می کنید ایشان برخلاف مشهور معتقد است قاضی می تواند به علم خود عمل کند چرا که علم قاضی را یکی از راههای کشف حقیقت در داوری می داند. ادله مشهور را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و بر این باور است که نمی توان از روایت نبوی شریف انا اقضی بینکم بالبینات و الایمان حصر قضاوت در صورت وجود بینه و سوگند را فهمید بلکه علم قاضی نیز خود طریقی برای داوری است. می دانید که این موضوع از مسائل دامنه دار و جنجالی فقه است و ثمرات مهمی دارد. یکی دیگر از نظرات ایشان که با مشهور مخالف است دربحث لیالی مقمره است. ایشان همانند حضرت امام در طلوع فجر بین شبهای مهتابی و غیر مهتابی فرق می گذارند و معتقدند در شبهای مهتابی فجر صادق دیرتر محقق می شود. روایتی هم در تایید نظریه خویش می آورد و دلایل مشهور را مبنی بر عدم تفاوت، نقد می کند و مورد مناقشه قرار می دهد. به نظر می رسد نظریه مشهور درست است وط ی مباحث مفصلی که دراین موضوع داشته ایم ایرادات ایشان رابرنظر مشهور مورد مناقشه قرار داده ایم و در نهایت نظر مشهور را ترجیح داده ایم.
فقه اهل بیت :
درپایان از حضرت آیه اللّه شمس تقاضا می کنیم به فضلای جوانی که می خواهند با تاسی به این بزرگان درراه تحقیق گام نهند و به پژوهشهای فقهی بپردازند توصیه هایی بفرمایند.
استاد شمس:
برای طلاب و فضلایی که می خواهند در فقه کار و تلاش نمایند چند نکته را یاد آوری می کنم: 1. فراگیری مقدمات اجتهاد و فقاهت و تبحر در علوم لازم در استنباط. عمده مقدمات علم فقه اصول است. هرچه فرد در اصول قوی تر باشد فقهش پخته تر و قوی تر خواهد بود. علم رجال نیز نقش به سزایی دارد که نیاز به تتبع و ممارست دارد. 2. اهمیت دادن به دیدگاههای فقهای گذشته به ویژه قدمای فقها و متون فقهی مانند مقنعه، مقنع، هدایه، مراسم و... . 3.همت در فهم درست سخن قدما و استوانه های فقهی و پرهیز از تک روی در مسائل فقهی. 4. مشورت و مذاکره با اساتید فن و توجه به فروعات و شقوق مختلف مسائل. 5. پرهیز از اظهارات غیر تخصصی و شتاب زده در مسائل فنی فقه. 6. اعتقاد به این که فقه می تواند پاسخ گوی تمام نیازهای جامعه باشد و برای فهم و درک حقایق فقهی باید ممحض در فقه شد و از پراکنده کاری اجتناب نمود. نکته دیگر کار مداوم در فقه و موضوعات فقهی است. چه بسا ممکن است بانگاه مجدد به ادله به نظریه ای جدید رسید. تنها به خاطر پاسخ به استفتا نباید کار کرد. با قدرت نقادی باید کتب فقهی را مورد مطالعه قرار داد شاید مطلب دیگری فهمیده شود. قدرت نقادی مرحوم آیت اللّه آقا سید احمد خوانساری قابل تحسین است. مرحوم آیت اللّه میلانی گاه مطلبی که پیش می آمد به من می فرمودند: فلانی باید مسائل را دید یعنی نیاز به کار و تحقیق دارد. فقه دائما تلاش می خواهد و رد فروع براصول باید مستمر باشد. 7. درمسائل نوپیدا از موضوع نقش زمان و مکان دراجتهاد و استنباط و مبانی فقهی امام خمینی نباید غافل بود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -