انهار
انهار
مطالب خواندنی

نسب شریف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

بزرگ نمایی کوچک نمایی

از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: ( اذا بلغ نسبى الى عدنان فامسكوا. ) (هرگاه نسب من به عدنان رسيد از ذكر اجداد جلوتر خوددارى كنيد [1] ). به اين جهت ، شرح حال اجداد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را از جدبيستم ، (عدنان ) شروع مى كنيم

20 - عدنان : پدر عرب عدنانى است كه در تهامه ، نجد و حجاز تا شارف الشاءم و عراق مسكن داشته اند و انان را عرب معدى ، عرب نزارى ، عرب مضرى ، عرب اسماعيلى ، عرب شمالى ، عرب متعربه و مستعربه ، بنى اسماعيل ، بنى مشرق ، بنى قيدار مى گويند ونسبشان به اسماعيل بن ابراهيم عليه السلام مى رسد[2]

عدنان دو پسر داشت : (معدّ) و (عكّ كه بنى غافق ) از (عكّ) پديد آمده بودند.

19 - معدّ بن عدنان : (عدنان ) با فرزندان خويش به سوى يمن رفت و همان جا بودتا وفات يافت . او را چند پسر بود كه معدّ بر همه آنها سرورى داشت . مادر معدّ از قبيله جُرهُم بود و ده فرزند داشت و كنيه معدّ ابوقضاعه ) بود[3]

به قول ابن اسحاق : معدّبن عدنان چهار پسر به نامهاى ، نزار قضاعه قنص و ايادداشت .

18 - نزار بن معد: سرور و بزرگ فرزندان پدرش بود و در مكه جاى داشت و او را چهارپسر به نامهاى : (مضر)، (ربيعه )، (انمار) و (اياد) بود. دو قبيله (خشعم) و (بجيله ) از انمار به وجود آمده اند و دو قبيله بزرگ ربيعه و مضر از نزارپديدار گشته اند.

17 - مضر بن نزار: دو پسر داشت : (الياءس )[4] و (عيلان ) و مادرشان از قبيله(جرهم ) بود. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: (مضرو ربيعه را دشنام ندهيد، که آن دو مسلمان بوده اند.[5] ( (مضر) سرور فرزندان پدرش و مردى بخشنده و دانا بود و فرزندانش را ره صلاح و پرهيزگارى نصيحت مى كرد.

16 - الياس بن مضر: پس از پدر در ميان قبايل بزرگى يافت و او را (سيدالعشيرة )لقب دادند، سه پسر به نامهاى : (مدركه )، (طابخه ) و (قمعه ) داشت (نامشان به ترتيب : عامر، عمرو و عمير است ) و مادرشان (خندف ) و نام اصلى وى (ليلى )بود و قبايلى را كه نسبشان به الياءس مى رسد (بنى خندف ) گويند.

قبيله هاى (بنى تميم )، (بنى ضبه )، (مزينه )، (رِباب )، (خزاعه )(اسلم )، از الياس بن مضر منفصل مى شوند.

15 - مدركه بن الياءس : نامش (عامر) [6]و كنيه اش(ابوالهذيل ) و (ابوخزيمه ) بود. (مدركه ) چهار فرزند داشت : (خزيمه )و (هذيل )، (حارثه ) و (غالب[7] )

سب قبيله (هذيل ) و (عبداللّه بن مسعود) صحابى معروف به (مدركة بن الياس )مى رسد.

14 - خزيمة بن مدركة : مادرش (سلمى ) دختر (اسد بن ربيعة بن نزار) و به قول ابن اسحاق زنى از (بنى قضاعه ) بود، بعد از پدر حكومت قبايل عرب را داشت و او را چهار پسر به نامهاى : (كنانه )، (اسد)، (اسده )،(هون ) بود.

13 - كنانة بن خزيمه : كنيه اش (ابومضر) و مادرش (عوانه ) دختر (سعدبن قيس بن عيلان بن مضر) بود. از (كنانه ) فضايل بى شمارى آشكار گشت و عرب او رابزرگ مى داشت .

فرزندانش عبارت بودند از: (نضر)، (مالك )، (عبدمناة )،(ملكان ) و (حدال ). قبايل (بنى ليث ) و (بنى عامر) از كنانة بن خزيمه پديد آمده اند.

12 - نضر بن كنانه : مادرش به قول يعقوبى (هاله ) دختر (سويد بن غطريف ) وبه قول ابن اسحاق و طبرى و ديگران (برّه ) دختر (مرّبن ادّبن طابخه ) بود وفرزندان وى : (مالك )، (يخلد) و (صلت ) و كنيه اش (ابوالصلت ) بوده است .

يعقوبى مى گويد: نضر بن كنانه ، اول كسى است كه (قريش ) ناميده شد و به اين ترتيب كسى كه از فرزندان نضر بن كنانه نباشد (قرشى ) نيست .

11 - مالك بن نضر: مادر وى (عاتكه ) دختر (عدوان بن عمرو بن قيس بن عيلان ) وفرزند وى (فهر بن مالك ) بود.

10 - فهر بن مالك : مادر وى (جندله ) دختر (حارث بن مضاض بن عمرو جرهمى )بود و فرزندان وى : (غالب )، (محارب )، (حارث )، (اسد) و دخترى به نام(جندله ) مى باشند.

9 - غالب بن فهر: مادر وى (ليلى ) دختر (سعد بن هذيل ) بود و فرزندان وى : (لؤ ى ) و (تيم الادرم ) و فغرزندان تيم بن غالب ،(بنو اءدرم بن غالب ) معروف شده اند.

8 - لؤ ى بن غالب : مادرم وى (سلمى ) دختر (كعب بن عمرو خزاعى ) بود وفرزندانش عبارت بودند از: (كعب )، (عامر)، (سامه )، (عوف ) و (خزيمه).

7 - كعب بن لؤ ى : مادر وى (ماوية ) دختر (كعب بن قين بن جسر) بود و فرزندانش عبارت بودند از (مره )، (عدى ) و (هصيص ) و كنيه اش (ابوهصيص ) بود.

كعب بن لؤ ى از همه فرزندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود، وى اولين كسى است كه در خطبه اش (اما بعد) گفت و روز جمعه را (جمعه ) ناميد، زيرا پيش از آن ،عرب آن را (عروبه ) مى ناميد.

6 - مرة بن كعب : مادر وى : (وحشية ) دختر (شيبان بن محارب بن فهر بن مالك بن نضر) است و فرزندان وى : (كلاب )، (تيم )، (يقظه )، و كنيه اش(ابويقظه ) مى باشد.

5 - كلاب بن مّره : مادرش (هند) دختر (سرير بن ثعلبة بن حارث بن (فهر بن )مالك (بن نضر) بن كنانه بن خزيمه ) است و فرزندانش : (قصىّ بن كلاب ) و(زهره بن كلاب ) و يك دختر، و كنيه اش(ابوزهره ) و نامش (حكيم ) است .

رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره دو فرزند (كلاب بن مره ) يعنى : (قصى) و (زهره ) گفت : (دو بطن خالص قريش دو پسر كلاب اند).

4 - قصى بن كلاب : مادرش : (فاطمه ) دختر (سعد بن سيل ) است و فرزندانش

: (عبدمناف )، (عبدالدار)، (عبدالعزى ) و (عبد قصى) و دو دختر و كنيه اش (ابوالمغيره

[8] بود.

قصى بزرگ و بزرگوار شد. در اين موقع دربانى و كليددارى خانه كعبه با قبيله(خزاعه ) بود كه پس از (جرهميان ) بر مكه غالب شده بودند و اجازه حج با قبيله(صوفه ) بود.

(قصى ) زير بار (صوفه ) نرفت و پس از جنگى سخت بر آنان پيروز گشت ودست آنان را از اجازه حج كوتاه ساخت ، (خزاعه ) نيز حساب كار خويش كردند و ازقصى كناره گرفتند و سرانجام (قضى ) امور كعبه و مكه را به داورى (يعمر بنعوف بن كعب كنانى ) در دست گرفت و از آن روز (شداخ ) ناميده شد

(قصى ) مناصب را در ميان فرزندان خويش تقسيم كرد، آب دادن و سرورى را به(عبدمناف )، (دارالندوه ) را به (عبدالدار)، پذيرايى حاجيان را به (عبدالعزى) و دو كنار وادى را به (عبدقصى ) واگذاشت .[9]

قريش از نظر بزرگوارى (قصى بن كلاب ) مرگ وى را مبداء تاريخ خود قراردادند.
3 -
عبد مناف بن قصى : مادرش : (حبى ) دختر(حليل خزاعى ) است و فرزندانش : (هاشم )، (عبدشمس )، (مطلب )،(نوفل )، (ابوعمرو) و شش دختر. كنيه اش (ابوعبد شمس ) و نامش (مغيره ) واو را (قمرالبطحاء) مى گفتند.

2 - هاشم بن عبد مناف : مادرش : (عاتكه ) دختر (مرة بن هلال بن فالج ) است و فرزندان وى : (عبدالمطلب )، (اسد)، (ابوصيفى )،(نضله ) و پنج دختر، و كنيه اش : (ابونضله ) و نامش : (عمرو) و معروف به(عمروالعلى ) بود.

نسب (بنى هاشم ) عموما به (هاشم بن عبد مناف ) مى رسد و مادر اميرالمؤ منين عليهالسلام (فاطمه ) دختر (اسد بن هاشم ) است .

1 - عبدالمطلب بن هاشم : مادرش : (سلمى ) دختر (عمرو بن زيد بن لبيد (بن حرام )بن خداش بن عامر بن غنم بن عدى بن نجار، تيم اللات بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج )بود و فرزندانش (عباس )، (حمزه )، (عبدالله )، (ابوطالب ) (عبدمناف )،(زبير)، (حارث )، (حجل ) (غيداق )، (مقوم ) (عبدالكعبه )، (ضرارابولهب )(عبدالعزى ) (قشم ) و شش دختر.
كنيه عبدالمطلب (ابوالحارث ) و نامش (شيبة الحمد) و نام اولش(عامر) بوده است .

عبدالمطلب ، سرور قريش بود و رقيبى نداشت . وى پس از آن كه داستان اصحاب فيل به انجام رسيد، اشعارى گفت ك يعقوبى آن رانقل كرده است .[10]

وفات عبدالمطلب ، در دهم ماه ربيع الاول (هشت سالگى رسول اكرم ) سال ششم عام الفيل اتفاق افتاد و صد و بيست سال عمر كرد[11] قبر او در (حجون ) واقع شده كه به قبرستان ابوطالب معروف است

پدر رسول خدا صلى الله عليه و آله  

عبداللّه بن عبدالمطلب ، مادرش : (فاطمه ) دختر (عمرو بن عائذ بن عمران بن محزوم) است . عبدالله پدر رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيست و پنج سالگى وفات كرد. به قول مشهور وفات وى پيش از ميلادرسول خدا روى داد، اما يعقوبى ، اين قول را خلاف اجماع گفته و به موجب روايتى از(جعفر بن محمد) وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است [12]

به قول واقدى : از (عبدالله ) كنيزى به نام (ام ايمن ) و پنج شتر و يك گله گوسفند و به قول ابن اثير: شمشيرى كهن و پولى نيز به جاى ماند كه رسول خدا آنها را ارث برد[13]

مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله

(آمنه ) دختر (وهب بن عبدمناف بن زهرة بن كلاب ) كه ده سال و به قولى ده سال و اندى پس از واقعه حفر زمزم و يكسال پس از آن كه (عبدالمطلب ) براى آزادى (عبدالله ) از كشته شدن صد شترفديه داد، به ازدواج (عبدالله ) در آمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا[14] در سفرى كه فرزند خويش را به مدينه برده بود تا خويشاوندان مادرى وى او را ببينند هنگام بازگشت به مكه در سى سالگى در (ابواء) وفات كرد.


[1] بحارالانوار، ج 15/105.

[2] تورات ، سفر پيدايش ، باب 25، آيه 18 و باب 37، آيه 25.

[3] تاريخ ‌الامم و الملوك ، ج 2/27؛ الكامل ، ج 2/21؛ ترجمه تاريخ يعقوبى ، ج1/278.

[4] در بعضى از منابع كلمه الياس به كسر همزه ، مانند الياس پيامبر ضبط شده ،ولى ظاهرا اين اشتباه است و چنان كه از كتاب تاج العروس (ماده الس و ياءس ) به دستمى آيد، كلمه الياس در الياس بن مضر از ماده ياءس است و الف و لام آن مانند الف و لامالفضل است .

[5] ترجمه تاريخ يعقوبى ، ج 1/285.

[6] به قول ابن اسحاق ، امّا به قول طبرى نام وى (عمرو) بود.

[7] ترجمه تاريخ يعقوبى ، ج 1/289.

[8] چه نام عبدمناف (مغيره ) بود

[9] تاريخ يعقوبى ، ج 1/241، چاپ بيروت

[10] ترجمه تاريخ يعقوبى ، ج 1/330.

[11] بحار، ج 15/553؛ الكامل ج 2/9.

[12] كلينى نيز همين قول را اختيار كرده است (رك :اصول كافى ، ج 1/439)

[13] بحار، ج 15/125، اسدالغابه ، ج 1/14.

[14] و به قول كلينى ، چهار سال (رك ،اصول كافى ، ج 1/439).


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -