انهار
انهار
مطالب خواندنی

اشغال ايران توسط متفقين (1320 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
با تضعيف آرام نفوذ و قدرت استعمار مسلط انگلستان در ايران، روابط ايران و شوروى به سردى گراييد.
در سال 1937 كرملين هزاران كيلومترمرز خود را با ايران بست و تمام كنسولگريهاى خود را در شهرهاى ايران تعطيل نمود.
از سال 1315 هجرى شمسى عملاً كنسولگريهاى‏انگليسى نيز در شهرستانها تحريم گرديد؛ ولى بايد متذكر شد كه مسأله تحريم انگليسيها هرگز رسماً بدانها ابلاغ نشده بود.
در اين ميان، به دليل احساسات ضد انگليسى مردم محروم ايران و عدم وجود احزابى كه بتوانند نقشى در آگاهى توده ايفا نمايند، عمال‏آلمانى‏ها در ايران فرصت مناسبى يافتند.
هيتلر كه به خليج فارس و هند چشم دوخته بود، به ايران پيشنهاد كمكهاى فنى و اقتصادى نمود.
ازاين پس، دولت با اعمال محدوديتهاى ارزى و اعتبارى كه با سياستهاى انگلستان مطابقت نمى‏كرد، راههايى براى نفوذ و صدور سرمايه‏امپرياليسم آلمان به ايران گشود.
حجم صادرات مواد خام ايران به آلمان افزايش يافته و حجم واردات؛ از جمله كالاهاى سرمايه‏اى و مصرفى رو به فزونى گذاشت.
سيل‏مهندسين و تكنسين‏ها و بازرگانان آلمانى به ايران سرازير گشت و آنان با حمايت عمال خويش در تمامى اهرمهاى قدرت، نفوذ كردند.
تعدادآلمانيهاى مقيم ايران، كه در ارديبهشت 1319 هفتصد نفر گزارش شده بود، مطابق برآورد سرويسهاى اطلاعاتى فرماندهى كل انگلستان در هند،دو تا سه هزار نفر برآورد مى‏شد و تعداد فراوانى توريست نيز به طور مداوم از راه تركيه به ايران وارد مى‏شدند.
نكته بسيار حساس براى نيروهاى‏متفقين كه آماده جنگ در اروپا بودند، اين بود كه بسيارى از مستشاران آلمانى در راه‏آهن سراسرى، مؤسسات حمل و نقل، كارخانه‏هاى صنايع‏جنگى نظير »اشكودا« در نزديكى تهران، پست‏هاى حساسى را بعهده داشتند؛ به عنوان مثال مى‏توان از »فرانتس ماير« و »برتولت شولتز« كه ازكارمندان برجسته سرويسهاى امنيتى آلمان به شمار مى‏رفتند، در قسمت فنى راديو تهران نام برد.
در اين زمان در تهران شرايط دقيقاً مشابه‏همان اوضاعى بود كه چند هفته قبل در عراق منجر به كودتاى طرفدار محور »رشيد عالى گيلانى« شده بود و همان تاكتيكها براى اعمال نفوذ درايران به كار مى‏رفت.
از اين رو، هنگامى كه هيتلر در خرداد ماه 1320، زورماخت (ارتش نازى) را بر ضد همسايه شمالى ايران، وارد عمليات كرد و پيروزيهاى‏سريعى را در دو محور عمده حمله خود به خاك شوروى به دست آورد، به دليل افزايش تعداد جاسوسان ورزيده آلمانى براى اخلال درطرحهاى نظامى متفقين از طريق انفجار راه‏آهن سراسرى و يا طرح انفجار تونل بزرگ فيروزكوه و پل ورسك، سرفرماندهى نيروهاى متفقين‏بسرعت تصميم به اشغال ايران گرفت.
بدين جهت، در 18 تير و 25 مرداد سال 1320 طى دو نوبت، هيأتهاى ديپلماتيك بريتانيا و شوروى در تهران يادداشتهايى به دولت ايران تسليم وطى آن اخراج گروه كثيرى از افراد آلمانى را خواستار شدند.
دولت ايران طى دو يادداشت جداگانه (16 و 30 مرداد( اعلام كرد كه اخراج‏تكنسين‏ها و مهندسين آلمانى و ايتاليايى به اصل بى‏طرفى اعلام شده از جانب ايران لطمه خواهد زد و بدين ترتيب درخواست متفقين را ردكرد.
در نتيجه ساعت چهار صبح روز سوم شهريور سال 1320 سفيران شوروى و بريتانيا طى يادداشتهاى جداگانه‏اى اعلام نمودند:»چون دولت ايران از اجراى درخواستهاى دو كشور همسايه سرباز زده است، پس دول مذكور به نيروهاى خود دستور دادند كه از مرزهاى‏ايران عبور نمايند«.
حمله ارتش انگليس از غرب و جنوب غربى و هجوم نيروهاى شوروى از شمال صورت گرفت.
سربازان انگليسى و هندى لشكر دهم از بغداد،به فرماندهى ژنرال اسليم حركت كرده و در ناحيه قصرشيرين از مرز ايران گذشتند.
در همان روز اول حمله، قصرشيرين و تأسيسات نفتى»نفت‏شهر« به تصرف نيروهاى انگليسى درآمد و چهار روز بعد مردم كرمانشاه نيز شاهد رژه نيروهاى انگليسى در شهر خود بودند.
همزمان بااين عمليات 480 كيلومتر پايين‏تر بسوى جنوب غربى، لشكر هشتم پياده هندى، كه در بصره مستقر بود به فرماندهى ژنرال »هاروى« آبادان وتصفيه خانه نفت بندر خرمشهر، پايگاه دريايى و چند كشتى كوچك را كه در آنجا لنگر انداخته بود، قلعه مهم »قصر شيخ« و بندر استراتژيك‏امام خمينى را با چند كشتى متعلق به آلمانها به تصرف خويش درآورد.
از سوى ديگر در برابر اين هجوم، مقاومتهايى در خوزستان صورت‏گرفت و مدافعين با شجاعت تمام در برابر مهاجمان به دفاع برخاستند و تلفاتى به دو طرف وارد آمد.
از سوى ديگر، ارتش سرخ از سه محور در شمال به عمليات هماهنگ تعرضى دست زد.
يك ستون مكانيزه از تفليس حركت كرد و در ناحيه‏جلفا از مرز گذشت و سپس به سوى تبريز سرازير شد و از طريق جاده ميانه - زنجان به طرف تهران عازم گرديد.
ستون ديگر از باكو حركت كرد واز مرز آستارا رهسپار بندر انزلى و رشت شد و سه ستون ديگر از ارتش سرخ در كناره شرقى خزر، در نواحى گرگان، بيرجند و سرخس از مرزگذاشتند و ارتش سرخ به سرعت شهرهاى شمالى كشور از جمله تبريز و مشهد را به اشغال خود درآورد.
ليكن ستاد ارتش جوان ملى رضاخان با يكصد و پنجاه هزار سرباز تحت فرمان و تعدادى هواپيماى جنگنده و كشتى‏هاى جنگى، تنها كارى كه‏از دستش برآمد صدور يك اعلاميه نظامى براى آگاه گردانيدن مردم از حمله بود.
به فرماندهان واحدها دستور داده شد كه سربازخانه‏ها راتخليه نموده و سربازان را مرخص نمايند، اما همانطور كه گفته شد عناصر وطن‏پرست و با شرف ارتش دست به مقاومتى دليرانه ولى‏بى‏حاصل زدند.
روز پنجم شهريور، دولت منصور استعفا داد و محمد على فروغى مأمور تشكيل كابينه گرديد و دستور ترك مقاومت نيز صادر شد و در ششم‏شهريور عملاً ايران به سه منطقه تقسيم گرديد:- نواحى شمالى در اختيار روسها- نواحى جنوبى در اختيار انگليسى‏ها و آمريكاييها (تعداد سربازان آمريكايى زير نظر ستاد فرماندهى خليج فارس 30/000 نفر بودند).
 تهران و حومه در اختيار شاه!رضاخان روز 25 شهريور ناگزير استعفا كرد و محمدرضا پهلوى را به جانشينى خود برگزيد و با دزديدن جواهرات سلطنتى متعلق به مردم‏ايران، با خانواده خود به اصفهان گريخته و از آنجا ابتدا تصميم داشت به هندوستان يا ژاپن و سپس به شيلى برود، ليكن در طى سفر، به او اطلاع‏دادند كه كابينه انگلستان با رفتن او به هندوستان مخالف است و سرانجام وى را به جزيره موريس و پس از مدتى به ژوهانسبورگ در آفريقاى‏جنوبى تبعيد كردند و به گفته انگليسيها »مهره‏اى را كه خود آورده بوديم، خود نيز برديم«.
درباره اشغال ايران محمدرضا پهلوى بعدها در خاطرات خويش نوشت:»همه كس اكنون با من هم عقيده است كه اگر متفقين به يك راه ارسال ذخاير به روسيه احتياج نداشتند، محققاً آنها در جنگ دوم جهانى به ايران‏حمله نمى‏كردند«.
ليكن اين نظريه كه مورد قبول عام قرار گرفته، چندان صحيح به نظر نمى‏رسد؛ زيرا به موجب شواهدى، روشن مى‏شود كه امكان فرستادن‏ذخاير به روسيه از طريق ايران، اگر چه مسأله مهمى بوده، اما از نظر متفقين در درجه دوم اهميت قرار داشته است و دليل منطقى و اصلى حمله‏در درجه نخست حفاظت از چاههاى نفت و تأسيسات نفتى ايران و عراق و سپس تأمين امنيت خطوط ارتباطى متفقين در صورت لزوم، دربرابر حمله احتمالى آلمانيها به مغرب ايران، براى دستيابى به نفت خليج فارس، از راه تركيه و يا قفقاز (از شمال) بوده است؛ ولى پس از حمله‏ژاپن به »پرل هاربر«، كشور هند از طريق خاور دور نيز در برابر خطر جديدى قرار گرفت و ايران به عنوان تنها راه زمينى براى رساندن ذخايرجنگى به روسيه اهميت درجه اول پيدا كرد و مهمترين راه قابل استفاده خط آهن سراسرى ايران بود و به سرعت مقادير عظيمى تسليحات‏جنگى از بنادر سواحل خليج فارس به بندر شاه توسط راه آهن حمل شد.
پس از روى كار آمدن نخست وزير تازه، محمد على فروغى، كه رويه دوستانه‏اى با متفقين داشت، سرانجام بجز 50 تن از آلمانيها كه عوامل‏شناخته شده نازى بودند و روسها آنها را بازداشت نموده بودند، بقيه تحويل انگليسيها شدند.
ولى در تابستان سال 1942، ارتش آلمان همچنان پيش مى‏رفت.
رومل در سيرنائيك (ليبى) پيروز شده بود و ارتش هشتم انگلستان را درصحراى العلمين به عقب مى‏راند و سرانجام در يك فاصله بسيار كوتاه در منطقه حياتى دلتاى نيل متوقف شده بود.
در همان سال آلمانيها به‏وسيله زره‏پوشهاى خود شهرهاى خاركف، رستف و چند شهر ديگر را در روسيه اشغال نمودند و فقط استلينگراد هنوز مقاومت مى‏كرد.
اما ارتشهاى موجود در ايران كه بعد از قرارداد بهمن‏ماه سال 1320 ميان ايران و متفقين، تحت اداره فرماندهى خاورميانه بود به علت انتقال‏نيروهاى ارتش دهم و نهم به جبهه‏هاى آفريقا، به شدت تضعيف شده بود و اين در حالى بود كه هيتلر در نزديكى دروازه‏هاى قفقاز ايستاده بود.
در اين حالت بخشى از سرفرماندهى معتقد بود كه بايد ايران از اشغال خارج شده و نيروهاى متمركز در آنجا به جبهه‏هاى درگير فرستاده‏شوند، ولى به علت استدلال بخش ديگر از سرفرماندهى اين عمل انجام نگرفت و تا پنج سال بعد نيروهاى اشغالگر در خاك كشور ما باقى‏ماندند.
اهميت فوق‏العاده آبادان و سرزمينهاى نفت‏خيز، عامل قطعى اتخاذ تصميم فوق بود.
اگر نفت خليج فارس از دست مى‏رفت لازم بود كه متفقين در حدود 3/5 ميليون تن نفت از آمريكا بياورند و اين كار به 270 كشتى نفتكش‏اضافى احتياج داشت كه تأمين آنها در واقع 20% قدرت متفقين را براى ادامه جنگ مى‏كاست و در اينجا بود كه سرفرماندهى تصميم به ادامه‏حضور نيروهايش در ايران گرفت.
با سقوط رضاشاه و فرار وى به آفريقاى جنوبى، دوره جديدى مركب از يك دوره پنج ساله اشغال نظامى و يك دوره هفت ساله متعاقب آن، درحيات سياسى، اجتماعى و اقتصادى ايران آغاز مى‏گردد.
شاخصه اصلى اين دوره تأثير بسيار شديدى است كه حضور قواى اشغالگر متفقين‏بر تمامى نهادهاى سياسى، قانونى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى كشور بر جاى مى‏گذارد.
كشورهاى امپرياليستى مسلط؛ نظير انگلستان و ميهمان نو رسيده‏اى به نام ايالات متحده آمريكا و رهبران كرملين علاوه بر مبارزه با پيشروى‏مخرب نازيسم در جهان، در فكر ايجاد پايگاههاى سياسى داخلى جهت حفظ و ابقا يا كسب تسلط در دوره پس از جنگ در ايران بودند.
همزمان با اين اوضاع، به علت سوء استفاده قواى اشغالگر از منابع اقتصادى و خواربار متعلق به مردم و عدم وجود يك سيستم توزيع كارآمد ومناسب براى گندم و به دليل سودجويى و احتكار تجار و بازرگانان داخلى و كادرهاى فاسد ادارى، گرانى و كمبود وحشتناكى بر بازار ايران‏حكمفرما شد كه تنها طبقات ثروتمند و بازاريان از آن سود فراوان به دست آوردند.
بدين جهت و به دليل سقوط حكومت ديكتاتورى، زمينه‏هايى براى فعاليت سياسى پديد آمد.
تعداد زيادى از زندانيان سياسى آزاد شدند و ازاين تاريخ احزاب متعدد و رنگارنگى در صحنه سياسى ايران پديد آمدند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -