انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر المیزان

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيات 1 تا 5

 بسم اللّه الرحمن الرحيم

 انا انزلناه فى ليله القدر (1)

 و ما ادريك ما ليله القدر (2)

 ليله القدر خير من الف شهر (3)

 تنزل الملئكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر (4)

 سلام هى حتى مطلع الفجر (5)

ترجمه آيات

به نام خداوند رحمان و رحيم. ما اين قرآن عظيم الشان را (كه رحمت واسع و حكمت جامع است ) در شب قدر نازل كرديم (1).

و تو چه مى دانى شب قدر چيست ؟ (2).

شب قدر (در مقام و مرتبه ) از هزار ماه بهتر و بالاتر است (3).

در اين شب فرشتگان و روح (يعنى جبرئيل ) به اذن خدا از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت خلق ) نازل مى شوند (4).

اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه (5).

بيان آيات

اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مى كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مى داند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مى شوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم مى تواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل (عليهم السلم) و از ديگران رسيده خالى از تأييد مدنى بودن آن نيست،

و آن رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا مى روند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد (و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت بنى اميه است ).

مفاد آيه : (انّا انزلنا فى ليلة القدر) اينست كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است

انا انزلناه فى ليله القدر

ضمير در (انزلناه ) به قرآن برمى گردد، و ظاهرش اين است كه : مى خواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مويدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.

و در معناى آيه مورد بحث آيه زير است كه مى فرمايد: (و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليله مباركه )، كه صريحا فرموده همه كتاب را در آن شب نازل كرده، چون ظاهرش اين است كه نخست سوگند به همه كتاب خورده، بعد فرموده اين كتاب را كه به حرمتش ‍ سوگند خورديم، در يك شب و يكپارچه نازل كرديم.

پس مدلول آيات اين مى شود كه قرآن كريم دو جور نازل شده، يكى يك پارچه در يك شب معين، و يكى هم به تدريج در طول بيست و سه سال نبوت كه آيه شريفه (و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا)، نزول تدريجى آن بيان مى كند، و همچنين آيه زير كه مى فرمايد: (و قال الذين كفروا لو لا نزل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فوادك و رتلناه ترتيلا).

و بنابر اين، ديگر نبايد به گفته بعضى اعتنا كرد كه گفته اند: معناى آيه (انزلناه ) اين است كه شروع به انزال آن كرديم، و منظور از انزال هم انزال چند آيه از قرآن است، كه در آن شب يكباره نازل شد نه همه آن.

و در كلام خداى تعالى آيه اى كه بيان كند ليله مذكور چه شبى بوده ديده نمى شود بجز آيه (شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن ) كه مى فرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آيه مورد بحث معلوم مى شود شب قدر يكى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اينكه كداميك از شب هاى آن است در قرآن چيزى كه بر آن دلالت كند نيامده، تنها از اخبار استفاده مى شود، كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده بعضى از آنها از نظر خواننده مى گذرد.

وجه تسميه شب قدر، تقدير و احكام يك سال در شب قدر، يكى از شب هاى رمضان است و هر سال تكرار مى شود

در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازه گيرى است، پس شب قدر شب اندازه گيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مى كند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيرهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مى سازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد: (فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين رحمة من ربك ) چون (فرق )، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه اى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه گيرى مشخص سازند.

و از اين استفاده مى شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مى شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مى شود.

براى اينكه اين فرض امكان دارد كه در يكى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن يكپارچه نازل شده باشد، ولى اين فرض معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آينده تعيين گر دد. علاوه بر اين، كلمه (يفرق ) به خاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مى رساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده : (شب قدر از هزار ماه بهتر است ) و نيز فرموده : (ملائكه در آن شب نازل مى شوند) مؤيد اين معنا است.

پس وجهى براى تفسير زير نيست كه بعضى كرده و گفته اند: شب قدر در تمام دهر فقط يك شب بود، و آن شبى بود كه قرآن در آن نازل گرديد و ديگر تكرار نمى شود. و همچنين تفسير ديگرى كه بعضى كرده و گفته اند: تا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) زنده بود شب قدر در هر سال تكرار مى شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بين برد. و نيز سخن آن مفسر ديگر كه گفته : شب قدر تنها يك شب معين در تمام سال است نه در ماه رمضان. و نيز سخن آن مفسر ديگر كه گفته : شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال يك شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال هاى ديگر در ماههاى ديگر، مثلا شعبان يا ذى القعده واقع مى شود، هيچ يك از اين اقوال درست نيست.

بعضى ديگر گفته اند: كلمه (قدر) به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده كه به مقام و منزلت آن شب داشته، و يا عنايتى كه به عبادت متعبدين در آن شب داشته.

بعضى ديگر گفته اند: كلمه (قدر) به معناى ضيق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده اند كه زمين با نزول ملائكه تنگ مى گردد. و اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مى كنيد چنگى به دل نمى زند.

پس حاصل آيات مورد بحث به طورى كه ملاحظه كرديد اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مى شود، البته منظورمان (احكام ) از جهت اندازه گيرى است، خواهيد گفت پس ‍ هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمى شود؟ در پاسخ مى گوييم : نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است همچنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، همچنان كه در قرآن كريم آمده : (يمحوا اللّه ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب ).

علاوه بر اين، استحكام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرايط تحققش موجود است، و بعضى ها ناقص است، و احتمال دارد كه در شب قدر بعضى از مراتب احكام تقدير بشود، و بعضى ديگرش به وقت ديگر موكول گردد، اما آنچه از روايات بر مى آيد و به زودى رواياتش از نظر خواننده خواهد گذشت با اين وجه سازگار نيست.

 

و ما ادريك ما ليله القدر

اين جمله كنايه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليله القدر را بياورد، خود آن را تكرار كرد. واضح تر بگويم، با اينكه مى توانست بفرمايد: (و ما ادريك ما هى، هى خير من الف شهر) براى بار دوم و بار سوم خود كلمه را آورد و فرمود: (و ما ادريك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر).

مراد از بهتر بودن شب قدر از هزار شب، و منظور از تنزّل ملائكه و روح به اذن پروردگارشان (من كلّ امر)

ليله القدر خير من الف شهر

اين جمله به طور اجمال آنچه را كه در جمله (و ما ادريك ما ليله القدر) بدان اشاره شده بود، يعنى عظمت آن شب را بيان مى كند، و مى فرمايد: بدين جهت گفتيم آن شب مقامى ارجمند دارد كه از هزار شب بهتر است.

و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى كه مفسرين تفسير كرده اند بهتر بودنش از حيث فضيلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همين معنا است، چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به سوى خدا نزديك، و به وسيله عبادت زنده كند، و زنده دارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب. و ممكن است همين معنا را از آيه سوره دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركت خوانده، و فرموده : (انا انزلناه فى ليله مباركه ). البته در اين ميان معناى ديگرى نيز هست، كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده خواهد آمد.

 

تنزل الملئكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر

كلمه (تنزل ) در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است كه از عالم امر است و خداى تعالى در باره اش فرموده : (قل الروح من امر ربى )، و اذن در هر چيز به معناى رخصت دادن در آن است، و يا به عبارت ديگر اعلام اين معنا است كه مانعى از اين كار نيست.

و كلمه (من ) در جمله (من كل امر) به گفته بعضى از مفسرين به معناى باء است. بعضى ديگر گفته اند: به معناى خودش است، يعنى ابتداى غايت، ولى سببيت را هم مى رساند، و آيه را چنين معنا مى دهد: (ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مى شوند).

بعضى ديگر گفته اند: باء براى تعليل به غايت است، و معنايش اين است (ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، براى خاطر اينكه هر امرى را تدبير كنند).

ليكن حق مطلب اين است كه : مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد كه آيه (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ) تفسيرش ‍ كرده، حرف (من ) براى ابتدا خواهد بود، و در عين حال سببيت را هم مى رساند، و به آيه چنين معنا مى دهد: (ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، در حالى كه نزولشان را ابتدا مى كنند و هر امر الهى را صادر مى نمايند).

و اگر منظور از امر مذكور هر امر كونى و حادثه اى باشد كه بايد واقع گردد، در اين صورت حرف (من ) به معناى لام تعليل خواهد بود، و آيه را چنين معنا مى دهد: ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى شوند براى خاطر تدبير امرى از امور عالم.

 

سلام هى حتى مطلع الفجر

در مفردات گفته : كلمه (سلم) و (سلامت ) به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.

پس جمله (سلام هى ) اشاره است به اينكه عنايت الهى تعلق گرفته است به اينكه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود كه به سوى او روى مى آورند، و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد. و لازمه اين معنا آن است كه طبعا در آن شب كيد شيطان ها هم موثر واقع نشود، همچنان كه در بعضى از روايات هم به اين معنا اشاره رفته است.

ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه (سلم) اين است كه : در آن شب ملائكه از هر مشغول به عبادت بگذرند سلام مى دهند. برگشت اين معنا هم به همان معناى اول است و اين دو آيه يعنى آيه (تنزل الملئكه و الروح ) تا آخر سوره در معناى تفسيرى است براى آيه قبلى كه مى فرمود (ليله القدر خير من الف شهر).

بحث روايتى

در تفسير برهان از شيخ طوسى از ابوذر روايت آورده كه گفت : به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عرضه داشتم يا رسول اللّه آيا شب قدر شبى است كه در عهد انبياء بوده و امر بر آنان نازل مى شده و چون از دنيا مى رفتند نزول امر در آن شب تعطيل مى شده است ؟ فرمود: نه بلكه شب قدر تا قيامت هست.

مؤلف: در اين معنا روايات زيادى از طرق اهل سنت نيز آمده.

و در مجمع البيان است كه از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام) از شب قدر پرسيدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بيست و يكم و بيست و سوم جستجويش كن.

مؤلف: در معناى اين روايات رواياتى ديگر نيز هست، و در بعضى از اخبار ترديد بين دو شب شده، يكى بيست و يكم و ديگرى بيست و سوم، مانند روايتى كه عياشى از عبد الواحد از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده. و از رواياتى ديگر استفاده مى شود كه شب قدر خصوص بيست و سوم است، و اگر معينش نكرده اند به منظور تعظيم امر آن بوده، تا بندگان خدا باگناهان خود به امر آن اهانت نكنند.

مؤلف: حديث جهنى كه نامش عبد اللّه بن انيس انصارى بود، از طرق اهل سنت نيز روايت شده، و سيوطى آن را در الدر المنثور از مالك و بيهقى نقل كرده.

و در كافى به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام) فرمود: تقدير در نوزدهم و ابرام در شب بيست و يكم و امضا در شب بيست و سوم است .

مؤلف: در اين معنا هم روايات ديگرى هست.

پس معلوم شد آنچه همه روايات مختلفى كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) وارد شده در آن اتفاق دارند اين است كه : شب قدر تا روز قيامت باقى است، و همه ساله تكرار مى شود، و نيز ليله القدر شبى از شبهاى رمضان، و نيز يكى از سه شب نوزده و بيست و يك و بيست و سه است.

و اما از طرق اهل سنت روايات به طور عجيبى اختلاف دارند كه به هيچ وجه نمى شود بين آنها را جمع كرد، ولى معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم است، و در آن شب بوده كه قرآن نازل شده. از خوانندگان محترم هر كه بخواهد آن روايات را ببيند بايد به تفسير الدر المنثور و ساير جوامع حديث مراجعه كند.

روايتى دالّ بر اينكه سوره قدر براى تسليت به رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) كه در رؤيا بنى اميه را بر منبر خود ديده بود نازل شده

و در الدر المنثور است كه خطيب از ابن مسيب روايت كرده كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: در خواب به من نشان دادند كه بنى اميه بر منبرم بالا مى روند، و اين معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در اين مناسبت سوره (انا انزلناه فى ليله القدر) را نازل كرد.

مؤلف: نظير اين روايت را خطيب هم در تاريخ خود از ابن عباس آورده. و ترمذى و ابن جرير، طبرانى، ابن مردويه و بيهقى هم روايتى در معناى آن از حسن بن على نقل كرده اند. و در اين ميان روايات بسيارى در اين معنا از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) نقل شده، و در آنها آمده كه خداى تعالى ليله القدر را كه بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميه است به عنوان تسليت به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عطا فرمود.

رواياتى درباره بهتر بودن شب قدر از هزار ماه، تقدير امور و نزول ملائكه و روح در آن شب

و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از عده اى راويان از امام صادق (عليه السلام) روايت آورده كه گفت : بعضى از اصحاب ما اماميه كه به نظرم مى آيد سعيد بن سمان بود از آن جناب پرسيد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است ؟ (با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است )، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد.

و در همان كت اب به سند خود از فضيل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روايت كرده كه از امام باقر (عليه السلام) از معناى آيه (انا انزلناه فى ليله مباركه ) سؤال كرد، فرمود بله شب قدر كه همه ساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجديد مى شود شبى است كه قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است كه خداى تعالى در باره اش فرموده : (فيها يفرق كل امر حكيم ).

آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثه اى كه بايد در طول آن سال واقع گردد تقدير مى شود، چه خير و چه شر، چه طاعت و چه معصيت، و چه فرزندى كه قرار است متولد شود، و يا اجلى كه بنا است فرا رسد، و يا رزقى كه قرار است (تنگ و يا وسيع ) برسد، پس آنچه در اين شب مقدر شود، و قضايش رانده شود قضايى است حتمى، ولى در عين حال مشيت خداى تعالى در آنها محفوظ است (و خدا با حتمى كردن مقدرات، العياذ باللّه به دست خود دست بند نمى زند).

حمران مى گويد: پرسيدم منظور خداى تعالى از اينكه فرمود (شب قدر بهتر است از هزار شب ) چيست ؟ فرمود عمل صالح از نماز و زكات و انواع خيرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خير مؤمنين را مضاعف نمى كرد، مؤمنين بجايى نمى رسيدند، ولى خدا پاداش حسنات ايشان را مضاعف مى كند.

مؤلف: منظور امام از اينكه فرمود: (ولى در عين حال مشيت خداى تعالى در آنها محفوظ است )، اين است كه قدرت خداى تعالى هميشه مطلق است، او هر زمان هر كارى را بخواهد مى كند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى كرده باشد، و خلاصه حتمى كردن يك مقدر قدرت مطلقه او را مقيد نمى كند، او مى تواند قضاى حتمى خود را هم نقض نمايد هر چند كه هيچ وقت چنين كارى را نمى كند.

و در مجمع است كه از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمود: وقتى شب قدر مى شود ملائكه اى كه ساكن در سدره المنتهى هستند و جبرئيل يكى از ايشان است نازل مى شوند، در حالى كه جبرئيل به اتفاق ساير سكان نامبرده پرچم هايى را به همراه دارند، يك پرچم بالاى قبر من، و يكى بر بالاى بيت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سينا نصب مى كنند، و هيچ مؤمن و مومنه اى در اين نقاط نمى ماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مى كند، مگر كسى كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشت خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد.

و در تفسير برهان از سعد بن عبد اللّه روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت : با امام صادق (عليه السلام) بودم كه سخن از پاره اى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مى شود امام مستوجب روح بيشترى مى گردد. عرضه داشتم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست ؟ فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمى بينى خداى تعالى فرموده : (تنزل الملئكه و الروح ) پس معلوم مى شود روح غير از ملائكه است.

مولف : روايات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسيار زياد است، (كه ما در اينجا مختصرى از آن را آورديم )، و در بعضى از آن روايات علامتهايى براى شب قدر ذكر شده، از قبيل اين كه : صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مى كند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و ليكن چون اين علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنين است ، لذا از ذكر آن روايات خوددارى نموديم.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -