↵
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: احکام شرعی؛ ولایت فقیه (1)
==============
«مسأله شرعی»
(مسأله) در ركعت اول و دوم نمازهاي واجب يوميه انسان بايد اول حمد و بعد از آن يك سوره تمام1 بخواند2.
توضیح المسائل مراجع، مسأله 978
1- خوئي، تبريزي، سیستانی، خامنه ای: بنابراحتياط...
2- خوئي، سيستاني، تبريزي، صافي، وحید: و سوره «والضحي» و «الم نشرح» و همچنين سوره «فيل» و «لايلاف» در نماز(سيستاني: بنابراحتياط) يك سوره حساب مي شود.
**************
بهجت: مسأله- در ركعت اول و دوم نمازهاي واجب يوميه، انسان بايد اول سوره حمد و بعد از آن بنابراحتياط در صورتي كه مي داند يا مي تواند ياد بگيرد، يك سوره تمام بخواند. و بنابرأظهر اگر سوره «ضحي» را مي خواند بايد سوره «ألم نشرح» را هم بدنبال آن بخواند و اگر سوره فيل را خواند سوره «قريش » را هم بخواند.
زنجاني: مسأله- در ركعت اوّل و دوم نمازهاي واجب انسان بايد اوّل حمد بخواند و سپس مستحب مؤكّد است كه يك سورۀ تمام بخواند، بلكه خواندن سوره مطابق احتياط استحبابي نيز مي باشد.
مكارم: مسأله- در ركعت اول و دوم نمازهاي واجب روزانه بايد بعد از تكبيرة الاحرام سوره حمد را قرائت كند و بعد از آن بنابراحتياط واجب يك سوره تمام از قرآن مجيد را؛ و خواندن يك يا چند ايه كافي نيست. و بايد توجه داشت كه سوره «فيل» و «ايلاف» يك سوره حساب مي شود و همچنين سوره «والضّحي» و «ألم نشرح».
نتیجه و جمع بندی مسأله مذکور:
آیا خواندن سوره بعد از حمد واجب هست؟
پاســـــــخ:
1) امام خمینی، اراکی، گلپایگانی، فاضل لنکرانی، صافی، وحید خراسانی، نوری همدانی، سبحانی، مظاهری: واجب است.
2) خوئي، تبريزي، بهجت، سیستانی، مکارم، خامنه ای: بنابراحتياط، واجب است (بهجت: در صورتي كه مي داند يا مي تواند ياد بگيرد).
3) زنجانی: مستحب مؤكّد است، بلكه مطابق احتياط استحبابي است.
==============
طرح موضوع «ولایت فقیه»
«ولایت فقیه» از عناوین فقهی اسلامی است که جایگاه ویژه ای در مبانی فقهی دارد ولی طرح آن توسط امام خمینی «رحمةالله علیه» رنگ و بوی بیشتری گرفت.
از زمان طرح و اجرای «ولایت فقیه» با توجه به دشمنیهایی که نسبت به اصل اسلام و انقلاب اسلامی انجام می شد طبعا دشمنی دیرینه با موضوع «ولایت فقیه» سر گرفته شد.
افراد در باره ولایت فقیه چند دسته اند:
1). دشمنان اسلام؛ (دلیل مخالفت دشمنان روشن است!! زیرا اجرای «ولایت فقیه» و حاکم شدن حکم ولایت فقیه در جامعه؛ طبعاً حتماً منافع نامشروعشان را به خطر می انداخت و دقیقاً به همین خاطر دشمنان ولایت فقیه، از طرح دشمنی خود با توجه به ناآگاهی بسیاری از مؤمنین از اهمیت نقش «ولایت فقیه» مبادرت میکنند و متأسفانه برخی از افراد ناآگاه به دلیل بی خبری از مبانی اصولی و فقهی «ولایت فقیه» به طرح شبهات دشمن مبادرت میکنند و بجای آنکه به تقویت مبانی «ولایت فقیه» بپردازند به تضعیف آن میپردازند.
2) افراد ناآگاه؛ (دلیل مخالفت ناآگاهان واضح و بسیار روشن هست).
دو حدیث در باره جهل از آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در غررالحکم:
1) «أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ»؛ بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
2) «اَلجَهلُ مُميتُ الحياءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ»»؛ نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
3) افرادی که در حیطه اختیارات «ولی فقیه» طرح بحث دارند؛(این دسته مخالفین «ولایت فقیه» قلمداد نمیگردند)، زیرا:
الف: برخی قائل به ولایت مطلقه هستند؛ بـــــ: برخی قائل به ولایت غیر مطلقه هستند.
دلایل «ولایت فقیه»
علما و دانشمندان شيعه دلايل متعددي براي اثبات «ولايت فقيه» اقامه کرده اند حتی برخي از فقهاي برجسته در این مسأله، ادعاي ضرورت نموده و گفته اند، ولايت و حكومت فقيه اساساً نيازي به دليل و برهان ندارد. زيرا كه اين نوع ولايت و حكومت در جامعه بشري ضروري است.
1- دلیل عقلی:
(عقل حکم مىکند که باید در رأس یک حکومت اعتقادى و دینى، شخصى قرار گیرد که از آرمانهای دینی آگاهى داشته باشد و صد البته مصداق چنین شخصى فقیهان هستند.)
2- دلیل نقلی:
1) شیخ صدوق از أمیرالمؤمنین (علیه السلام) از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلّم): «أللهم ارحم خلفایى» (خدایا! جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده ).
از آقا رسول اکرم (صلى الله علیه وآله و سلّم) سؤال شد: جانشینان شما چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: «الّذین یأتون من بعدى یروون حدیثى و سنّتى» (آنان که بعد از من مىآیند و حدیث و سنّت مرا نقل مى کنند.)
2) توقیع آقا امام زمان (علیه السلام)
مرحوم شیخ صدوق در کتاب «اکمال الدینش» از اسحاق بن یعقوب نقل مى کند که حضرت ولى عصر(عج) در پاسخ به پرسشهاى او به خط مبارکشان مرقوم فرمودند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتى علیکم و أنا حجّةالله علیهم»
در رویدادهایى که اتّفاق مى افتد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنان هستم.
3) الإمامُ العسكريُّ (عليه السلام) - بعد تقبيح تقليد عوام اليهود لعلماء الفسقة - : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ اليَهودِ الذينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بالتَّقليدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم .
فَأمَّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائناً لنفسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً على هَواهُ مُطِيعاً لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم.
امام عسكرى (عليه السلام) - بعد از تقبيح تقليدِ عوامِ يهود از علماى فاسقشان - : اگر (مسلمانان) از چنين فقهايى تقليد كنند ، مانند همان يهوديانى هستند كه خداوند آنان را به سبب تقليد و پيروى از فقهاى فاسق و بدكارشان نكوهش كرده است .
اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد ، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند ، نه همه آنها .
ادامه در جلسه بعد...