فرانسيس فوکوياما؛ فيلسوف و تئوريپرداز معروف آمريکايي در سال 1365 در کنفرانسي در اورشليم، با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» گفت «شيعه پرندهاي است که افق پروازش بسيار بالاتر از تيرهاي ماست. پرندهاي که دو بال دارد يک بال سبز و يک بال سرخ، بال سبز اين پرنده را «مهدويت» و «عدالتخواهي» و بال سرخ را، «شهادتطلبي» که ريشه در کربلا دارد و شيعه را فناناپذير کرده، تشکيل داده است.»
وي در ادامه ميافزايد «شيعه بعد سومي هم دارد که اهميتش بسيار بيشتر است.»
او ميگويد: «اين پرنده، زرهي به نام «ولايت» نيز به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان ميشود.»
فوکوياما؛ مهندسي معکوسي را به منظور فروپاشي اسلام سياسي در ايران طراحي ميکند و ميافزايد «مهندسي معکوس براي شيعيان اين است که ابتدا «ولايت فقيه» را خط بزنيد. تا اين را خط نزنيد، نميتوانيد به ساحت قدسي کربلا و مهدويت تجاوز کنيد.»
وي در ادامه ميگويد «براي پيروزي بر يک ملت بايد ميل مردم را تغيير داد... ابتدا «ولايت فقيه» را خط بزنيد، در گام بعد، «شهادتطلبي» اينها را به رفاهطلبي تبديل کنيد. اگر اين دو تا را خط زديد، خود به خود انديشههاي «امام زماني» از جامعه شيعه رخت ميبندد.»
فرانسيس فوکوياما ميافزايد «شما بايد براي غرب هم «امام زمان»، «کربلا» و «ولي فقيه» بتراشيد.[1]»
اين نگاه فوکوياما، نقاط قوت شيعه را بيان ميکند:
1. مهدويت و انتظار که نقطه اميددهي به شيعه است؛
2. عدالتخواهي و پرهيز از پذيرش حاکميت ظالمان و طاغوت؛
3. عاشورا؛ عشق به امام حسين(ع) و روحيه شهادتطلبي و نترسيدن از مرگ؛
4. ولايت فقيه که نقطه تفاهم و وحدت بين شيعه است.
ترس دشمن از همين نقاط قوت و قدرت است. بيش از همه، از عزت، عظمت و قدرت ولايت فقيه ميترسد. همه دشمني خود را نيز بر روي ولايت فقيه متمرکز ميکند؛ تا شايد بتواند ولايت را خط بزند.
گام بعدي و پيشنهاد دوم، ترويج «رفاهطلبي» بهجاي «شهادتطلبي» است.
جامعه بيولايت و رفاهطلب، اميد دشمن را حيات ميبخشد. فوکوياما ميگويد «اگر ولايت فقيه و روحيه شهادتطلبي را خط زديد، خود به خود انديشههاي امام زماني از جامعه شيعه رخت ميبندد.»
مرگ انديشههاي مهدوي، بقاء دشمن دين را تضمين ميکند و دشمن را اميدوار ميسازد.
گويا فرانسيس فوکوياما ميداند که تغيير ميل جامعه شيعي سخت و يا غير ممکن است. از اينرو در تبيين مهندسي معکوس ميگويد «بايد براي غرب، امام زمان، کربلا و ولي فقيه تراشيد»!!
مکتبهاي عرفاني نوظهور، تقويت وهابيت و سلفيگري، شيوع تفکر تکفيري و ترويج روحيههاي انتحاري؛ براي دفاع از اسلام آمريکايي، در حقيقت حرکت در مسير طراحياي است که فوکوياما آن را ارائه ميدهد!
اما آيا از سال 1365 تا به امروز اين طراحي توانسته است اسلام سياسي و نظام اسلامي ايران و انقلاب اسلامي را به پهنه ضعف و سستي ببرد؟
جايگاه جمهوري اسلامي در سال 1365 در دنيا با عظمت اين جايگاه را در امروز مقايسه کنيم، پاسخ را به روشني ميبينيم.
همينکه با همه دشمنيهاي سخت و نيمه سخت و نرم و با همه تلاشهاي دشمن در عرصههاي بينالمللي و تحريمها، جمهوري اسلامي روي پاي خود ايستاده و از نظر معنوي و جغرافيايي، رشد قدرت داشته، نشان ميدهد طرحهاي استکبار جهاني، طرحهايي شکستخورده است؛ و امريکا و ايادياش قادر به شکست قدرت ولايت نميباشند.
هنگامي که جعفر بن علي از معتمد عباسي درخواست کرد که بعد از برادرش ا مام حسن عسکري(ع) کوشش کند که او به جاي امام معصوم در منصب امامت قرار گيرد، معتمد به جعفرکذاب چنين گفت «اي جعفر، بدان که مقام و منزلت برادرت فقط نزد ما هويدا و آشکار نيست؛ بلکه اين منزلت نزد خدا هويداست، در حالي که ما همواره کوشش و تلاش نموديم که مقام او را پايين بياوريم و او را نزد مردم تحقير نماييم و ليکن خداوند از اين امر ابا دارد و هر روز او را رفعتي عظيم ميبخشد؛ چرا که در آن حضرت، خصال نيکويي چون عصمت و صيانت، سکوت نيکو و مناسب، علم و عبادت موجود است. پس اگر تو (جعفر) نزد شيعيان برادرت مقام او را دارا باشي و بسان او باشي، تو را به ما احتياج و نيازي نيست و اگر نزد آنها چنين مقام و منزلتي نداري و در تو خصال برادرت موجود نيست، ما نميتوانيم تو را در اين امور بينياز نماييم[2].
اين اعتراف دشمن امام است «تلاش کرديم او را بشکنيم؛ خدا وي را رفعت بخشيد و بالا برد.»
خداوند حکيم و عزيز در سوره صف ميفرمايد «آنان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولي خدا نور خود را کامل ميکند، هرچند کافران خوش نداشته باشند. او کسي است که رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد؛ تا او را بر همه اديان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. اي کساني که ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتي راهنمايي کنم که شما را از عذاب دردناک رهايي ميبخشد؟! به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد کنيد؛ اين براي شما (از هر چيز) بهتر است، اگر بدانيد. (اگر چنين کنيد) گناهتان را ميبخشد و شما را در باغهايي از بهشت داخل ميکند که نهرها از زير درختانش جاري است و در مسکنهاي پاکيزه در بهشت جاويدان جاي ميدهد؛ و اين پيروزي عظيم است. و (نعمت) ديگري که آن را دوست داريد (به شما ميبخشد،) و آن ياري خداوند و پيروزي نزديک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به اين پيروزي بزرگ)! اي کساني که ايمان آوردهايد! ياوران خدا باشيد همانگونه که عيسي بن مريم به حواريون گفت: «چه کساني در راه خدا ياوران من هستند؟!» حواريون گفتند: «ما ياوران خداييم» در اين هنگام گروهي از بني اسرائيل ايمان آوردند و گروهي کافر شدند؛ ما کساني را که ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد کرديم و سرانجام بر آنان پيروز شدند.[3]»
بسياري از مفسران، اين پيروزي را به فتح مکه تفسير کرده و بعضي به فتح سرزمينهاي روم و ايران و برخي به تمام فتوح اسلامي که به فاصله نزديکي به دنبال ايمان و جهاد مسلمانان به دست آمد؛ ولي از آنرو که مخاطب آيه فقط اصحاب و ياران پيامبر نيستند، بلکه همه مؤمنان در طول تاريخ هستند، اين پيروزي معناي گستردهاي دارد و بشارتي به همه آنهاست[4].
همه مؤمنان عصر ائمه دين را شامل ميشود. همه مؤمنان عصر غيبت را نيز در بر ميگيرد. در برخي از روايات نيز فتح و پيروزي نهايي حضرت مهدي(عج)، يکي از مصاديق اين آيه مطرح شده است[5].
جمهوري اسلامي نيز نوري در امتداد نور حاکميت رسول خدا(ص) و اولياي الهي است که خداوند مهربان از خاموششدن آن جلوگيري ميکند. اين نور بايد به نور مهدوي گره بخورد؛ ياوران اين نظام و انقلاب اسلامي، ياران امام زمانند و همانان در دعاي عهد روزانهاشان ميگويند: «خداوندا! مرا از ياران و هواخواهان حضرت مهدي(عج) و از کساني که مدافع او خواهند بود قرار ده؛ آنانکه اوامر او را به سرعت انجام ميدهند و از او حمايت ميکنند و مشتاقانه بر دلبستگي بدو پيشي ميگيرند و در کنار او شهيد ميگردند.»[6]
عشق به شهادت همان بال سرخ شيعه است که ريشه در کربلا دارد. امروز نيز شيعه با اين عشق؛ شهادت را طلب ميکند و در پايان زيارت جامعه ائمة المؤمنين ميگويد: خدايا! تَوَفَّني شَهيداً - مرا شهيد بميران[7].
فوکوياما ميگويد: «قدرت ولايت با شهادت دو چندان ميشود. اين اعتراف دشمن ماست. خدا نميگذارد عشق به شهادت، افت کند. اين عشق، قدرت ايجادکننده فتح و پيروزي است. همين عشق به شهادت، دشمن را نااميد ميکند و شکست ميدهد.
شيعه اين عشق را در دعاي عهد به مهدويت گره ميزند و با انتظار حکومت مهدوي، بر حاکميت ظلم خط بطلان ميکشد و عدالتخواهي را هدف قرار ميدهد.
تبعيت از ولايتي که قدرتش با شهادت دو چندان ميگردد، نيز بيمهکننده فرد و نظامي است که دشمن تصور ميکند ميتواند آن نور را خاموش کند. تصوري باطل که هرگز محقق نخواهد شد.
امام زمان و کربلا و ولي فقيه غرب هرگز نميتوانند جايگزين امام زمان واقعي و کربلاي حسيني و فقيه جامع الشرايط بشوند. همانگونه که معتمد عباسي به جعفر کذاب گفت: «ما نميتوانيم تو را جايگزين امام واقعي قرار دهيم.»
خداوند پشتيبان نور الهي و رهبري ديني و جمهوري اسلامي است. همان خداي عزيز عشق به شهادت را در جانهاي شيعيان شعلهور ميسازد و پدر و مادر شهيد را آماده قربانيکردن ميکند.
مادري در بقاع لبنان طاقت نداشت، خواب شهادتي که فرزندش ديده بود، را از زبان او بشنود. فقط به دوستش گفت: «خواب ديدم که فردي با محاسن بلند و کارد به دست، روي سينهام نشست؛ تا سرم را ببرد. من خيلي وحشت کردم و از خواب بيدار شدم!»
فرداي آن روز دوباره خواب ديد: همان ماجرا تکرار شد و ترسيد. امام حسين(ع) به کنارش آمدند و فرمودند: پسرم! نترس!! سر مرا هم بريدند و درد نداشت. سر تو را هم ميبرند و درد ندارد!!
همه اين دو خواب را تنها براي دوست خود تعريف کرد. سه روز بعد در سوريه اسير شد. تکفيريها از او پرسيدند: براي چه به سوريه آمدهاي؟
پاسخ داد: شما براي چه آمدهايد؟
فقط همين قسمت را سيماي تکفيريها نشان داد. خواب تعبير شد. سر اين جوان بقاعي را با کارد بريدند و جنازه بيسرش را براي مادرش فرستادند.
مادر شهيد خيلي گريه کرد! از وي پرسيدند: چرا اينقدر گريه کردي؟!
پاسخ داد: ناراحتم که سرش مانند حسين بن علي(ع) از تن جدا شد؛ اما تنش مانند ابي عبدا...(ع) قطعه قطعه نشد!!
همين عشق را در جوان عراقي ميبيني! شکمش پاره پاره است. پاهايش پر از ترکش است. تازه از اتاق عمل بيرون آمده، از او ميپرسي: درد هم داري؟ ميخندد و ميگويد: منتظرم از بيمارستان مرخص شوم و دوباره به ميدان دفاع از حضرت زينب(س) برگردم!... ما تا شهادت ايستادهايم!
در افغانستان و عراق و لبنان و سوريه و بحرين و يمن و تونس، در فلسطين و مصر، در همه سرزمينهاي اسلامي، همين عشق به شهادت را در پهنه دفاع از دين و حاکميت ديني مشاهده ميکني.
عالم افغانستاني را ميبيني که همصدا با عالم لبناني فرياد ميزند: «امروز ولي فقيه ايران، رهبر ما نيز هست و ما هم تابع فرمان او در عرصه سياسي هستيم!»
طبيعي است که در اين ميدان، ايراني الگوي همه است و عشق به شهادت در وجود او بيش از ديگران شعلهور است. به حلقههاي حرم حسيني دست انداخته و با اشک و سوز، ميگويد: «يا ابا عبدا...(ع)، تو را به جان مادرت زهرا(س)، شهادتم را امضاء کن! خدايا! مرا شهيد بميران!»
آن روز که فرانسيس فوکوياما در سال 1365 در اورشليم سخن ميگفت، محدوده حاکميت ولايت فقيه تا کجا بود؟ امروز نه تنها دشمنان، جرأت حمله سخت نظامي به ايران را ندارند که از قدرت نفوذ ايران در عراق و لبنان و فلسطين و سوريه و در بسياري از کشورهاي اسلامي هراس دارند و تنها به علت روحيه شهادتطلبي امت اسلامي در دفاع از حرم حضرت زينب(س)، به خود اجازه ندادند به سوريه حمله نظامي کنند!
حتم داريم که در فردايي نه چندان دور، مصر و يمن و تونس و ليبي و بحرين؛ حتي اردن و فلسطين و عربستان، در زير چتر ولايت، آزادانه نفس خواهند کشيد و امت واحده اسلامي، راه را براي ظهور امام زمان(عج) و تشکيل حکومت جهاني مهدوي، هموار خواهند نمود.
در آن روز، از اسرائيل و آمريکاي استکبار اثري نخواهد بود و دغدغه همه جهانيان دين خواهد شد؛ خدا نيز پشتيبان دينداران و مدافعان مکتب الهي خواهد بود.
[1] افق انديشه، صص 88 تا 94
[2] کمال الدين و تمام النعمه، ج 2، ص 479
[3] سوره صف، آيههاي 8 تا 14
[4] تفسير نمونه، ج 24، ص 91
[5] تفسير الميزان، ج 19 ص 272
[6] المصباح المنير، ص 589