انهار
انهار
مطالب خواندنی

22 صفر

بزرگ نمایی کوچک نمایی

بیست و دو صفر سال 278 هجرى قمرى

·       درگذشت ابواحمد، محمد بن متوکل ، معروف به  الموفّق باللّه عباسى

در سال 256 قمرى پس از کشته شدن  بابکیال  یکى از فرماندهان ارشد نظامى عباسیان  به دستور محمدبن واثق ، معروف به  المهتدى باللّه  عباسى ، سربازان و سپاهیان ترک نژاد خلیفه ، عصیان کرده و خواستار انتقام خون بابکیال شدند.

تعداد آنان ، در حدود ده هزار تن بود. خلیفه با سپاهى از مغاربه سربازان شمال افریقا، فراغنه سربازان شرق عالم اسلام مانند خراسان ، افغانستان و ماوراءالنهر و گروهى از سربازان ترک ، به جنگ آنان رفت . ولى ترکان بر سپاهیان خلیفه پیروز شده و خلیفه مهتدى باللّه را دستگیر کردند. پس از آن ، احمدبن متوکل عباسى را که به دستور مهتدى در زندان بود، آزاد کرده و او را به کاخ خلافت آوردند و به عنوان پانزدهمین خلیفه عباسى با او بیعت کردند و او را به  المعتمد على اللّه  ملقب نمودند. این واقعه در رجب سال 256 هجرى قمرى واقع گردید

پس از قدرت گرفتن معتمدعباسى ، برادرش ابواحمد، محمد بن متوکل ، معروف به الموفق باللّه که مردى زیرک و کاردان بود، به قدرت رسید.

او، از سوى معتمد ولایت مکه را بر عهده داشت . امّا هنگامى که درگیرى سپاهیان معتمد با نیروهاى صاحب زنج در جنوب عراق شدت پیدا کرد و معتمد در برابر زنگیان نتوانست ، کارى از پیش برد و روز به روز بر قدرت صاحب زنج افزایش ‍ پیدا مى کرد، در این هنگام موفق عباسى از مکه به یارى برادرش شتافت .

معتمدعباسى براى تقویت برادرش موفق باللّه ، حکومت مکه ، مدینه ، کوفه ، یمن ، بغداد، واسط، سواد، کوره هاى دجله ، بصره و اهواز را به وى سپرد. هم چنین در سال 258 قمرى ولایت مصر، قنسرین و عواصم را به موفق واگذار کرد، تا با گردآورى سپاهى عظیم به نبرد صاحب زنج پردازد

معتمدعباسى با این گونه کارها، بیشتر مناطق تحت حکومت را به برادرش سپرد. بدین جهت موفق باللّه ، به فرد توان مند خلافت تبدیل گردید. تمام امور کشورى و لشکرى خلافت ، با تدبیر و خواست وى تنظیم مى یافت .

در عصر خلافت معتمد و قدرتمندى برادرش موفق ، رویدادهاى بزرگ و سرنوشت سازى در جهان اسلام به وقوع پیوست که به برخى از آن ها اشاره مى کنیم .

1- قیام صاحب زنج در بصره و جنوب عراق .

2- قیام ابراهیم بن محمد، از نوادگان محمدبن حنفیه در مصر.

3- قیام على بن زیدعلوى در کوفه .

4- قدرت گرفتن یعقوب بن لیث صفارى در شرق عالم اسلام و استیلاى او بر فارس ، طبرستان و خراسان .

5- ظهور دولت سامانیان در ماوراءالنهر.

6- قدرت گرفتن احمدبن طولون در مصر و شام .

7- جنگ با خوارج در موصل و شمال عراق .

8- ظهور دولت علویان در طبرستان

 

معتمدعباسى در سال 261 قمرى ، پسر خردسال خود به نام جعفر را به ولایت عهدى برگزید و او را  المفوض باللّه  لقب داد و حکومت مناطقى چون افریقا، مصر، شام ، جزیره ، موصل و ارمنستان را به او سپرد و موسى بن بغاه را با او همراه کرد. هم چنین برادر خود، موفق باللّه را پس از جعفر به ولایت عهدى برگزید و وى را به  الناصربالله و الموفق للّه  ملقب ساخت و حکومت شرق عالم اسلام ، مناطق ایران ، عراق ، عربستان و یمن را به او سپرد.

معتمد، وصیت کرد که پس از مرگ او، اگر جعفر به حد بلوغ رسیده باشد، به خلافت رسد، ولى اگر به حد بلوغ نرسید، موفق بالله ، خلافت را بر عهده گیرد و ولایت عهدى خویش را به جعفر واگذار کند.

هر چه زمان مى گذشت ، بر قدرت و شوکت موفق بالله افزوده مى شد و گرایش مردم به وى زیادتر مى گردید معتمدعباسى از فزونى قدرت برادرش در امر خلافت ، رشک مى برد و در نهان احساس خطر و ناراحتى مى کرد. تا این که در سال 269، خویشتن دارى اش از دست داد و براى کوتاه کردن دست موفق بالله ، از احمدبن طولون ، حاکم مصر و شام یارى خواست و جهت پیوستن به او راهى مصر گردید. ولى با تدبیر فرماندهان و طرفداران موفق باللّه ، به آرزوى خویش دست نیافت و با سرافکندگى به دارالخلافه در سامرا برگشت .

در کنار موفق باللّه ، فرزندش ابوالعباس ، که بعدها به  المعتضد  ملقّب گردید، نیز به قدرت رسید و فرماندهى بسیارى از جنگ ها را بر عهده گرفت و پیروزى هاى چندى به دست آورد.

سرانجام موفق باللّه عباسى ، پیش از مرگ برادرش معتمدعباسى ، در 49 سالگى ، در ماه صفر سال 278 قمرى به علت بیمارى نقرس ، زمین گیر شد و توان سوارشدن بر مرکب را از دست داد.

وى بنا به روایت ابن خلدون ، هشت روز مانده به پایان صفر سال 278، وفات یافت و در رصافه به خاک سپرده شد.

پس از مرگ او، سرداران و سپاهیانش گردآمده و با پسرش ابوالعباس به ولایت عهدى بیعت کردند و وى را ملقّب به  المعتضد  نمودند.

ولى بنا به روایت ابن عساکر، در تاریخ وفات موفق باللّه ، دو قول نقل شده است : بنا بر قول اوّل ، وى در هشتم صفر و بنا بر قول دوّم ، هشت روز مانده به پایان ماه صفر سال 278، بدرورد حیات گفت .

موفق باللّه ، گرچه به عنوان خلیفه عباسى شناخته نشده است ، ولیکن در مدت بیست و سه سال از خلافت برادرش معتمدعباسى ، حدود 22 سال قدرتمندترین شخص حکومت بود


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -