انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه وصيت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال::شخصى در زمان حيات گفته است: خانه من بعد از فوت من وقف باشد. آيا وقف است يا مثل ساير وصايا است كه زايد بر ثلث نياز به اذن وارث داشته باشد؟

پاسخ: حكم ساير وصايا را دارد.

سؤال: شخصى به گمان اينكه قطعه زمينى ثلث مال او است نسبت به آن وصيت كرده است. مثلا گفته است اين زمين را كه ثلث مال من است در فلان راه مصرف كنيد. بعد معلوم شد كه ثلث مال او چند برابر قيمت زمين است، آيا فقط همان زمين متعلق وصيت مى باشد يا ثلث مال او؟

پاسخ: متعلق وصيت، همان زمين است كه خود معين كرده است.

سؤال: شخصى دو نفر را با هم وصى قرار داده كه در ثلث مالش هرچه مى خواهند انجام دهند. يكى از اوصيا مى خواهد ثلث مال او را به نام خود كند، در حالى كه وصى ديگر راضى نيست. آيا جايز است؟

پاسخ: طبق وصيت بايد هردو با موافقت هم ثلث را خرج كنند، و يكى از آنها به تنهايى نمى تواند تصرف كند، در ضمن، ظاهراً بايد ثلث را صرف امور خيريه كنند، نه اينكه ملك خود قرار دهند.

سؤال: دو نفر شريك بوده اند كه يكى وصى ديگرى بوده است. بعد از فوت شريك كه وصى ديگرى هم داشته است، شريك ادعا مى كند بنابر وصايت سهم متوفى را خريده است. آيا اين معامله صحيح است؟

پاسخ: در فرض سؤال، فروش وصى با چهار شرط صحيح است: اول اينكه هريك از دو وصى، مستقل در وصايت باشند. دوم اينكه در امر فروش، وصايت داشته باشند. سوم اينكه وصيت به فروش، از شخص وصىّ انصراف نداشته باشد. چهارم اينكه مورد وصيت به فروش، زايد بر ثلث تركه نباشد. بنابراين اگر شروط ذكر شده احراز نشوند، فروش وصىّ فضولى است و صحت آن منوط به اجازه و رضايت وراث است و بدون اجازه آنان معامله باطل است. بلى اگر سه شرط اول احراز شود و مورد فروش زايد بر ثلث باشد، معامله تا ثلث صحيح است و نسبت به زايد، منوط به امضاى ورثه مى باشد.

سؤال: هرگاه خيانت يا عجز وصى ظاهر شود، تكليف چيست؟

پاسخ: در مورد خيانت، بعضى فرموده اند حاكم شرع مى تواند او را عزل كند. ولى بعيد نيست به نفس خيانت منعزل شود و حاكم شرع مى تواند شخص ديگرى را بجاى او نصب كند يا امينى را به او منضم كند (هرطور صلاح دانست) و در

صورت عجز، اگر طورى باشد كه احتياج به معاون دارد، حاكم شرع امينى را تعيين مى كند كه او را كمك كند و اگر بكلى عاجز شود، شخص ديگرى را بجاى او نصب مى كند.

سؤال: آيا وصى بعد از موت موصى، مى تواند خود را عزل كند يا امر وصايت را به ديگرى تفويض كند؟

پاسخ: حق عزل خود را ندارد. و نيز نمى تواند وصايت را به ديگرى تفويض كند. بلى مى تواند در انجام بعضى از امور مربوط به وصيت كه مقصود، وقوع آن امور از هر مباشرى است، ديگرى را وكيل كند. خصوصاً اگر عادت جارى بر اين نباشد كه در امثال آن امور، وصى شخصاً مباشرت كند. و موصى هم شرط مباشرت نكرده باشد.

سؤال: چنانچه شخصى وصاياى متعدّد غير متضاد كرده، كه از ثلث بيشتر باشد و ورثه اجازه ندهند، تكليف چيست؟

پاسخ: اگر تمام موارد تبرعى است و جملات متعدد مستقل دارد، مثلا به فلان شخص اين مقدار بدهيد و به فلان مسجد فلان فرش و...، مسبوق الذّكر مقدّم است و تقسيط نمى شود. اما اگر جمله واحده است و به صورت مفعول به عطف شده، مثلا گفته به فلانى و فلانى هزار تومان بدهيد، بر هر دو تقسيط مى شود.

سؤال: اگر كسى مال خود را به موجب وصيت، وقف بر مستمندان كند، آيا تحقّق چنين وقفى منوط به قبول حاكم است؟

پاسخ: موصى مى تواند وصيت به وقف كند كه بعد از فوت او وقف كنند. و چنين وقفى منوط به قبول حاكم نيست.

سؤال: اگر شخصى به نفع ديگرى وصيت كند، به اين شرط كه موصى له نيز مالى به او ببخشد، حكم قضيه چيست؟

پاسخ: صحت اين وصيت محلّ اشكال است.

سؤال 1304 :آيا صغير مميز و يا سفيه مى توانند با اذن ولى يا قيم خود انشاء وصيت كنند؟ و

آيا مى توانند رأساً وصيت را قبول و موصى به را تملك كنند؟

پاسخ: در هردو صورت مى توانند.

سؤال::آيا متوفى مى تواند سهم هريك از وارثان را معين كند يا به وارثى اختيار استيفاى از تركه را بدهد؟

پاسخ: بصورت ارث جايز نيست. فقط مى تواند سهم خاص هريك را در زمان حيات به او ببخشد و تمليك كند.

سؤال: اگر كسى دخترش را شوهر دهد و در وصيتنامه قيد كند كه علاوه بر جهيزيه، فلان مال را بابت حقوق به او داده ام و ديگر حق ارث ندارد، حكم قضيه چيست؟

پاسخ: صحيح نيست. بلكه حق الارث دختر به قوت خود باقى است.

سؤال: آيا تصرّفات منجز مريض، تابع احكام وصيّت است و نفوذ زايد بر ثلث آن نياز به اجازه وارثان دارد؟

پاسخ: منجزات مريض مانند وصيت نيست.

سؤال::آيا موصى مى تواند به وصى مأموريت دهد تا با فروش اموال خاصّى از تركه، ديون او را بپردازد؟

پاسخ: مانعى ندارد.

سؤال: اگر موصى پس از وصيّت به حق سكناى خانه اى در مدّت يكسال، آنرا يك سال اجاره دهد و در اين فرض موصى قبل از پايان مدّت اجاره فوت كند، حكم قضيّه چيست؟

پاسخ: اجاره نسبت به مابقى مدت باطل نيست. و پس از پايان مدت اجاره، يكسال در اختيار موصى له قرار مى گيرد.

سؤال: اينجانب وصى برادرم هستم كه محصول زمين او را در امور خيريه مصرف كنم. وى سفارش كرده كه من نيز همينطور وصيت كنم. ولى خوف آن مى رود كه به وصيت من عمل نكنند. آيا مى توانم آن زمين را فروخته و در امور خير مصرف كنم؟

پاسخ: اگر مى توانيد با انتخاب وصى متدين و نيرومند عمل به وصيت را ادامه دهيد لازم است وصى انتخاب كنيد. و اگر اطمينان داريد كه بعد از فوت شما به وصيت عمل نمى شود، مى توانيد آن را بفروشيد و در امور خيريه مصرف كنيد.

سؤال: شخصى وصيت كرد كه ثلث مال او را در نماز و روزه و رد مظالم و برگزارى مراسم ترحيم خرج كنند. ولى وصى مقدارى بيش از 41 ثلث آن را صرف مراسم ترحيم كرده است. آيا برئ الذمه است يا خير؟ و آيا وصى يا ناظر مى توانند مقدارى از ثلث را به عنوان اجرت كارى كه مى كنند بردارند؟

ج: 1 ـ اگر از سهم صوم و صلاة كم نگذاشته باشيد ان شاءالله برى الذمة شده ايد، چون معمولا در مجالس ترحيم فقرا نيز شركت مى كنند و قهراً سهم مظالم عباد مصرف آنان شده است.

2 ـ موارد مختلف است، در صورتى كه وصى و ناظر قبول وصايت و نظارت كرده اند و قرينه اى بر تبرع و مجانيت عمل وصى و ناظر، در وصيت نباشد، جايز است اجرت المثل عمل خود را بردارند. و مقدار آن موكول به نظر عرف محل است.

سؤال: اگر پدر به نماز، روزه و رد مظالم وصيت كرده باشد، آيا بايد از مال صغير هم براى انجام اينها داد يا خير؟

پاسخ: وصيت تا مقدار ثلث نافذ است و از تمام مال برداشته مى شود و مابقى اموال بين ورثه تقسيم مى شود، چه صغير باشند و چه كبير.

سؤال: شخصى همه اموالش را جز مخارج كفن و دفن به يك پسرش بذل كرده است كه در زمان حيات او تصرف شده است. در اين مورد چه فرماييد. آيا بذل صحيح است يا حكم وصيت را دارد؟

پاسخ: اگر وصيت كرده است كه بعد از مرگ و مخارج كفن و دفن مابقى اموال مال يك پسرش باشد، تا ثلث نافذ است و مازاد بر ثلث منوط به اجازه ورثه مى باشد. اما اگر در زمان حياتش اموالش را به پسرش بخشيده و به تصرف او داده، نمى توانند از او پس بگيرند.

سؤال: شخصى وصيت كرده است كه بعد از فوت او سه ختم قرآن و حج انجام دهند و مبلغى به مسجد كمك كنند، آيا ورثه مى توانند ختم قرآن را مقدم بدارند يا خير؟

پاسخ: اگر ثلث مال ميّت براى انجام امور وصيت شده كفايت كند، يا در فرض عدم كفايت، ورثه اجازه دهند از بقيه مال ميت براى انجام اين امور استفاده شود، وصيت نافذ است و مقدم داشتن ختم قرآن در مقام عمل مانعى ندارد. اما اگر ثلث مال ميت براى انجام اين امور كافى نيست و ورثه هم اجازه استفاده از بقيه اموال ميت را نمى دهند، بايد از ميان امورى كه به آنها وصيت شده، آنهايى را كه واجبند مقدم بدارند. و مسأله داراى صور ديگرى نيز هست كه فعلا مجال ذكر آنها نيست.

سؤال: شخصى يك نفر را بعنوان ناظر در امور وصيّت قرار داده و بدون اطلاع او امورى انجام شده اين عمل صحيح است يا خير؟

پاسخ: چنانچه وصى طبق وصيت عمل كرده باشد، امورى را كه انجام داده صحيح است. ولى در امور بعدى لازم است عنوان نظارت را رعايت كند.

سؤال: شخصى وصيت كرده كه ثلث اموال او را بمصرف خاصى برسانند و ملكى را براى اين منظور معين كرده و پس از مدتى از دنيا رفته است. اكنون ملكى را كه معين كرده اگر نسبت به موقع وصيت سنجيده شود نصف تركه بوده، و اگر نسبت به حين فوت حساب شود ثلث تركه مى باشد. مستدعى است بفرماييد وظيفه چيست؟

پاسخ: اگر وصيت به عين معين يا مقدار كلى از مال مثلا پنجاه هزار تومان باشد ثلث يا كمتر و بيشتر بودن نسبت به اموال حين وفات موصى سنجيده مى شود. يعنى اگر ارزش آن عين در حين وصيت بمقدار نصف تركه بود و بعد به جهت نقصان قيمت يا زيادى آن يا بدست آمدن مال ديگرى براى موصى، ارزش آن در حين وفات موصى بقدر ثلث تركه است، تمامى آن عين ثلث است. و اگر در حين وصيت ارزش آن به مقدار ثلث بود و بعد به جهت بالا رفتن قيمت يا پايين آمدن اموال ديگر موصى يا تلف بعضى از اموال او ارزش آن در حين وفات به مقدار نصف است، آن عين زايد بر ثلث است. و اگر وصيت به كسر مشاع باشد، مثل اينكه موصى بگويد ثلث مال من بعد از مرگم مال زيد باشد و بعد اموال ديگرى تحصيل كند، به حسب موارد، حكم آن مختلف مى شود. پس اگر قرينه اى بود كه معلوم شد مراد موصى ثلث حين الوصية است يا مرادش ثلث حين الفوت است برطبق آن عمل مى شود. و اگر قرينه اى كه مراد او را معلوم كند نبود، بايد به مقدار كمتر اكتفا كرد. و زايد بر آن ملك ورثه است.

سؤال: هرگاه موصى بگويد ثلث مال من بعد از مرگم مال زيد باشد، يا بگويد ثلث مال مرا در فلان مورد مصرف كنيد، آيا لازم است تعيين آن با رضايت ورثه باشد يا خير؟

پاسخ: در فرض سؤال، موصى با ورثه به نحو مشاع شريك است و بايد تعيين و افراز ثلث با رضايت همه ورثه باشد.

سؤال: زنى در حال صحت و ثبات عقل وصيت كرده كه برادرم وصى من است و شوهرم وكيل كه وصاياى مرا بر طبق وصيت نامه عمل كند. وكيل كه شوهر زن است مى گويد چون من اطلاع نداشتم و بى خبر من وصيت كرده من اين وصيت را قبول ندارم و اين وصيت باطل است، تكليف چيست؟

پاسخ: در فرض سؤال، اگر وصيت محرز باشد، زوج كه تا بعد از فوت اطلاع نداشته، باحتياط لازم عملى كه در عهده اوست بايد انجام دهد، و ردّ نكند. بلى نسبت به سهم الارث، زايد بر ثلث را مى تواند امضا نكند.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -