انهار
انهار
مطالب خواندنی

طلاق عاطفی از همسر و خیانت به او

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام زنی هستم که به دلیل مشکلات با همسرم طلاق عاطفی داشتیم زمانی که روحیه بدی داشتم و افسرده شده بودم با فردی آشنا شدم مجرد بود صیغه محرمیت خاندیم او نمی دانست من متهلم ارتباط داشتیم بعد از مدتی حقیقت و گفتم از همسرم طلاق گرفتم العان می توانم با کسی که صیغه بودم و بی نهایت دوسش دارم ازدواج کنم ؟ بابت کناهم چه کنم ؟
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(قدّس سرّه)

جواب اگر با آن شخص در زمانی که طلاق نگرفته بوید آمیزش و دخول چه از جلو و چه از پشت داشته اید ازدواج با او حرام ابد هست.
دخترم دوستی بی نهایت به خدا اختصاص دارد نباید درباره غیر خدا بگویید بی نهایت او را دوست دارم زیرا موحد چنین حرفی به زبان جاری نمی کند.
بابت گناهی که مرتکب شده اید توبه کنید و البته خدای سبحان بخشنده و مهربان است.

سوال سلام . من به زندگی قبلیم برگشتم و با پدر بچه هایم دوباره ازدواج کردم سرو یامان گرفتیم همسرم خیلی خوشحال است ولی من همیشه ی اه بزرگ و حرت به دلم است . هر وقت با او هستم یاد مردی که عاشقش بودم می افتم . در همه زمان و حال بخاطرش اشک میریزم . خیلی دوسش داشتم تو قلبم همیشه ی درد هست نمی تونم فراموشش کنم . ارتباطم و کاملا باهاش قطع کردم گاهی تماس می گیره هرچی بهش می گم برگشتم به زندگیم باورش نمی شه . قلبم شکسته و درد می کند . من اگه عاشق اون شدم بخاطر با خدا بودنش بود همیشه ارزو داشتم همسری داشته باشم مثل اون اهل نماز و روزه باشه . اون باعث شد من نمازم اول وقت خونده شه و به خدا نزدیکتر شدم . مرد معتقدی بود اگه وسط بیابان بود با شنیدن صدای اذان نماز می خواند . عشق من به اون با خدا شروع شد و قلبم هنوز برای اون می تپه و اصلا قادر به فراموش کردنش نیستم .برای همسرم احترام قائل هستم بخاطر اینکه پدر بچه هام هست ولی . دوسش ندارم اعتقادش به خدا ضعیف است البته تلاش دارد اونجور که من می خوام باشد ولی نمی دونم چرا حسم بهش عوض نمی شه و تو دلم جا نداره . بعضی وقتها دلم براش می سوزه ولی خودم خوب میدونم بخاطر بچه هام برگشتم پیشش . همش منتظر روزی هستم که خدا از راه درستش منو به رضا برسونه . اون روز هیچ غمی ندارم . من زن معتقدی هستم و دلم نمی خواد گناه کنم . نمی دونم چکار کنم که به احساسم و خواست قلبم غلبه کنم . افسرده شدم خودم و سرگرم می کنم کمتر عذاب بکشم .


جواب خانم خوب، البته دعا میکنم خدای سبحان تمام افکار واهی و غیر خدایی و اعمال خلاف شرع و غیر اخلاقی و رفتارهای ناپسند و بی ارزش را از زندگی ما و همه مومنین و نیز شما برطرف سازد.
اگر از مطالب دلسوزانه و پدرانه بنده رنجیده نمی شوید باید به شما تذکر دهم که تصور شما از شوهرتان و آن مرد اجنبی کاملا و 100% اشتباه است. زیرا:
1- شما وظیفه ای نسبت به همسرتان از ابتدای زندگی مشترک داشته اید که شاید کم و کاست در آن وظایف موجب شده است همسر شما مرد دلخواه شما نشود و مقصر اصلی در این زمینه شما باشید. چون اگر زنی با رفتارهای علمی، اخلاقی، عاطفی و معنوی از همسرش دلجویی و دلبری کند به گمان قوی و اطمینان مرد ضعیف الایمان مومن میشود و زن نیز علاوه بر وظیفه همسری که دارد در کمک کردن به تقویت ایمان و تقوای مرد و رشد معنوی او کمک شایانی نموده است.
آقا امیرالمومنین علیه السلام قضاوتش راجع به همسرش فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که میفرماید: «نعم العون علی الاخرة» یعنی فاطمه بهترین یاور من بود در امر آخرت!
خانم خوب! شما نوشته اید اهل ایمان و تقوا هستید چطور نتوانستید همسرتان را رشد معنوی بدهید و ایشان را در اصلاح شدن و به کمال رسیدن کمک کنید؟ زیرا هدف از زندگی مشترک این است که زن و مرد با هدف مقدس «بندگی خدا و رفتن به سوی خدا» مکمل یکدیگر باشند در حالیکه شما به تصور مومن بودن در نفس خود عُجب ایمانِ نداشته، داشته اید و به همین خیال واهی علاقه به همسرتان را از قلب خود خارج کرده اید، در حالیکه الان میفرمایید قلب شما برای آن مرد نامحرم می تپد و او را نمی توانید از قلب خود خارج کنید و حتی برایش اشک می ریزید!
خانم خوب! شما کاملا اشتباه میکنید که خود را زن معتقدی و مومن میدانید و اعتقاد همسرتان را به خدا ضعیف میدانید. زیرا بسیاری از گرفتاری هایی که امروزه دامن گیر ماها میشود منشأش گناهانی است که خواسته یا ناخواسته انجام میدهیم. مثلا بیماری و کسالت شما در زمان جدا شدن و فاصله گرفتن از همسرتان را کوچک میدانید و گناه نمیدانید و فکر نمیکنید که همان روحیه بد و کسالت و افسردگی از گناهتان نشأت گرفته و بجای آنکه مشکل خود را از طریق ارتباط با خدا و ترک گناه و توکل به خدای مهربان و توسل به اولیاء دین علیهم السلام برطرف سازید، با مدیریت نفس اماره و شیطان، به دامن فردی گنهکار که او را مومن علی الاطلاق میدانید!! پناهنده شده اید و ایشان نیز با فریبکاری و تظاهر و ظاهرسازی به نماز اول وقت و لبیک گفتن به اذان موذن؛ شما را دست مایه سوء استفاده جنسی قرار داده و با زن متاهل شوهردار در کنار نماز اول وقتش و روزه هایش که می گرفته زنا میکرده و لب های خود را از معنویت و عشق به خدا خشک میکرده است و شما خانم ساده، ایشان را فرشته نجات خود دانسته اید و مدعی هستید که ایشان با عشقش شما را به خدا نزدیک کرده است، در حالیکه واقعا زهی خیال باطل!!!
خانم خوب! قرآن میفرماید: شیطان اعمال بد را در نظر انسان زینت میدهد یعنی شیطان کاری میکند که افراد گناهشان را سلوک الهی و خفت و خواری معصیتشان را عزت و شرافت بندگی تصور کنند و ارتباط شما از ابتدای زندگی با آن پسر مجرد گنهکار زناکار ارتباط شومی بوده است که متاسفانه شما به توهم باطل ارتباطی ملکوتی و خدایی دانسته اید!!
لذا واجب است علاوه بر اینکه ایشان را از قلب خود دور بیندازید و قلبتان برای ایشان نباید بتپد بلکه به شما واجب است خدا را در قلب خود قرار دهید و حاکمیت روح و روان خودتان را به خدای رحمان و رحیم بسپارید.
شما خیال نکنید که برای همیشه نشاط و جوانی و زیبایی دارید و خیال نکنید که این حالت برای شما تا ابدالدهر و لایزال باقی خواهد ماند. درآینده نزدیک چروکهایی هشدار دهنده به صورت و دستهای شما ظاهر میشود و موهای شما سفید میشود که یعنی خود را برای پاسخگویی به گناهانی که مرتکب شده اید در قبر و برزخ و قیامت آماده کنید.
خانم خوب! از خدای سبحان بخواهید توفیق آگاهی و بیداری از خواب غفلت به شما عنایت فرماید و آینده خود را از این لحظه که پاسخ دلسوزانه و پدرانه بنده را میخوانید در سایه قرآن و اهل بیت علیهم السلام دگرگون کنید.
2- لازم است حتما به شما محکم و قاطعانه متذکر شوم که آن پسر مجرد ابلیسی بیش نبوده است زیرا اگر او بنده خدا بود و بنده نفس اماره و شهوت و شیطان نبود حاضر نبود دست درازی به ناموس مردم بکند و خواهشا شما چنین کسانی را بنده صالح خدا ندانید زیرا اگر اینان بنده صالح خدا باشند پس بندگان صالح خدا را چه باید بدانیم؟!!
آن پسرک اگر ایمان داشته باشد زندگی مجردی اش را رها میکند و برای ترک معصیت ازدواج میکند. نه اینکه الان هم که شما به زندگی برگشته اید و در کنار همسر و فرزندانت قرار گرفته اید بدون ترس از خدا و بدون ملاحظه اینکه در ماه حرام معنوی رجب و ماه معظم شعبان قرار دارد به خانه مردم تماس بگیرد و با ناموس مردم خوش و بش کند و او را به گناه زنا مجددا دعوت کند. شما مطمئن باشید که این پسر نه نمازش نماز است و نه روزه اش روزه. زیرا درباره نماز قرآن میفرماید: «ان الصلاة تنهی عن الفحشا والمنکر» و درباره روزه میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» یعنی نماز انسان را از فحشا و منکر دور میکند و روزه انسان را به تقوا میرساند!
آن پسر مجرد که حاضر با زنا با زن متاهل شده کجایش نمازخوان و روزه گیر است که شما او را فرشته ای از فرشته های خدا بدانید و خیال کنید از آسمان، خدای متعال پیغمبری مخصوص، برای هدایت شما ارسال کرده است.
تقاضا دارم از سخنانم که کاملا ملامت آمیز است رنجیده نشوید زیرا تمام مطالب را از سر دلسوزی و خیرخواهی برایتان بیان کردم و هدفی جز اصلاح اشتباهات گذشته شما ندارم. بنابراین به شما قویا پیشنهاد میکنم در آستانه ماه مبارک رمضان از تمام افکار و اعمال گذشته توبه و استغفار کنید و البته بدانید حتما خدای مهربان توبه ما گنهکاران را میبخشد و می آمرزد.
3- اگر میخواهید ایمان خود را ثابت کنید و به خودتان معلوم کنید که بنده خدا هستید تلاش کنید مادر خوبی برای فرزندانتان و همسر خوبی برای شوهرتان باشید.
چند توصیه بشما دارم که یقیناً و حتماً عمل به آنها در شیرین شدن و اصلاح زندگی شما کاملاً مؤثر است:
1- حتماً در منزل خوش لباس باشید.و تلاش کنید در رقابت با خانم های جوان خارج از منزل کم نیاورید حتی اگر لباس گران قیمت ندارید ولی همان لباسها اگر کاملاً تمیز و شسته و مرتب و معطر و اتوکشیده باشد همان کاری را برایتان انجام دهد که لباس های گرانقیمت انجام میدهد.
2- حتماً در منزل خوش چهره و با آرایش ملایم و معطر باشید زیرا بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها در منزل برای آقا امیرالمؤمنین علیه السلام خود را تمیز و معطر می نمود.
3- حتماً در منزل خوش کلام و مؤدب باشید زیرا کلمات رکیک غیر مؤدبانه نامعقول سبک و غیر اخلاقی در ایجاد تنفرشوهرتان از شما صد در صد مؤثر است.
4- حتماً در منزل خوش اخلاق و مهربان باشید زیرا اخلاق خوب چهره را شاد و زیبا میکند و اخلاق بد چهره را کدر و زشت میکند لذا چه بسیارند کسانیکه ظاهراً زیبا نیستند ولی به دلیل خوش اخلاقی و داشتن چهره شاد در نظر همسر زیباترین جلوه میکنند. اخلاق خوش جاذبه ای دارد که پول وثروت و قدرت و شهرت نمیتواند آن جاذبه را داشته باشد.
5- حتماً در منزل صبور و بردبار باشید این صفت ارزشمند شما را در مقابل همسرتان مجذوب محبوب معشوق و دوست داشتنی میکند و در صورت صبوری وبردباری:
اولاً: خدا با شما میشود: (إن الله مع الصابرین) خدا با صابران است.
ثانیاً: همسرتان را شرمنده ی صبوری شما و وامدار بردباری شما میکند.
6- حتماً در منزل لازم است اهل تغافل تساهل تسامح و تجاهل باشید زیرا این صفات ارزشمند سرمایه ی گرانقیمت هر خانواده ای است که با داشتن این سرمایه ها محتاج نمیشوند ودر نتیجه به جای آنکه شما گدای عاطفه همسرتان باشید ایشان را گدای مهر شما میکند.
معمولاً مردانی که کم و کاستی در منزل داشته باشند با ترس و لرز و اضطراب نیازهای خود را به حرام، از نامحرمان عاجزانه و ذلیلانه گدایی میکنند.
7- حتماً در منزل از ورود و خروج همسرتان با آداب اسلامی برخورد کنید یعنی هنگام خروجش لباسش را آماده و دعایتان را بدرقه ی راهش کنید و به او بگویید: عزیزم مواظب خودت باش چون شما مرد زندگی من و همه امیدم و تاج سرم هستید. این جملات چراغ امید وشادی و رضایت را در دل شوهرتان روشن میکند که هرگز خاموش نمیشود.
و ورود همسرتان را استقبال کنید و حدأقل در زمستان با چای گرم و قهوه و نسکافه از ایشان پذیرایی کنید و در تابستان و هوای گرم با آب گوارا و سرد و شربت از ایشان پذیرایی کنید زیرا پذیرایی همسر موجب استراحت مغز و قلب مرد میشود و او را شیفته و عاشق همسر میکند.
8- حتماً در منزل و خصوصاً در میان اقوام خودتان و نیز همسرتان، از همسرتان تعریف تعظیم و اکرام کنید این کار ایشان را هم بزرگ میکند و هم بزرگوار!
بزرگ یعنی: ایشان به گونه ای ساخته میشود که بزرگی اش همیشه در نظرش مجسم است و حاضر نیست با ارتباط با نا محرم خود را سخیف و کوچک کند.
بزرگوار یعنی: ایشان به گونه ای تربیت میشود که خود را هم طراز ملائکه و فرشتگان میسازد و سر بر عرش میساید و حاضر نیست دستی را که به قنوت به سوی خدا بالا میبرد به تن نامحرمی بساید.
9- همیشه تلاش کنید درمنزل کم توقع و قانع باشید و زیاده خواهی شما موجب نشود تا همسرتان دست به کارهایی بزندکه نباید بزند بنابراین با قناعت اولاً کاری میکنید که همسرتان زندگی را به آسانی اداره کند و ثانیاً وامدار دیگران نشود و تن به قرض از دیگران ندهد.
در حدیث آمده:«الدین هم بالیل و ذل باالنهار» یعنی بدهی و قرض؛ غصه شب و ذلت روز است.لذا کسی که بدهکار نباشد آرامش خود را مدیون همسر قانعش میداند و این قاعده یکی از مهمترین امتیازات زندگی است.
چند پیشنهاد جزئی دیگر به شما:
1- سیم کارتتان را عوض کنید و رابطه آن پسر گنهکار را برای همیشه قطع کنید.
2- کتاب همسرداری نوشته آیة الله ابراهیم امینی را تهیه و مطالعه کنید و به دستورات آن همسرتان را از نظر عاطفی، اخلاقی و روحی مدیریت کنید.
3- هرچند الان نیز افسرده و بیمار باشید داروی شفابخش شما بندگی صحیح شما به خدای سبحان هست. با عمل کردن به آنچه به شما پیشنهاد شد مطمئن باشید حالتان خوب میشود.
4- بسیاری از خانم های واقعا معنوی و دینی وجود دارند که همسرانشان از نظر ایمان یا صفر یا ضعیف بوده اند در حالیکه خود خانم ها در قله ایمان و معنویت قرار داشته اند ولی عُجب و خودبزرگ بینی ایمانی پیدا نکرده اند مانند همسر فرعون، همسر حارث، قاتل دوطفلان مسلم، و همسر بسیاری از افراد پلید تاریخ (البته همسر شما را با اینگونه افراد مقایسه نمیکنم و هنر شما باید اصلاح مردتان و کمک کردن به تربیت معنوی ایشان هست زیرا پیامبر اکرم فرموده است: «جهاد المرأة حسن التبعل» یعنی جهاد زن خوب شوهر داری کردن است. بنابراین تربیت شوهرتان با شما. بنده رفیقی دارم که معترف هست اهل نماز نبوده و از ارازل و اوباش بوده و قمارباز و شرابخوار بوده ولی توسط همسر مومنشان اکنون نماز شبشان ترک نمیشود و یکی از خیرین شهر و نیز یکی از دوستداران مسجد و قرآن و اهل بیت و مومنین است و ارتباط خوبی با روحانیت دارد و اهل خمس و زکات می باشد. انشاءالله شما هم بتوانید کمر همت ببندید و همسرتان را اینگونه تربیت کنید. یاحق


سوال سلام . من اگه از نظرات پدرانه شما ناراحت می شدم ارتباطم و قطع می کردم . من هم پدری دارم ولی نمی تونم باهاش راحت حرف بزنم . میدونم وقت شمارو می گیرم ولی شما تنها کسی هستید که با هاش درد دل کردم . شاید قضاوت شما بخاطر اینه که از زندگی من کم خبر دارید . اولا اون آدم اصلا خبر نداشت من طلاق نگرفتم من به دروغ گفته بودم طلاق گرفتم ارتباطمون اونجور نبود که شما فکر کردید وقتی هم فهمید بعدا طلاق گرفتم اصرار داشت برگردم ولی با اصرار من ادامه داد. اون 40 سال داشت و بخاطر نداشتن پدر و سرپرستی مادر و خواهراش مجرد بود ولی بخاطر خواست من راضی شد بدون اطلاع خانوادش حتی با من ازدواج قانونی کند که قرار بود انجام بدیم . اون تحصیل کرده بود کارشناسی ارشد داشت خیلی به من اهمیت می داد برای بیماریم خرج کرد دندونهام و درست کرد تا سرم درد می کرد دست و پاشو گم می کرد اینا ظاهر سازی نبود با تمامی مشکلاتش منو مسافرت می برد و جاهای زیارتی تا آرام بشم کم کم قرصهای عصابم و ترکم کرد . من لذت زندگی و فقط تو اون دو سال فهمیدم . حالا از خودم بگم من در 15 سالگی مجبور به ازدواج شدم خانوادم برام یکی از اقوام و در نظر گرفته بودن که من از کارهای بدش خبر داشتم و بخاطر خلاصی از دست اون با همسرم که ی هفته بود امده بود خاستگاری ازدواج کردم تا از بدتر بد را انتخاب کنم . اون شهرستانی بود و بدون هیچ مراسمی وارد زندگیش شدم 3 ماه خانوادم ترکم کردن البته پدرم مارو به عقد هم در اورد ولی از ترس مادرم بهم سر نزد . در اوایل زندگی با هم دعوا داشتیم . دارای دو دختر شدیم من دوست داشتم پیشرفت کنیم و برای آینده بچه هامون کاری بکنیم ولی همسرم که ی خونه کوچک در جنوب شهر داشت قانع بود و آدمی نبود که بیشتر تلاش کنه و زندگی راکد می خواست من تو خونه بافتنی می بافتم بچه هام کوچیک بودن در کارخانه ای که کار می کرد سر خورد ضربه مغزی شرد4 ماه در بیمارستان بود و من بالای سرش دو سال استراحت داشت مشکل داشتیم ولی با بافتن بافتنی و بسته بندی کالا حل می شد حالش که بهتر شد با اصرار من و به دلیل بزرگ شدن بچه ها در محیط نا مناسب با دعوا و کتک کاری مجبور شد خونه رو بفروشه بریم کرج . اونجا صاحب ی پسر هم شدیم من ادامه تحصیل دادم و بافت فرش را یاد گرفتم و در خانه بافتم ی مقدار زندگیمون بهتر شد برگشتیم تهران ی آپارتمان 40 متری خریدیم . دیپلم گرفتم و به لطف خدا وارد کار مربی گری شدم و شبها هم با برادرم می رفتم فیلم برداری تا 2 شب و بعد از ظهر ها با دخترام بسته بندی می کردیم و فرش می بافتم . همسرم تا فهمید کارخانه اعلام کرده با بیست سال سابقه می شه بازنشسته شد خودشو تو 39 سالگی با بیست روز حقوق بازنشسته کرد و رفت مسافر کشی . من با گرفتن دیپلم یک آموزشگاه فنی تاسیس کردم که خیلی هم موفق بود که از همان زمان اذیت های همسرم شروع شد همش اصرار داشت اگه من وضع مالیم و تحصیلیم بالا بره اونو ولش می کنم من هردفعه آرامش می کردم تا ناراحت می شد می آمد جلوی ادارم تهدیدم می کرد دیگه سر کار نرم با همه مشکلات خانه را تبدیل به آپارتمان 110 متری کردیم که نصفشو به نام اون زدم و ماشین جوانان را به پژو تبدیل کردیم و به نام اون شد که بهانه نداشته باشه ولی ول کن نبود . شعبه دوم آموزشگاه و هم به نامش کردم ولی نتونست با کارمندان کنار بیاد با وجود نداشتن اطلاعات و دانش تو کار اونا دخالت می کرد خودش هم تلاش نمی کرد از لحاظ تحصیلی و مدیریتی بالا بره کاملا لجباز و بد بین بود و به نظافتش اهمیت نمیداد فکر می کرد اونجا هم کارخونست با سرو وضع نامناسب تو دفتر می نشست تو حرف مردم می پرید یهو چیزی می گفت که همه ناراحت می شدند طوری که با عث مسخره و خنده کارمندان و کار آموزا شده بود . من کارم شده بود جمع جور کردن کاراش صبها اداره بودم بعد از ظهرها آموزشگاه تا اینکه دخترم تحصیلات دانشگاهیش تمام شد و شعبه اول و به او سپردم ولی همسرم تو کار اون هم دخالت می کرد تو حساب کتاباش سرک می کشید که بفهمه در امد واقعی ما چقدر دخترم هم از دست باباش عاصی بود ولی من بهش اجازه دادم دفاترو دم دست پدرش بذاره . وقتی این بهانه اش هم تمام شد دیگه بی خیال بچه و زندگی شد دخترای من فوقعلاده خوب بودن و پسرم در حال رشد ولی من از آینده می ترسیدم چون پسرم که از من حساب می برد و پدرش کوچکترین دخالتی تو تربیتش نداشت و اگر من از ترسم در آینده حرف میزدم و می گفتم بزرگ بشه دیگه من قادر به کنترلش نخواهم بو دو جلو من خواهد ایستاد می گفت چه خوب انتقام منو می گیره . پسرم در مدرسه نمونه درس می خوند ولی با دوستان بدی رفت آمد داشت من مواظب بودم ولی بزرگتر که می شد کنترلش از دستم خارج می شد که باعث ی سری مشکلاتش هم در دوران راهنمائی شد که من و خیلی اذیت کرد و به تحصیلش لطمه زد ولی من همراهش بودم ولش نکردم تا اینکه کم کم بهتر شد . دو تا دخترم مهندسی گرفتن و ازدواج موفقی کردن اخلاق و رفتارشان اصلا با دخترهای امروزی قابل مقایسه نیستن بطوری که زبان زد فامیل و خانواده شوهراشون هستن خوب تربیت شدن . من در تهیه جهاز . هزینه و مشکلات دانشگاه و مدرسه و همه مراحل زندگی تنها بودم همسرم حتی همفکری هم نکرد یبار نگفت اینا چی نیاز دارن بهترین جهاز و خریدم حتی به تنهایی بردم چیدم خونشون بی خیال بی خیال بود حرف هم می زدی لج می کرد به چیز دیگه وصل می کرد . بعد رفتن دخترها باز بنای ناسازگاری گذاشت البته ما 2 سال پیشش یبار تصمیم گرفتیم جدا بشیم که بخاطر بچه ها منصرف شدم و خواست آموزشگاهها رو جمع کنم . من زیاد برای اونا زحمت کشیده بودم و موفق بودن و در آمد خوبی داشت ولی به خواستش عمل کردم و حاصل 10 سال زحمتمو جمع کردم ساکت شد. و به جاش من ازش خواستم سیگارشو ترک کنه چون از بوش متنفر بودم و به بهداشتش برسه . شاید باورتون نشه دستشوئی می رفت دستاشو نمی شست دخترام می ترسیدن که باعث سرشکستگیشون جلو همسرانشون بشه همیشه بوی تنش می امد موهای بهم ریخته چشمهای کثیف و ولی به جای ترک عادتهای بدش جاشو از من جدا کرد و خابید تو اتاق دیگه . فکر نکرد من ازش دور می شم و امکان داره مثل اون بی احساس نباشم جذب محبت دیگری بشم منم بخاطر بچه ها تحمل کردم ولی همش با خودم می گفتم بعد از ازدواج دخترا جدا می شم . تا اینکه ی ماشین بای خودم خریدم برای خریدنش نیومد جلو داداشامو هم گرفت تنها رفتم نمایشگاه . تو این مدت نذاشتم دامادهایم متوجه رابطه ما بشن حتی متوجه طلاق هم نشدن فکر می کردن می خواهیم ی مدت جدا زندگی کنیم اون شهرستان بود من خونه خودمون با پسرم. بخاطر کمبود محبت با اون ادم آشنا شدم درست برعکس همسرم بود من و جذب خودش کرد طلاق گرفتم صیغش شدم ولی نگران پسرم بودم داشت دوباره به بی راهه می رفت . بعد از دو سا ل حالا برگشتم البته همسرم بعد از طلاق خیلی پشیمان بود و اصرار داشت ببخشمش و برگردم العان اخلاقش بهتر شده نماز می خونه قراره روزه هم بگیره اخلاقش به مقدار زیادی عوض شده . من برگشتم بخاطر بچه هام و شاید همسرم دلم براش می سوخت و شاید هم دوسش دارم . تلاش می کنم با شادی زندگی کنم ولی دست خودم نیست محبتش به دلم بر نمی گرده احساس شادی و خوشحالی ندارم . فکر زندگی شیرین دو سال پیش راحتم نمی زاده . ی نوه هم در راه داریم من 40 سالم ولی دارم نوه دار می شم . فکر می کردم با امدنش همه چی عوض می شه نمی دونم خدا کمکم کنه که با خوشحالی و عشق به زندگیم ادامه بدم و از گناهانم بگذره


جواب خواهر خوبم خوب بود همون اول نامه خود را با همین تفصیل میدادید که شما را زیاد ملامت نمیکردم هرچند در گناهتان در ارتباط با نامحرم شما مقصّرید و همانطور که در پیام سابق برایتان بازگو کردم لازم است از گناه زنایی که انجام داده اید حتماً توبه و استغفار کنید تا وزر گناهتان از دوشتان برداشته شود و البته مشکلاتی که نوشته اید هرچند نشان دهنده ظلمی هست که به شما شده ولی گناهتان را توجیه نمیکند.
از این به بعد تقوا پیشه کنید و گوهر عفّت خود را رایگان هدر ندهید. یاحقّ.


سوال سلام چشم و ممنونم که برام وقت گذاشتید . من در زمانی که با اون آدم رفت و آمد داشتم دچار بیماری روحی بودم و مغزم اصلا کار نمی کرد . با توجه به این مسئله آیا گناه من عمد است ؟ با ایشان قبل طلاق از همسرم فقط در حد رفتن به بیرون و خوردن غذا رابطه داشتم نه بیشتر آیا این رابطه گناه کبیره است و من زنا انجام دادم ؟ راههای توبه چیست چگونه باید توبه کرد ؟ من بخاطر حس قلبی که به حضرت علی (ع ) دارم روز میلادش دوباره به زندگیم برگشتم . ماه مبارک در پیش است برام دعا کنید پاک و بخشیده شده وارد این ماه بشم و خدا از گناهانم بگذره و آرامش بهم بده و لیاقت بندگی خوب و عبادتشو بهم بده انقدر عشقشو تو قلبم جا کنه که جایی برای عشق دیگه نباشه .


جواب  در صورتیکه رفت و آمد شما فقط در حد بیرون رفتن و غذاخوردن بوده و بیشتر از آن نبوده هرچند گناه کرده اید ولی این رفتارها قانونا زنا محسوب نمی شود هرچند از نظر شرعی زنا محسوب میشود و البته باید مطابق توصیه ای که سابقا برایتان فرستادم توبه و استغفار کنید. در این ماه عزیز:
اولا: التماس دعا
ثانیا: با تمام امید و اعتماد به خدای سبحان به درگاه الهی رو بیاورید و از خدای سبحان طلب عفو و گذشت کنید و البته خدای سبحان نیز بخشنده گناهان همه ما گنهکاران می باشد. ناامیدی را به خود راه ندهید بلکه با تمام وجود در این شب های عزیز با خدای سبحان در قالب مناجات (مانند دعای سحر)، نماز و نافله شب یا هر دعایی که دوست دارید در گفتگو و استغفار باشید.
از خدا بخواهید که عشقی جز عشق خودش را در دل شما قرار ندهد و شما وظیفه دارید برای تقرب به خدای سبحان و بدست آوردن خیر و سعادت و برکت و آمرزیده شدن و عاقبت بخیری بندگی خدا بکنید و از گناهان خصوصا ارتباط با نامحرم هر که باشد پرهیز کنید هرچند خدای ناکرده رابطه شما با همسرتان گرم و صمیمی نباشد ولی باز هم نسبت به همسرتان اقبال و توجه داشته باشید و حاضر نشوید دامن خود را به گناه آلوده سازید.
دخترم، دعاگوی شما هستم. یاحق



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -